بنای ایران| چهار دلیلی که اثبات میکند اصلاح فوری اقتصاد ایران موضوع اصلی انتخابات است+نمودار۱۱-خرداد-۱۴۰۰
بی خودی نسخه پیچی نشود چون اقتصاد بیمار مزمن لاعلاج ۴۲ ساله خری و جهادی و مقاومتی و جهش رونق تولید اقتصادی درمان پذیر نمی باشد.
در آستانه اتمام بودن فرصت بزرگ و استفاده نشده «پنجره جمعیتی»، وضعیت اقتصادی نامطلوب دهه از دست رفته 90، شرایط اقتصاد سیاسی خاص ایران در فضای بین المللی و همچنین فرصت اندک ایران برای بازتعریف نقش بین المللی، موجب شده است تا اصلاح فوری اقتصاد ایران موضوع اصلی انتخابات باشد.
به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس، اقتصاد ایران در شرایط بسیار سخت و ویژهای قرار دارد. شاید بتوان گفت این شرایط حتی از دوره جنگ تحمیلی نیز سخت تر و حساس تر است. اما چرا؟ پژوهشکده سیاستگذاری دانشگاه شریف در گزارش «بنای ایران» به این سوال پاسخ داده که در ادامه آمده است:
*دلیل اول: در آستانه اتمام بودن فرصت بزرگ و استفاده نشده «پنجره جمعیتی»
هنگامی که نسبت جمعیت در سن کار به جمعیت وابسته در یک کشور از یک و نیم فراتر رود، «پنجره جمعیتی» آن کشور باز شده است. بازشدن پنجرۀ جمعیتی فرصتی کم نظیر برای جهش کشور به گروه اقتصادهای پیشرفته ایجاد میکند. با این حال، فرصت پنجرۀ جمعیتی که از اواخر دهۀ هفتاد به روی کشورمان باز شده، نه تنها مورد استفادۀ سیاستگذاران و دولت ها قرار نگرفته است؛ بلکه با اصرار بر سیاستها و اقدامات غلط و اجرا نکردن برنامه ای منسجم برای توسعۀ کشور، در عمل، تبدیل به تهدیدی جدی برای امنیت ملی و موجودیت کل کشور شده است. برای درک بهتر این موضوع، کافی است توجه کنیم که طی ١۶ سال گذشته (از آغاز پنجره جمعیتی تاکنون) حدود ١٧ میلیون نفر به جمعیت در سن کار اضافه شده است؛ اما خالص ایجاد شغل در این مدت کمتر از ٣ میلیون شغل بوده است. وضعیت پنجره جمعیتی کشور و سناریوهای مختلف بسته شدن آن در نمودار شماره ١ نشان داده شده است.
متأسفانه فرصت پنجرۀ جمعیتی در آستانه بسته شدن است به گونه ای که در حالت خوشبینانه حدود یک و نیم دهه و در حالت بدبینانه کمتر از 5 سال دیگر این فرصت از بین خواهد رفت. بنابراین، دورۀ ریاست جمهوری آتی تنها زمان باقی مانده برای بهره گیری از این فرصت ارزنده و انداختن کشور در ریل توسعه است. با بسته شدن پنجرۀ جمعیتی، حرکت ایران به سمت کهن سالی تشدید شده و امکان توسعۀ کشور به جهت عدم وجود زیرساختهای جمعیتی که نیاز به دهه ها زمان دارد، عملاً غیرممکن میشود. این امتناع توسعه، برای یک کشور درحال توسعه، به معنای پذیرفتن سرنوشت محتوم «عقب ماندگی» برای ایران است.
*فرصت بزرگی که به تهدید تبدیل شد
متأسفانه، علیرغم باز بودن پنجرۀ جمعیتی و در اختیار داشتن نیروی کار جوان و با انرژی، دولت ها زمینه های اشتغال آن ها را ایجاد نکرده و حتی در مواردی از بین برده اند. نمودار 2 نشان می دهد دولت ها، نه تنها در ایجاد شغل و رشد اقتصادی متناسب با پنجرۀ جمعیتی موفق نبوده اند؛ بلکه با تخریب محیط کسب و کار و از کار انداختن سازوکارهای طبیعی ایجاد شغل، این فرصت بزرگ را به تهدید تبدیل کرده اند. همان گونه که از نمودار 2 روشن است، متأسفانه کشور ایران یکی از پایین ترین نرخهای مشارکت جوانان در بازار کار را دارد و دردناکتر اینکه علیرغم پایین بودن نرخ مشارکت جوانان، نرخ بیکاری آنان نیز به شدت بالاست. این نیز شاهد دیگری بر ادعای تبدیل فرصت وجود پنجرۀ جمعیتی به تهدید امنیت ملی است.
نتیجۀ این وضعیت، بالابودن بار تکفل ایران حتی در مقایسه با کشورهایی است که جمعیت آنها سال هاست وارد میان سالی و پیری شده است. نمودار 3، نرخ تکفل ایران را با برخی کشورهای منتخب مقایسه کرده است. این نمودار مشخص است که کشور ایران بار تکفل بیش از دو و نیم دارد. به بیان دیگر، در کشور، هر یک نفر شاغل باید معیشت دو و نیم نفر دیگر را نیز تأمین کند؛ این یعنی بار تکفل کشور از کشورهای پیری مانند انگلیس، فرانسه و آمریکا نیز بالاتر است. این واقعیت تلخ در حالی رخ داده که نزدیک به دو دهه از فرصت پنجره جمعیتی می گذرد.
