گزیده ها قسمت دوم

گزیده ها قسمت دوم 8 آذر -96
پری زنگنه در مراسم زنده‌باد زندگی به مناسبت هفته یادبود قربانیان حوادث رانندگی گفت:«مسائل ایمنی و ترافیک شهری و مسائلی از این دست برای نابینایان کم‌تر رعایت می‌شود و کم‌تر آموزشی در این زمینه وجود دارد. من بعد از این‌ همه سال هنوز با اغراق از عصای سفیدم استفاده می‌کنم تا به مردم نشان دهم چطور باید کمک و همراهی کنند.»

به گزارش خبرآنلاین، عصر روز یکشنبه 5 آذر 96 مراسم زنده‌باد زندگی به مناسبت هفته یادبود قربانیان حوادث رانندگی با عنوان جاده‌های امن در شهرکتاب مرکزی برگزار شد. طرحی که به نفع کودکان در موسسه پژوهشی کودکان دنیا اجرایی شده و در تلاش است با آموزش و فرهنگ‌سازی، میزان تصادفات و مرگ و میر در حوادث رانندگی را به حداقل برساند.

۳۰ درصد قربانیان رانندگی مربوط به کودکان ۱۰ تا ۱۸ سال
در ابتدای این مراسم زهرا فرمانی، عضو هیئت مدیره موسسه پژوهشی کودکان دنیا با معرفی این موسسه گفت: «موسسه پژوهشی کودکان دنیا به عنوان یکی از سازمان‌هایی که به طور تخصصی در زمینه برنامه‌های مراقبت برای رشد و تکامل کودکان فعالیت می‌کند، از سال 89 به طور متمرکز برنامه‌های متعددی را در حمایت از پایان‌دادن به مرگ و میر کودکان ناشی از حوادث ترافیکی را به اجرا درآورد. در همین میان هفته یادبود قربانیان حوادث رانندگی (30 آبان تا 6 آذر) فرصتی بود تا بار دیگر توجه جامعه را نسبت به حوادث رانندگی جلب کنیم.»

طبق آمارها سالانه 17 هزار نفر در کشور جان خود را در حوادث رانندگی از دست می‌دهند که در آمارهای بین‌المللی این رقم به 24 هزار نفر می‌رسد. تعداد مصدومان و معلولیت ناشی از حوادث رانندگی نیز گاه تا 20 برابر آمار کشته‌شدگان است که معمولا بین 7 تا 10 درصد قربانیان کودکان زیر 10 سال هستند؛ اما آمار قربانیان حوادث رانندگی بین کودکان 10 تا 18 سال متاسفانه تا 30 درصد نیز می‌رسد.

به گفته فرمانی، با این حال آمارها می‌گویند که نسبت به سال 85، آمار قربانیان حوادث جاده‌ای تا 60 درصد کاهش یافته است و اگر بتوان طی ده سال این آمارها را تا 60 درصد کاهش داد، پس حتما راه‌های دیگری نیز برای پایان‌دادن به این نوع مرگ و میر کودکان و اعضای خانواده وجود دارد. در واقع برنامه‌های جاده‌ها و خیابان امن راهی برای پایان دادن به مرگ و میر انسان‌ها در حوادث ترافیکی است.

شهر پذیرای کودکان نیست
بیشترین قربانیان سوانح رانندگی در کشور ما کودکان هستند و همیشه جای خالی آموزش نکات ایمنی در مراکز آموزشی حس می‌شود. به گفته مدیر پروژه جاده‌ها و خیابان‌های امن به نفع کودکان، اگر دقت کنیم تقریبا هیچ‌کدام از پیاده‌روهای ما به اندازه یک مادر با کالسکه کودکش تعبیه نشده است و پل‌ها و پیاده‌روها باریک شده‌اند؛ انگار که پذیرای کودکان در سطح شهر نیستیم. ضرورت آموزش برای کودکان از همینجا شروع می‌شود که ما آنها را به عنوان شهروند بپذیریم و با این شعارها بتوانیم توجه مسئولین را به خود جلب کنیم.

