اوین
نامه ی کیهان 2 شنبه 18 اسفند ماه سال 1394
يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "صداي دشمن ديگر به گوش نمي رسد؟! "
يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "صداي دشمن ديگر به گوش نمي رسد؟! "
1- انتخابات ظاهراً چند سال يک بار انجام مي شود اما به يک معنا هر
روز و ساعت، انتخابات است. ما مدام- دانسته و ندانسته- انتخاب مي کنيم. انتخابات
فرع بر «حق- مسئوليت انتخابگري» و موضوع «افکار عمومي» است. افکار عمومي ساخته مي
شوند و مي سازند. اين ساخت و ساز گاه طبيعي و گاه دستکاري شده است. ملت ها حتي
فراتر از انتخابات سياسي، سر بزنگاه هاي مهم دست به انتخاب مسير حرکت مي زنند.
بنابراين براي دوستان و دشمنان ملت ها مهم است که در تعيين اين مسير و آدرس و نقشه
راه آن- از سر خدمت يا خيانت- نقش آفريني کنند.
2- امروز انگاره ها تنه به تنه واقعيت مي زنند و گاه عرصه را بر حقيقت تنگ مي کنند. امروز سخن از انگاره سازي (Image Making) و در حقيقت ايجاد تصويري شبه واقع اما غيرواقعي از حقيقت موجود در ميان است که پايه و مايه جنگ نرم به شمار مي رود؛ چندان که فرموده اند «شبيه ترين چيزها به حق، باطل است». در حقيقت در اينجا با نوعي پندار و خيال و توهم و «جا به جا ديدن نسبت ها» مواجهيم. کاري که تردست ها و شعبده بازان مي کنند نوعي انگاره سازي واژگون است؛ مثلاً يک دستمال را تبديل به گوي يا دسته گل مي کنند يا سيگار را ظاهراً وارد دهان مي کنند و از گوش بيرون مي کشند. کاري که سامري در ماجراي گوساله معروف براي فريفتن مردم کرد يا رفتاري که ساحران در برابر موسي(ع) انجام دادند، از همين قبيل است. «هنگامي که افکندند، چشم مردم را جادو کردند و آنان را ترساندند» (اعراف-116) يا «در اثر سحر آنها، در خيال موسي آمد طناب ها و عصاهايي که افکنده اند (مانند مار) به هر سو با شتاب مي جنبند». (طه-66).
امروز شبيه کار سامري ها و ساحران فرعون را جعبه جادوهاي جديد در رسانه ها انجام مي دهند که با وجود همه تنوع و تفاوت ها، ويژگي مشترک آنها طمطراق و جلوه، فريبندگي، افسونگري، مسحور و مرعوب کنندگي، حيرت افکني، وسوسه گري، خيال آفريني و آرزوپروري و غيرقابل دسترس سازي در عين سراب نمايي است. اگر ديروز سامري مي توانست گوساله اي دست ساز و رازآلود را جاي پروردگار جا بزند، امروز در دنيا همان شيوه و شگرد فربه شده، از مظلوم تروريست مي سازد و از جنايتکار، برنده جايزه صلح نوبل و پاسبان حقوق بشر! سرمايه سالاري را مردم سالاري جا مي زند و اشرافيت را به جاي جمهوريت غالب مي کند. باطل السحر انگاره سازي دروغين، تبيين و روشنگري و آگاهي است.
