فجیع ترین شکنجه زن تهرانی توسط شوهرش +فیلم

  فجیع ترین شکنجه زن تهرانی توسط شوهرش / اشرف سادات با چاقو تکه تکه شد+فیلم۱۴-بهمن-۱۴۰۰

به عنوان پیش مقدمه   این  فاجعه گزارش شده که ربط به عملکرد ۴۳ ساله رژیم قرون وسطایی ولایت فقیه دارد  لازم است  اکنون که مصادف با بهمن ۵۷ پس ازورود خمینی شیاد به ایران است  که تبدیل به موضوع داغ فضای مجازی و شبکه  های خبری و... شده است . پس به جاست  که اشاره شود به جای سیاه پوش شدن بخشی از خانم های مجری و گوینده  یک شبکه تلویزیونی  و مهمانان میزگردهایش که   ناشی  از گفت وگو به مناسبت بهمن ۵۷ است.  پرسش شود چرا سئوال و پرسش ها براساس تحلیل مشخص از شرایط مشخص  نمی باشد تا بدون سانسور بررسی وتحلیل همه جانبه عاری از تعصب گرایی وبرمبنای واقع گرایی شود تا  تجربیات آن دوران پیام سازنده و الهام بخش به نسل جوان داخل کشور انتقال داده شود تاباکسب آگاهی بیشتر مانع ازتکرار تجربه دردام افتادن بازیچه میان بد وبدترشوند . بلی باید بدون غرض ومرض تشریح گردد عامل نارضایتی مردم ایران قبل ازبهمن ۵۷ چه بود؟برای چه مردم ناراضی ریسک خطر کردند و همگام وهم صدا  توی خیابان های شهرهای ایران آمدند وخواهان تغییرشرایط شدند؟ البته  سئوال است  که جز اقلیتی کوچک  که تلاش می  کرد  بهرشکلی  شده مطالعه وقایع تاریخی  و مسايل روز داشته وآماده پذیرش هزینه جانبی اش باشد. چرا به جای بسته بودن فضای جامعه  ولی چنان باز   وتحمل  پذیر نظرات  متفاوت نشده بود تا موجب  شود  برخی برای دفاع ازباورهای خود ناچارشوند به  سلاح وزندگی مخفی روی  آورند؟هم چنین فضای سیاسی باز نشده بود تا  احزاب سیاسی  فعالیت آزاد داشته  باشند  و عاملی برای  رشدآگاهی وشناخت لازم  اکثریت جامعه  شود تاقادربه درک شناخت مسائل پیرامونی خود باشند و آزادانه مطالبات وخواست شان رادرفضای آزاددمکراتیک بیان ودنبال کنند تا منجر به اعتراضات سراسری  نگردد که منجربه انقلاب بهمن ۵۷ شد که به دلیل  احساسی شدن  اکثریت  جامعه  رهبری برای شان تحمیل شد که قبلاً  هیچ شناخت ورابطه ای با وی نداشتند .در مقابل محروم از انتخاب رهبر برآورده کننده اهداف وآرمان وخواست ومطالبات شان شدند . چون  شوربختانه به دلیل  عدم شناخت  کامل خوشباورانه بر حسب تجربه اعتماد به روحانیون ساده زیست عدم دسترسی به ثروت وقدرت قبل از انقلاب اعتماد کردند  که پس از ۲۲ بهمن ۵۷ به وقوع پیوست  و رهبر ورژیمی  جایگزین  گردید که به مرور مردم را به حاشیه برد وخواست و مطالبات شان نادیده گرفت خلاصه به گروگان درآورد  وهدف ضد مردمی اش را با دستآویز دین  پیوند زد و موفق شد تا سیاست سرکوب وسانسور واختناق در رسانه ها وآموزش وپرورش ودانشگاه ها ومحیط های کارگری مهمتر مبارزه با مبارزان آزادیخواه مخالف تبعیض وبی عدالتی را باشدت پیگیری کند. در ادامه سفارت آمریکا درتهران اشغال کرد تابهانه برای مسدودکردن فضای نیم بنددمکراتیک داشته باشد و پیش مقدمه ای برای یورش دانشگاه ها وتعطیلی ۳ساله اش  نماید. مهمتر درادامه  این اشغال سفارت آمریکا درتهران  مکمل سیاست  صدور انقلاب یا ارتجاع وبحران وتروریسم به برون مرز  وعامل  زدن جرقه جنگ موهبت الهی با عراق شد که با اصرار خمینی ۸سال ادامه یافت . سرانجام موجب تثبت رژیم جنایتکاری شد که طی ۴۳ سال پیام آور مرگ ونیستی و زن ستیزی وتبعیض وبی عدالتی وجنگ  وخرافات  و ویرانی و سرکوب وسانسور و جنایت  و شکنجه واعدام  وقتل های جمعی هزاران زندانیان سیاسی دربند وحتی دامن زدن اختلافات درون خانواده ها بوده است .طوری که براساس فتوای  جاسوسی درون خانه ها که از سوی خمینی شیاد  داده شد مادری دراصفهان  فرزند سیاسی مخالفش را لو  داد که دستگیروسپس اعدام گردید. موازی آن  گسترش اعتیاد و  تورم وگرانی و فقر وبیکاری درجامعه موجب آن چنان اوج  گیری دامنه اختلافات درون اعضای خانواده ها  شده است  که  روزانه  شاهدیم  چگونه  گزارشات  خبری فاجعه تراژدیک  درون خانوادگی  به وقوع می پیوندد .همین گزارش ضمیمه شده یک نمونه ازفجایع روزانه خانوادگی است.