در همین میان سیمین ترابی با اشاره به اینکه از سال 89 در موسسه پروژه‌ای را شروع کردیم تا راهکارهایی را پیدا کنیم که درست رانندگی‌کردن و آموزش صحیح آن را به صورت فرهنگ بین کودکان و خانواده‌ها جا بیندازیم، گفت: «سال 89 این پروژه به صورت پایلوت در شهرری پیاده شد و توانستیم با همکاری آموزش و پرورش، شهرداری و نیروی انتظامی، اهالی آن منطقه را درگیر و با کودکان کار کنیم. ما توانستیم با بچه‌ها موضوع جاده‌های امن را در میان بگذاریم و با تاکسیرانی و شرکت اتوبوسرانی در ارتباط بودیم.»

همه باید سالم به خانه برگردند
به گفته او، ما برای صحبت کردن درباره این موضوع در یک منطقه، لازم داشتیم تا گروه‌های مختلف را دور هم جمع کنیم و یک راهکاری برای این موضوع پیدا کنیم. در حال حاضر هم که وارد فاز اجرایی این پروژه شده‌ایم، به کمک تک تک سازمان‌های دولتی و غیردولتی نیاز داریم تا بتوانیم این پروژه را گسترده‌تر کنیم و همسو شویم. این پروژه به صورت همزمان در شهرهای مختلفی چون شیراز، داراب، بندرعباس، بابل و اصفهان در مراکز کودک و فعال فرهنگی اجرا می‌شود. در تهران هم 15 مرکز به صورت همزمان در هفته جهانی جاده‌های امن برنامه‌هایی در این خصوص برگزار می‌کند.

سیمین ترابی درباره نام گذاری هفته یادبود قربانیان سوانح رانندگی نیز گفت: «از 30 آبان ماه تا 6 آذر همزمان با هفته جهانی یادبود قربانیان سوانح رانندگی، موسسه یک هفته را نام‌گذاری کرده است که روز اول روز سالمندان بود با شعار سرعت حرکت من متفاوت است، روز دوم روز انسان‌ها با نیازهای ویژه بود با شعار من هستم. روز سوم روز کودکان با شعار من را ببین، رو چهارم روز نوجوانان و جوانان با شعار من زندگی را دوست دارم، روز پنجم روز مادران باردار و نوزادان با شعار زندگی را در دستانم دارم، روز ششم روز پدرها و مادرها با شعار ما علیه سوانح رانندگی هستیم و روز هفتم هم روز عابران پیاده با شعار همه باید سالم به خانه برگردند، است.»

پری زنگنه: نابینایی پایان راه نیست
پری زنگنه مهمان دیگر این مراسم بود؛ خواننده‌ای که در سال 50 در یک حادثه رانندگی و پرتاب خرده شیشه‌های اتومبیل پیکان، بینایی خود را از دست داد؛ اما تنها پس از وقفه کوتاهی به فعالیت‌های خود ادامه داد. او در این مراسم گفت: «نابینایی من فرصتی بود تا زندگی جدیدی را شروع و به خودم ثابت کنم نابینایی پایان راه نیست. از نابینایان می‌خواهم که از دیگران درخواست کمک کنند و از خانه‌هایشان بیرون بیایند. از دیگران بخواهید و به آنها آموزش دهید که با نابینایان چطور برخورد و کنند. مسائل ایمنی و ترافیک شهری و مسائلی از این دست برای نابینایان کم‌تر رعایت می‌شود و کم‌تر آموزشی در این زمینه وجود دارد. من بعد از این‌ همه سال هنوز با اغراق از عصای سفیدم استفاده می‌کنم تا به مردم نشان دهم چطور باید کمک و همراهی کنند.»
مرد جوان به بهانه پیداکردن گنج، شوهر زن مورد علاقه‌اش را به دره انداخت و کشت. این مرد پس از دستگیری اعتراف کرد که از سوی همسر مقتول برای این کار اجیر شده بود.

روز ٦ آبان امسال زن میانسالی به کلانتری ١٧٦حسن‌آباد مراجعه کرد و به مأموران گفت که پسرش به نام غلامرضا متولد ٦٢، ساعت ١٦روز پنجم آبان از خانه‌اش در حسن‌آباد بیرون رفته و هنوز بازنگشته است.