3- هر روز و ساعت ما با انتخاب مي گذرد. ظاهراً انتخاب کننده خود ماييم اما آيا مقدمات انتخاب را نيز هميشه خود ما مي چينيم؟ افکار عمومي مانند گياه خودرو نيست؛ ساخته مي شود. زماني با دانايي و ژرف انديشي پرورده مي شود و گاه ممکن است آماج بمباران انگاره هاي مسموم در جنگ نرم قرار گيرد و قرباني بدهد. تيزي شمشير و کشندگي بمب دشمن را همه مي بينند و حساس مي شوند. قرباني چنين جنگي، شهيد و عزيز است. ضربت دشمن در اين جنگ، دفعتاً وارد مي شود و حتي اگر غافلگير شده باشيد، شما را هوشيار مي کند. اما جنگ نرم، تدريجي و زيرپوستي است؛ نوعي کار تربيتي اما معکوس براي تباهي استعدادها و نه رشد و بارور کردن آنها. گارد شما در برابر حمله سخت دشمن کاملاً بسته است اما در جنگ نرم، با نوعي از ارتباط و تعامل و حسن ظن و تسخيرشدگي بي صدا طرفيم. گاه قرباني، شيفته قاتل است و ماه ها و سالها با او سر و سرّ پيدا مي کند و محشور و مانوس مي شود. ضربه را مي خورد اما نمي فهمد از کجا خورده است چون نسبت ها را جابه جا و وارونه مي بيند. قرباني اينجا گويا هيپنوتيزم شده است، با ضعف اراده روبرو مي شود. قادر نيست مستقل بينديشد و انتخاب کند. لاجرم در اين مسير تدريجي، مي شود تقليدکننده چشم و گوش بسته بدخواهان خود. در اينجا با نوعي «مسموميت شيرين» روبرو مي شويم، اعتياد اعلام نشده اي که به تدريج پديد مي آيد و سمّي است که با تدريج و حوصله و به شکل رقيق شده در طول زمان تزريق يا منتقل شده و قرباني را فلج مغزي و مسخر روحي مي کند. بدين معنا نه فقط در فصل انتخابات بلکه بايد هميشه متوجه بود «افکار عمومي» خط مقدم دفاع از انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي مقابل دشمنان هميشگي ايران است و اگر دشمن نتوانسته مستقيم به اين خط بزند و آن را بشکافد، همواره به مسموميت شيرين پشت خاکريز اهتمام داشته است.
4- انتخابات براي ملت ما جشن مردم سالاري ديني، و براي نوع نامزدهايي که از طيف ها و سليقه هاي مختلف به قصد خدمت وارد عرصه مي شوند، پيروزي است فارغ از اينکه کدام انتخاب مي شوند و کدام نمي شوند. اگر در ميان انتخاب نشده ها، مي توان فراوان برنده و پيروز يافت، در ميان منتخبان نيز کم نبوده اند آنها که در حد خاسران و ورشکستگان باخته اند. ذات انتخابات، جابه جايي و تداول قدرت است. پس عجيب نيست که سال 68 چپ برود و راست بيايد، يا در سال 76 چپ هاي سابق به جاي راست ها مسندنشين شوند و يا اصلاح طلبان در سال هاي 84 و 88 جاي خود را به اصولگرايان بدهند و قس علي هذا. برنده شدن يا نشدن در نوع اين انتخابات از اول انقلاب تا به امروز موضوعيت ندارد. موضوع مهم تر اين است که نامزدها يا حاميان آنها- فارغ از توفيق يا عدم توفيق جلب راي مردم- کدام ظرفيت را در جايگاه پيروزي يا ناکامي از خود نشان داده اند؟ در حقيقت، راي اگر ملاک سپردن مسئوليت است اما تعلق و عدم تعلق آن به اين يا آن گروه در مقطعي خاص، به خودي خود حقانيت يا باطليت نمي آورد.
