نقد و بررسی " سفر تاريخ ساز" روزنامه ی جمهوری دو شنبه 19 اسفند ماه سال 1387
"گفته می شود دختری که ننه اش تعریفش را بکند بدرد داعی اش می خورد و پسری که بابایش تعریفش را کند، راست کار عمه اش می باشد."

بررسی و ارزیابی پیرامون سفر تاریخ ساز 6 روزه ی رفسنجانی جنگ افروز و قاتل مردم ایران وعراق که از سوی ملای سرمقاله نویس سفر تاریخ ساز معرفی شده است . ابتدا می بایست افزود افزایش عملیات انفجاری و انتحاری و تروریستی در عراق که این روزها انجام می شود که نسبت به یک ماهه گذشته رشد بی سابقه ای یافته است جزو بخشی از همین دستأورد سفر تاریخ ساز رفسنجانی جنگ افروز و غارتگر بساز و بفروش به عراق می باشد.

البته آنچه از قلم مدعی سرمقاله نویس عمداً افتاده است . دلایل این سفر است که مهمترین شان شامل نگرانی از تصویب قطعنامه ی امنیتی دولت عراق با آمریکا است که شکست سخت عوامل وابسته به رژیم تروریستی آخوندی در انتخابات شورای استانی عراق این نگرانی را تشدید کرد . به خصوص حضور مجاهدین در شهر اشرف دلهره را مضاعف کرده است . همینطوروحشت و نگرانی از تکرار شکست شورای استانی در انتخابات پارلمان آینده در عراق مشکل بغرنجی است که جبران این شکست غیر قابل پیش بینی می باشد.

به ویژه اینکه رشد دامنه ی اختلاف و رقابت های درونی که میان رفسنجانی و لوطی جماران و باندهای وابسته ادامه دارد که رقابت نمایش انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم بر شدت دامنه ی این اختلافات افزوده است . لذا این موضوعات جزو عواملی بود که رفسنجانی تصمیم سفر به عراق گرفت . زیرا که از طریق آخوند سیستانی در عراق تلاش کرد تاکه به لوطی جماران گوشزد کند تا که از رشد اختلافات جناحی و باندی در ایران جلوگیری کند و از ضریب فشار برروی رقبای آخوند های حامی اش کاهش داده شود. البته از سوی رفسنجانی وی به ایران دعوت شد که پذیرفته نشد. اما گزارش شده است که پاسخ سیستانی افسوس از تحمل پذیر نشدن آخوندهای حامی وی در ایران می باشد.

از سوی معلوم نیست آخوندی که در داخل کشور به بازی گرفته نمی شود . آنگونه که پاسدار گماشته چاقو کش احمدی نژاد در زنجان تهدیدش کرد که با چاقوی ضامن دار زنجانی می خواهد دست وپای این آخوند شکم سیر که پولش از پارو بالا نمی رود را قطع کند . همچنین همانگونه که مردم ایران این آخوند بساز و بفروش و قدرت طلب و غارتگر را عامل اصلی ادامه ی جنگ 8 ساله ی ضد ملی و ضد میهنی می دانند که عالی جناب سرخ پوشی می نامندش که نقش کلیدی در قتل های زنجیر ای داشته است . همچنین مردم عراق نیز در زمان حضور این آخوند جنایتکار جنگ افروز در عراق فریاد اعتراضی علیه اش سر دادند که چرا به این آخوند قاتل مردم عراق اجازه داده شد تا وارد کشور عراق شود؟. زیرا که فرماندهی کردن 8 سال جنگ و خطبه ی تهدید آمیز عراق را بر عهده داشته و باتلاق وویتنامیزه کردن عراق در نماز جمعه ی تهران پس از اشغال نظامی عراق فراموش نشده است . پس اکنون این آخوند مکار بساز و بفروش و قدرت طلب و جنگ افروز و غارتگر، چه پیامی می تواند برای مردم عراق داشته باشد که ملای سرمقاله نویس و جارچی و حامی سینه چاک رفسنجانی عنوان سفر تاریخ ساز به عراق برای مقاله ی خود بر گزیده است؟