به گزارش شهروند، با آغاز تحقیقات از خانواده فقدانی، همسرش به نام «سمیه» متولد ٦٧ در اظهارات اولیه خود به کارآگاهان گفت: «شوهرم به دنبال گنج از خانه بیرون رفته است. او حدود ساعت ١٠:٣٠ الی١١:٠٠ روز جمعه، پنجم آبان با من تماس گرفت و گفت که بالای بلندی یک کوه ایستاده و زیر پایش دره عمیقی است که در آن‌جا به‌ دنبال آثار و علایم نقشه گنج می‌گردد. اما پس از آن دیگر اطلاعی از وی ندارم.»

با توجه به اظهارات همسر غلامرضا مبنی بر این‌که همسرش به انگیزه جست‌وجوی گنج، از خانه خارج شده، کارآگاهان با انجام اقدامات پلیسی و همچنین تحقیق از اعضای خانواده فقدانی یکی از دوستان «غلامرضا» را به نام «سعید» متولد ١٣٦٥ در این خصوص شناسایی کردند که از حدود یک‌سال‌ونیم گذشته با غلامرضا آشنا شده بود و روابط نزدیک خانوادگی پیدا کرده بودند.

سعید پس از حضور در پایگاه نهم پلیس آگاهی ضمن تأیید موضوع جست‌وجوی گنج توسط او و غلامرضا به کارآگاهان گفت: «سال گذشته من و غلامرضا به دنبال گنج به منطقه حسن‌آباد رفتیم اما پس از گذشت مدتی نتوانستیم چیزی پیدا کنیم و برگشتیم. من شخصا در این موضوع بیش از ٧‌میلیون تومان هزینه کردم. به اصرار پدر، مادر و همسرم دیگر به دنبال این برنامه نرفتم؛ اما اخیرا چند روزی بود که غلامرضا صحبت نقشه گنجی را می‌کرد که به دنبال آدرس آن بود. چندبار از من خواست تا با او بروم اما من زیر بار نرفتم و همین موضوع باعث ناراحتی غلامرضا از من شده بود.»

کارآگاهان در ادامه تحقیقات از خانواده غلامرضا اطلاع پیدا کردند که او اختلاف شدیدی با همسرش داشته و به همین دلیل بارها به مراجع قضائی مراجعه داشتند.همسر فقدانی با تأیید اختلافات خود با همسرش مدعی شد که این اختلافات به پایان رسیده اما در ادامه لب به اعتراف گشود و درنهایت روز اول آذرماه اعتراف کرد که از مرگ همسرش اطلاع دارد؛ اما هیچ دخالتی در آن نداشته و به اصرار سعید مجبور به سکوت شده است.

همسر فقدانی در اظهارات جدیدش به کارآگاهان گفت: «سعید حدود یک‌سال‌ونیم پیش وارد زندگی من و همسرم شد. تا این‌که متوجه علاقه سعید به خودم شدم. سعید چندین‌بار از من خواست تا از غلامرضا جدا شده و با او زندگی کنم. با شدت پیداکردن اختلافات من و همسرم، سعید از این فرصت استفاده کرد و مرا تحریک کرد تا مهریه‌ام را از غلامرضا بگیرم. حتی یک بار نیز به مادرم گفته بود که قصد دارد بلایی سر غلامرضا بیاورد؛ اما من مخالفت کردم ولی او خیلی درباره این موضوع صحبت می‌کرد و به من می‌گفت که سرانجام این کار را انجام می‌دهد.روز جمعه همسرم سرکارش بود که با من تماس گرفت و گفت که پیش سعید رفته و چند ساعت دیرتر می‌آید. روز جمعه سعید و همسرم با هم بیرون رفته بودند تا این‌که سعید به من اطلاع داد بلایی را که گفته بود سر غلامرضا آورده .»

با توجه به اظهارات اخیر همسر فقدانی، سعید همان روز دستگیر و برای انجام تحقیقات به پایگاه نهم پلیس آگاهی تهران منتقل شد. سعید که متأهل است، در ابتدا مدعی شد که هیچ دخالتی در مرگ غلامرضا نداشته و او تنها به واسطه یک اتفاق از بالای دره سقوط کرده اما در ادامه لب به اعتراف گشود و به طراحی نقشه جنایت و کشاندن مقتول به محل جنایت اعتراف کرد. او گفت که این اقدام را به اصرار همسر مقتول انجام داده است.

