گزیده
ها 8 آذر -96
خبر ويژه
نفوذ ايران بزرگ تر از آن است كه توسط آمريكا مهار شود
نفوذ ايران بزرگ تر از آن است كه توسط آمريكا مهار شود
يک
خبرگزاري آمريکايي تاکيد کرد تحريم هاي واشنگتن نمي تواند نفوذ منطقه اي ايران را
محدود کند.
بلومبرگ نوشت: ممکن نيست تحريم هاي آمريکا عليه ايران بتواند با نفوذ اين کشور در خاورميانه (غرب آسيا) مقابله کند. ايران اکنون يکي از قدرتمندترين بازيگران در خاورميانه است. ايران نقشي سرنوشت ساز در سوريه، لبنان و عراق دارد و نفوذش يمن و افغانستان را نيز در بر مي گيرد. مقابله با قدرت ايران مي تواند به معناي رويارويي با نيروهاي ايراني در کشورهايي باشد که ايران با توسل به گروه هاي شبه نظامي بومي در آن ها ريشه دوانده و يا توسط حکومت هاي اين کشورها به حضور در آن ها دعوت شده است.
افزون بر اين ايران در صحنه جهاني مطرود نيست. اين کشور با روسيه در سوريه مشارکت مي کند و منافع مشترک آن با ترکيه در مواردي چون جدايي طلبي کردستان (عراق) و تقويت دولت مرکزي در بغداد روز به روز بيشتر مي شود. هم ترکيه و هم ايران هر دو در کشمکش هاي ميان قطر با عربستان سعودي و امارات متحده عربي، از دوحه حمايت مي کنند. اين کشمکش ها فرصتي را در اختيار ايران قرار داده است تا خود را به عنوان نيرويي براي برقراري ثبات در خاورميانه به قدرت هاي عمده اي چون هند و چين نشان دهد.
با توجه به شکاف هاي عميق در دنياي عرب و شوراي همکاري هاي خليج (فارس)، تلاش هاي آمريکا براي منزوي کردن ايران در برابر تلاش هاي چين و روسيه در ترغيب ايران به ايفاي نقش منطقه اي سازنده اي که متناسب با وضعيت اين کشور به عنوان قدرتي نوظهور باشد، قرار مي گيرد.
تلاش هاي آمريکا براي از بين بردن توافق هسته اي به احتمال زياد مهره هاي ديگر جهاني را به حمايت از ايران ترغيب خواهد کرد.
چين ايران را به عنوان جزئي اصلي از ابتکار عمل اقتصادي خود در پروژه «يک کمربند، يک جاده» مي داند که به دنبال اتصال پکن به خاورميانه و اروپا است.
ژاپن، کره جنوبي و هند نيز به ايران به عنوان بازاري بکر و ارزشمند نگاه مي کنند که ارزش ريسک براي سود اقتصادي آينده را دارد. تمامي اين کشورها اکنون خريداران مواد خام و توليدات پتروشيمي ايران هستند و همگي به دنبال سرمايه گذاري هاي فراوان در اقتصاد اين کشور هستند.
در ادامه اين گزارش آمده است: ممکن نيست تحريم هاي آمريکا عليه ايران با نفوذ اين کشور در خاورميانه مقابله کند. دولت سوريه شديداً به ايران وابسته است و دولت عراق آن را شريک خود در نبرد با تروريست ها و جدايي طلبان مي داند.
تداوم اهريمن نمايي ايران از سوي آمريکا براي تمامي آسيب هاي موجود در خاورميانه، زيان بار بوده و تنها به بالا رفتن تنش ها منجر خواهدشد. اين راهبرد در زمان رياست جمهوري جرج دبليو بوش به کار گرفته شد و با پيامدهاي فاجعه باري همراه بود.
دولت ترامپ بايد بار ديگر تماسي که در زمان رياست جمهوري پيشين آمريکا با ايران وجود داشت را برقرار کرده و مقياس همکاري هاي ديپلماتيک خود با اين کشور را تا حد در بر گرفتن مسائل امنيتي منطقه، ارتقا دهد.
اين اتفاق بايد در سطح وزارتي و با همکاري جواد ظريف وزير امور خارجه ايران و رکس تيلرسون وزير امور خارجه آمريکا، روي دهد.
سياست گذاران آمريکا نبايد گمان کنند که مي توانند رويه موجود از 15 سال قبل تاکنون را تغيير دهند.
تجاوز به عراق نشان داد که چگونه برنامه ريزي ضعيف و گمانه زني هاي اشتباه مي تواند نتيجه عکس دهد.
در آن زمان دولت بوش به اشتباه پيش بيني کرد که آزاد کردن عراق از دست صدام حسين، جنبش هاي دموکراتيک را در منطقه به راه خواهد انداخته و نفوذ ايران را از ميان خواهد برد. به طور مشابه، ممکن است گمانه زني هاي اشتباه در مورد ايران به محو شدن قدرت آمريکا در خاورميانه اي که روز به روز غيرقابل پيش بيني تر مي شود، منجر شود.
بلومبرگ نوشت: ممکن نيست تحريم هاي آمريکا عليه ايران بتواند با نفوذ اين کشور در خاورميانه (غرب آسيا) مقابله کند. ايران اکنون يکي از قدرتمندترين بازيگران در خاورميانه است. ايران نقشي سرنوشت ساز در سوريه، لبنان و عراق دارد و نفوذش يمن و افغانستان را نيز در بر مي گيرد. مقابله با قدرت ايران مي تواند به معناي رويارويي با نيروهاي ايراني در کشورهايي باشد که ايران با توسل به گروه هاي شبه نظامي بومي در آن ها ريشه دوانده و يا توسط حکومت هاي اين کشورها به حضور در آن ها دعوت شده است.
افزون بر اين ايران در صحنه جهاني مطرود نيست. اين کشور با روسيه در سوريه مشارکت مي کند و منافع مشترک آن با ترکيه در مواردي چون جدايي طلبي کردستان (عراق) و تقويت دولت مرکزي در بغداد روز به روز بيشتر مي شود. هم ترکيه و هم ايران هر دو در کشمکش هاي ميان قطر با عربستان سعودي و امارات متحده عربي، از دوحه حمايت مي کنند. اين کشمکش ها فرصتي را در اختيار ايران قرار داده است تا خود را به عنوان نيرويي براي برقراري ثبات در خاورميانه به قدرت هاي عمده اي چون هند و چين نشان دهد.