از بني صدر و رجايي تا احمدي نژاد و روحاني، و از بازرگان و سلامتيان تا شهيدان چمران و ديالمه و آيت و شاه آبادي و محلاتي و از مجلس اول تا مجلس ششم و نهم و دهم را مردم انتخاب کرده اند اما امروز و هيچ روز ديگر درباره اين منتخبان مردم، قضاوت يکسان نخواهد شد. براي کسي يا کساني چون بني صدر که ميليون ها راي آوردند، اقبال و اعتماد مردم اسباب «استدراج» و سقوط تدريجي شد تا آنجا که يکي مانند بني صدر بزرگ ترين خيانت را در دوره جنگ خياباني گروهک هاي برانداز و تجاوز نظامي رژيم صدام به جنوب و غرب ايران مرتکب شد و سرانجام به سمت پيوند با بدنام ترين گروهک ضد انقلاب غلتيد؛ او نه تنها دختر خود را به عقد رجوي درآورد بلکه خود نيز تبديل به کارگزار و پيشمرگ سازمان منافقين شده بود. راي دادن يا راي ندادن مردم به يک شخص يا گروه- در هر دو صورت- اگر تبديل به اسباب عصيان و طغيان شد، چنان که در سال 76 و 78 و به ويژه در سال 88 ديديم، مصداق واقعي سقوط و خود ويرانگري سياستمداران است. زماني از امام صادق عليه السلام درباره مفهوم قرآني «استدراج» پرسيدند و حضرت فرمود «معني استدراج اين است که بنده چون گناه کند، به او مهلت داده شود و هنگام گناه، نعمت او تجديد شود و او را از استغفار بازدارد و غافل کند». شبيه همين استدراج را مي توان در دوره هاي بعدي جست وجو کرد، از جمله آنجا که رئيس دولت اصلاحات - دست اندرکار فتنه 88 - به صراحت در سال 1383 (آخرين سال مسندنشيني) با صداي بلند و به خاطر هو شدن در دانشگاه تهران اذعان کرد «از اردوگاه اصلاحات صداي دشمن به گوش مي رسد». آيا اين حقيقت با بالايا پايين شدن آرا و يا مصادره به مطلوب راي مردم، جا به جا خواهد شد؟! و آيا گوش هاي امثال خاتمي ديگر به مرحله ناشنوايي رسيده اند؟
5- مدعيان اصولگرايي و اصلاح طلبي و اعتدالگرايي در انتخابات اخير هر کدام ادعا مي کنند که برنده انتخابات شده اند. برگزاري دور دوم انتخابات، ترکيب نهايي مجلس و اکثريت آن را معلوم خواهد کرد اما فارغ از اينکه اکثريت مجلس در اختيار کدام طيف باشد، حق و حقيقت مشمول مرور زمان نمي شود که امير مومنان(ع) فرمود «انّ الحق قديم لايبطله شيء» حق ديرپا مشمول مرور زمان نمي شود. مدعيان اصلاح طلبي - طيف افراطي و فتنه گر آن- عليه خود حکم مي دهند وقتي ولو به گزاف ادعا مي کنند برنده انتخابات شده اند. اگر بنا بود بهانه اين جماعت براي برپايي آشوب و فتنه در سال 88 (تقلب) روال هر انتخاباتي باشد و هر نامزد يا حاميان حزبي وي ادعا کنند «تقلب شده، چون ما باخته ايم»، ديگر اثري از انتخابات براي امروز باقي نمانده بود. نتيجه انتخابات اخير هرگونه که روايت شود، تفاوتي در اصل خيانت و جنايت ارتکابي در سال 1388 ايجاد نمي کند. آنها که زيرميزبازي دموکراسي زدند و 25 ميليون راي مردم را زيرپا گذاشتند، به جز مجازات قانوني، دست کم يک عذرخواهي بزرگ به مردم و نظام بدهکارند مبني بر اينکه دروغ گفته و آتش فتنه را برافروخته اند. اين مدل رفتاري برخي سياستمداران آلوده به غرور و تعصب که شير خط بيندازيم، اگر شير بود يعني من برده ام و اگر خط بود تو باخته اي! قيافه آدم هاي بي جنبه و جر زن و فاقد فرهنگ و اخلاق مسابقه را تصوير مي کند. بخشي از لاف هاي دروغ پيروزي براي پاک کردن آن سابقه جفا و جنايت در حق مردم است.
