میزگردی
با امین میری، کارگردان نمایش «شلتر»
شاید کارتنخوابها خیلی چیزها را از دست داده باشند اما عواطف انسانی
را از دست ندادهاند 10فروردین-96
بدون شک عواطف انسانی کارتن خوابان وگورخوابان هرگز قابل با بی عاطفه های ضدانسان غارتگر حاکم نیست .چون اینان جزو قربانیان بی
عاطفه های جنگ افروز وغارتگران و.... حاکم می باشند.
امین میری که بازیگرانش در شلتر افرادی تشکیل میدهند با تجربه کارتنخوابی
معتقد است این قشر از جامعه تنها چیزی که از دست ندادهاند عواطف انسانی است.
به
گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه
خبرنگاران پویا، نمایش
«شلتر» پرفروشترین نمایش سال 95 تالار قشقایی، تنها نمایشی است که از سال 95 در
تئاتر شهر باقی مانده است تا به اجراهایش ادامه دهد. نمایشی که هیچ ستاره تئاتری
در دل خود ندارد. بازیگرانش افرادی هستند که بلایای اجتماعی را از سر گذراندهاند
و واقعیت گذشته خود را بازی میکنند. «شلتر» بازخوانی واقعیتهایی است که ما نمیبینیم.
در تاریکی شبهای تهران رخ میدهند و قربانیانش را میبلعد.
موفقیت
نمایش امین میری به حدی است که تئاتر شهر برای اجرای آن در فصل بهار 96 آن را
تمدید کرده است. مخاطبانش روز به روز بیشتر میشود. حال مخاطبانش را دگرگون میکند
و به یکی از پربحثترین نمایشهای این روزهای تهران تبدیلش کرده است، به دور از
حواشیهای مرسوم. آنچه میخوانید گفتگو با امین میری، کارگردان جوان نمایش «شلتر»
است که شاخکهایش حساس شده است تا در جهان زنان کارتنخواب سیری کند و زندگیشان را
در قالب یک تئاتر مستند به تصویر کشد.
***
تسنیم: شلتر را چگونه پیدا
کردید؟ شما چگونه شلتر پیدا کردید و رفتید سراغ آنها؟
میری: پرسوجو
میکردم. با دوستان صحبت میکردم. میگفتند مثلاً من یک آشنایی دارم تا اینکه
رسیدیم «به تولدی دوباره» و یک مجوز ابتدا از آنجا گرفتیم. بعد بهزیستی گفت باید
از ما مجوز بگیرید که ما دوباره کارهایش را کردیم و رفتیم از سازمان بهزیستی کل
کشور دوباره مجوز گرفتیم. آرام آرام به واسطه پیدا کردن یک نفر با افراد دیگری
آشنا شدیم. زمان «احساس آبی مرگ» هم نمیدانستم که چه باید بکنم و مجوز آن سختتر
بود.
تسنیم: چون با قوه قضاییه درگیر
بودید؟
میری: بله.
خدا را شکر آنقدر راحت به من مجوز دادند که اصلاً فکرش را نمیکردم. سوژه حساسی
بود و خیلی راحت مجوز دادند. درخواست دادم، یک ماه و نیم بعد زنگ زدند و گفتند چرا
نمیآیی مجوزت را ببری؟
تسنیم: بعد از قوه قضاییه کسی
آمد کار را ببیند؟
میری: بله.
تسنیم: بازخوردشان زمان دیدن
کار شما چه بود؟
میری: مدیرکل
حقوقی قوه قضاییه با خانوادهاش آمده بود با خانمش و دخترش آمده بود. بعد یک گزارش
مثبت برای ریاست قوه قضاییه نوشته بود، آقای دکتر کاظمی هم الان مدیر اسناد قوه
قضاییه است. در این ژانر کار میکرده. قضات زیادی آمدند و از کانون وکلا آمدند.
همه نظر مثبت داشتند. در کانون اصلاح و تربیت تهران اجرا کردیم. در کانون اصلاح و
تربیت زاهدان اجرا کردیم.
تسنیم: پس بعد از آن نمایش وارد
تور شدید؟
میری: بله،
دو شهر اجرا کردیم. زاهدان که شهر خودم بود و خیلی دوست داشتم آنجا اجرا شود. این
نمایش را هم خیلی دوست دارم آنجا اجرا کنم و بعد سیاهکل. به این نیت که اولیایدم
را بیاوریم و تأثیر نمایش باعث بخشش شود.
