مردی که وسط لابی درازکشیده به هیچ چیز معترض نیست او فقط خواب+تصویر

 سازنده‌ی اثر متفاوتِ دوسالانه مجسمه‌سازی:

  7-دی-99

علی حاجی‌مرادی اثری را به هشتمین دوسالانه مجسمه‌‌سازی تهران ارائه داده که در نوع خود جالب است؛ مردی که وسط سالن راحت خوابیده. او درباره سبک و سیاق کارش می‌گوید: در طراحی دستم را قوی کردم و بسیار روی تناسبات کار کردم تا همه چیز را دقیق طراحی کنم و بسازم. طی پنج سالی که مشغول طراحی بودم کم کم از بین طراحی‌هایم که تعداشان بسیار زیاد بود، یک پوزیشن را انتخاب کردم که درنهایت همان طرحی است که شما می‌بینید.

به گزارش خبرنگار ایلنا، هشتمین دوسالانه مجسمه‌سازی تهران در حال برگزاری است و طی این اتفاق آثار متعدد و متنوعی پیش روی مخاطبان قرار گرفته است. به عنوان مثال هنگام ورود به طبقه همکف تالار وحدت با فردی مواجه می‌شویم که در وسط لابی به پهلو دراز کشیده و خوابیده است. این اثر در نگاه اول واقعی می‌نماید و تعجب مراجعان را برمی‌انگیزد، اما زمانی که نزدیک‌تر رویم با مجسمه‌ای مواجه می‌شویم که در عین شباهت بسیار به فردی واقعی، سایزهای کوچکتری دارد و به سبک هایپررئالیست ساخته شده است. این اثر ساخته علی حاجی مرادی است و یکی از آثار مورد توجه هشتمین دوسالانه مجسمه‌سازی تهران به حساب می‌آید. 

IMG_۲۰۲۰۱۲۲۵_۲۰۵۰۱۸_۸۹۹

علی حاجی مرادی که فارغ التحصیل مجسه‌سازی از دانشگاه هنر است، پیش‌تر نیز تجربه ساخت چنین اثری را داشته. می‌گوید: در برگزاری دو سالانه ملی که از طرف انجمن مجسمه‌سازان برگزار می‌شود، وقفه‌هایی ایجاد شده، در مقطعی تا شش سال هم طول کشید. در دوره پیش که دو سال قبل بود، اثرم مجسمه فردی است که حوله به تن دارد. حال برای دومین بار در دوسالانه مجسمه‌سازی تهران حضور یافته‌ام. دلیلم هم برای حضور فضای حرفه‌ای این رویدادهاست. من در دوره‌های گذشته حرفی برای گفتن نداشتم و اثری هم ارائه نکردم. 

IMG_۲۰۲۰۱۲۲۵_۲۰۵۱۱۹_۳۳۸

 مجسمه‌ شما با چه بازخوردهایی مواجه شد؟ 

من برای ساخت اثرم زحمت بسیار کشیدم و آنچه می‌بینید نتیجه تلاشی دوساله است. باعث خوشحالی من است که اساتید مجسمه‌ام را تایید کرده‌اند و آن را به عنوان اثری با ارزش و با کیفیت پذیرفته‌اند. حتی برخی از دوستان می‌گفتند دیدن عکس بعضی از کارها کفایت می‌کند اما اثر تو اینگونه نیست و برای دیدنش حضورا به محل برگزاری دوسالانه رفته‌ایم. این اتفاق مایه خرسندی است. 

IMG_۲۰۲۰۱۲۲۵_۲۰۵۱۰۱_۹۴۸

 سبک هایپر رئال در ایران تاحدودی ناشناخته است و افراد کمی به آن پرداخته‌اند. 