6- کورس بستن از اين انتخابات به آن انتخابات و 4 فصل سال را به رنگ انتخابات ديدن، نوعي بيماري سياسي است که افکار عمومي را مي فرسايد. آنچه براي مردم مهم است و قانون اساسي از منتخبان در سطوح مختلف مطالبه مي کند، اهتمام به غم معاش و معاد مردم است. پيشرفت و عزت و کرامت و سعادت حقيقي- و نه صوري و سرابي و حبابي- حق مردم خوب ماست. اهتمام به آباداني دنيا و آخرت مردم، جز با نقشه راه اسلامي و ايراني حاصل نمي شود. هيجانات هر انتخاباتي بعد از يکي دو هفته فروکش مي کند اما مسئوليت ها سر جاي خود باقي مي ماند. واقعيت اين است که در طول دو دهه گذشته انگاره سازي وارونه نسبت به استکبار آمريکا و امکان معامله و دوستي با آن شدت گرفت و به موازات آن تلقي اقتصادي سرمايه سالار و ليبراليستي پي گرفته شد. اکنون به ويژه پس از تجربه اي 3 ساله معلوم شده که چنين نسخه اي اگر کور نکند، دست کم شفا نمي دهد. دولت وقت 2 دهه پيش منطق اقتصادي سوپرراست و کاپيتاليستي را آزمود و تورم 49/2 درصدي و اعتراضات گسترده اجتماعي و شکاف طبقاتي سنگين را تجربه کرد. دست اندرکاران همان منطق، 2 دهه بعد دعاوي اقتصادي خود را به ادعاي «با آمريکا بسازيم و کوتاه بياييم تا اقتصاد رونق بگيرد» پيوندزدند اما با همه امتيازات داده شده، نه از لغو تحريم ها و نه از رونق توليد و گشايش اقتصادي خبري نشد. حق با آن اقتصاددان عضو ستاد انتخاباتي موسوي است که خرداد ماه گذشته با زبان هشدار به روزنامه شرق گفت:
«ليبرال هاي وطني، مغرورهاي ناتوان هستند... اينها در مقام حرف و تبليغات ادعا مي کنند که علمي نگاه مي کنند و براي هر مسئله راه حل مشخص دارند اما نيلي ]مشاور ارشد روحاني[ به صراحت گفته که ]در دوره سازندگي[ در دام روزمرگي و واکنش هاي محض افتاده بوديم. ما با پارادوکس غرور و ناتواني روبرو هستيم... اينها با فرض اطلاعات کامل، تحليل هاي اقتصادي را شروع مي کنند، بعد به طور طبيعي هر کس را که جور ديگري فکر مي کند، نادان و مغرض فرض مي کنند. اگر دقت کرده باشيد نئوکلاسيک هاي وطني همين هتاکي را دارند... در فاصله اسفند 93 تا پايان ارديبهشت 94، هفت بار از موضع رسمي گفتند که قطعاً در سال 94 قيمت حامل هاي انرژي را افزايش نخواهند داد. مي دانيد چه قدر غم انگيز است. دوباره دارند مشروعيت دولت را نزد مردم با سخنان غيرمسئولانه معامله مي کنند... يک چيز بسيار خطرناک که اميدوارم گوشي براي شنيدن آن در دولت روحاني وجود داشته باشد اين است که اينها جاي اينکه شکست ها و فسادها و ناروايي ها را ببينند و عبرت بگيرند مي گويند ما شاهکار کرديم و با وجود افزايش قيمت ها، آثار تورمي متناسب آن مشاهده نشد و هنوز جا براي فشار جديد به مردم وجود دارد... من براي مناظره با سخنگوي دولت و مسعود نيلي اعلام آمادگي مي کنم... خيلي حياتي است که يک گفت وگوي ملي صورت بگيرد تا دولت از اين اشتباهات فاحش نجات پيدا کند... واقعاً آدم متاثر مي شود که منتقدان را با هتاکي بي سواد بخوانند».