تسنیم: موفق به این کار شدید؟
میری: در
زاهدان برای اولین بار اولیای دم آمدند. ما در سیاهکل بخشی از اولیای دم آمدند. در
زاهدان در نهایت به بخشش انجامید؛ ولی نه فقط نمایش. در نمایش مادر مقتول یکدفعه
وسط اجرا گفته بود لااله الا الله، بخشیدم. اگرچه پایان نمایش خیلی حالش بد شده
بود که یک اشتباهی افراد دیگری کرده بودند و در نهایت منجر به بخشش شد و آزاد شد.
در خلال اجرای نمایش مادر
مقتول یکدفعه وسط اجرا گفته بود لااله الا الله، بخشیدم
تسنیم: چرا توسعه پیدا نکرد؟
همیشه یک گفتهای در دهان تئاتریها است که تئاتر اصالت اجتماعی دارد و برخلاف
سینما اثرگذاریش خیلی بیشتر است. خودم شخصاً معتقدم تئاتر به واسطه ملموس بودنش
جادویی دارد که برخلاف سینما، کاری که شما کردید یک اثر اجتماعی بزرگ دارد و
میتواند در مسائل دیگر خیلی تعمیم پیدا کند. افرادی که دچار قتل غیرعمد شدند شاید
بشود با همین شیوه آنها را نجات داد، کما اینکه در قصه بخششها همیشه هنرمندان،
نسبت به بقیه پیشقدم هستند، چرا توسعه ندادید؟
میری: ما
سر نمایش «احساس آبی مرگ» اولین بار بود که خیریهای برگزار کردیم. شب عجیبی بود،
یکی از آن بچهها که آن موقع به ما خبر دادند، چهارشنبه بعد حکمش میخواهد اجرا
شود و من سهشنبه قبلش رفتم نزد اولیای دم و قبول نکردند. به من خبر رساندند 200
میلیون کم دارد که ما آن شب 245 میلیون پول جمع کردیم. بلیطفروشی همت عالی بود.
شماره کارت هم داده بودیم و 70 میلیون نقدی دم سالن جمع شد. از 500 و هزار
تومان تا سکه طلا آوردند. خیلی شب عجیبی بود. 14 تیر سال92 که بعد مبلغ بالا رفت و
700 میلیون خواستند. یک واحد آپارتمان و 500 میلیون نقد. بعد دو سه فیلم
دیگر خیریه گذاشتیم که تهیهکننده آن آقای نوروزبیگی بود. طبقه حساس را برای آن
پرونده گذاشتیم که خانم کرامتی در آن پروسه بودند.
سر نمایش «احساس آبی مرگ» اولین
بار بود که خیریهای برگزار کردیم و ما آن شب 245 میلیون پول جمع کردیم
تسنیم: یک زنجیره از آثار هنری
شد که پول جمع کنند؟
میری: بله
چون بعداً مبلغ بالاتر رفت که آن زمان به ما گفتند 165 میلیون نیاز دارد که ما 265
میلیون جمع کردیم و باقی را دادیم به کانون اصلاح تربیت برای بچههایی که دیههای
کم دارند. رئیس کانون گفت نزدیک 40 نفر آزاد شدند. مسیر اکرانهای خیریه نمایش این
جریان را به وجود آورد. مثلاً بهروز شعیبی که خیلی دوستش هم دارم، «دهلیز» را وارد
پروسه کرد. آن کار جریانی را ساخت که بقیه هم شروع کردند. خودم مسئول چند تا از
آنها بودم، مانند «طبقه حساس» با «اعتراف به ذهن خطرناک».
مسئولان
یونیسف هم آمدند. یک روز یکی از مدیران قوه قضاییه آمده بود و کار را خیلی دوست و
به یکی از بچههای یونیسف گفت یونیسف باید از اینها تقدیر کند. بعد آن طرف گفت
چرا قوه قضاییه این کار را نمی-کند؟ گفت سکهاش را ما میدهیم. نه تقدیری شد و نه
سکهای دادند. فقط در جشن بخشش. ما برای تقدیر این کار را نکرده بودیم. چه در این
کار و چه در آن کار. به بچههای گروه هم این را گفتهام. گفتم من نیامدم با داستان
یک نفر که شاید زندگیش هم از من بدتر است، بیایم یک اعتبار و پولی برای خودم به
وجود بیاورم، شما هم همینطور. ناخواسته این اتفاق میافتد و اعتباری به وجود میآید
و شاید پولی داشته باشد؛ ولی به این نیت نه، یعنی من تلاش کردم از سوژه
سوءاستفاده نکنم. چون صادقانه پیش برویم. شاید هم اتفاقی برای آن افتاد و خیلی
سروصدا کرد. هم اینکه اتفاقات خوبی دارد برایش میافتد و مخاطب راضی است. شاید آن
صداقت گروهی که وجود داشته است از تمام آدمهایی که سر این کار بودند و شاید الان
حضور فیزیکی ندارند، آن صداقت و آن دغدغه، با تمام وجود حضور دارد. الان بازیگران
برای به رخ کشیدن توانایی بازیگریش، هر شب روی صحنه نمیروند و هر شب حال اینها بد
میشود؛ چون به لحاظ روحی و روانی به هم میریزند.
