سگ‌کشی!

سگ‌کشی! 12اسفند-95
 باکسب تجربه 38 ساله از ماهیت وعملکرد رژیم قرون وسطایی ولایت فقیه جنگ افروز وایران ویران کن غیر از شرایط کنونی و.... وسگ کشی انتظاری نیست .چون گفته می شود از کوزه همان برون طراود که درا وست .

فرارو- امیر هاشمی مقدم؛ بیشتر ایرانیانی که برای گردش به ترکیه می‌روند و البته تعدادشان  اندک هم نیست، همین‌که چشم‌شان به خیابان‌های پهن، پاساژهای بزرگ و سواحل زیبای این کشور می‌افتد، افسوس می‌خورند که چرا ایران هم اینچنین نیست، در حالی‌که می‌توانست حتی بهتر از این باشد.

به باور من، به‌عنوان کسی که سالها است در ترکیه زندگی می‌کند، فاصله ما با ترکیه، حتی با وجود مشکلاتی که ترکیه در چند سال گذشته با ورود به آنها، خود را به مخمصه انداخته، بیش از اینها است. حیابان را پهن کردن، پاساژ بلند و بزرگ ساختن و سواحل را زیباسازی نمودن، کار دشواری نیست و خیلی زود می‌توان به آنها رسید؛ به‌ویژه برای مسئولین ما که علاقه زیادی به ساختن «بلندترین»، «بزرگترین»، «پهن‌ترین»، «عظیم‌ترین» و... پروژه‌ها دارند.

اینگونه نگاه‌ها را نمی‌توان در راستای توسعه پایدار دید. چه بسا همین بلندترین و بزرگترین سدهایی که هیجان بسیاری در بین مسئولین‌مان ایجاد می‌کرد، اکنون یکی از دلایل خشک شدن دریاچه‌ها و تالاب‌ها و مراتع و... شده‌اند.

امروزه شاخص‌های توسعه در جوامع، بیش از اینکه مهندسی و کمی باشند، انسانی و کیفی‌اند. برای نمونه در یکی از تعاریف توسعه، چهار شاخص را برای سنجش میزان توسعه در یک جامعه بر می‌شمارند: وضعیت معلولین و ناتوانان جسمی، محیط زیست/جیوانات، سالخوردگان و زنان.

آنچه من در جامعه ترکیه دیده‌ام، در دو گروه نخست (وضعیت ناتوانهای جسمی و محیط زیست/جانوران) خیلی جلوتر از ایران است، در گروه سوم (سالخوردگان) شبیه ایران بوده و در گروه چهارم (زنان) اگرچه قوانین این کشور حقوق بیشتری را برای زنان در نظر گرفته، اما تعصبات دینی و فرهنگی همچنان در بسیاری موارد در آنجا رایج است و از همین رو، آمار خشونت علیه زنان بالا است.

آنچه من در اینجا می‌خواهم روی آن انگشت بگذارم، همان دو گروه نخست و به‌ویژه درباره حقوق جانوران است.

ناتوانهای جسمی و معلولین در ترکیه امکاناتی دارند که تفاوتهای زندگی را برای‌شان کمرنگ‌تر می‌کند. برای نمونه تا آنجا که در دانشگاه خودمان و دیگر دانشگاه‌ها دیده‌ام، محیط‌های دانشگاهی در همه بخش‌ها دارای علایم راه برای عصای سفید است؛ گروه‌ها و دپارتمان‌هایی که دانشجوی نابینا دارند موظف‌اند همه اعلامیه‌ها را با خط بریل در بورد مخصوص نصب کنند؛ همه راه‌پله‌ها دارای صندلی برقی ویژه معلولین است که آنها را بالا و پایین می‌کند و... . حتی برایم جالب بود وقتی به موزه کوچک روستای «بغازکوی» رفته بودم، با همین صندلی برقی معلولین در پله‌هایش روبرو شدم.

همین امکانات ساده برای ناتوان‌ها، چیزهایی است که در ایران یا نمی‌توان یافت و یا در موارد اندک، با کیفیت و کمیتی بسیار کمتر دیده می‌شود. نبود این امکانات به خودی خود عیب نیست، اما اینکه ما نیاز به آنها را حس نمی‌کنیم، نشان از آماده نبودن ذهنیت‌مان برای توسعه پایدار دارد.