خطر مهم تر و بزرگ تر آن است که ليبرال هاي وطني با کمک نرم افزاري و فني بيگانگان، بيماري توامان «ناتواني و غرور» را به بخش هايي از افکار عمومي سرايت دهند. اين بيماري ذاتاً ذلت و گدايي در برابر دشمن بيگانه را به همراه دارد و به همين دليل ليبرال نما، سوگلي فصلي مستکبران عالم شده اند. رفتار کاريکاتوري افراطيون و تجديدنظرطلبان با انتخابات، همچنان که مي خواهد سرپوشي براي خيانت سياسي 88 باشد، احتمالاً سرپوش دومي براي عقيمي و ناکارآمدي مدل اقتصادي ليبرال ها هم هست. نويسنده: محمد ايماني
2- امروز انگاره ها تنه به تنه واقعيت مي زنند و گاه عرصه را بر حقيقت تنگ مي کنند. امروز سخن از انگاره سازي (Image Making) و در حقيقت ايجاد تصويري شبه واقع اما غيرواقعي از حقيقت موجود در ميان است که پايه و مايه جنگ نرم به شمار مي رود؛ چندان که فرموده اند «شبيه ترين چيزها به حق، باطل است». در حقيقت در اينجا با نوعي پندار و خيال و توهم و «جا به جا ديدن نسبت ها» مواجهيم. کاري که تردست ها و شعبده بازان مي کنند نوعي انگاره سازي واژگون است؛ مثلاً يک دستمال را تبديل به گوي يا دسته گل مي کنند يا سيگار را ظاهراً وارد دهان مي کنند و از گوش بيرون مي کشند. کاري که سامري در ماجراي گوساله معروف براي فريفتن مردم کرد يا رفتاري که ساحران در برابر موسي(ع) انجام دادند، از همين قبيل است. «هنگامي که افکندند، چشم مردم را جادو کردند و آنان را ترساندند» (اعراف-116) يا «در اثر سحر آنها، در خيال موسي آمد طناب ها و عصاهايي که افکنده اند (مانند مار) به هر سو با شتاب مي جنبند». (طه-66).
امروز شبيه کار سامري ها و ساحران فرعون را جعبه جادوهاي جديد در رسانه ها انجام مي دهند که با وجود همه تنوع و تفاوت ها، ويژگي مشترک آنها طمطراق و جلوه، فريبندگي، افسونگري، مسحور و مرعوب کنندگي، حيرت افکني، وسوسه گري، خيال آفريني و آرزوپروري و غيرقابل دسترس سازي در عين سراب نمايي است. اگر ديروز سامري مي توانست گوساله اي دست ساز و رازآلود را جاي پروردگار جا بزند، امروز در دنيا همان شيوه و شگرد فربه شده، از مظلوم تروريست مي سازد و از جنايتکار، برنده جايزه صلح نوبل و پاسبان حقوق بشر! سرمايه سالاري را مردم سالاري جا مي زند و اشرافيت را به جاي جمهوريت غالب مي کند. باطل السحر انگاره سازي دروغين، تبيين و روشنگري و آگاهي است.