هایپر رئال سبکی است که هنرمندان قدیمی و درجه یک مخصوصا آمریکایی‌ها در دوره‌ای خیلی به آن پرداختند اما زمانی که وارد ایران شد آنطور که باید مورد توجه قرار نگرفت زیرا اغلب هنرمندان و مخاطبان نسبت به آن اطلاعاتی نداشتند. دوم اینکه برای خلق اثر در این سبک به لحاظ تولید و اجرا و ارائه و نحوه همکاری‌ها، محدودیت‌هایی داشته‌ایم و داریم. اتفاقا موضوعی که خودم با آن دسته و پنجه نرم می‌کنم همین محدودیت‌هاست. از طرفی برخی نمی‌توانند این سبک را بپذیرند زیرا چند مبحث را در خود جای داده. برخی دیگر نیز نظرشان این است که دوره طراحی و ساخت آثار فیگوراتیو گذشته، حتی اگر هنرمند سازنده میکل آنژ باشد! این نظر بسیاری از ایرانی‌هاست، درصورتی‌که که اینطور نیست و خیلی از هنرمندان کشورهای دیگر پایبند هنر کلاسیکشان نیز هستند و همچنان در این زمینه مشغول فعالیتند. شخصا در این‌باره با نظرات متفاوتی از افراد و اساتید مختلف در سطوح مختلف مواجه بوده‌ام. آن‌ها حرفشان این است که این سبک را رها کن. از طرفی علاقمندان و فعالان این سبک، صرفا مقوله تکنیک را فرامی‌گیرند. روند ساخت اثر در این سبک برای اینگونه افراد حساب دو دوتا چهارتاست که به ریختن گچ و قالب‌گیری و مراحل بعدی منتهی می‌شود. یعنی آن نگاه و منظر هنری که به واسطه آن به ساخت و ارائه بپردازند، وجود ندارد. مورد مهم دیگر برچسبی است که به آثار هایپر رئالیسم می‌زنند، مثلا می‌گویند خب این اثر قالب‌گیری شده است. بله هنرمند برای ساخت اثرش قالب‌گیری کرده اما آنچه اهمیت دارد مفهوم اثر است. این مهم نیست که هنرمند برای ساخت از چه تکنیکی استفاده کرده و قالب گرفته یا خیر! آنچه مهم است مفهوم و تاثیر اثر است. مورد دیگر در ساخت تندیس‌ها و مجسمه‌ها از شخصیت‌های برجسته معاصر است که در این زمینه پروژهایی هم آغاز به کار کرده‌اند و با شکست و انتقادی نیز مواجه شده‌اند مثلا اینکه این انتقاد مطرح شده که فلان مجسمه‌ها شبیه شخصیت‌های اصلی نیستند. یکی از دلایل این اتفاق‌عدم همکاری همان شخصیت‌های برجسته است که به عنوان سوژه ساخت به مجسمه‌ساز پیشنهاد می‌شوند. معمولا این شخصیت‌ها که سلبریتی‌ها هم در این دسته می‌گنجند با مجسمه‌ساز برای ارائه بهتر همکاری نمی‌کنند. خودم چنین تجربه‌ای داشته‌ام قرار بود در پروژه‌ای همکاری کنم و ده شخصیت معاصر را پیشنهاد کردند و من دو نفر را که معروف هم هستند، مناسب دیدم و انتخاب کردم. شخصا هرچقدر تلاش کردم آن دو شخصیت برجسته به هیچ عنوان با من همکاری نکردند. این اتفاق تعجب برانگیز است! انگار که من و امثال من قصد آزار و اذیتشان را داریم. در صورتیکه نهایتا می‌خواهم هرجا که گفتند حاضر شوم و با آن‌ها در رابطه با اثر و پوزیسیون تعامل کنم و از آن‌ها چند عکس بگیرم تا در نهایت اثری درخور را بسازم. آن دو شخصیت به هیچ وجه با من همکاری نکردند و چنین مشکلی همواره وجود دارد. این نوع رفتارها بر کم و کیف اثر تاثیر می‌گذارد و در نهایت به ساخت آثار بی‌کیفیت منتهی می‌شود و انتقادهایی را در پی خواهد داشت. در صورتیکه ما مجسمه‌سازان کاربلد و خوبی داریم. 