بدر اینکه ابراز خوشحالی ملای سرمقاله نویس از اینکه در عراق از کسی با فرش سرخ پذیرائی شد که نامش با خمینی شیاد گره خورده است و توانست 8 سال جنگ ضد ملی و ضد میهنی ایران و عراق را فرماندهی کند که اکنون در همان مکان و جایگاه رئیس جمهور سابق عراق مورد استقبال واقع شد . البته بدون توجه به موج مخالفت هائی که از سوی مردم عراق و تشکل های گوناگون انجام گرفت . این دیدار غیر معمولی نامیده شده نه افتخار آمیز برای مردم عراق و حتی مردم ایران نمی باشد ، بلکه ننگی بر پیشانی دعوت و استقبال نندگان می باشد که دستان جنایتکار را فشرد ه اند که موجب ادامه ی 8 سال جنگ ایرا ن وعراق شد که و عامل کشته و مجروح شدن میلیون ها ایرانی و عراقی و آواره وبی خانمان می باشد که حداقل طبق اعتراف همین جلاد و شیاد رفسنجانی در نماز جمعه ی تهران مبلغ 1000 میلیارد لار خسارات اقتصادی به ایران وارد شد که خسارات وارده به طرف مقابل عراق هم نمی تواند کمتر از این باشد.

مفتضح تر اینکه پذیرش شکست مفتضحانه جنگ با سرکشی جام زهر از سوی خمینی شیاد که اوج عزت واقتدار رژیم تروریستی آخوندی و ذلت دشمن و آزای ملت عراق از یوغ استبداد نامیده شده است. اوج نمایش اجرای نقش کمدی ملای سر مقاله نویس است . کمدی تر اینکه ملای سرمقاله نویس تبلیغاتچی سفر رفسنجانی دجال و جلاد و جنگ افروز و بساز بفروش به عراق را مهمتر از سفرهای بوش به عراق دانسته است . زیرا که اولاً رفسنجانی جرأت نکرد که پا در بصره گذارد و یا در میان مردم عراق آفتابی شود . دوماً آنقدر سیاهی لشکر و مفت خور و سور چران با خودش به عراق برده بود که مقامات عراقی بطور علنی اعلام کردند که حاضر به تأمین پذیرائی اینان نمی باشد. از سوی دیگر بدون آنکه اشاره کند که چرا پاسدار احمدی نژاد چاقو کش در سفر ارومیه مورد پرتاب لنگه کفش واقع شد که پخش خبرش از رسانه ها و مطبوعات سانسور شد . سوماً اینکه مقایسه کرده است که رفسنجانی همچون بوش در عراق با پرتاب نه لنگه کفش مورد استقبال واقع نشد . بلکه با فرش قرمز از وی استقبال شد چونکه این سفر تاریخی و مهم بوده است .

در خاتمه اینکه آنقدر دست ملای سرمقاله نویس در باره ی این سفر خالی می باشد که مجبور شده است اعتراف کند که مأموران اعزامی به عنوان زوار به نجف ارسال شده بودند تا که جزو سیاهی لشکران استقبال کننده از رفسنجانی دجال و شیاد و جنایتکار جنگ افروز باشند که وظیفه و مأموریت داشتند فریاد بزنند یار امام شیاد خمینی خوش آمد . همانگونه که مشخص نیست برای چه به مطبوعات عراقی اشاره شده که از رفسنجانی حمایت کرده اند نام ونشان ندارند ؟ ! به خصوص اینکه کوچکترین اشاره ای هم به مصابه های رسانه ای و پخش خبرها و حرکات اعتراضی مخالفت با حضور رفسنجانی در عراق هم نشده است تا نکند خدشه ای به این سفر تاریخ ساز وارونه نمایش و بازتاب داده شده وارد شود. بهر حال اینگونه تحلیل و تفسیر دادن مصداق عینی این مثل است که گفته می شود دختری که ننه اش تعریفش را بکند بدرد داعی اش می خورد و پسری که بابایش تعریفش را کند راست کار عمه اش می باشد.

هوشنگ � بهداد
دو شنبه 19 اسفند ماه سال 1387