3- هر روز و ساعت ما با انتخاب مي گذرد. ظاهراً انتخاب کننده خود ماييم اما آيا مقدمات انتخاب را نيز هميشه خود ما مي چينيم؟ افکار عمومي مانند گياه خودرو نيست؛ ساخته مي شود. زماني با دانايي و ژرف انديشي پرورده مي شود و گاه ممکن است آماج بمباران انگاره هاي مسموم در جنگ نرم قرار گيرد و قرباني بدهد. تيزي شمشير و کشندگي بمب دشمن را همه مي بينند و حساس مي شوند. قرباني چنين جنگي، شهيد و عزيز است. ضربت دشمن در اين جنگ، دفعتاً وارد مي شود و حتي اگر غافلگير شده باشيد، شما را هوشيار مي کند. اما جنگ نرم، تدريجي و زيرپوستي است؛ نوعي کار تربيتي اما معکوس براي تباهي استعدادها و نه رشد و بارور کردن آنها. گارد شما در برابر حمله سخت دشمن کاملاً بسته است اما در جنگ نرم، با نوعي از ارتباط و تعامل و حسن ظن و تسخيرشدگي بي صدا طرفيم. گاه قرباني، شيفته قاتل است و ماه ها و سالها با او سر و سرّ پيدا مي کند و محشور و مانوس مي شود. ضربه را مي خورد اما نمي فهمد از کجا خورده است چون نسبت ها را جابه جا و وارونه مي بيند. قرباني اينجا گويا هيپنوتيزم شده است، با ضعف اراده روبرو مي شود. قادر نيست مستقل بينديشد و انتخاب کند. لاجرم در اين مسير تدريجي، مي شود تقليدکننده چشم و گوش بسته بدخواهان خود. در اينجا با نوعي «مسموميت شيرين» روبرو مي شويم، اعتياد اعلام نشده اي که به تدريج پديد مي آيد و سمّي است که با تدريج و حوصله و به شکل رقيق شده در طول زمان تزريق يا منتقل شده و قرباني را فلج مغزي و مسخر روحي مي کند. بدين معنا نه فقط در فصل انتخابات بلکه بايد هميشه متوجه بود «افکار عمومي» خط مقدم دفاع از انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي مقابل دشمنان هميشگي ايران است و اگر دشمن نتوانسته مستقيم به اين خط بزند و آن را بشکافد، همواره به مسموميت شيرين پشت خاکريز اهتمام داشته است.
4- انتخابات براي ملت ما جشن مردم سالاري ديني، و براي نوع نامزدهايي که از طيف ها و سليقه هاي مختلف به قصد خدمت وارد عرصه مي شوند، پيروزي است فارغ از اينکه کدام انتخاب مي شوند و کدام نمي شوند. اگر در ميان انتخاب نشده ها، مي توان فراوان برنده و پيروز يافت، در ميان منتخبان نيز کم نبوده اند آنها که در حد خاسران و ورشکستگان باخته اند. ذات انتخابات، جابه جايي و تداول قدرت است. پس عجيب نيست که سال 68 چپ برود و راست بيايد، يا در سال 76 چپ هاي سابق به جاي راست ها مسندنشين شوند و يا اصلاح طلبان در سال هاي 84 و 88 جاي خود را به اصولگرايان بدهند و قس علي هذا. برنده شدن يا نشدن در نوع اين انتخابات از اول انقلاب تا به امروز موضوعيت ندارد. موضوع مهم تر اين است که نامزدها يا حاميان آنها- فارغ از توفيق يا عدم توفيق جلب راي مردم- کدام ظرفيت را در جايگاه پيروزي يا ناکامي از خود نشان داده اند؟ در حقيقت، راي اگر ملاک سپردن مسئوليت است اما تعلق و عدم تعلق آن به اين يا آن گروه در مقطعي خاص، به خودي خود حقانيت يا باطليت نمي آورد.