تسنیم: شب اول که من دیدم حال
خانم خدیجه امینی مسئول شلتر، بد شد و گریه کرد.
میری: بچهها
هر شب حال غریبی دارند. از دکتر شیرینی میخواهیم بیاید و یک جلسه گروهی بگذارد و
یک کم راهکار بدهد و با صحبتهایش حال بچهها را خوب کند. اینکه حمایتی نشده است،
واقعاً توان نداشتم و خیلی خسته بودم. من خیلی دوست داشتم چه این کار و چه کار
دیگری، آنقدر به من بودجه داده شود که نگران هزینهها و دستمزد بچهها نباشم و کار
را در تمام کشور رایگان اجرا کنم.
دوست داشتم آنقدر به من
بودجه داده شود که نگران هزینهها و دستمزد بچهها نباشم و کار را در تمام کشور
رایگان اجرا کنم
تسنیم: ولی این همت در دستگاههای
اجرایی وجود نداشته است؟
میری: نه.
ما در سیاهکل یا زاهدان که رفتیم اجرا، در زاهدان با چندین ارگان کلنجار رفتیم که
یکی بلیت هواپیما را داد، یکی فلان را داد تا ما رفتیم و چهار شب اجرا کردیم.
تسنیم: یعنی ارادۀ عمومی وجود
ندارد از چنین اثری حمایت شود که میتواند یک مشکلی در جامعه ایران را تا حد و
توانش حل کند؟
میری: ما
سر شلتر آمدیم به همان تغییر نگاه که در خودمان به وجود آمده، اینکه ما حداقل بیتفاوت
از کنار هم عبور نکنیم. حداقل آن چیزی که ما الان داریم از او میبینیم این نبوده.
کمترین چیز آنچه میشود که یک نفر به اینجا میرسد و چه میشود مثلاً میترا به
خودفروشی میرسد، فاطمه به اینجا میرسد. یک نفر چند شب پیش کامنت گذاشته بود مگر
میشود اینها هیچ کدام چیزی نمیشوند؟ توانایی آدمها متفاوت است. اینکه هیچوقت
خودمان را جای آنها نمیگذاریم، مثلاً معروف است که میگوید بیا با کفشها من راه
برو تا بفهمی این مسیر چگونه است. چون آدمها از بیرون میبینند این گونه فکر میکنند.
چند شب
پیش رفته بودیم کوچه اوراقچیها، دو تا پسر بودند آنقدر خوشتیپ و زیبا، واقعاً
به آنها نمیخورد چهار سال هروئین مصرف می-کند و کارتنخواب هستند و هفت سال شیشه
میکشند. یک مسئله این است که چرا این عدد و تعداد کارتنخوابها در حال افزایش
است؟ اینکه از کجا شروع میشود قطعاً خانواده است. برای اینکه بچگیهایشان و بچههایشان
برای ما مهم هستند. کسانی که کارتنخوابی میکنند و در این موقعیت هستند، در
خانوادهای بزرگ شدهاند و به اینجا رسیدهاند. بچههای اینها که الان در کارتنخوابی
به وجود میآیند و بزرگ میشوند یا در گورها بزرگ میشوند، آنها چه میخواهند
بشوند؟
تسنیم: شما در نمایشتان هیچ
نمونه این شکلی نداشتید که کسی کلاً کارتنخواب متولد شده باشد همه طرد شده بودند.
میری: نه
نداشتیم.
تسنیم: به غیر از بهنوش، تا
حدودی.
میری: بهنوش
هم نه، در کارتنخوابی متولد نشده است. بهنوش خاطره تعریف میکند و آن زمان 14
سالش بوده است. بعضی از آنان را بهزیستی میبرد. هنوز بزرگ نشدهاند. به هر روی در
چند سال اخیر کارتنخوابی خیلی زیاد شده است.