با توجه به شکاف هاي عميق در دنياي عرب و شوراي همکاري هاي خليج (فارس)، تلاش هاي آمريکا براي منزوي کردن ايران در برابر تلاش هاي چين و روسيه در ترغيب ايران به ايفاي نقش منطقه اي سازنده اي که متناسب با وضعيت اين کشور به عنوان قدرتي نوظهور باشد، قرار مي گيرد.
تلاش هاي آمريکا براي از بين بردن توافق هسته اي به احتمال زياد مهره هاي ديگر جهاني را به حمايت از ايران ترغيب خواهد کرد.
چين ايران را به عنوان جزئي اصلي از ابتکار عمل اقتصادي خود در پروژه «يک کمربند، يک جاده» مي داند که به دنبال اتصال پکن به خاورميانه و اروپا است.
ژاپن، کره جنوبي و هند نيز به ايران به عنوان بازاري بکر و ارزشمند نگاه مي کنند که ارزش ريسک براي سود اقتصادي آينده را دارد. تمامي اين کشورها اکنون خريداران مواد خام و توليدات پتروشيمي ايران هستند و همگي به دنبال سرمايه گذاري هاي فراوان در اقتصاد اين کشور هستند.
در ادامه اين گزارش آمده است: ممکن نيست تحريم هاي آمريکا عليه ايران با نفوذ اين کشور در خاورميانه مقابله کند. دولت سوريه شديداً به ايران وابسته است و دولت عراق آن را شريک خود در نبرد با تروريست ها و جدايي طلبان مي داند.
تداوم اهريمن نمايي ايران از سوي آمريکا براي تمامي آسيب هاي موجود در خاورميانه، زيان بار بوده و تنها به بالا رفتن تنش ها منجر خواهدشد. اين راهبرد در زمان رياست جمهوري جرج دبليو بوش به کار گرفته شد و با پيامدهاي فاجعه باري همراه بود.
دولت ترامپ بايد بار ديگر تماسي که در زمان رياست جمهوري پيشين آمريکا با ايران وجود داشت را برقرار کرده و مقياس همکاري هاي ديپلماتيک خود با اين کشور را تا حد در بر گرفتن مسائل امنيتي منطقه، ارتقا دهد.
اين اتفاق بايد در سطح وزارتي و با همکاري جواد ظريف وزير امور خارجه ايران و رکس تيلرسون وزير امور خارجه آمريکا، روي دهد.
سياست گذاران آمريکا نبايد گمان کنند که مي توانند رويه موجود از 15 سال قبل تاکنون را تغيير دهند.
تجاوز به عراق نشان داد که چگونه برنامه ريزي ضعيف و گمانه زني هاي اشتباه مي تواند نتيجه عکس دهد.
در آن زمان دولت بوش به اشتباه پيش بيني کرد که آزاد کردن عراق از دست صدام حسين، جنبش هاي دموکراتيک را در منطقه به راه خواهد انداخته و نفوذ ايران را از ميان خواهد برد. به طور مشابه، ممکن است گمانه زني هاي اشتباه در مورد ايران به محو شدن قدرت آمريکا در خاورميانه اي که روز به روز غيرقابل پيش بيني تر مي شود، منجر شود.
خبر ويژه
ديروز حمايت از داعش امروز در به در باج دادن به كدخدا!
ديروز حمايت از داعش امروز در به در باج دادن به كدخدا!
يک
روزنامه اجاره اي نوشت چک جنگ سوريه را بايد با مذاکره و نزد کدخدا(آمريکا) نقد
کرد!
روزنامه جامعه فردا- که سعي مي کند خود را شبيه روزنامه توقيف شده جامعه نشان بدهد- مدعي شد: «بايد براي موشک ها مذاکره کرد؛ چون پيروزي بر داعش و امنيت عراق و سوريه، دست ايران را پر کرده است.
اين روزنامه همچنين در مطلب ديگري نوشت: بالاترين غنيمتي که پس از پيروزي در يک جنگ مي توان گرفت، شانس مذاکره از موضع بالاست. هنگامي که در عرصه نظامي دست بالا را پيدا مي کنيم، زمان به کار انداختن ديپلماسي فرا رسيده است. اما چرا ظريف اينقدر بي تحرک است؟
علت واقعي آن را بايد در تلقي اشتباهي يافت که در ما وجود دارد؛ چون جنگ ها و نبردها را نظاميان به فرجام نيک مي رسانند، حق آنهاست که ادامه روند را نيز در کنترل خود بگيرند. اما اين اشتباه است. نظاميان نمي توانند نتيجه نبرد سوريه را به اروپايي ها و آمريکايي ها بفروشند.
اين روزنامه زنجيره اي افزود: «به هرحال مذاکره را، حتي اگر براي موشک باشد بايد به دست غيرنظاميان سپرد. در منطقه پرآشوب خاورميانه، پس از فروکش کردن نسبي درگيري هاي مسلحانه و تا قبل از روشن شدن آتشي تازه، بايد آنچه را در کف است نقد کرد. رقبا بايد تاوان باخت در سوريه را، در موضع ديگري بدهند و امتياز مناسبي از آنها گرفته شود.
خطاي باصره خواهد بود اگر سوچي را محل و موقعيت گرفتن امتياز از اين ماجرا بدانيم. چک سوريه را بايد نزد کدخداي ديگري نقد کرد.»
اين روزنامه توضيح نمي دهد که مذاکره بر سر اقتدار يعني چه؟! يعني مثلا مانند قصه مذاکرات هسته اي، توانمندي بومي خود را بدهيم و مشتي وعده به علاوه تهديد و اتهام بگيريم؟! يا مثلا سر حقوق ملت سوريه و عراق، مانند کاري که مدعيان اصلاح طلبي در ماجراي همکاري با آمريکا براي اشغال افغانستان کردند، به مار افسرده آمريکا جان بدهيم و بعدا اتهام «محور شرارت» و تهديد به حمله نظامي را به عنوان دستخوش! دريافت نماييم؟!
جالب اينکه همين طيف روزنامه ها، تا قبل از نابودي داعش، نقش آفريني ايران در جنگ را تخطئه و محکوم مي کردند اما حالا مدعي غنيمت هستند. برخي از اين محافل مطبوعاتي علنا از داعش جانبداري و مدافعان حرم را تخطئه کردند.
يادآور مي شود معارضه آمريکا با ملت ايران و انقلاب اسلامي معارضه هويتي و موجوديتي است چنانکه برخي مقامات آمريکايي تصريح کرده اند «بايد ريشه ملت ايران را سوزاند».