سعید در بیان جزییات ماجرا گفت: «سمیه به خاطر اختلافات شدیدی که با غلامرضا داشت از من خواست تا این کار را تا پیش از برگزاری جلسه دادگاهشان برایش انجام دهم. صبح روز جمعه و به بهانه عکس‌گرفتن، غلامرضا را به دره‌ای در حوالی کوه‌های آرات بردم تا کارش را تمام کنم اما قادر به این کار نشدم. به شهر برگشتیم. سمیه پس از این‌که متوجه شد که درخواستش را انجام ندادم، به من فشار آورد که باید این کار را برایش انجام دهم تا این‌که نهایتا تسلیم خواسته او شدم و مجددا غلامرضا را به داخل دره کشاندم. غلامرضا بالای دره ایستاده بود و دنبال آثار و علایم گنج می‌گشت که او را از عقب هل داده و به داخل دره انداختم. به پايین دره رفتم. غلامرضا فوت کرده بود؛ به‌سرعت به شهر برگشتم و ماشین غلامرضا را سر جایش پارک کرده و خودم به خانه برگشتم.»

با توجه به اعتراف متهم اصلی پرونده تیم فقدان پایگاه نهم پلیس آگاهی به محل ارتکاب جنایت اعزام شده و در بررسی محل موفق به کشف بقایای به جای مانده از مقتول شدند. هر دو متهم با قرار بازداشت موقت و با موضوع قتل عمد و به‌ منظور انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفتند. 
خرمشاهی:
«اتهام سعید مرتضوی در پرونده شکایت خانواده روح‌الامینی معاونت در قتل است. این در حالی است که قبلا عنوان شده بود در ماجرای کهریزک قتل غیرعمد رخ داده است. اگر قتل غیرعمد است معاونت در قتل معنا ندارد اما اگر معاونت مطرح است، مباشر جرم چه کسی بوده است؟» این جملات را عبدالصمد خرمشاهی، وکیل پایه یک دادگستری وکارشناس حقوقی می‌گوید. خرمشاهی معتقد است پرونده مرتضوی نقاط ابهام زیادی دارد که دستگاه قضایی کشور باید روشنگری لازم نسبت به این پرونده را انجام دهد.

مشروح گفت‌وگوی «اعتماد» با عبدالصمد خرمشاهی را در ادامه می‌خوانید:

نظر شما درباره حکم صادرشده برای سعید مرتضوی در پرونده معاونت در قتل محسن روح‌الامینی چیست؟
بعضی مواقع احکامی برای افرادی که روزی در ساختار حاکمیت حضور داشتند صادر می‌شود که بلافاصله با واکنش افکار عمومی همراه می‌شود. معمولا این احکام به نحوی است که تعجب افکار عمومی را به همراه دارد. سوالی که پیش می‌آید این است که چرا و به کدام دلیل و مستندات این احکام باید صادر شود؟ طبق قانون تمام افراد در برابر قانون برابر هستند و در این برابری مهم نیست که فردی یک روز وکیل بوده، وزیر بوده یا حتی دادستان بوده است. این افراد به تبع رفتار خلاف قانونی که داشته‌اند محاکمه و مجازات می‌شوند مگر در مواردی که در قانون تصریح شده است و دادگاه می‌تواند مقررات تخفیف را اعمال کند. موضوع مرتضوی و اقدامات خلاف او و برخوردی که با محاکم داشته سال‌هاست مطرح است. نگاه از بالا به پایین این آقا و پاسخگو نبودن او در قبال رفتار‌هایی که داشته بازتاب خوبی در افکار عمومی نداشته است. سوالی که همواره افکار عمومی را مشغول خود ساخته آن است که چرا ایشان به قانون تمکین نمی‌کند و در مقابل، قانون در برابر این فرد کوتاه می‌آید؟ این اتفاق در موضوع آقای احمدی‌نژاد، رییس‌جمهور پیشین هم صادق است. از این‌رو حجت‌الاسلام و المسلمین محمدجعفر منتظری دادستان کل کشور طی سخنانی اعلام کردند باید با افراد خاطی فارغ از آنکه در گذشته چه عنوانی داشتند بدون مماشات و صلاح‌اندیشی برخورد شود زیرا این افراد روزی مسئول و الگو برای کشور بودندو رفتار غلط از سوی این افراد به هیچ عنوان قابل قبول نخواهد بود. در پرونده دادستان اسبق تهران نیز موضوع را باید از جهات حقوقی و غیر حقوقی بررسی کرد.