تسنیم: شما از سال 92 شروع
کردید؟
میری: جرقهاش
سال 92 خورد؛ ولی 94 شروع کردم.
تسنیم: در این مدت رشد چطوری
بوده، آماری دارید؟
میری: آمار
دقیق ندارم؛ ولی بله، به نظرم زیاد شده است. ما زمانی که این کار را شروع کردیم در
خیابان خیلی کمتر میدیدیم، الان یک کارتنخواب سر کوچه میخوابد. من در شمال
تهران دیدم، در شرق دیدم، در غرب دیدم. به نظرم از پارسال تا امسال خیلی زیاده شده
است و یک اشتباهی که وجود دارد، میخواهند صورتمسئله را پاک کنند. اینها را
میگیرند و میبرند گداخانه لویزان و آنجا مانند سگ با آنان برخورد می-کنند. جای
گرم نمیدهند. روی سرامیک میخوابند. غذای درستی هم به آنها نمیدهند. از دور هم
با فشار آب آنان را میشورند و شش صبح هم یک تعهد میگیرند و آزادشان میکنند. از
لویزان طرف باید تا دروازه غار بیاید، وقتی پول ندارد باید دزدی کند، خمار هم است،
یعنی خودشان تولید جرم میکنند. پس چه کاری است یک شب آنها را ببرید آنجا نگه
دارید، کتکشان بزنید و فردا صبح آزادشان کنید!
کارتنخواب از لویزان باید تا
دروازه غار بیاید، وقتی پول ندارد باید دزدی کند، خمار هم است، یعنی خودشان تولید
جرم میکنند
من یک
شلتر مردانه رفتم که یک سوله بود، صبحها مرکز گذری بود و شبها شلتر. ما بعدازظهر
آنجا مصاحبه میکردیم. یک بخاری کوچک برای یک سوله آهنی بود. این سوله در کوچه
اوراقچیها است، در میدان شوش. یخ میزدیم، یک پتو داشتند و پنج صبح آنها را
بیرون میکردند. 5 تا 8 بسته بود. من مجوز گرفته بودم و با رضایت آنها مصاحبه میکردیم.
رضایت گرفتن سخت بود. رفتیم در کوچه اوراقچیها یک سیاوشخانی بود، داشت صحبت میکرد،
سیگار میکشید، به سیگار تعارف میکرد و بعد گفت بده به آقا، گفت بردارد، گفت نه
بده به آقا، بعد او گرفت از او برداشت تا دستش نخورد یا غذا میدادند یک طوری میگرفتند
که دستشان نخورد. خیلی عجیب هستند. یک شب رفته بودیم حقانی داشتند به کارتنخوابها
شام میدادند، دنبال یک پسر ارمنی بودم به نام میشل، چند روز قبل یک جایی با او
صحبت کرده بودم، بعد قرار بود به من زنگ بزند، زنگ نزده بود. دنبالش بودم، به بچهها
هم گفته بودم اگر میشل را دیدیدف خبر دهند. یکی از بچهها از یکی دیگر پرسیده بود
آقا میشل را دیدید؟ گفت آن طرف پارک بود، ببخشید من دیرم شده میخواهم بروم دزدی
وگرنه میرفتم صدایش میکردم. [میخندد.]
تسنیم: شما گفتید بخش کوچکی از
آن فاجعهای که دارد رخ میدهد میتوانید در نمایشتان نشان بدهید. مخاطب اصلی شما
طبقه متوسط است. من وقتی نشسته بودم حس کردم الان شاید یک مخاطب سانتیمال که آنجا
نشسته است از خودش بپرسد که خیلی نمایش بیپرده است. خودتان چنین حس و دیدگاهی
دارید که نمایشتان بیپرده است؟ شاید دارید تابو میشکنید.
میری: بیپرده
میگوییم، بیپرده باید گفته شود؛ چون اگر بیپرده گفته نشود، اثری نخواهد داشت.
ولی قبیح گفته نمیشود.
تسنیم: همین مهم است. شاید خیلی
بیایند آنجا و بگویند چرا این شکلی است؟ چه فرقی وجود دارد بین رُکگویی و قبیحگویی؟
چگونه مخاطب باید بفهمد که شما قرار نیست مستهجن باشید، شما قرار است فاشکنندۀ یک
اتفاق زیر پوست این شهر باشید؟
میری: مستهجن
بودن پس میزند، یعنی بیپرده و رِکگوییِ پذیرفته میشود. اگر قرار بود مستهجن
باشد، کلماتی در مصاحبهها وجود داشت. آنها خیلی راحت صحبت میکردند، حتی اگر آزاد
بودند میتوانستند چنین چیزهایی را روی صحنه بگویند. باز هم نمیگفتیم؛ چون مفهوم
مهم است. ما ورود کودک را ممنوع نکردیم ولی ورود زیر 16 ساله را توصیه نمیکنیم؛
چون بچه زیر 12، 13 ساله جنوب شهر با 12، 13 ساله فرشته و کامرانیه متفاوت است.