اين نکته هم شايان ذکر است که جمهوري اسلامي، نه آمريکا نه هيچ دولت ديگري را کدخدا نمي شمارد. و آنها که آمريکا را مي شناختند، همان هايي بودند که مجبور شدند خود را رعيت بپندارند و امتياز نقد بدهند و وعده نسيه بگيرند.
روزنامه جامعه فردا- که سعي مي کند خود را شبيه روزنامه توقيف شده جامعه نشان بدهد- مدعي شد: «بايد براي موشک ها مذاکره کرد؛ چون پيروزي بر داعش و امنيت عراق و سوريه، دست ايران را پر کرده است.
اين روزنامه همچنين در مطلب ديگري نوشت: بالاترين غنيمتي که پس از پيروزي در يک جنگ مي توان گرفت، شانس مذاکره از موضع بالاست. هنگامي که در عرصه نظامي دست بالا را پيدا مي کنيم، زمان به کار انداختن ديپلماسي فرا رسيده است. اما چرا ظريف اينقدر بي تحرک است؟
علت واقعي آن را بايد در تلقي اشتباهي يافت که در ما وجود دارد؛ چون جنگ ها و نبردها را نظاميان به فرجام نيک مي رسانند، حق آنهاست که ادامه روند را نيز در کنترل خود بگيرند. اما اين اشتباه است. نظاميان نمي توانند نتيجه نبرد سوريه را به اروپايي ها و آمريکايي ها بفروشند.
اين روزنامه زنجيره اي افزود: «به هرحال مذاکره را، حتي اگر براي موشک باشد بايد به دست غيرنظاميان سپرد. در منطقه پرآشوب خاورميانه، پس از فروکش کردن نسبي درگيري هاي مسلحانه و تا قبل از روشن شدن آتشي تازه، بايد آنچه را در کف است نقد کرد. رقبا بايد تاوان باخت در سوريه را، در موضع ديگري بدهند و امتياز مناسبي از آنها گرفته شود.
خطاي باصره خواهد بود اگر سوچي را محل و موقعيت گرفتن امتياز از اين ماجرا بدانيم. چک سوريه را بايد نزد کدخداي ديگري نقد کرد.»
اين روزنامه توضيح نمي دهد که مذاکره بر سر اقتدار يعني چه؟! يعني مثلا مانند قصه مذاکرات هسته اي، توانمندي بومي خود را بدهيم و مشتي وعده به علاوه تهديد و اتهام بگيريم؟! يا مثلا سر حقوق ملت سوريه و عراق، مانند کاري که مدعيان اصلاح طلبي در ماجراي همکاري با آمريکا براي اشغال افغانستان کردند، به مار افسرده آمريکا جان بدهيم و بعدا اتهام «محور شرارت» و تهديد به حمله نظامي را به عنوان دستخوش! دريافت نماييم؟!
جالب اينکه همين طيف روزنامه ها، تا قبل از نابودي داعش، نقش آفريني ايران در جنگ را تخطئه و محکوم مي کردند اما حالا مدعي غنيمت هستند. برخي از اين محافل مطبوعاتي علنا از داعش جانبداري و مدافعان حرم را تخطئه کردند.
يادآور مي شود معارضه آمريکا با ملت ايران و انقلاب اسلامي معارضه هويتي و موجوديتي است چنانکه برخي مقامات آمريکايي تصريح کرده اند «بايد ريشه ملت ايران را سوزاند».
اين نکته هم شايان ذکر است که جمهوري اسلامي، نه آمريکا نه هيچ دولت ديگري را کدخدا نمي شمارد. و آنها که آمريکا را مي شناختند، همان هايي بودند که مجبور شدند خود را رعيت بپندارند و امتياز نقد بدهند و وعده نسيه بگيرند.
تقدير بسيج ورزشكاران از عليرضا كريمي
سازمان
بسيج ورزشکاران خطاب به عليرضا کريمي گفت: تو دوباره در زمره افرادي قرار گرفتي که
از جان و مالشان در راه دفاع از مظلوم گذشتند، و اجر اين افراد با خداست. دست
مريزاد!
سازمان بسيج ورزشکاران درباره خودداري عليرضا کريمي ، آزادکار وزن 86 کيلوگرم ايران از رويارويي با نماينده اسرائيل در رقابت هاي کشتي آزاد قهرماني جهان بيانيه اي به شرح زير صادر کرد:
حالا در دل ها جا گرفته اي؛ پهلوان عليرضا کريمي
بار ديگر ورزش ايران در حمايت از ارزش هاي انساني درخشيد و نشان داد حاضر نيست پهلواني و مرهم گذاشتن بر دل کودکان مظلوم را فداي قهرماني کند.
عليرضا کريمي کشتي گير وزن 86 کيلوگرم ايران در مسابقات جهاني اميد در کشور لهستان کاري کرد کارستان، که ارزش آن از هزاران مدال طلا براي مردم حق طلب و حامي مظلوم کشورمان بالاتر است؛ به همين خاطر است که پهلوان عليرضا کريمي حالا در دل هاي مردم جاگرفته، که اين افتخار هرگز با کسب هيچ مدالي بدست نمي آمد.
اين دلاورمرد غيور يکبار ديگر نيز در سال 2013 از رويارويي با نماينده رژيم غاصب صهيونيستي سر باز زده بود، و حالا با گذشت چهار سال از آن ماجرا نشان داد کماکان پاي ارزش ها و آرمان هاي انساني ايستاده است، کاري که از هيچ قهرماني ساخته نيست، بلکه پهلواني مي خواهد قوي دل و جوانمرد. پهلوان کريمي عزيز، به تو تبريک مي گوييم؛ تو دوباره در زمره افرادي قرار گرفتي که از جان و مالشان در راه دفاع از مظلوم گذشتند، و اجر اين افراد با خداست. دست مريزاد!
سازمان بسيج ورزشکاران به همين مناسبت و بخاطر تقدير از اين اقدام ارزشمند، طي مراسمي، مدال پهلواني را از سوي رياست محترم سازمان بسيج مستضعفين به عليرضا کريمي اهدا خواهد کرد.
سازمان بسيج ورزشکاران درباره خودداري عليرضا کريمي ، آزادکار وزن 86 کيلوگرم ايران از رويارويي با نماينده اسرائيل در رقابت هاي کشتي آزاد قهرماني جهان بيانيه اي به شرح زير صادر کرد:
حالا در دل ها جا گرفته اي؛ پهلوان عليرضا کريمي
بار ديگر ورزش ايران در حمايت از ارزش هاي انساني درخشيد و نشان داد حاضر نيست پهلواني و مرهم گذاشتن بر دل کودکان مظلوم را فداي قهرماني کند.