rok2.jpgرکنا: دومین جلسه رسیدگی به اتهام مرد میانسال که همسرش را در ضربات متعدد نقص عضو کرده است در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران برگزار شد.

در جلسه اول دادگاه اشرف سادات حسینی چه گذشت؟

اشرف سادات ضمن درخواست قصاص عضو متهم و دیه، شکایت خود را اینطور مطرح کرد:«27 سال قبل با محسن ازدواج کردم در این سالها او آدم شر و دعوایی و اهل مشروبات الکلی و مواد مخدر بود اما در این سالها هیچ وقت این رفتارهایش را به رویش نمی آوردم که نخواهد به خودش اجازه دهد که در داخل خانه نیز مشروبات الکلی و مواد مخدر مصرف کند.

همسرم از وقتی که به سراغ مواد مخدر شیشه رفت رفتارهایش نسبت به گذشته بدتر شد و شروع به تهمت های ناموسی به من و دخترمان می زد و هر روز که از سر کار می آمدم حرف های نادرستی می زد و زندگی را برایم جهنم کرده بود.

اوایل شهریور سال قبل بود.وقتی از محل کارم به خانه رسیدم شروع دوباره شروع به تهمت زدن کرد و وقتی اعتراض کردم که چرا تهمت های زشت و دروغین به من می زنی مرا به باد کتک گرفت و با گلدان سرم و قفسه سینه ام را شکست که از او شکایت کردم و دستگیر شد اما خواهرش با یک قرار وثیقه شوهرم را آزاد کرد.

وقتی شوهرم با قرار وثیقه که یک فیش حقوقی بود آزاد شد من در خانه مادرم بودم که به بچه هایم پیغام می داد که به مادرتان بگویید به خانه بازگردد و خودش از خانه می رود اما ما نمی دانستیم همسرم قصد قتل مرا دارد.

یکی از فرزندانم کرونا گرفت به همین خاطر به خانه خودم رفتم بعد از 10 روز محسن زنگ زد و به بهانه اینکه می خواهد پوتین و کفش هایش را بردارد که به جلوی در خانه آمد، وقتی جلوی در رفتم به او گفتم خودش وارد حیاط شود و کفش هایش را بردارد اما اصرار داشت که من داخل حیاط شوم که در یک لحظه مرا در داخل حیاط روی زمین انداخت و زانویش را روی گلویم گذاشت و می گفت باید رضایت بدهی، چون احتمال می داد که پسرم به خانه بازگردد از ترسش فرار کرد که بعد از آن به اداره پلیس و پزشکی قانونی رفتم و از او شکایت کردم.»

او در مورد روز حادثه گفت:« محسن می دانست در خانه کسی نیست و قصد کشتنم ر داشت .وقتی فهمیدم پشت در خانه است به پسرم زنگ زدم و با وحشت گفتم که پدرش آمده است.یکدفعه شیشه خانه را شکست.به سرعت از خانه خارج شدم و وقتی به چهارچوب در حیاط رسیدم، محسن از چهارپایه به پایین آمد و ابتدا با قمه ضربه ای با پاشنه پایم زد که روی زمین افتاد و دیگر نمی توانستم فرار کنم.داخل کوچه بودم، 3 جوان جلوی در بودند، من روی زمین افتاده بودم که محسن با قمه محکم ضرباتی به سمت سر و صورتم می زد، من سعی می کردم با دست جلوی ضربات قمه را بگیرم، قمه بالا می رفت و پایین می آمد و با دستم جلوی ضربات را می گرفتم تا اینکه یکی از زنان همسایه او را هل داد و محسن با اطمینان از اینکه مرا کشته فرار کرد و نمی دانم مرا چطور به باغچه برده بودند و روی من یک چادر کشیده بودند که پسرم سر رسید و دیگر هیچ چیز به یاد ندارم.»