از منظر حقوقی به صورت واضح توضیح می‌فرمایید؟
مهم‌ترین نکته‌ای که از منظر حقوقی در این پرونده باید به آن توجه کرد آن است که جرم ایشان معاونت در قتل بوده است. این در حالی است که قبلا عنوان شده بود موضوع کهریزک قتل غیرعمد است. اگر قتلی غیرعمد باشد، معاونت در آن قتل معنا و مجازات ندارد اما حال که جرم ایشان معاونت در قتل است، موضوع پرونده قتل عمد خواهد بود. حال مباشر جرم چه کسی بوده است؟ چه کسی مرتکب این جرم شده است که مرتضوی او را تحریک کرده و به نوعی معاونت در قتل داشته است؟ معاونت در جرم نیز شرایطی دارد؛ بنابراین نخستین سوال بدون پاسخ خواهد بود. اگر قتل عمدی است، مباشر جرم چه کسی بوده است.

یعنی در قتل غیرعمد معاونت معنا ندارد؟
خیر! تنها در قتل عمد معاونت در قتل معنا پیدا می‌کند.

مجازات مرتضوی در حکم اولیه ٥ سال حبس بود اما پس از تجدیدنظر به ٢ سال کاهش یافت و اعلام شد دلیل این تقلیل حکم اظهار ندامت او بوده است. آیا با اظهار ندامت حکم به کمتر از نصف تقلیل می‌یابد؟
تا جایی که من اطلاع دارم مرتضوی در گذشته محکومیت قضایی داشته است. به نظر می‌رسد از موارد تعدد جرم مطابق تبصره ٣ ماده ١٣٤ قانون آیین دادرسی کیفری، در وهله اول قاضی باید اشد مجازات را در نظر بگیرد که مطابق ماده ١٢٧ قانون مجازات اسلامی، این قبیل جرایم از ١٠ تا ٢٥ سال حبس دارد. اگر از موارد تعدد جرم باشد طبق قانون قاضی نمی‌تواند تخفیف دهد. با اعمال تخفیف حداقل مجازات مرتضوی دوازده سال و شش ماه است. اما اگر ایشان سابقه تعدد جرم نداشته و تنها محکومیت او فقط این پرونده باشد، قاضی ماده ١٣٨ قانون را رعایت کرده است. ماده ١٣٨ جهات تخفیف را مشخص کرده است. ابراز ندامت یکی از جهات تخفیف است. گذشت شاکی، سوابق متهم، اوضاع و احوال متهم، حسن سابقه و ... از دیگر مواردی است که می‌توان متهم را مشمول تخفیف دانست. آن در صورتی است که متهم تنها مرتکب یک جرم شده باشد. در پرونده مرتضوی قاضی دادگاه ماده ٣٧ قانون را اعمال کرده است که تا سه درجه به دادستان اسبق تهران تخفیف داده است که در این شرایط حکم متهم از ٦ ماه تا ٢ سال حبس است.

با توجه به سابقه قضایی مرتضوی آیا او نباید در دادگاه کیفری استان محاکمه شود؟
این موضوع درست است. موضوع دیگر آن است که ایشان پست قضایی داشته و مطابق قانون باید در دادگاه کیفری استان محاکمه شده و همه جرایم باید در آن شعبه رسیدگی می‌شد.

با توجه به آنکه حکم صادر شده نهایی است، آیا اولیای دم امکان اعتراض به این حکم را دارند؟
خیر. حکم قطعی است و اولیای‌دم دیگر نمی‌توانند به این حکم اعتراض کنند بلکه متهم می‌تواند برای اعتراض به حکم، اعاده دادرسی کند.