عليرضا کريمي کشتي گير وزن 86 کيلوگرم ايران در مسابقات جهاني اميد در کشور لهستان کاري کرد کارستان، که ارزش آن از هزاران مدال طلا براي مردم حق طلب و حامي مظلوم کشورمان بالاتر است؛ به همين خاطر است که پهلوان عليرضا کريمي حالا در دل هاي مردم جاگرفته، که اين افتخار هرگز با کسب هيچ مدالي بدست نمي آمد.
اين دلاورمرد غيور يکبار ديگر نيز در سال 2013 از رويارويي با نماينده رژيم غاصب صهيونيستي سر باز زده بود، و حالا با گذشت چهار سال از آن ماجرا نشان داد کماکان پاي ارزش ها و آرمان هاي انساني ايستاده است، کاري که از هيچ قهرماني ساخته نيست، بلکه پهلواني مي خواهد قوي دل و جوانمرد. پهلوان کريمي عزيز، به تو تبريک مي گوييم؛ تو دوباره در زمره افرادي قرار گرفتي که از جان و مالشان در راه دفاع از مظلوم گذشتند، و اجر اين افراد با خداست. دست مريزاد!
سازمان بسيج ورزشکاران به همين مناسبت و بخاطر تقدير از اين اقدام ارزشمند، طي مراسمي، مدال پهلواني را از سوي رياست محترم سازمان بسيج مستضعفين به عليرضا کريمي اهدا خواهد کرد.
زنگ خطر آسیب های اجتماعی دانش آموزان
در شورای شهر تهران به صدا در آمد، آمار مدیرکل آموزش و پرورش شهر تهران نشان از
وجود دختران خشمگین و پسرانی با رفتارهای خشن دارد.
به گزارش مهر، شیوع آسیب های اجتماعی میان جمعیت دانشآموزی کشور که طیف وسیعی از کودکان و نوجوانان را در برمی گیرد، کم نیست، اما تا به امروز کمتر به صورت کمّی (ارائه آمار و ارقام) از آسیب های اجتماعی دانش آموزان سخن به میان آمده است. گویا ارائه آمار از آسیب های اجتماعی به ویژه در سال های گذشته ممیزی برای مسئولان نظام آموزشی کشور است.
در گذشته احتیاط در ارائه آمار از سوی مسئولان وزارت آموزش و پرورش امری بدیهی بود و اگر آماری از آسیب های اجتماعی همچون اعتیاد و خودکشی از سوی نهادهای دیگر مانند بهزیستی یا نیروی انتظامی ارائه میشد، مسئولان آموزشوپرورش دست به تکذیب میشدند. اما در سال های اخیر رویکرد مسئولان وزارت آموزش و پرورش تغییر کرده است. آنان نیز می دانند با تکذیب، نه تنها مشکلی حل نمی شود بلکه به افزایش آسیب ها نیز می انجامد و اگر آماری از نهادهای دیگر ارائه شود دیگر وزارت آموزش و پرورش تکذیب نمی کند.
زنگ خطر آسیب های اجتماعی دانش آموزان در شورای شهر تهران به صدا در آمد
اما در نهایت مسئولی از وزارت آموزش و پرورش در جلسه شورای شهر پایتخت از آسیبهای اجتماعی سخن گفت و آماری ارائه داد که زنگ خطر آسیب های اجتماعی را بلندتر از گذشته به گوش رساند. گرچه مسئولان آموزشوپرورش شهر تهران در ارائه آمار آسیبهای اجتماعی دانشآموزان کمتر از سایر مسئولان این وزارتخانه در لاک سکوت و محافظه کاری فرو میروند و پیش از این نیز زنگ خطر آسیبهای اجتماعی از سوی اسفندیار چهاربند مدیرکل سابق آموزش وپرورش شهر تهران به صدا درآمده بود.
«در حال حاضر رفتار پرخطر در میان پسران در مقطع متوسطه اول ۱۹.۷ درصد و خشم بالا در میان دختران ۱۹.۶ درصد است که این ارقام نشان میدهد وضعیت خوبی وجود ندارد.» این جملات بخشی از آمار ارائه شده توسط عباسعلی باقری مدیرکل آموزشوپرورش شهر تهران در جلسه شورای شهر پایتخت است؛ آمارهایی که اینبار زنگ خطر آسیبهای اجتماعی را بلندتر به صدا در آورد، گرچه این آمار فقط مربوط به دانشآموزان پایتختنشین است و نمی توان آن را به کل کشور تعمیم داد.
برای آسیب های اجتماعی میان دانش آموزان در دیگر شهرها می توان به سخنان مهرزاد حمیدی؛ معاون تربیت بدنی و سلامت وزارت آموزش و پرورش در بیست و نهمین جلسه کمیته اجتماعی و فرهنگی شورای توسعه و امنیت پایدار شرق و غرب کشور در اردوگاه شهید باهنر استناد کرد.
در این ارتباط حمیدی گفت «ترویج آسیبهای اجتماعی در مناطق محروم و مرزی بسیار بیشتر از مناطق مرکزی کشور است و این موضوع ناشی از ترانزیت مواد مخدر از مرزهای شرقی و مواد الکلی در مرزهای غربی کشور است. براساس تحقیق های صورت گرفته، انحرافات اخلاقی، خشونت، خودکشی، دخانیات و بزهکاری به ترتیب بیشترین موارد آسیبهای اجتماعی را تشکیل می دهند و استان های خوزستان و خراسان رضوی بیشترین دانش آموز در معرض خطر را دارا هستند.»
جدا از صحبت های مسئولان کشور؛ آسیبهای اجتماعی با انواع مختلف میان نوجوانان که در گروه جمعیت دانشآموزی کشور قرار دارند به سهولت مشاهده میشود، از سیگار کشیدن نوجوانان تا خودزنی و خودکشی آنان و مورد اخیر که موجب تشویش و نگرانی افکار عمومی شد، خودکشی دو دختر نوجوان اصفهانی بود.
طرحهای بدون بازده در مدارس
با این وجود؛ مسئولان وزارت آموزشوپرورش معتقدند؛ برای پیشگیری از آسیبهای اجتماعی طرحهای مختلفی در دست اجرا دارند اما آنچه که در گفتگو با دانشآموزان و معلمان به آن میرسیم، توزیع چند دفترچه یا بروشور در برخی از مدارس برای آگاه سازی دانشآموزان از تهدیدات اجتماعی است، راهکارهایی که در مهار روند رو به رشد آسیبهای اجتماعی راه به جایی نخواهد برد.
