ضرب المثل کاسه داغ تر از آش. 12 اردیبهشت -92
توضیح : اگر چنانچه
ناصرالدین شاه آش می داد و آش خور ر ا نقره نسبت به کاسه وقدح آشو خوری داغ می کرد .خمینی
شیاد نه از بدو قدرت گیری اش کلاشی واخاذی کردن از مردم را شروع کرد و زیر پوشش شماره 1100 کمک به ملت
فلسطین پول وزیور آلات زنان را دریافت نمود ، بلکه در جنگ خانمانسوز 8 ساله ایران
وعراق که موهبت الهی نامید . دانش آموزان نوجوان مدارس را نه بعنوان یکبار مصرفان در تنور جنگ سوزاند ونه
اجازه ی شیون و زاری اعضای خانواده های داغدار
وعزا دار کشته شدگان جنگ نداد چون دجالانه فتوا داد شیون و زاری موجب مانع اجابت اجر وقرب شهید نزد خداوندمی شود ، بدتر
اینکه قلک های پول پس انداز کودکان دانش آموزان را نیز مصادره نمود .نتیجه اینکه
شیخ طماع ومفت و مرده خور خیلی بیش از ناصرالدین شاه زیر پرده دین باج خوری نمود
.بدتر اینکه جانشین وی و آخوندهای حوزوی حامی و سایر شرکایش همین سیاست کلاشی واخاذی
کردن را زیر پرده دین ازاری شده دنبال کرده است .
دایه مهرباهر کس
در انجام کاری بیشتر از ذی نفع و ذی صلاح دخالت و پافشاری کند، می گویند: فلانی
کاسه داغتر از آش است .قبلا دراینگونه موارداصطلاح
دایه مهربانتراز مادر به کار برده می شد ولی درعصر قاجاریه
واقعه تاریخی جالبی عنوان این مقاله را مترادف اصطلاح مزبور قرار داده است که به
شرح ذیل است:درزمان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار همه ساله یکروز از فصل بهاردر سرخه
حصار تهران برنامه آشپزان با حضور شاه وخاندان سلطنت واعیان و اشراف کشور با
تشریفات خاص وبرنامه مفصلی که در مقالات آش شله قلمکار وسبزی پاک کردن اجرا می شده
است که تمام امرا و صدورمملکت درپختن این آش کذایی کار و وظیفه ای بر عهده داشته
اند .یکی سبزی پاک می کرد ، دیگری خس و خاشاک نخود و لوبیا را می گرفت یکی
دیگر بادنجان پوست میکند ، یکی هم هیزم زیردیگ می گذاشت.خلاصه تمام
اعاظم کشور از زن ومرد به کاری اشتغال داشته اند و در پیشگاه سلطان خودرا به نحوی
خادم وخدمتگزار جلوه می داده اند !یکی ازمواد اساسی برنامه آشپزان
این بود که چون آش شله قلمکارکاملا طبخ و آماده می شد آن را در قدح های چینی بزرگ
و کوچک می ریختند و به فراخور مقام و منزلت بین وزرا و امرا و رجال وهمسران شاه که
افتخار حضور داشته اند تقسیم می کرده اند .آن گاه سفره عریض و طویلی گسترده می شد
. هرکس به جای خود که قبلا معین شده بود می نشست و از ظرف مخصوصش با تظاهر به کمال
میل و اشتها تناول می کرد .سرانجام هریک از مدعوین موظف بود قدح
چینی را پس ازخوردن آش پر از سکه طلا و اشرفی کند و به حضور قبله عالم تقدیم دارد
! به قول آقای دکتر احسان طباطبائی صاحب کتاب چنته درویش که در
رابطه با این آش مورد بحث می نویسد :"... دراینجا بر خلاف مثل معروف ، که هرکس
به قدر پولش باید آش بخورد اتفاقا هیچکس صد یک بلکه هزاریک پول تقدیمی آش نمی خورد
و این پول را فقط برای افتخارتقرب به حضور ملوکانه تقدیم می نمودند
و گاهی هم ناصرالدین شاه بر سر حال بود و به کسی خیلی لطف و مرحمت داشت واز او
احوالپرسی می نمود ..."خلاصه "... رسم چنین بود که آن شخص پس از خوردن
آش ، کاسه خودرا پر از اشرفی کرده نزد شاه بفرستد ."" با آنکه طبع بلند
پرواز بشر زیادت طلب است و به هر جاه و مقامی باشد آرمان جلال و جبروت بیشتری دارد
اما در این روز با آنکه مقام شامخی داشتند آرزو میکردند پست ترین مقام را داشته
باشند وچون کاسه هر کس بزرگتر بود در این معامله زیادتر پول داغتر می شد می
گفتند : کاسه از آش داغتر است.