در جلسه دادگاه دختر اشرف سادات در جایگاه دفاع قرار گرفت و گفت:«پدرم با بداخلاقی هایش زندگی را برای من و برادرم و مادرم تلخ کرده بود.هر وقت در خانه بحثمان می شد به مقدسات بد و بیراه می گفت.از وقتی این بلا را سر مادرم آورد دیگر در دهانم نمی چرخد او را بابا صدا بزنم.او همیشه به من و برادرم تهمت می زد و می گفت فرزندان نامشروع هستیم.وقتی این حادثه برای مادرم رخ داد تا مدت ها وحشت زیادی در دل همه ما بود. بند بند انگشت مادرم را از روی زمین جمع کردیم و داخل کیسه ریختیم.خدا با معجزه مادرم را به ما برگرداند اما ما می خواهیم پدرم به مجازات برسد.»

همچنین بعد از دختر جوان،پسر اشرف سادات هم در جایگاه قرار گرفت و گفت:«روز حادثه وقتی به خانه مان رسیدم،مادرم غرق در خون بود.پدرم با ضربات قمه به حدی محکم به سر و صورت او ضربه زده بود که دسته قمه شکسته بود و تکه هایی از گوشت تن مادرم روی زمین ریخته بود.ضرباتی که به سر مادرم وارد شده بود به حدی عمیق بود که سر او به طرز وحشتناکی شکافته بود و وقتی او را داخل آمبولانس گذاشتیم من سرش را میان پایم گرفته بودم که پوست سرش بیشتر نشکافد.»

او در ادامه گفت:«پدرم اعتیاد داشت و رفتار دیکتاتوری در خانه داشت.مثلا ما اجازه نداشتیم کانال تلویزیون عوض کنیم.خرج خانه نمی داد و مادرم یک عمر کار کرده بود و خرج زندگی داده بود.پدرم اعتیاد داشت و یک بار او را به کمپ برده بودم که حمایت بی جای اقوام سبب شد پدرم نتواند ترک کند.پدرم می گفت در کمپ به او نان خشک داده بودند و شکنجه اش می کردند اما من در مورد آن کمپ تحقیق کرده بودم و اگر دخالت اقوام باعث خروج پدرم نمی شد شاید حالا او موفق شده بود اعتیادش را ترک کند و این مصیبت سر خانواده نمی آمد.پدرم حتی دو بار بینی خواهرم را شکسته بود و بهانه اش هم این بود که خواهرم به سفر کربلا رفته بود. انگشت و دست راست مادرم روی زمین بود که برای پیوند به بیمارستان بردیم اما 2 انگشت و انگشتر مادرم در کوچه نبود و وقتی مادرم در بیمارستان به هوش آمد متوجه شدیم که پدرم انگشت و انگشتر مادرم را با خودش برده است .»

بعد از اینکه شاکیان پرونده اظهارات خود را در دادگاه مطرح کردند،وکیل شاکی نیز در توضیح گفت:«ضرب و جرح شدید موکل بنده حکایت از قصد متهم برای شروع به قتل دارد چرا که جراحت عمیق به سر و چشم گویای قصد قتل است.»

قضات دادگاه بعد از استماع شکایت شاکیان پرونده و کلای آنها برای ثبت دفاعیات متهم تنفس اعلام کردند.رسیدگی به این پرونده در جلسه بعدی دادگاه انجام خواهد شد.

متهم در دفاع گفت:"از وقتی یاد دارم بچه هیئتی بودم و حتی فرزندانم را با اهل بیت آشنا می کردم و هیئت می بردم که دوستانم هم این موضوع را شهادت می دهند.چطور ممکن است من مقدسات توهین کنم؟"

متهم در ادامه گفت:"همسرم گفته بود من برای خانه فقط شیر و نوشابه میخریدم با اینکه همسرم تا ۱۵ سالگی بچه ها سر کار نمی‌رفت.فرزندانم دو قلو بودند و من همیشه لباس مشابه برایشان می خریدم.و بهترین زندگی را ساخته بودم.تا اینکه پسرم چند سال قبل گفت که قصد مهاجرت به آلمان را دارد و باید خانه به نامم بزنی من هم خانه پدری را به نامش زدم.در تمام این سالها هم هرگز در خانه اجاره ای زندگی نکرده بودند و خشونت هم با آنها نداشتم.تنها یک بار همسرم دیر به خانه آمد که با گلدان سرش را شکستم.و بعد از آن پسرم من را به کمپ ترک اعتیاد برد که خیلی به من سخت می گذشت و این اتفاقات دقیقا بعد از اینکه خانه را به نام پسرم زدم می افتاد.دیگر فهمیده بودم که همسر و فرزندم قصد جانم دارند.برای همین که فهمیدم پسرم میخواست من را بکشد به او گفته بودم فرزند من نیست."