در این باره باید به سند ائتلاف ملی نظام مراقبت اجتماعی از دانشآموزان (نماد) که اخیرا در آموزشوپرورش رونمایی شده است اشاره کرد که به دنبال مهار زمینههای آسیبهای اجتماعی در سه فضای مدرسه، خانواده و محله با تاکید بر مدرسه به عنوان جدیترین فضای اجتماعی کودکان و نوجوانان است.
اگرچه نادر منصور کیایی، مدیرکل دفتر مراقبت در برابر آسیبهای اجتماعی وزارت آموزشوپرورش معتقد است «در اجرای طرح نظام مراقبت اجتماعی دانشآموزان تاکنون موفق شدهایم، بخشهای آموزش و غربالگری را اجرا کنیم و قرار است وارد مرحله مداخلات و ارائه خدمات حمایتی به دانشآموزان شویم» اما بازده این فعالیتها در مدارس کشور مشهود نیست و انواع آسیبها با توجه به مناطق مختلف شهرها و بافت فرهنگی ساکنان آن منطقه، مدارس کشور را تهدید میکند.
بسیاری از کارشناسان آموزشی، ریشه آسیبهای اجتماعی در مدارس را کمرنگ شدن مباحث تربیتی و پرورشی میدانند به گونهای که عمده فعالیتهای مدارس به فعالیتهای آموزشی متمرکز است. مسئولان وزارت آموزش و پرورش نیز در سخنرانی های خود از تمرکز بر روی آموزش گلایه دارند.
دانش آموزانی که هیچ انگیزهای برای تحصیل ندارند
در این ارتباط؛ عباس فرجی کارشناس مشاوره در آموزشوپرورش می گوید: در حال حاضر ما دانشآموزانی داریم که هیچ انگیزه تحصیلی ندارند چون افقی روشن را در پیش رو نمیبینند این افق تضمین شغلی به آنهاست یعنی آنها میخواهند بدانند نتیجه این نشستن در کلاس برایشان چیست؟و چون این افق برایشان روشن نیست دچار گیجی میشوند.
او ادامه می دهد: نگاه صرف آموزشی نتیجه آموزشی میطلبد شما وقتی موفقیت را با مدرک تحصیلی و دانشگاه خوب گره میزنید نتیجه همین وضعیت کنونی میشود.
فرجی بیان می کند: کدام مدرسه در کشور بر رشد مهارتهای زندگی دانش آموزان تاکید میکند؟ کدام مدرسه بر اساس متدهای روانشناختی گام بر میدارد که آسیب اجتماعی را به حداقل برساند؟ کدام مدرسه به دانشآموزان ارتباط متقابل میآموزد و کدام مدرسه روشهای تاب آوری در برابر مشکلات را میآموزد که دانشآموز وقتی در تنگنا قرار گرفت خودکشی نکند؟
وی اضافه می کند: دانشآموزان امروزی افسرده، نگران و خشمگین هستند در طرف دیگر داستان معلمان هستند که باید دانشآموزانی را آموزش دهند که نه افق دیدی دارند و نه انگیزهای برای ادامه تحصیل از طرفی افسرده، نگران و خشمگین هم هستند و این نقطه آغازین بسیاری از تنشها در مدارس میشود.
نیروهای اجرایی دفتر آسیبهای اجتماعی در کجای مدرسهاند
فرجی با اشاره به اینکه مدیرکل آموزش و پرورش شهر تهران گزارش افزایش رفتارهای پر خطر پسران و خشم دختران دانش آموز متوسطه اول را به شورای شهر ارائه کرده است و از طرفی به تازگی دو دختر دانش آموز اصفهانی به آن شکل خودکشی کردند، گفت: متولی این مباحث در آموزش و پرورش کیست؟دفتر آسیبهای اجتماعی؟ نیروهای اجرایی این دفتر کجا هستند و عملا چه نقشی در مدارس دارند؟
او ادامه می دهد: در آمار جناب آقای باقری آمده است که رفتار پر خطر در میان پسران در مقطع متوسطه اول ۱۹.۷درصد و خشم بالا در میان دختران ما ۱۹.۶ درصد است و در ادامه گفته است که حدود ۶۶ درصد از دانش آموزان در پاسخ به این سئوال که اگر مشکلی برای شما پیش بیاید چه کسی به شما کمک خواهد کرد به جای خانواده، همسالان و دوستان خود را معرفی کردهاند. این نشان از آن دارد که نقش خانوادهها در این موضوع کم رنگ است و در پایان گفته که هیچ نهادی مسئولیت امور خانواده را به عهده نگرفته است.
این کارشناس مشاوره در آموزشوپرورش بیان می کند: در مباحث آماری به خصوص این دست آمارها که مرجع درستی در دست نیست و مشخص نشده است که این آمار را چه کسی یا چه گروه و سازمانی تهیه کرده کمی باید محتاط بود. ولی ما ملاک را خود این آمار در نظر میگیریم و باید بگویم بر اساس شواهد در تمام دنیا عموما آمار واقعی بیش از آن چیزی است که منتشر میشود.
او بیان می کند: یعنی گاهی تا دو برابر یک آمار را میتوان واقعی در نظر گرفت با این اوصاف رفتار پرخطر در پسران و خشم دختران می تواند حدود ۴۰ درصد باشد، مدعای کلام من هم میتواند آماری باشد که آقای چهاربند مدیرکل سابق آموزش و پرورش شهر تهران در چند سال قبل ارائه دادند که نزدیک به واقعیت بود.
فرجی بیان می کند: این آمار می تواند علت خودکشی دو دختر دانش آموز اصفهانی را تبیین کند وقتی ما ۴۰ درصد خشم در دختران متوسطه اول داشته باشیم دو مکانیزم در مواجهه با این خشم خواهیم داشت درونریزی خشم و برونریزی خشم.
فرجی ادامه می دهد: یعنی این دختران خشمگین وقتی بخواهند خشم خود را به بیرون انتقال دهند حجم سنگینی از رفتارهایی که به پرخاشگری منجر میشود را شاهد خواهیم بود. اگر خشم خود را به درون انتقال دهند با حجم سنگینی از افسردگی در دختران روبه رو خواهیم بود و یکی از شایع ترین علائم افسردگی افکار خودکشی یا اقدام به خودکشی است، پس در تحلیل آمار مدیرکل آموزشوپرورش شهر تهران می توان گفت که ۴۰ درصد از دختران دانشآموز احتمالا افسرده هستند و این را مشاوران مدارس میتوانند تایید یا تکذیب کنند ولی من زیاد دور از واقعیت نمیدانم.
