سرمقاله : روزی نامه ی جمهوری "خنجری در قلب اعراب "

روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی دو شنبه 17 اسفندماه سال 1394
 سرمقاله : روزی نامه ی  جمهوری "خنجری در قلب اعراب "
وقتی گفته می شود این رژیم قرو نو سطایی و لایت فقیه  ضد مردم و  ضدمنافع ملی کشور وجنگ افروز وتروریست پرور و پدر خوانده ی داعش است به این د لیل است که بی توجه به فقر وبیکاری وبی عدالتی وتبعیض روز افزون  که درا یران بیداد می کند .از سوی دیگر هرروز دامنه ی تن وکلیه فروشی  وکودکان کار خیابانی همراه با کارتون خوابان ومعتادان وفرار مغز ها از کشور گسترده تر می شود .مهمتراینکه مدام تعداد اجساد بیشتری از کشته شدگان اعزامی به سوریه تحویل گرفته  و خانواده های شان عزادار می شوند .
درحالیکه سرمقاله نویس وکیل مدافع و سخنگوی حزب الشیطان تروریست لبنان شده است وکف بردهان آورده تیع کشی علیه کشوذهای شورای همکاری خلیخ فارس کرده است که چرا نام حزب الشیطان لبنان ساخته و پرداخته ی خمینی  بود و مورد حمایت شدیدمالی وتسلیحاتی  خامنه ای وپاسداران می باشد ودر کشورهای سوریه و عراق ویمن وبحرین موازی سپاه قدس جنگ افروزی می کند  از سوی این شورای همکاری توی لیست تروریست گذاشته شده است؟

استمرار اعتراضات و مخالفت‌ها علیه اقدام خائنانه شورای همکاری خلیج فارس در معرفی حزب‌الله لبنان به عنوان یک گروه تروریستی، این روزها به پدیده‌ای روزمره تبدیل شده است. در تازه‌ترین خبر، مردم تونس در یک حرکت نمادین به تظاهرات در حمایت از حزب‌الله لبنان و خط مقاومت ضد صهیونیستی پرداخته‌اند و اقدام شرم آور آل سعود در ریخت و پاش دلارهای نفتی برای تطمیع و تهدید سایر کشورها به منظور وادار کردن آنها به تبعیت از امیال آل سعود را قویاً محکوم کرده‌اند. رسانه‌های سعودی در واکنش به اعتراضات مردم تونس، انقلاب آنها را ساختگی و دروغین معرفی کردند!
اگرچه این حرکات خودجوش و اعتراض مردمی نشانگر مقبولیت و محبوبیت مواضع ضدصهیونیستی در دنیای عرب است ولی فقدان چنین واکنش‌هائی در برخی کشورها را هم نمی‌توان هرگز به منزله همراهی با آل سعود و خواسته‌های خائنانه آنها ارزیابی کرد چرا که اگر خفقان و دیکتاتوری حاکم بر همین کشورهای دنباله‌رو آل سعود نمی‌بود، مقبولیت گروه‌های مقاومت ضد صهیونیستی در همین کشورها نیز به نمایشی اعجاب آمیز و خیره کننده مبدل می‌شد.
تروریسم با مقاومت مردمی، تفاوتی بنیادی و ماهوی دارد. مقاومت مردمی، حرکتی آرمانی، شجاعانه، ایثارگرانه و برای حمایت از یک آرمان بزرگ است که نمود عینی آن در حرکت مردمی حزب‌الله لبنان در راه آزادسازی سرزمین لبنان از اشغال ماشین جنگی صهیونیست‌ها صورت گرفت.
تاریخ معاصر هرگز حرکتی مشابه به جانفشانی‌های عناصر سلحشور و گمنام حزب‌الله لبنان را به خاطر ندارد. لبنان تنها کشور عربی است که رزمندگان مقاومت اسلامی توانستند آنرا از لوث وجود اشغالگران صهیونیست آزاد کنند بدون آنکه هیچگونه مذاکره، معامله یا توافقی را بپذیرند. عده‌ای از جوانان و نوجوانان از جان گذشته و با ایمان، بدون هیچگونه پشتیبانی و حمایت دولت وقت یا ارتش لبنان توانستند وجب به وجب خاک لبنان را که سه چهارم آن در اشغال صهیونیست‌ها بود، آزاد کنند و پشت ارتش و فرماندهان صهیونیستی را به لرزه اندازند.