اما درباره حقوق حیوانات و محیط زیست. راستش چیزی که باعث شد این یادداشت را بنویسم، کلیپی بود که دیروز دیدم. سگی که نیمه‌شب در اطراف شهرک پرند تهران، از سوی اجیرشدگان شهرداری تیر خورده، زخمی شده، اما همچنان دارد فرار می‌کند. خودروی پیمانکار شهرداری (که پیمانکاری‌اش تنها برای کشتن حیوانات خیابانی است) آن جانور زبان‌بسته را تعقیب کرده و تیر دیگری به آن می‌زند، و در حالی‌که حیوان همچنان زنده است و دست و پا می‌زند، آنرا کشان کشان تا نیسان برده و می‌اندازندش توی خودرو.

عکس‌ها، کلیپ‌ها و فیلم‌های بسیاری از اینگونه کشتارهای فجیع در ایران می‌توان یافت: کشتار با تزریق سم، نصب بیلبورد توسط شهرداری‌ها برای همکاری در کشتار سگ‌ها، پرداخت دستمزد برای کشتار حیوانات بی‌پناه و خیابانی و... برای همه‌مان صحنه‌های آشنایی است. و اینها، علی‌رغم درخواست‌ها، نامه‌نگاری‌ها و تجمعات گروه‌های ایرانی طرفدار حقوق حیوانات است.

اما برعکس این ماجرا، شهرداری‌ها در ترکیه موظف‌اند همه حیوانات خیابانی را واکسینه و شماره‌گذاری کرده، در پارک‌های شهری برای‌شان سرپناه ساخته، به‌طور روزانه خوراک و آب تمیزشان را تأمین کرده، بیمارستان ویژه با خدمات رایگان ساخته و در مواقع ضروری، نازا و عقیم‌شان کنند. سگ‌ها در خیابان‌های شهرهای بزرگ، آزادانه قدم می‌زنند و دست نوازش شهروندان را بر خود حس می‌کنند. بدون اینکه کسی از دیدن‌شان چندش‌اش شود. همچنین مساجد بسیاری در این کشور رفته‌ام که امام جماعت و نمازگزاران در حال نمازند، و گربه‌هایی نیز در گوشه‌ای از مسجد، بر روی منبر و یا حتی جلوی نمازگزاران دراز کشیده‌اند، و کسی هم مدعی نمی‌شود که خانه خدا را کثیف می‌کنند.

در بیشتر دانشگاه‌های ترکیه، گروه‌های دانشجویی به‌صورت داوطلب، پس‌مانده غذاهای دیگر دانشجویان را در غذاخوری‌های دانشگاه جمع کرده و به حیوانات خیابانی یا حتی جنگلی و بیابانی (همچون روباه‌ها و شغال‌ها) می‌رسانند. و مسئولین دانشگاه‌ها نیز در این زمینه خود را مکلف به همکاری با دانشجویان می‌بینند.

البته مشکل تنها از شهرداری‌های ما نیست (هرچند شهرداری‌ها بخش قابل توجهی از این مشکل و دیگر مشکلات گریبانگیر شهرهای‌مان هستند)؛ بلکه مشکل در ذهنیت ما ایرانیان است. در ایران اگر کسی خواهان رسیدگی به وضعیت حیوانات شود، سریعا با واکنش بخش قابل توجهی از جامعه روبرو می‌گردد که «مگر در این کشور وضعیت انسانها مناسب است که حالا وضعیت حیوانات را رسیدگی کنیم؟» یا «همه چیزمان درست شد و حالا همین حیوانات مانده‌اند؟» و جملات و توجیهاتی دیگر از این دست. و چه بسیارند کسانی که بیکاری یا نداشتن شغل مناسب را بهانه می‌کنند برای شغل کثیف کشتن حیوانات خیابانی.

یادمان باشد داعش، طالبان و دیگر گروه‌های دهشت‌افکن، فرهنگ خشونت و انسان‌کشی در بین تازه‌واردان به گروه‌شان را با کشتن و سر بریدن حیوانات درونی می‌کنند.