او با صراحت می گوید: در خصوص دو دختر اصفهانی جدا از اقدامشان باید به فیلم قبل از خودکشی آنها توجه دقیقی داشت سیلی محکمی که زیر گوش آموزش و پرورش و در سطح وسیع زیر گوش جامعه نواخته شد.
آیا معلم و مشاور وقت شنیدن مشکلات دانشآموزان را دارند
او ادامه می دهد: فکر میکنم بیش از آنکه برای آن دو دختر ماتم سرایی کنیم، باید موشکافانه این اتفاق را مورد بررسی قرار دهیم چرا که شاهد سونامی این رفتارها تا چند سال آینده در جامعه خواهیم بود، آمارها نشان میدهد میزان خودکشی در کشور به صورت تصاعدی در حال افزایش است و برای جلوگیری از آن باید کل جامعه را بسیج کنیم. حال اگر به ادامه گفتههای مدیرکل آموزش و پرورش شهر تهران نگاهی بیندازیم متوجه میشویم که مرجع رفع این مشکلات از دید دانشآموزان، دوستانشان هستند یعنی در پاسخ به این سوال منبع مشورت شما برای مشکلات چه کسانی هستند ۶۶ درصد گفتهاند که دوستانشان مهمترین منبع آنها خواهند بود.
این کارشناس مشاوره در آموزشوپرورش اضافه می کند: باید این سئوال را از مدیرکل آموزشوپرورش شهر تهران پرسید که از نظر شما این دانشآموزان چه پاسخی باید به این سئوال میدادند، باید میگفتند به معلمانی رجوع میکنیم که در کلاس ۴۰ نفره در حال تدریس هستند و حوصله و توان صحبت کردن در همان کلاس را نیز از دست میدهند؟ به مشاوران که آنقدر درگیر هدایت تحصیلی شدهاند که اگر پشت دفترشان هم خودمان را حلق آویز کنیم فرصت نمیکنند سرشان را از روی برگهها بالا بیاورند یا باید به سراغ مدیران برویم که هنوز سرانه سال گذشته مدرسه را هم نگرفتهاند.
او بیان می کند: اگر کمکهای مردمی نباشد آب و برق مدرسه هم قطع خواهد شد. طبیعی است در این وانفسایی که در آموزش و پرورش وجود دارد و هیچ اتاق امنی برای دانش آموز نیست که در آن بنشیند و با یک نفر صحبت کند، مهم ترین منبع کسب اطلاعات همسالان میشوند.
فرجی بیان میکند: البته آموزشوپرورش معتقد است که دفتر آسیبهای اجتماعی را در تمامی استانها و مناطق دارد ولی باید پرسید این دفتر عملا چه کار مهمی انجام داده است جز اینکه این آمارها را منتشر و جامعه را ملتهبتر کند؟ اساسا این دفتر آیا نیروی متخصصی در مدارس دارد که با موج اولیه آسیبهای اجتماعی مواجه شود ؟ بخش زیادی از این مشکلات به مشاوران مدارس ارجاع داده میشود البته اگر مدرسه مشاور داشته باشد چرا که میدانیم در حال حاضر فقط در دوره متوسطه اول مشاور داریم و آنها نیز عمدتا تمرکزشان بر روی دانش آموزان پایه نهم و هدایت تحصیلی است.
این روزها آسیبهای اجتماعی در انواع مختلف و حتی در پدیدههای نوظهور همچون خون بازی دختران، نسل فردای کشور را تهدید میکند و با برگزاری جلسات مختلف بدون طراحی برنامههای عملیاتی و داشتن نیروهای اجرایی مناسب و کارآمد نمیتوان در این عرصه موفق عمل کرد.
از سوی دیگر ماجرا نیز باید به این نکته دقت داشت که روشهای پیش گرفته شده در مدارس و تمرکز صرف بر مسائل آموزشی در بروز این وضعیت چه نقشی داشتهاند.
به گزارش مهر، شیوع آسیب های اجتماعی میان جمعیت دانشآموزی کشور که طیف وسیعی از کودکان و نوجوانان را در برمی گیرد، کم نیست، اما تا به امروز کمتر به صورت کمّی (ارائه آمار و ارقام) از آسیب های اجتماعی دانش آموزان سخن به میان آمده است. گویا ارائه آمار از آسیب های اجتماعی به ویژه در سال های گذشته ممیزی برای مسئولان نظام آموزشی کشور است.
در گذشته احتیاط در ارائه آمار از سوی مسئولان وزارت آموزش و پرورش امری بدیهی بود و اگر آماری از آسیب های اجتماعی همچون اعتیاد و خودکشی از سوی نهادهای دیگر مانند بهزیستی یا نیروی انتظامی ارائه میشد، مسئولان آموزشوپرورش دست به تکذیب میشدند. اما در سال های اخیر رویکرد مسئولان وزارت آموزش و پرورش تغییر کرده است. آنان نیز می دانند با تکذیب، نه تنها مشکلی حل نمی شود بلکه به افزایش آسیب ها نیز می انجامد و اگر آماری از نهادهای دیگر ارائه شود دیگر وزارت آموزش و پرورش تکذیب نمی کند.
زنگ خطر آسیب های اجتماعی دانش آموزان در شورای شهر تهران به صدا در آمد
اما در نهایت مسئولی از وزارت آموزش و پرورش در جلسه شورای شهر پایتخت از آسیبهای اجتماعی سخن گفت و آماری ارائه داد که زنگ خطر آسیب های اجتماعی را بلندتر از گذشته به گوش رساند. گرچه مسئولان آموزشوپرورش شهر تهران در ارائه آمار آسیبهای اجتماعی دانشآموزان کمتر از سایر مسئولان این وزارتخانه در لاک سکوت و محافظه کاری فرو میروند و پیش از این نیز زنگ خطر آسیبهای اجتماعی از سوی اسفندیار چهاربند مدیرکل سابق آموزش وپرورش شهر تهران به صدا درآمده بود.