بچه زیر 12، 13 ساله جنوب شهر
با 12، 13 ساله فرشته و کامرانیه متفاوت است
مثلاً
سر «احساس آبی مرگ» چندین مورد بود، یک موردش و اتفاقی که افتاد را خیلی دوست
دارم. برای یک شب در اجرای سنگلج، خانواده بچههای خیابانی را آوردیم و بعد از
اجرای نمایش، فردا یکی از مددکارها زنگ زد و گفت یکی از بچهها چاقویش را در همان
سرویس که داشتیم برمیگشتیم به من تحویل داد. یک هفته بعد رفتم با آن بچهها صحبت
کردم و سؤالاتی میکردند که تاکنون هیچ خبرنگار یا منتقدی از ما نپرسیده بود.
سؤالات جذابی از ما میپرسیدند. ما آن پسر را دیدم خیلی در خودش بود. میگفت دو
بار در موقعیت دعوا قرار گرفته و یاد نمایش من افتاده، رها کرده؛ حتی فحش رکیک هم
به او دادهاند، ولی در خودش بود. پارسال که رفتم اجرا، گفتم از فلانی چه خبر؟
گفتند خوب است، دانشجو شد. گفتم دوست دارم او را ببینم. آمد، اصلاً من یک فرد
دیگری دیدم! شاد و لحن و ادبیاتش فرق کرده بود و خودش میگفت نمایش شما باعث شد
مسیر زندگی من تغییر کند. حالا موارد زیادی داشتیم و این خیلی برایم جالب بود.
حالا اگر بچه 12، 13 سالهای هم از فرشته آمد اگر ما کلمه مستهجن را به کار میبردیم
او راحتتر میفهمید؛ ولی الان با یک شیوهای داریم میگوییم که اگر در این فضا
نباشد متوجه نمیشود.
تسنیم: در واقع دارید با زبان
بزرگسالان حرف میزنید.
میری: بله.
ما آن زمان برای احساسات مثبت 14 گذاشته بودیم. زیر 14، 10، 12ساله هم بودند. گفتم
من توصیه نکردم؛ ولی ممنوع نکردم. به هر حال بچه 10، 12ساله سرچشمه و شوش با بچه
10، 12 ساله فرشته و سعادتآباد متفاوت است. درکی که او دارد و زجری که او در 10،
12 سالگی در زندگیش کشیده است به اندازه دو برابر سن خودش جامعه و اجتماع را
فهمیده است. او نه در یک خانواده با دایی و خاله و عمو بوده و مدرسه رفته است.
دلیل اینکه من پیِ این همه سختی را به تنم مالیدم که تئاتر مستند شود، به خاطر این
است که تأثیرگذاری تئاتر خیلی بیشتر است.
احساس
من این است که من یک فیلم مستند میبینم نهایت یک هفته، دو هفته درگیر آن باشم. من
تماشاچی دارم که هنوز درگیر است و با یک تلنگر موزیک و یک اتفاق سریع یاد «احساس
آبی مرگ» میافتد. یاد کاراکترهایش میافتد و الان تماشاچیهایی که این نمایش را
دیدند، اولاً چندین بار، بعضیها تا 3 بار آمدند. آقای سجاد حسینی 3 بار آمده این
نمایش را دیده، آقای پورحسینی گفت دوباره میخواهم بیایم ببینم، جواد عزتی دوباره
میخواهد بیاید ببیند. اینها هنرمندان بزرگی هستند که آمدند و دیدند؛ ولی تماشاچی
دارم که سومین بارش آمده است، یک نفر تا الان 6، 7 بار دیده است، یکی میگوید من
هنوز درگیر آن هستم، این اتفاقی است که با تئاتر رخ میدهد.
تسنیم: فاصله بین مخاطب و اثر
وجود ندارد.
میری: بله
و حس میکنم در تئاتر مستند به نظرم فضاسازی مهمترین بخش است که ما بتوانیم فضا را
برای مخاطب بسازیم. به همین دلیل برای ما مهم بود که مثلاً بازیگران عین این
کاراکترها شوند، چه به لحاظ رفتاری و فیزیکی و لحنی و هم درونیات، به خاطر همین
تمرینات بسیار سختی و با فضاسازی چیزهایی را که تجربه نکرده بودند را برای آنها
ملموس میکردیم تا تجربه بکنند.