IMG_۲۰۲۰۱۲۲۵_۲۰۵۱۳۲_۹۵۰

مجسمه‌ شما به موضوع خواب می‌پردازد که بخش دراماتیک اثرتان است. چگونه به این ایده رسیدید؟ خواب در اثر شما از دو منظر روانشناسانه و اجتماعی قابل بررسی است، کدامیک برای شما اهمیت داشت؟ 

سوالتان برایم جالب است زیرا برخی دوستان و مخاطبان دیگر اغلب پس از دیدن اثر درباره نگاه و جنبه اعتراضی آن از من می‌پرسند. این افراد استنباطشان این است که موضوع اعتراض را در نظر داشته‌ام، درصورتیکه اینگونه نیست و اصلا اعتراضی وجود ندارد. موضوع اثر صرفا خواب است و بعد روانشناسی دارد. موضوع این اثر را با چند نفر از استادان خیلی خوب و حرفه‌ای مطرح کردم. یکی از آن‌ها سردبیر یکی از مجلات خوب هنری است و در زمینه نقاشی فعالیت می‌کند. مورد مهمی که هم از ایشان و هم از استادان و کتاب‌های مختلف آموختم و اغلب دوستان به آن توجهی ندارند، پیدا کردن موضوع و دغدغه‌ای مشخص است که باید توسط هنرمند پیگیری شود. مثلا مقوله طبیعت یکی از همین دغدغه‌هاست که می‌تواند برای ارائه اثر مورد توجه قرار گیرد. صوت، نور و هر موضوع دیگر می‌تواند به عنوان دغدغه انتخاب شود. ایجاد و تعریف چنین چهارچوبی بسیار با اهمیت است و ایجاد تخصص می‌کند. مانند پزشکان که هرکدام در زمینه‌ای خاص تخصص دارند. متاسفانه برخی از دوستان و هنرمندان به این موضوع اهمیت نمی‌دهند یا شاید آن را نیاموخته‌اند. این تخصص داشتن از ابراز علاقه‌ها و انتخاب‌های لحظه‌ای موضوعات و طرح‌ها و متریال‌ها جلوگیری می‌کند. به همین دلایل انتخاب موضوع برایم مهم است. 

IMG_۲۰۲۰۱۲۲۵_۲۰۵۱۴۸_۶۸۳

چرا موضوع خواب را انتخاب کردید؟ 

مدت‌ها به انتخاب موضوع مورد نظرم فکر کردم و موارد بسیاری را ارزیابی کردم و در نهایت خواب برایم جالب به نظر رسید. من در مقطعی حدود پنج سال پیش طراحی فیگور می‌کردم و سعی‌ام این بود حالت‌های مختلف را طراحی کنم و این رویه را همچنان ادامه داده‌ام. حالا دیگر اینگونه نیست که به حالت‌ها فکر کنم و دنبالشان بگردم و آن‌ها را پیدا کنم، مثلا در اماکنی چون مترو یا در میان اطرافیان و دوستان به حالت‌های مختلف آدم‌ها نگاه می‌کنم. اینگونه بود که دیدم موضوع خواب ناخودآگاه برایم جالب توجه بود. 

 آناتومی مجسمه به تناسبات اصلی و واقعی بسیار نزدیک است. این ویژگی با اشراف بر طراحی و کار روی فیگورها حاصل شده؟ 

بله همینطور است. حین فعالیتم در عرصه طراحی دستم را قوی کردم و بسیار روی تناسبات کار کردم تا همه چیز را دقیق طراحی کنم و بسازم. طی پنج سالی که مشغول طراحی بودم کم کم از بین طراحی‌هایم که تعداشان بسیار زیاد بود، یک پوزیشن را انتخاب کردم که در نهایت همان طرحی است که به دوسالانه امسال ارائه کردم و خروجی‌اش مجسمه‌ای است که درباره‌اش صحبت می‌کنیم. در کنار همه اینها کتاب‌های روانشناسی را نیز مطالعه می‌کردم که بسیار به من کمک کردند. 

IMG_۲۰۲۰۱۲۲۵_۲۰۵۲۳۴_۵۳۱

البته یادآوری کردید که اثر جنبه اعتراضی ندارد. اما ذات هنر به خودی خود معترضانه است. 