«در حال حاضر رفتار پرخطر در میان پسران در مقطع متوسطه اول ۱۹.۷ درصد و خشم بالا در میان دختران ۱۹.۶ درصد است که این ارقام نشان میدهد وضعیت خوبی وجود ندارد.» این جملات بخشی از آمار ارائه شده توسط عباسعلی باقری مدیرکل آموزشوپرورش شهر تهران در جلسه شورای شهر پایتخت است؛ آمارهایی که اینبار زنگ خطر آسیبهای اجتماعی را بلندتر به صدا در آورد، گرچه این آمار فقط مربوط به دانشآموزان پایتختنشین است و نمی توان آن را به کل کشور تعمیم داد.
برای آسیب های اجتماعی میان دانش آموزان در دیگر شهرها می توان به سخنان مهرزاد حمیدی؛ معاون تربیت بدنی و سلامت وزارت آموزش و پرورش در بیست و نهمین جلسه کمیته اجتماعی و فرهنگی شورای توسعه و امنیت پایدار شرق و غرب کشور در اردوگاه شهید باهنر استناد کرد.
در این ارتباط حمیدی گفت «ترویج آسیبهای اجتماعی در مناطق محروم و مرزی بسیار بیشتر از مناطق مرکزی کشور است و این موضوع ناشی از ترانزیت مواد مخدر از مرزهای شرقی و مواد الکلی در مرزهای غربی کشور است. براساس تحقیق های صورت گرفته، انحرافات اخلاقی، خشونت، خودکشی، دخانیات و بزهکاری به ترتیب بیشترین موارد آسیبهای اجتماعی را تشکیل می دهند و استان های خوزستان و خراسان رضوی بیشترین دانش آموز در معرض خطر را دارا هستند.»
جدا از صحبت های مسئولان کشور؛ آسیبهای اجتماعی با انواع مختلف میان نوجوانان که در گروه جمعیت دانشآموزی کشور قرار دارند به سهولت مشاهده میشود، از سیگار کشیدن نوجوانان تا خودزنی و خودکشی آنان و مورد اخیر که موجب تشویش و نگرانی افکار عمومی شد، خودکشی دو دختر نوجوان اصفهانی بود.
طرحهای بدون بازده در مدارس
با این وجود؛ مسئولان وزارت آموزشوپرورش معتقدند؛ برای پیشگیری از آسیبهای اجتماعی طرحهای مختلفی در دست اجرا دارند اما آنچه که در گفتگو با دانشآموزان و معلمان به آن میرسیم، توزیع چند دفترچه یا بروشور در برخی از مدارس برای آگاه سازی دانشآموزان از تهدیدات اجتماعی است، راهکارهایی که در مهار روند رو به رشد آسیبهای اجتماعی راه به جایی نخواهد برد.
در این باره باید به سند ائتلاف ملی نظام مراقبت اجتماعی از دانشآموزان (نماد) که اخیرا در آموزشوپرورش رونمایی شده است اشاره کرد که به دنبال مهار زمینههای آسیبهای اجتماعی در سه فضای مدرسه، خانواده و محله با تاکید بر مدرسه به عنوان جدیترین فضای اجتماعی کودکان و نوجوانان است.
اگرچه نادر منصور کیایی، مدیرکل دفتر مراقبت در برابر آسیبهای اجتماعی وزارت آموزشوپرورش معتقد است «در اجرای طرح نظام مراقبت اجتماعی دانشآموزان تاکنون موفق شدهایم، بخشهای آموزش و غربالگری را اجرا کنیم و قرار است وارد مرحله مداخلات و ارائه خدمات حمایتی به دانشآموزان شویم» اما بازده این فعالیتها در مدارس کشور مشهود نیست و انواع آسیبها با توجه به مناطق مختلف شهرها و بافت فرهنگی ساکنان آن منطقه، مدارس کشور را تهدید میکند.
بسیاری از کارشناسان آموزشی، ریشه آسیبهای اجتماعی در مدارس را کمرنگ شدن مباحث تربیتی و پرورشی میدانند به گونهای که عمده فعالیتهای مدارس به فعالیتهای آموزشی متمرکز است. مسئولان وزارت آموزش و پرورش نیز در سخنرانی های خود از تمرکز بر روی آموزش گلایه دارند.
دانش آموزانی که هیچ انگیزهای برای تحصیل ندارند
در این ارتباط؛ عباس فرجی کارشناس مشاوره در آموزشوپرورش می گوید: در حال حاضر ما دانشآموزانی داریم که هیچ انگیزه تحصیلی ندارند چون افقی روشن را در پیش رو نمیبینند این افق تضمین شغلی به آنهاست یعنی آنها میخواهند بدانند نتیجه این نشستن در کلاس برایشان چیست؟و چون این افق برایشان روشن نیست دچار گیجی میشوند.
او ادامه می دهد: نگاه صرف آموزشی نتیجه آموزشی میطلبد شما وقتی موفقیت را با مدرک تحصیلی و دانشگاه خوب گره میزنید نتیجه همین وضعیت کنونی میشود.
فرجی بیان می کند: کدام مدرسه در کشور بر رشد مهارتهای زندگی دانش آموزان تاکید میکند؟ کدام مدرسه بر اساس متدهای روانشناختی گام بر میدارد که آسیب اجتماعی را به حداقل برساند؟ کدام مدرسه به دانشآموزان ارتباط متقابل میآموزد و کدام مدرسه روشهای تاب آوری در برابر مشکلات را میآموزد که دانشآموز وقتی در تنگنا قرار گرفت خودکشی نکند؟
وی اضافه می کند: دانشآموزان امروزی افسرده، نگران و خشمگین هستند در طرف دیگر داستان معلمان هستند که باید دانشآموزانی را آموزش دهند که نه افق دیدی دارند و نه انگیزهای برای ادامه تحصیل از طرفی افسرده، نگران و خشمگین هم هستند و این نقطه آغازین بسیاری از تنشها در مدارس میشود.
نیروهای اجرایی دفتر آسیبهای اجتماعی در کجای مدرسهاند
فرجی با اشاره به اینکه مدیرکل آموزش و پرورش شهر تهران گزارش افزایش رفتارهای پر خطر پسران و خشم دختران دانش آموز متوسطه اول را به شورای شهر ارائه کرده است و از طرفی به تازگی دو دختر دانش آموز اصفهانی به آن شکل خودکشی کردند، گفت: متولی این مباحث در آموزش و پرورش کیست؟دفتر آسیبهای اجتماعی؟ نیروهای اجرایی این دفتر کجا هستند و عملا چه نقشی در مدارس دارند؟
او ادامه می دهد: در آمار جناب آقای باقری آمده است که رفتار پر خطر در میان پسران در مقطع متوسطه اول ۱۹.۷درصد و خشم بالا در میان دختران ما ۱۹.۶ درصد است و در ادامه گفته است که حدود ۶۶ درصد از دانش آموزان در پاسخ به این سئوال که اگر مشکلی برای شما پیش بیاید چه کسی به شما کمک خواهد کرد به جای خانواده، همسالان و دوستان خود را معرفی کردهاند. این نشان از آن دارد که نقش خانوادهها در این موضوع کم رنگ است و در پایان گفته که هیچ نهادی مسئولیت امور خانواده را به عهده نگرفته است.
