ایمیل در یافتی : 2
اسفند -92
هدایت
زن گرفتن
بدون توضیح قضاوت
وتحلیل و تفسیر باخودتون
آقو ما يه بار مغز پروانه خورديم رفتيم زن
گرفتيم، يني شيرين
ترين وفرحبخش ترين لحظات
عمرمونو در زندگي زناشويي تجربه کرديم...
مي رفتيم سر کار زنمون مي گفت چرا انقد ميري
سر کار؟چرا به من نمي رسي؟
مي مونديم تو خونه مي گفت چرا نميري سر کار؟پس
کي ميخواد پول بياره تو اين خونه؟
مي شستيم رو مبل مي گفت من بايد از صبح تا شب
تو اين خونه جون بکنم جنابعالي رو مبل لم بدي؟
پا مي شديم کمکش کنيم مي گفت اومدي خرابکاري کني؟
قيافه مون ژوليده پوليده بود مي گفت تو اصلاٌ
بخاطر من به خودت نمي رسي!
به خودمون مي رسيديم مي گفت داري خودتو برا کي
خوشگل مي کني؟
از دس تپختش
تعريف نمي کرديم مي گفت تو اصلاٌ قدرشناس زحمتاي من نيستي!
تعريف مي کرديم ميگ فت ها؟ چه گندي زدي که
حالا با اي حرفا ميخواي وجدانتو راحت کني؟...
ها ها ها ها ها...آقامون خدابيامرز راست مي گفت
"اگه يه روز بهت گفتن بين زن گرفتن و
سرطان گرفتن يکي رو انتخاب کن اصلاٌ از اسمش نترس...با شيمي درماني درست
ميشه!"