لبخند بزنيد


لبخند بزنيد 15 اردیبهشت - 92
پسر داداشم ۸سالشه  معلم مدرسشون تلفن کرده به مامان بچه میگه: "شما تو خونه به این بچه چی یاد میدین؟"مامانه میگه: چطور مگه ؟معلمه میگه: ازش پرسیدم چهار مزه اصلی چیه؟پسرتون میگه: خیارشور/چیپس/ ماست موسیر/ زیتون ...!!!!
امروز ناهار آبگوشت داشتیم.طبق معمول منو و داداشم سر استخون قلم ، دعوامون شد !مامان از تو آشپزخونه داد میزنه :چتونه خونه رو گذاشتید رو سرتونمگه شما سگید که برای استخون دعوا می کنید ؟صد بار گفتم استخونا برای باباتونه !!
شامپو خریدم روش نوشته:این محصول را روی سرتان بریزید و موهای تان را بمالید سپس آبکشی کنید!من می خواستم بریزم تو دهنم قرقره کنم،خدا خیرشون بده آگاهم کردن
مامان بزرگمو بردن رادیولوژی اومده میگه خیلی خوب بود، خوب شدم !
واقعا کی فکرشو می کرد یه روز خود آجیل مشکل‌گشا هم خریدش بشه مشکل یه ملت؟
مامان بزرگم خیلی مریض بودو در ضمن دکتری که همیشه میره پیشش مطبش باز نبودبه هزار زحمت راضیش کردیم بره پیش یه دکتر دیگه وقتی رفتیم داخل،معاینه که تموم شد مامان بزرگم گفت:آقای دکتر یه چیزی بنویس فعلأ خوب بشم تا چند روز دیگه برم پیش یه دکتر درست حسابی .۷سال درس خوندشُ را شست مثل رخت پهن کرد رو بند!
وقتی داری به شدت دنبال چیزی می گردی همون چیزی رو پیدا می کنی که دفعه پیش شدیداً دنبالش می گشتی
ﻣﻦ ﻫﺮﭼﯽ ﺻﺒﺮ ﻣﯿ ﮑﻨﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﯿﻔﺘﻪ ﺭﻭ ﻏﻠﺘﮏ ﺧﺒﺮﯼ ﻧﺸﺪ . . .ﺍﻻﻥ ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﮐﻪ ﻏﻠﺘﮏ ﺑﯿﻮﻓﺘﻪ ﺭﻭﻡ ﺧﻼﺹ ﺷﻢ ﺑﺮﻩ.