تسنیم: بخشی از بازیگران شما
افرادی هستند که این اتفاقات برای آنها افتاده است، شخصیتهای حقیقی هستند. آنان
را چگونه رسانید به بازیگر شدنشان، چون بازیگر نبودند. حرفهشان بازیگری نبوده
است با آنان چگونه تمرین کردید و چگونه آنها را انتخاب کردید و آموزش دادید که
بتوانند بیایند در یک سالن کاملاً حرفهای تئاتر ایران و طوری اجرا کردند که نمیشد
گفت این مثلاً بازیگر نیست؟
بازیگرانم هر شب بیپرده برای
عدهای زندگیشان را فاش میکنند
میری: در
مدتی که سرپا شدیم و متن مشخص بود هر روز با ما بودند. قبلش هم چند وقت یکبار میآمدند
و تمرینات انرژی و ذهنی و بیان را انجام میدادند. یکی اینکه واقعاً تواناییش را
داشتند، یعنی الان در کار میزانسن میروند، راکورد شب قبلشان را حفظ میکنند؛ حتی
اگر یکدفعه یکی اشتباه کند، صحنهای که فقط بازیگر حرفهای میتواند جمع کند برای
مثال یکی دو شب پیش، دو سه بار این اتفاق افتاده است، صحنه را جمع کردهاند؛ چون
تواناییش را داشتند. خیلی افراد دیگری هم بودند و من میتوانستم از آنها بخواهم
بیایند؛ ولی آن توانایی را در آنان نمیدیدم که بتوانند بیایند روی صحنه بازی
کنند، نترسند و یک چیز دیگری که فراتر از اینکه به توانایی و هوش بازیگری نیاز
بود. قدرت اینکه شما هر شب دارید بیپرده برای یک عده زندگیتان را فاش میکنید و
یک جاهایی افتخارات را هم نمیگویی، اشتباهاتت را هم نمیگویی و این یک قدرت عجیب
و غریبی میخواهد و هر شب خاطره بدی را تعریف کنید.
تسنیم:
چگونه پذیرفته است این کار را بکند؟
میری: لحظاتی
بوده که حالشان بد شده است و حتی میخواستند در اجرا نگویند. زمانی که میخواستم
مصاحبه کنم سخت قبول میکردند مصاحبه کنند. نه من قول میدادم که برایشان کاری کنم
نه اتفاقی میافتد. به آنان میگفتم به یک دلیل فقط فکر کنید که دارید با من
مصاحبه میکنید، پول بدهم ترک کنی یا خانه بخرم، نه، به این فکر کنید که اگر
داستان شما را یک نفر دیگری بشنود، کسانی که در موقعیت شما قرار بگیرند یا در قبال
آدمهایی که اطرافیانش هستند، اشتباهاتی که دیگران در قبال شما کردند یا شما در
قبال خودتان کردید را نکنند. اگر دوست دارید شاید داستان زندگی شما به این آدمها
کمک کند، شاید به خودتان کمک نکند الان به این دلیل و الان اینها هم به همین دلیل
است که میخواهند آن چیزی را که میبینند و هر روز دارند لمس میکنند و زمانی هم
بخشی از خودشان در آن بوده، حرف آن آدمها را بگویند، حرفهایشان برای
یکبار شنیده شود.
شاید کارتنخوابها خیلی چیزها
را از دست داده باشند، تنها یک چیز را از دست ندادهاند، آن هم عواطف انسانی است
یکبار
از یکی از آنان پرسیدم دوست داری چه به مردم بگویی؟ گفت حالا از پشتسر ما را میبینند
میگویند چقدر خوشتیپی، وقتی برمیگردیم نگوید اچآیوی بیخالص. همین نگاه برای
آنها مهم است. من یکی دو بار با آنها غذا خوردم و حتی یک بار گفتم برای من املت
درست کنید. یکی دو بار برای من چایی آوردند. قند با دستش میداد و من میخوردم و
به همه بچهها هم گفته بودم که آنجا حق ندارید بگویید من نمیخورم. اینها هر کاری
بکنید میگویم خداحافظ. نمیخواهم بروید، این را خانم ارشد روز اول به من گفت، گفت
اینها شاید در موقعیت اینطوری باشند، شاید خیلی چیزها را از دست داده باشند، تنها
یک چیز را از دست ندادهاند، آن هم عواطف انسانی است، عاطفه و احساسشان را از دست
ندادند، میفهمند.