به نظر شما آیا ابهامات این پرونده با وجود صدور حکم برطرف شده است؟
کاملا مشخص است این پرونده نقاط مبهم زیادی در خود دارد. ابتدا عنوان می‌شود قتل غیرعمد است سپس جرم دادستان اسبق تهران معاونت در قتل عنوان می‌شود. اگر قتل غیرعمد است معاونت در این قتل معنا ندارد اما اگر قتل عمد است، مباشر جرم چه کسی بوده است؟ ابهامات زیادی در این پرونده وجود دارد که امیدوارم سخنگوی دستگاه قضا در نشست خبری خود نسبت به این موضوعات روشنگری لازم را انجام دهند. به عنوان نکته آخر باید متذکر شوم معلوم نیست چرا دادگاه تجدیدنظر استان (شعبه ٢٢ تجدیدنظر) ایشان را محاکمه کرده است. در صلاحیت این شعبه جای شک است. به این موضوع باید در دادگاه کیفری یک یا کیفری استان رسیدگی شود. چرا در شعبه ٢٢ تجدیدنظر این موضوع انجام شده است؟

«وقتی همه در حال کمک هستند برخی از غم مردم برای خود کاخ می‌سازند. کسانی که می‌شود آنها را زالوهای شهر زلزله‌زده دانست.»

عصر ایران نوشت: «مردم کرمانشاه غم‌زده هستند. خشم زمین آوار شد و غم رویید. مردم ایران دست به دست هم دادند، غم را کنار بزنند تا گل امید درآید. مردم وقتی شنیدند کرمانشاه زلزله آمده، وقتی در تلویزیون و شبکه‌های اجتماعی آوارها را دیدند، دوان‌دوان به یاری مردم شتافتند.

برخی برای کمک به کرمانشاه رفتند. عده‌ای برای زلزله‌زدگان پول جمع کردند. بخشی هم وسایل زندگی روزمره را برای مردم فرستادند.

اینها جلوه‌ زیبای زلزله بود. کمک‌های مردم واقعا توانست بخشی از آلام مردم را کم کند و به آنها نوید دهد که تنها نیستند و می‌توانند به فردا امید داشته باشند؛ به فردایی که خانه‌هایشان ساخته و زندگی به شهرشان دمیده شود.

در این میان اما عده‌ای هم بودند که صحنه را برای پُر کردن جیب خود مناسب دیدند. آنها آوارها را دیدند و با خود گفتند بهترین فرصت است که از آوار زندگی مردم برای خود برجی بسازیم. جواد خیابانی به عنوان کسی که در روزهای اول زمین‌لرزه در کرمانشاه حضور داشت، راوی خوبی از برخی زالوصفتی‌هاست. این گزارشگر فوتبال می‌گوید:« قیمت کانکس هفته پیش ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان  بوده اما این هفته با مبلغ ۴ میلیون به فروش رسیده است.»

یکی از دوستان تعریف می‌کرد که قبل از زلزله چادر ۸ نفره‌ای خریده بود، ۹۵ هزار تومان. همان چادر در همان مغازه بعد از زلزله تبدیل شده بود به چادر ۱۹۵ هزار تومانی. پتوی مسافرتی ۱۳ هزارتومانی را بعد از زمین لرزه کرمانشاه ۲۰ هزارتومان به بالا می‌فروشند.

داستان زندگی این افراد فقط در پول خلاصه می‌شود. برای آنها خدا، انسانیت و مرگ آدمی، اسکانس است و نه چیز دیگری. آنها به فکر سود خود هستند. آنها کودکی که در روستاهای سر پل ذهاب در چادر هلال احمر در حال یخ زدن است را پول می
بینند. درست مانند کارخانه‌های اسلحه‌سازی. برای آنها خون بازی داعش در خاورمیانه، اروپا، آسیا و ... تجارت است. آنها اسلحه می‌فروشند و از خون مردم، صفرهای موجودی خود را بیشتر می‌کنند.

احتکارهای زمان جنگ را به یاد ندارم اما در مورد این افراد بسیار شنیده‌ام. کسانی که وقتی مردم به سختی زندگی می‌کردند و به قول معروف معطل یک لقمه نان بودند، این افراد اقلام ضروری مردم را انبار می‌کردند تا در زمان مناسب گران بفروشند.

چرا راه دور می‌رویم. همین کسانی که در کرمانشاه خانه ساختند. از مسکن مهر بگیر تا خانه‌های شخصی‌ساز. آن بساز و بفروش، آن مهندس ناظر، آن مصالح فروش و ...  یک سال بود کلید خانه را گرفته بود. خوشحال که در خانه تازه ساز زندگی می‌کند. زمین‌لرزه که آمده بود، سقف خانه تازه ریخته بود.

وقتی همه در حال کمک هستند برخی از غم مردم برای خود کاخ می‌سازند. کسانی که می‌شود آنها را زالوهای شهر زلزله‌زده دانست.»