*دلیل دوم: وضعیت اقتصادی نامطلوب دهه از دست رفته 90
براساس این گزارش، مشکل دیگری که فرصت سعی و خطاکردن در اقتصاد کشور را از ما گرفته، وقوع تورم های بالا و رکودهای عمیق در سالیان گذشته است. متأسفانه کشور، دهه های متمادی است که درگیر تورم های مزمن و دورقمی است. علاوه بر این، سالیان زیادی درگیر رکودهای عمیق و فرسایشی بوده ایم. دهۀ گذشته یا همان دهۀ ٩٠ شمسی را می توانیم دهۀ گمشدۀ اقتصاد کشور نام گذاری کنیم؛ چرا که در این دهه، هم شاهد تورمهای بالا بوده ایم و هم رکودهای عمیقی را تجربه کرده ایم. نمودار ۴ وضعیت تورم و رشد اقتصادی کشور را با دیگر کشورها طی بازۀ زمانی ٢٠٠٩ تا ٢٠١٨ مقایسه می کند. این نمودار نشان می دهد کشور ما علیرغم اینکه به صورت میانگین، تورم سالیانۀ ١٨ درصدی را تجربه کرده، میانگین نرخ رشد سالانۀ این دورۀ زمانی نیز نزدیک صفر بوده است.
وضعیت به شدت بغرنجی داریم. نمودار 5 متوسط رشد اقتصادی هر دهه را نشان می دهد. همانطور که مشخص است، رفتار اقتصاد ایران متناسب با یک اقتصاد در حال توسعه نبوده و ایران در حال عقب افتادن جدی و غیرقابل جبران از قافله توسعه است. تورمهای بالا و رکودهای عمیق سرمایۀ اجتماعی کشور را به شدت کاهش داده و امنیت کشور را به خطر انداخته است. مولفۀ اصلی تضمین کنندۀ امنیت پایدار در کشور تحکیم رابطۀ حکومت و ملت است که متأسفانه، متأثر از این عملکرد غیرقابل قبول اقتصادی به شدت آسیب دیده است.
نمودار 5 روند رشد اقتصادی و نمودار 6 روند فقر را نشان می دهند و هر دو گواه دیگری بر وخامت شدید وضعیت اقتصادی کشور هستند.
*دلیل سوم: شرایط اقتصاد سیاسی خاص ایران در فضای بین المللی
از سوی دیگر، شرایط بین المللی ایران به شکلی است که استقلال ایران به معنای وجود و ادامۀ فشارهای مداوم بین المللی به کشور است. برای حفظ استقلال، به جای مدیریت فشارهای بین المللی در شکل فعلی، باید به سمت ایجاد بازدارندگی و جلوگیری پایدار از این فشارها حرکت کرد. راه آن، علاوه بر بهبود رابطۀ دولت-ملت، حرکت به سمت تعریف نقش مشخصی در منطقه و جهان است. این دوره های سرد و گرم شدن اقتصاد ایران ناشی از سینوسی بودن «دوره های فشارهای بین المللی و کاهش فشارها» در حال مستهلک کردن سریع و از بین بردن مقاومت فلز ایران است.
*دلیل چهارم: فرصت اندک ایران برای بازتعریف نقش بین المللی
اما نکتۀ دیگر در خصوص مهلت زمان اندکی است که برای کشور جهت استفاده از فرصت های اثرگذار بین المللی باقی مانده است. پروژۀ تکمیل و توسعۀ «یک کمربند یک راه» (جادۀ ابریشم) از سال ٢٠١٣ به صورت کاملاً جدی، توسط کشور چین شروع شده است و به دلیل تعلل سیاست مداران ایرانی در احیای نقش کلیدی ایران در این پروژه، تاکنون بارها احتمال کنار گذاشته شدن ایران جدی شده است. خوشبختانه به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص کشور از یک سو و عدم تکمیل جادۀ ابریشم از مسیر چین به پاکستان و سپس از مسیر دریای عمان به عربستان به دلیل اختلافات داخلی پاکستان، هنوز فرصت باقی است. استفادۀ سریع و فوری از این فرصت، شرط لازم برای احیای جایگاه ترانزیتی کشور در منطقۀ خاورمیانه و حتی دنیاست. تعلل ما نمی تواند بیش از این ادامه داشته باشد و باید کشورمان طی 4 سال آتی دیپلماسی هوشمندانه و کارآمدی دربارۀ این پروژۀ مهم بین المللی در پیش گیرد. جادۀ ابریشم می تواند نقش پیشران توسعۀ ملی و منطقه ای کشور، از طریق احیای جایگاه ترانزیتی ایران و توسعۀ ارتباطات بین المللی کشور فراهم کند.
فرصت مهم دیگری که باید سریعا بالفعل شود، تبدیل برتری ژئوکالچر و نظامی کشور در کشورهای همسایه و به خصوص کشورهای مقاومت، به ژئواکونومی و دستاوردهای اقتصادی است. پایداری برتری مذکور در میان مدت، مستلزم این اقدام است. مشاهدۀ حضور فعالانه و موثر کشورهایی مانند ترکیه، روسیه و امارات در فرآیند بازسازی کشورهای مقاومت و نظاره گر بودن کشور ایران دردناک و غم انگیز است. دولت آتی باید این تعادل دردناک را برهم زند.
با توجه به آنچه گفته شد، می توان گفت که هم اکنون، به جز اصلاحات اساسی در حوزۀ اقتصاد کشور هیچ راه دیگری برای بهبود رابطۀ دولت-ملت، به عنوان مهمترین اصل بازدارندگی خارجی برای ایران وجود ندارد. ضمنا این اصلاحات اقتصادی باید به نحوی سامان یابد که هدف دوم، یعنی «باز تعریف نقش ایران در منطقه و جهان» را هم محقق سازد.