امتیازاتی برای ذات انسان تعریف شده که مثلا خوردن و دویدن و نگاه کردن بعضی از آن‌هاست. یکی دیگر از آن امتیازات خواب است. هیچکس نمی‌تواند مدعی شود و مثلا بگوید خوابی من در خانه‌ای در جنوب شهر با خواب رییس جمهور آمریکا متفاوت است. این تفاوت وجود ندارد و اگر ما بخواهیم از خوابمان لذت ببریم می‌توانیم. این که چه کسی هستیم و کجا زندگی می‌کنیم و چه کاره‌ایم تفاوتی در اصل ماجرا ایجاد نمی‌کند. ما اگر بخواهیم از خوابمان لذت ببریم می‌توانیم و اگر این اتفاق نمی‌افتد و به این دلیل است که این کار فراموش شده زیرا فکر و ذهن ما پر شده از مشکلات زندگی و کارها و دغدغه‌های روزمره. بخش جالب ماجرا برای من این است که این خواب به ناچار سراغمان می‌آید و مجبورمان می‌کند. انگار که مغزمان خاموش می‌شود. خواب اجازه نمی‌دهد که ما دائم درگیر مسائل دنیوی و زیورالات آن باشیم؛ هیچ ربطی هم به دین و مذهب و اعتقادات ندارد. زمانی که می‌خوابیم و وارد مرحله آلفا می‌شویم دیگر فرقی نمی‌کند در پنت هاوسی در خیابان جردن باشیم یا در منطقه‌ای دیگر. مثال دیگر اینکه شما فکر کنید بهترین دوغ در ایران مارکش فلان است، پولدارترین فرد ایران هم همین دوغ را می‌خورد و اینگونه نیست که در آن طلا ریخته باشند و فقیر هم همان را می‌خورد. خواب برای من مانند همان دوغ است و اگر ما از آن لذت نمی‌بریم، مشکل از ماست. خواب به سراغمان می‌آید و می‌گوید کار و زندگی بس است و حالا باید به مغز و روح و فکر و جسم و ناخودآگاهات استراحت بدهی. زور و قدرت این خواب انقدر زیاد است که نمی‌توانیم به او بگوییم مثلا من وزیر فلان جا هستم و کار دارم و وقتش نیست. خواب می‌گوید باید مغزت را خاموش کنی. خواب آنقدر قدرت دارد که گاه در جاده و پشت فرمان به سراغمان می‌آید و مجبورمان می‌کند ذهن را خاموش کنیم، کما اینکه به قیمت جانمان تمام شود. اگرهم اعتراضی داشته‌ام می‌خواستم این‌ها را بگویم. می‌خواستم بگویم مردم از خوابمان در هر حالت و شرایطی لذت ببریم و اگر پول و منزل و تحتخواب آنچنانی هم بود چه بهتر. خواب کار خودش را می‌کند. 

به نظر هایپر رئال از لحاظ متریال سبک گرانی است، واقعا همینطور است و آیا دسترسی به موادش آسان است؟ 