این کارشناس مشاوره در آموزشوپرورش بیان می کند: در مباحث آماری به خصوص این دست آمارها که مرجع درستی در دست نیست و مشخص نشده است که این آمار را چه کسی یا چه گروه و سازمانی تهیه کرده کمی باید محتاط بود. ولی ما ملاک را خود این آمار در نظر میگیریم و باید بگویم بر اساس شواهد در تمام دنیا عموما آمار واقعی بیش از آن چیزی است که منتشر میشود.
او بیان می کند: یعنی گاهی تا دو برابر یک آمار را میتوان واقعی در نظر گرفت با این اوصاف رفتار پرخطر در پسران و خشم دختران می تواند حدود ۴۰ درصد باشد، مدعای کلام من هم میتواند آماری باشد که آقای چهاربند مدیرکل سابق آموزش و پرورش شهر تهران در چند سال قبل ارائه دادند که نزدیک به واقعیت بود.
فرجی بیان می کند: این آمار می تواند علت خودکشی دو دختر دانش آموز اصفهانی را تبیین کند وقتی ما ۴۰ درصد خشم در دختران متوسطه اول داشته باشیم دو مکانیزم در مواجهه با این خشم خواهیم داشت درونریزی خشم و برونریزی خشم.
فرجی ادامه می دهد: یعنی این دختران خشمگین وقتی بخواهند خشم خود را به بیرون انتقال دهند حجم سنگینی از رفتارهایی که به پرخاشگری منجر میشود را شاهد خواهیم بود. اگر خشم خود را به درون انتقال دهند با حجم سنگینی از افسردگی در دختران روبه رو خواهیم بود و یکی از شایع ترین علائم افسردگی افکار خودکشی یا اقدام به خودکشی است، پس در تحلیل آمار مدیرکل آموزشوپرورش شهر تهران می توان گفت که ۴۰ درصد از دختران دانشآموز احتمالا افسرده هستند و این را مشاوران مدارس میتوانند تایید یا تکذیب کنند ولی من زیاد دور از واقعیت نمیدانم.
او با صراحت می گوید: در خصوص دو دختر اصفهانی جدا از اقدامشان باید به فیلم قبل از خودکشی آنها توجه دقیقی داشت سیلی محکمی که زیر گوش آموزش و پرورش و در سطح وسیع زیر گوش جامعه نواخته شد.
آیا معلم و مشاور وقت شنیدن مشکلات دانشآموزان را دارند
او ادامه می دهد: فکر میکنم بیش از آنکه برای آن دو دختر ماتم سرایی کنیم، باید موشکافانه این اتفاق را مورد بررسی قرار دهیم چرا که شاهد سونامی این رفتارها تا چند سال آینده در جامعه خواهیم بود، آمارها نشان میدهد میزان خودکشی در کشور به صورت تصاعدی در حال افزایش است و برای جلوگیری از آن باید کل جامعه را بسیج کنیم. حال اگر به ادامه گفتههای مدیرکل آموزش و پرورش شهر تهران نگاهی بیندازیم متوجه میشویم که مرجع رفع این مشکلات از دید دانشآموزان، دوستانشان هستند یعنی در پاسخ به این سوال منبع مشورت شما برای مشکلات چه کسانی هستند ۶۶ درصد گفتهاند که دوستانشان مهمترین منبع آنها خواهند بود.
این کارشناس مشاوره در آموزشوپرورش اضافه می کند: باید این سئوال را از مدیرکل آموزشوپرورش شهر تهران پرسید که از نظر شما این دانشآموزان چه پاسخی باید به این سئوال میدادند، باید میگفتند به معلمانی رجوع میکنیم که در کلاس ۴۰ نفره در حال تدریس هستند و حوصله و توان صحبت کردن در همان کلاس را نیز از دست میدهند؟ به مشاوران که آنقدر درگیر هدایت تحصیلی شدهاند که اگر پشت دفترشان هم خودمان را حلق آویز کنیم فرصت نمیکنند سرشان را از روی برگهها بالا بیاورند یا باید به سراغ مدیران برویم که هنوز سرانه سال گذشته مدرسه را هم نگرفتهاند.
او بیان می کند: اگر کمکهای مردمی نباشد آب و برق مدرسه هم قطع خواهد شد. طبیعی است در این وانفسایی که در آموزش و پرورش وجود دارد و هیچ اتاق امنی برای دانش آموز نیست که در آن بنشیند و با یک نفر صحبت کند، مهم ترین منبع کسب اطلاعات همسالان میشوند.
فرجی بیان میکند: البته آموزشوپرورش معتقد است که دفتر آسیبهای اجتماعی را در تمامی استانها و مناطق دارد ولی باید پرسید این دفتر عملا چه کار مهمی انجام داده است جز اینکه این آمارها را منتشر و جامعه را ملتهبتر کند؟ اساسا این دفتر آیا نیروی متخصصی در مدارس دارد که با موج اولیه آسیبهای اجتماعی مواجه شود ؟ بخش زیادی از این مشکلات به مشاوران مدارس ارجاع داده میشود البته اگر مدرسه مشاور داشته باشد چرا که میدانیم در حال حاضر فقط در دوره متوسطه اول مشاور داریم و آنها نیز عمدتا تمرکزشان بر روی دانش آموزان پایه نهم و هدایت تحصیلی است.
این روزها آسیبهای اجتماعی در انواع مختلف و حتی در پدیدههای نوظهور همچون خون بازی دختران، نسل فردای کشور را تهدید میکند و با برگزاری جلسات مختلف بدون طراحی برنامههای عملیاتی و داشتن نیروهای اجرایی مناسب و کارآمد نمیتوان در این عرصه موفق عمل کرد.
از سوی دیگر ماجرا نیز باید به این نکته دقت داشت که روشهای پیش گرفته شده در مدارس و تمرکز صرف بر مسائل آموزشی در بروز این وضعیت چه نقشی داشتهاند.