تسنیم: نمایش خاصیت درمانگری
برای اینها داشته است؟ حداقل بازپروری روحشان؟
میری: بله،
اولاً آنها خودشان قوی بودند؛ ولی باید از خودشان پرسید. ما تا الان دو نفر از آدمهایی
که داستانشان را میگوییم آمدند و دیدند. یک اتفاق دیگری که افتاده بچههای پزشک
هم آمدهاند. سال هاست دارند با اینها کار میکنند، کاراکترها را میشناسند، گفتند
ما بیشتر بخش درمانی آنان را درنظر داشتیم؛ ولی اجرای شما به ما یک چیز دیگری هم
یاد داد که ما از یک نگاه دیگری نگاه کنیم و الان برای ما فرق میکند.
تسنیم: بازیهای آنها شبیه
بازیگران حقیقی بود که کسی نمیتوانست تشخیص بدهد.
میری: تا
الان کسی نتوانسته است تشخیص بدهد.
تسنیم: دریچه های برای آنها در
آینده باز خواهد شد که شغلشان این بشود؟
بازیگرانم هوش بالایی در صحنه
دارند. این اولین بار است روی صحنه میآیند. چیزی عذابشان میدهد و باید کنترل
احساسات کنند
میری: بله به
نظرم تواناییشان را دارند و از همکارامان میخواهم که آنها را انتخاب کنند. یک
بار یکی از بچهها به فلانی گفت
برو ته سالن ببین صدای من میرسد. دوست دارند و آن هوش را هم دارند. من افراد
دیگری را میتوانستم بیاورم؛ ولی آن توانایی مدنظر را نداشتند. در بعضیها این
خمیرمایه وجود ندارد؛ ولی اینها دارند. اینها هوش بالایی در صحنه دارند. این اولین
بار است روی صحنه میآیند. چیزی عذابشان میدهد و باید کنترل احساسات کنند. من از
آنان خواستم اینجا گریه نکنند و احساساتشان را کنترل کنند. حتی اتفاق میافتد جمع
هم به کمک طرف مقابلشان میروند.
تسنیم: درباره همکاری با سجاد
افشاریان بگویید.
میری:
این دومین همکاری با سجاد افشاریان است. نشده است که من از سجاد
فلان چیز را بخواهم و بگوید نه. دو سه بار دیدم که بچهها مثلاً برای هزینه کمتر،
فلان چیز را کم گرفتهاند، گفته است بهترین چیز را بگیرید؛ چون خودش درک کرده،
خودش زمانی بازی کرده است و کارگردانی کرده است و میفهمد چندغاز بالا و پایین
تفاوتی ندارد. این احترام گذاشتن به عوامل و مدیر و کارگردان ارزشش بالاتر از این
است که من بیایم خساست به خرج بدهم. الان هر کسی نمیتواند تهیهکنندگی کند. علم
میخواهد. در سینما تهیهکننده چندین فیلم را سرمایهگذاری کرده است و مراودات
سینما را بلد است. تهیهکنندگی را بلد است. چیزی که باب شده فکر میکنند هر کسی
پول دارد میتواند تهیهکننده تئاتر باشد؛ در صورتی که تهیهکننده فقط پولداری
نیست، مدیریت است.
تسنیم: آیا تئاتر خصوصی میتواند
از تئاتری مانند تئاتر شما حمایت کند؟ جای تئاتر شما در تماشاخانه خصوصی است با
این تفکری که الان رایج است؟
میری: بله،
چرا نمیتواند. اولاً تئاتر خصوصی وجود ندارد و نمیتواند به وجود بیاید. هر کسی
هم تهیهکننده تئاتر خصوصی شود، ضرر میکند؛ به خاطر اینکه شما در صورتی ضرر نمیکنید
که کار شش ماه در صحنه باشد و شش ماه فروش داشته باشید. در تمام دنیا حمایت دولت
وجود دارد.
تسنیم: در اروپا بله ولی در
آمریکا و کانادا خیلی قضیه کمرنگ است.
در ایران نمیشود با صد صندلی
مثلاً در قشقایی از روز اول هم با قیمت بلیت 20 هزار تومان اجرا کرد
میری: به
یک شیوههای دیگری حمایتهای دولتی وجود دارد، شاید پول ندهند؛ ولی امکانات دیگری
در اختیارشان قرار میدهند. تبلیغات و فلان. در ایران نمیشود با صد صندلی مثلاً
در قشقایی از روز اول هم با قیمت بلیت 20 هزار تومان اجرا کرد.