بله مواد و متریال این سبک گران است. از طرفی در ایران نیز مواد خوب و درجه یک یافت نمی‌شود. به طور مثال در دنیا نزدیک به پانصد مدل رزین عرضه می‌شود. رزینی که در ایران در دسترس است دو مدل است. یکی از آن‌ها ساخت پتروشیمی اصفهان است و کیفیت بسیار پایینی دارد که اغلب از آن استفاده می‌کنیم. مدل دیگری هم هست که باکسی است و معمولا به اسم عرب و ترک و نام‌های اینچنینی عرضه می‌شود. برخی می‌گویند این مدل رزین ایرانی است اما آرم شرکتهای معتبر روی آن‌ها درج نشده. این مدل را در ظرف می‌ریزند و به مشتری می‌دهند و بسته‌بندی نیست. هیچگاه نمی‌توان از کیفیت و سطح و این نوع رزین مطمئن شد. برای کار قبلی‌ام کل بازار را گشتم و بهترین نوع رزین موجود را گرفتم و شروع به ساخت اثرم کرد و هرچه منتظر شدم سفت نشد و من بارها و بارها مدل‌های مختلف همان رزین راخریدم و خلاصه با مشکلاتی مواجه شدم. هنوز هم چنین مشکلی دارم و نتوانسته‌ام رزینی پیدا کنم که بدون مشکل کارم را راه بیندازد. این آزمون و خطاها مشمول هزینه است و سختی‌هایی دارد و گاه لازم است برای رفع مشکلات کلک‌هایی بزنیم و خلاقیت به خرج دهیم. درمورد سیلیکون نیز این مشکلات وجود دارد. سیلیکونی که استفاده کرده‌ام معمولی‌ترین نوع آن در بازار ایران است. یکی از مشکلات با این نوع سیلیکون‌ها این است که مثلا حین کاشتن موی مجسمه با هر بار سوزن زدن برای ایجاد حفره مو، پاره می‌شوند. این مشکل باعث می‌شود تراکم موی مجسمه دچار اشکال شود، در صورتی که سیلیکون‌هایی وجود دارد که مخصوص این نوع کارها هستند و رنگ‌پذیری خوبی دارند. پیدا کردن موی مصنوعی خوب نیز کمیاب است. همه اینها بر کیفیت کار تاثیر می‌گذارد. با توجه به همه اینها باید گفت هایپر رئال سبکی گران است به اضافه اینکه مرحله ساخت نیز دشواری‌هایی دارد که بر قیمت اثر می‌افزاید و سفارش دهندگان معمولا درکی از آن مراحل ندارند. گاه مشکلاتی ایجاد می‌شود و بخشی از بدن یا صورت اثر هوا می‌گیرد و احتیاج به دوباره کاری دارد. . من برای اینکه برچسب قالب‌گیری به اثرم نخورد تمام اشل‌ها را به هم ریختم و این کار نیز دشواریی‌هایی را برای طراحی و دوخت لباس ایجاد کرده به این دلیل که نمی‌توانستم لباس آماده بخرم. برای این بخش با حساسیت بسیار به دنبال پارچه مورد نظر که رنگش برایم مهم بوده، رفتم و این پروسه یک هفته زمان می‌برد. لباس باید طوری دوخته شود که با اتصالات جور دربیایند و زمانی که این مسائل پیش می‌آید یکسری هنرمندان کنار می‌کشند زیرا ترجیح می‌دهند، لباس آماده بخرند. پوشیدن لباس به تن مجسمه نیز سختی‌های خودش را دارد و می‌توانم بگویم پوشیدن و درآوردن لباس تن مجسمه‌ام، چهل دقیقه زمان می‌برد؛ زیرا برخی از اعضا مانند پاها و مچ دست‌ها در حالت خوابیده به هم چسبیده‌اند و اینگونه نبوده که برای پوشش بخش‌هایی از لباس را پاره کنم. همه چیز به هم ارتباط دارد و زمان و زحمت می‌برد. مشکل بزرگتر این است که این گونه آثار قیمت کارشناسی ندارند و با آثاری در سبک‌های دیگر و با فیگورهای معمولی سنجیده می‌شوند. این موارد زحمت و هزینه سازنده را بالا می‌برد و بر قیمت کلی اثر تاثیر می‌گذارند. 

IMG_۲۰۲۰۱۲۲۵_۲۰۵۲۵۱_۱۷۰

 پس از دوسالانه با مجسمه چه می‌کنید؟ 

اینگونه کارها معمولا توسط کلکسیون دارها خریداری می‌شنود. بهترین حالت برایم این است که پس از ساخت مجموعه‌ای از این آثار نمایشگاه دیگری در کشوری دیگر داشته باشم تا حداقل بگویم ایرانی‌ها هم می‌توانند چنین آثاری بسازند. زمانی که اتفاق بهتری نمی‌افتد این بهترین کار در عادی‌ترین شرایط است. 

اگر اثرتان مشتری داشته باشد آن را می‌فروشید؟ 

بله اما تاکنون قیمت آن برای برخی دوستان متقاضی سنگین بوده است. اگر بر اساس فاکتور بگویم برای ساخت مثلا ۱۵۰ میلیون تا ۱۶۰ میلیون تومان هزینه کرده‌ام و زمان هم را در نظر بگیرید، نهایتا راضی می‌شوند بیست میلیون روی مبلغ بگذارند. باید ببینم چه خواهد شد. برخی دوستان می‌گویند کاش در ایران بمانی و کار کنی؛ در جواب می‌گویم، من عاشق کارم هستم و باید اثر ارائه دهم حال این اتفاق در هر کشوری بیفتد امتیازی برای هنر کشورم کسب کرده‌ام.