از بني صدر و رجايي تا احمدي نژاد و روحاني، و از بازرگان و سلامتيان تا شهيدان چمران و ديالمه و آيت و شاه آبادي و محلاتي و از مجلس اول تا مجلس ششم و نهم و دهم را مردم انتخاب کرده اند اما امروز و هيچ روز ديگر درباره اين منتخبان مردم، قضاوت يکسان نخواهد شد. براي کسي يا کساني چون بني صدر که ميليون ها راي آوردند، اقبال و اعتماد مردم اسباب «استدراج» و سقوط تدريجي شد تا آنجا که يکي مانند بني صدر بزرگ ترين خيانت را در دوره جنگ خياباني گروهک هاي برانداز و تجاوز نظامي رژيم صدام به جنوب و غرب ايران مرتکب شد و سرانجام به سمت پيوند با بدنام ترين گروهک ضد انقلاب غلتيد؛ او نه تنها دختر خود را به عقد رجوي درآورد بلکه خود نيز تبديل به کارگزار و پيشمرگ سازمان منافقين شده بود. راي دادن يا راي ندادن مردم به يک شخص يا گروه- در هر دو صورت- اگر تبديل به اسباب عصيان و طغيان شد، چنان که در سال 76 و 78 و به ويژه در سال 88 ديديم، مصداق واقعي سقوط و خود ويرانگري سياستمداران است. زماني از امام صادق عليه السلام درباره مفهوم قرآني «استدراج» پرسيدند و حضرت فرمود «معني استدراج اين است که بنده چون گناه کند، به او مهلت داده شود و هنگام گناه، نعمت او تجديد شود و او را از استغفار بازدارد و غافل کند». شبيه همين استدراج را مي توان در دوره هاي بعدي جست وجو کرد، از جمله آنجا که رئيس دولت اصلاحات - دست اندرکار فتنه 88 - به صراحت در سال 1383 (آخرين سال مسندنشيني) با صداي بلند و به خاطر هو شدن در دانشگاه تهران اذعان کرد «از اردوگاه اصلاحات صداي دشمن به گوش مي رسد». آيا اين حقيقت با بالايا پايين شدن آرا و يا مصادره به مطلوب راي مردم، جا به جا خواهد شد؟! و آيا گوش هاي امثال خاتمي ديگر به مرحله ناشنوايي رسيده اند؟
5- مدعيان اصولگرايي و اصلاح طلبي و اعتدالگرايي در انتخابات اخير هر کدام ادعا مي کنند که برنده انتخابات شده اند. برگزاري دور دوم انتخابات، ترکيب نهايي مجلس و اکثريت آن را معلوم خواهد کرد اما فارغ از اينکه اکثريت مجلس در اختيار کدام طيف باشد، حق و حقيقت مشمول مرور زمان نمي شود که امير مومنان(ع) فرمود «انّ الحق قديم لايبطله شيء» حق ديرپا مشمول مرور زمان نمي شود. مدعيان اصلاح طلبي - طيف افراطي و فتنه گر آن- عليه خود حکم مي دهند وقتي ولو به گزاف ادعا مي کنند برنده انتخابات شده اند. اگر بنا بود بهانه اين جماعت براي برپايي آشوب و فتنه در سال 88 (تقلب) روال هر انتخاباتي باشد و هر نامزد يا حاميان حزبي وي ادعا کنند «تقلب شده، چون ما باخته ايم»، ديگر اثري از انتخابات براي امروز باقي نمانده بود. نتيجه انتخابات اخير هرگونه که روايت شود، تفاوتي در اصل خيانت و جنايت ارتکابي در سال 1388 ايجاد نمي کند. آنها که زيرميزبازي دموکراسي زدند و 25 ميليون راي مردم را زيرپا گذاشتند، به جز مجازات قانوني، دست کم يک عذرخواهي بزرگ به مردم و نظام بدهکارند مبني بر اينکه دروغ گفته و آتش فتنه را برافروخته اند. اين مدل رفتاري برخي سياستمداران آلوده به غرور و تعصب که شير خط بيندازيم، اگر شير بود يعني من برده ام و اگر خط بود تو باخته اي! قيافه آدم هاي بي جنبه و جر زن و فاقد فرهنگ و اخلاق مسابقه را تصوير مي کند. بخشي از لاف هاي دروغ پيروزي براي پاک کردن آن سابقه جفا و جنايت در حق مردم است.