متهم راجع به روز حادثه گفت:"به خاطر رفتار زن و بچه ام با دو پتو از خانه خارج شده بودم.چند بار عکس های همسرم را در فضای مجازی با وضعیت نامناسب دیدم و خیلی ناراحت بودم.مصرف مواد مخدر ده برابر شده بود و روز حادثه قرص مصرف کرده بودم و نفهمیدم چه شد به خانه رفتم و با چاقو به همسرم حمله کردم.اشتباه کردم او را زدم باید صبر می کردم خدا بزند!اما اصلا قصد کشتن همسرم را نداشتم و به حدی حالم بد بود که در راه برگشت به خانه سه بار زمین خوردم و اصلا فکری نمی کردم."

قاضی گفت:" چرا از همسرت شکایت نکردی؟ برای حرف هایت سند داری؟"

متهم گفت:"عکس ها در یک فلش بود و میخواستم شکایت کنم اما پلیس فتا گفت چون خانوادگی است رسیدگی نمی شود.حالا هم تقاضا دارم حکم اعدامم را بدهید تا همسر و فرزندانم راحت شوند. آنها فقط مرگ من را میخواهند."

بعد از متهم،وکیل او در جایگاه دفاع حاضر شد و گفت:"در مورد اتهام توهین به مقدسات روال ثبت شکایت مبنی بر شهادت شهود رعایت نشده است.همچنین فرزند موکل او را دقیقا بعد از موضوع سند خانه غیرقانونی به کمپ منتقل کرد.و روز حادثه موکل تحت تاثیر مواد مخدر بوده که این موضوع هم باید بررسی شود.مشکلات روحی و توهم و مصرف مخدر باعث شد دست به چنین کاری بزند و قصد قتل نداشته چون اصلا در شرایطی نبوده که متوجه اعمال خود باشد."

وکیل دیگر متهم نیز گفت:"موکل بنده داوطلب جنگ با داعش بوده است.فرزند موکل دقیقا بعد از به نام خوردن خانه او را به کمپ برد که آنجا تحت تاثیر مشکلات و مسائل قرار گرفت.او از کودکی زمینه بیماری روانی داشته و در کودکی در محله شان او را دیوانه صدا می زدند.در جنگ هم موج انفجار او را گرفت.که همه این ها باعث شد دست به چنین کاری بزند و قبل از سال ۹۸ هیچ سابقه کیفری نداشته است."

در آخر وکیل اشرف سادات در توضیحاتی گفت:"متهم بارها اظهار کرده عکس های مستهجن از همسر و فرزندانش دیده اما هرگز مدرکی ارائه نکرده است.او در اقرارهای گذشته خود گفته به خاطر خیانت همسرش اقدام به ساخت قمه کرده است و حالا ادعا می کند تحت تاثیر مصرف مواد مخدر به همسرش حمله کرده است با اینکه ساخت قمه حکایت از آن تصمیم قبلی دارد نه یک رفتار آنی."

وی در ادامه گفت:"یک ماه قبل از حادثه متهم همسرش را تهدید کرده و با قمه ضرب و جرح داشته است که در خصوص این اتهام برایش کیفرخواست هم صادر شده است و متهم 3 هفته بعد از حادثه در کمپ شناسایی و دستگیر شد و ادعا کرد همسرش قصد رسیدن به اموال او را دارد.اما سال ۹۵ متهم خانه را به نام همسرش کرده و سال ۹۶ همسرش خانه را به او برگردانده است."

با توجه به اینکه شاکی پرونده تقاضای قصاص عضو دارد،پرونده به پزشکی قانونی ارجاع شد تا شرایط اجرای قصاص عضو بررسی شود.

این در حالی است که پیش از این پزشکی قانونی در معاینه متهم اعلام کرده که او دارای اختلالات شخصیتی هذیانی است اما مسئول اعمال خویش می باشد.

رای دادگاه بعد از اعمال نظر کارشناسان پزشکی قانونی صادر خواهد شد.