تسنیم: شما متوسط چقدر میفروشید؟
میری: ما الان
خوب فروختیم. شبی 60 میلیون یک گروه 50، 60 نفره چقدر میشود؟! شما هزینههای
کار و 200 درصد سالن هم حساب کنید. هزینههای کل زمانی که صرف شده، بعد دکور،
منظورم این است که الان حماقت است که تهیهکننده بیاید با همه، 3، 4 میلیون
قرارداد ببندد. چیزی که با یک ماه اجرا ضرر است. مگر اجرایی که دو سه بازیگر معروف
داشته باشد یا یک چهره معروف که مردم به خاطر دیدن او بیایند.
تسنیم: من احساس خطر میکنم که
یکدفعه مانند خیلی از چیزهای دیگر این شیوه کار تبدیل به یک کلیشه شود و ما به
صورت انفجاری در تهران تئاترهای این مدلی ببینیم. خودتان این احساس خطر را میکنید
که به تئاتر مستند با این شیوهای که شما اجرا میکنید به ابتذال کشیده شود و
دیگران را وسوسه کنند سراغ این قضیه روند؟
میری: اگر به
شیوه درست باشد. با دو سه ماه نمیتوانند. کمِ کم یک سال، یک سال و نیم زمان میبرد. تحقیق کند، سوژه را پیدا کند، مجوز
بگیرد. آن دیگر ربطی به هنرهای نمایشی ندارد، براساس سوژه ارگانهای مختلفی را
مجاب کند که برود مجوز بگیرد. برای مصاحبه کردن، اگر این توان و این وقت را داشته
باشد قطعاً زمان زیادی میبرد. به نظرم اگر کسی میخواهد تئاتر مستند کار کند یا
ببیند، باید ببیند چقدر تحقیقات درستی انجام شده است. وقتی تماشاچی برود اگر
اتفاقی برای او نیفتاده باشد نمیچرخد.
تسنیم: نگاه شما این است که
مخاطب تعیین میکند این شیوه تکثر بشود یا نشود؟
میری: بله،
یک تفاوتی که با مخاطبان تئاترهای دیگر دارد، ما تماشاچیهایی که اهل تئاتر و
تئاتر دیدن نیستند زیاد داریم یا تماشاچیهایی هستند که اولین تئاتر زندگیشان این
تئاتر بوده است. اعتقادم این است اگر تئاتر مستند درست کار شود و وقت درستی برای
آن گذاشته شود، مخاطبین دیگری را هم به این تئاتر اضافه می-کند. به خاطر اینکه
شاید خودشان را بیشتر مخاطب در نمایش میبیند و خیلی از حرفها و دغدغههایش در
این نمایش وجود دارد. درست است تمام آدمهایی که میآیند کارتنخوابی را تجربه
نکردهاند؛ ولی شاید نگاه سنگین را تجربه کرده باشند و شاید یک مصرفکننده در
اطراف خودشان دارند. چیزهایی است که ملموس است و ملموستر اینکه این آدمها را در
خیابانها میبینند. به نظرم بیشتر همذاتپنداری میکنند.
تسنیم: بعد از قشقایی میروید
زاهدان؟
میری: ما
بعد از قشقایی تلاش داریم در یک سالن دیگر در تهران اجرا کنیم، نه هنوز مشخص نشده
است.
تسنیم: فروردین هم اجرا میروید؟
میری: بله
تا 18 فروردین، سالن هنوز مشخص نکردیم.
تسنیم: خودتان دوست دارید کجا
باشد؟ سنگلج؟
میری: سنگلج
را دوست دارم چون قاب عکسی است.
تسنیم: مثلا پردیس تهران؟
میری: دوست
دارم اگر یک بودجه خوبی بگیرم و دغدغه نداشته باشم حاضرم 10 شب آنجا اجرا کنم.
تسنیم: با شهرام کرمی صحبت کردهاید؟
میری: قرار
است بیاید ببیند. ایرانشهر هم دوست دارم اجرا کنم و آقای پارسایی هم آمده و دیده
است، آقای رنجبر هم دیده است،
حالا ببینیم چگونه است؛ ولی دوست دارم شهرهای مختلف برویم و فعلاً نامهای از طرف
استانداری به 13 استان زدهایم. اول دوست دارم برویم فارس و بعد زاهدان.
تسنیم: چگونه پذیرفته است این کار را بکند؟