6- کورس بستن از اين انتخابات به آن انتخابات و 4 فصل سال را به رنگ انتخابات ديدن، نوعي بيماري سياسي است که افکار عمومي را مي فرسايد. آنچه براي مردم مهم است و قانون اساسي از منتخبان در سطوح مختلف مطالبه مي کند، اهتمام به غم معاش و معاد مردم است. پيشرفت و عزت و کرامت و سعادت حقيقي- و نه صوري و سرابي و حبابي- حق مردم خوب ماست. اهتمام به آباداني دنيا و آخرت مردم، جز با نقشه راه اسلامي و ايراني حاصل نمي شود. هيجانات هر انتخاباتي بعد از يکي دو هفته فروکش مي کند اما مسئوليت ها سر جاي خود باقي مي ماند. واقعيت اين است که در طول دو دهه گذشته انگاره سازي وارونه نسبت به استکبار آمريکا و امکان معامله و دوستي با آن شدت گرفت و به موازات آن تلقي اقتصادي سرمايه سالار و ليبراليستي پي گرفته شد. اکنون به ويژه پس از تجربه اي 3 ساله معلوم شده که چنين نسخه اي اگر کور نکند، دست کم شفا نمي دهد. دولت وقت 2 دهه پيش منطق اقتصادي سوپرراست و کاپيتاليستي را آزمود و تورم 49/2 درصدي و اعتراضات گسترده اجتماعي و شکاف طبقاتي سنگين را تجربه کرد. دست اندرکاران همان منطق، 2 دهه بعد دعاوي اقتصادي خود را به ادعاي «با آمريکا بسازيم و کوتاه بياييم تا اقتصاد رونق بگيرد» پيوندزدند اما با همه امتيازات داده شده، نه از لغو تحريم ها و نه از رونق توليد و گشايش اقتصادي خبري نشد. حق با آن اقتصاددان عضو ستاد انتخاباتي موسوي است که خرداد ماه گذشته با زبان هشدار به روزنامه شرق گفت:
«ليبرال هاي وطني، مغرورهاي ناتوان هستند... اينها در مقام حرف و تبليغات ادعا مي کنند که علمي نگاه مي کنند و براي هر مسئله راه حل مشخص دارند اما نيلي ]مشاور ارشد روحاني[ به صراحت گفته که ]در دوره سازندگي[ در دام روزمرگي و واکنش هاي محض افتاده بوديم. ما با پارادوکس غرور و ناتواني روبرو هستيم... اينها با فرض اطلاعات کامل، تحليل هاي اقتصادي را شروع مي کنند، بعد به طور طبيعي هر کس را که جور ديگري فکر مي کند، نادان و مغرض فرض مي کنند. اگر دقت کرده باشيد نئوکلاسيک هاي وطني همين هتاکي را دارند... در فاصله اسفند 93 تا پايان ارديبهشت 94، هفت بار از موضع رسمي گفتند که قطعاً در سال 94 قيمت حامل هاي انرژي را افزايش نخواهند داد. مي دانيد چه قدر غم انگيز است. دوباره دارند مشروعيت دولت را نزد مردم با سخنان غيرمسئولانه معامله مي کنند... يک چيز بسيار خطرناک که اميدوارم گوشي براي شنيدن آن در دولت روحاني وجود داشته باشد اين است که اينها جاي اينکه شکست ها و فسادها و ناروايي ها را ببينند و عبرت بگيرند مي گويند ما شاهکار کرديم و با وجود افزايش قيمت ها، آثار تورمي متناسب آن مشاهده نشد و هنوز جا براي فشار جديد به مردم وجود دارد... من براي مناظره با سخنگوي دولت و مسعود نيلي اعلام آمادگي مي کنم... خيلي حياتي است که يک گفت وگوي ملي صورت بگيرد تا دولت از اين اشتباهات فاحش نجات پيدا کند... واقعاً آدم متاثر مي شود که منتقدان را با هتاکي بي سواد بخوانند».
خطر مهم تر و بزرگ تر آن است که ليبرال هاي وطني با کمک نرم افزاري و فني بيگانگان، بيماري توامان «ناتواني و غرور» را به بخش هايي از افکار عمومي سرايت دهند. اين بيماري ذاتاً ذلت و گدايي در برابر دشمن بيگانه را به همراه دارد و به همين دليل ليبرال نما، سوگلي فصلي مستکبران عالم شده اند. رفتار کاريکاتوري افراطيون و تجديدنظرطلبان با انتخابات، همچنان که مي خواهد سرپوشي براي خيانت سياسي 88 باشد، احتمالاً سرپوش دومي براي عقيمي و ناکارآمدي مدل اقتصادي ليبرال ها هم هست. نويسنده: محمد ايماني