آل سعود قطعاً اهمیت این پدیده نوظهور و منحصر به فرد را درک می‌کنند ولی آنها از ابتدا در خدمت اهداف استعمار سیاه غربی قرار داشتند و همراهی با صهیونیست‌ها در سرلوحه ماموریتهایشان قرار داشته و دارد. این همان ماموریتی است که از ابتدای شکل گیری غده سرطانی اسرائیل به آل سعود محول شده و امروزه با وقاحت کامل، به طرز آشکاری آنرا بازگو می‌کنند و از افشای همدستی با صهیونیست‌ها هم ابائی ندارند. امروزه آل سعود به نیابت از صهیونیست‌ها درصدد مقابله با مقاومت اسلامی در منطقه برآمده و مشخصاً حزب‌الله لبنان را هدف قرار داده، چون صهیونیست‌ها چنین می‌خواهند ولی خود قادر به تامین این هدف شوم نیستند.
آل سعود هم از تحقق این ماموریت همانند سایر ماموریت‌هایش ناتوان است ولی به هر حال وظیفه دارد تمامی توان و ظرفیتش را برای انجام آن به کار گیرد. این بالاترین سطح از آرزوهای غرب و صهیونیست‌ها است که بدون حضور و دخالت مستقیم آنها شاهد تقابل اعراب علیه اعراب و تعارض مسلمان با مسلمان باشند و بدون کمترین هزینه و خسارتی که متوجه آنها شود، آل سعود به عنوان «خادم صهیونیست ها» به انجام کاری سرگرم شود که از عهده غرب و صهیونیست‌ها هم بر نمی‌آید و اگر هم وارد این ماجرا شوند، بسیار پرهزینه، پر خسارت و بی‌هیچ منفعتی برای آنها خواهد بود.
ایکاش حداقل یکبار سران بی‌افتخار عرب در سرزمین خود و یا در هر سرزمین عربی و اسلامی بین محبوبیت حزب‌الله و رهبرانش با محبوبیت خود و هر رهبر پرمدعای عرب مقایسه و نظرسنجی کنند تا مطمئن‌تر شوند که حزب‌الله و رهبرانش محبوب‌تر، عزتمندترین و مردمی‌ترین مهره‌های دنیای عرب هستند که با رفتار شجاعانه و در عین حال خاضعانه، پوزه دشمنان وقیح دنیای عرب را به خاک مالیده‌اند و سرچشمه عزت و اعتبار پایان‌ناپذیری برای همه دنیای عرب شده‌اند.
در چنین شرایطی آل سعود، عملاً در نقش خنجری در قلب اعراب ظاهر شده و دقیقاً به کاری مشغول است که فقط به نفع دشمنان و به زیان کلیت اعراب و دنیای اسلام است. این افتخاری برای آل سعود نیست که حرف‌های دشمنان را نشخوار کند و اهداف صهیونیست‌ها را تعقیب و عملیاتی نماید هر چند در همین زمینه هم در بسیاری از موارد و با شکست و رسوائی مواجه شده ولی باز هم با وقاحت کامل به کارشکنی و شرارت سرگرم است.
تجربه‌های اخیر باید به آل سعود فهمانده باشد که نباید به «ائتلاف‌های کاغذی» و اجماع‌های دروغین و فرمایشی، دل ببندند، چرا که در میدان عمل هیچ یک از متحدان فرمایشی که با تهدید و تطمیع وارد همکاری شده باشند، پای حرف و موضع خود نمی‌مانند که می‌بینیم نمانده‌اند.
این برای آل سعود شکست بزرگی محسوب می‌شود که تقریباً بدون استثناء در تمامی تلاش‌های خود برای اجماع و ائتلاف جهت مقابله با «برجام»، تلاش ناکام برای تحقق اجماع علیه ایران یا امروزه تلاش ناموفق برای تحقق اجماع علیه حزب‌الله لبنان، کارنامه سیاه آل سعود را تشکیل می‌دهد که دستاوردی غیر از خفت و بی‌اعتباری به همراه نداشته است.
ریاض حتی از سرمایه‌های نفتی و تتمه آبروی خودش هم نتوانسته به درستی بهره‌گیری کند و همواره در وضعیتی شکننده و به شدت آسیب پذیر و تحقیرآمیز قرار گرفته است.
آیا وقت آن نرسیده که آل سعود به فکر تجدیدنظر در عملکرد، مواضع و دیدگاه‌های خود بر آید و بیش از این موجبات بی‌آبروئی خود و مشکل سازی برای دنیای عرب و دنیای اسلام را فراهم نکند؟ این سئوال مهمی است که ایکاش فرد عاقلی درون هیئت حاکمه آل سعود، شهامت آنرا پیدا کند که با طرح آن، فرصتی برای اندیشیدن درون مجموعه‌ای پیدا کند که به نظر می‌رسد در بن بست قرار گرفته و راه فراری برای خروج آبرومندانه از این وضعیت جهنمی که خود به وجود آورده‌اند، ندارد.