ديگ! (گفت و شنود)

ديگ! (گفت و شنود)
گفت : سربازجوی خودسر مفت خور ،شریک دزد رفیق آخوند مرده خور
سر فرو  برده درون  در آخور ، تاتونسته کرده بخو ر  بخور
گفتم : باز با سیاست توبره و آخور خوری ،  برای چه سر بازجو کرده مرده خوری؟
گفت: سربازجو گرفته سر گیجه ، از یاد برده در ستون خبر ویژه
پاچه گرفته از احمدی نژاد ، خود به خریت زده این شیاد
چون در ستون گفت و شنود ، باز گیر داده به آق محمود
گفته چرا دولت کردی تعطیل ؟بند تنبانی دادی  تحلیل
چرا در کار شر کردی تعجیل؟تا دروغ براست کنی تبدیل
چرا باترفند پلیسی ابلیسی؟بارحیم رفتی برای نامنویسی
چرا آشکارا زدی زیرآب قانون؟ تاشاکی کنی سربازجو ی مجنون  
گفت: مگر رئيس جمهور نبايد بيشتر از همه قانون را رعايت کند؟ پس چرا همراه مشايي براي ثبت نام به وزارت کشور رفته و آشکارا براي کانديداتوري او تبليغ کرده است؟!
گفتم: ولي احمدي‌نژاد در پاسخ به همين سؤال گفته است «امروز مرخصي گرفته‌ام»!
گفت: يعني ديروز، رئيس جمهور نبوده است؟!
گفتم: خواسته است بگويد قانون بي‌قانون! اصلا ايشان چند ماه است که براي تبليغ مشايي در استان‌ها مرخصي گرفته و امور مردم را رها کرده است.
گفت: امان از چرب و شيرين دنيا که زير دندان بعضي‌ها چه مزه‌اي کرده است!
گفتم: چه عرض کنم؟! شخصي از راه رسيد و به همسرش گفت غذا را بياور که خيلي گرسنه‌ام، همسرش ديگ غذا را سر‌سفره آورد و طرف مي‌خورد وغر مي‌زد. همسرش پرسيد؛ غذا شور و بي‌مزه است؟! گفت؛ نه! پرسيد؛ پس چرا غر مي‌زني؟ گفت؛ نفرات زياد است! همسرش گفت؛ فقط من هستم و تو هستي و ديگ غذا و طرف گفت؛ بهتر آن بود که من باشم و ديگ!
گفت : سربازجوی خود سر مفت خور ،شریک دزد رفیق آخوند مرده خور
سر فرو  برده درون  در آخور ، تاتونسته کرده بخو ر  بخور
گفتم : باز با سیاست توبره و آخور خوری ،  برای چه سر بازجو کرده مرده خوری؟
گفت: سربازجو گرفته سر گیجه ، از یاد برده در ستون خبر ویژه
پاچه گرفته از احمدی نژاد ، خود به خریت زده این شیاد
چون در ستون گفت و شنود ، باز گیر داده به آق محمود
گفته چرا دولت کردی تعطیل ؟بند تنبانی دادی  تحلیل
چرا در کار شر کردی تعجیل؟تا دروغ براست کنی تبدیل
چرا باترفند پلیسی ابلیسی؟بارحیم رفتی برای نامنویسی
چرا آشکارا زدی زیرآب قانون؟ تاشاکی کنی سربازجو ی مجنون  ،
گفتم : با وجود رهبر همکاره ، معلومه قانونست هیچکاره
چرا بجای آق محمود زدن گزند ؟ سر بازجو نادانی کرده زده گند
گفت : یارو  گشنه ای گرفته بود عزا ،تا رسید خونه به عیال گفت بیار غذا
 سر سفره گذاشت دیگ غذا عیال ،گفت شور وبیمزه است گرفت حال
عیال گفت بخور  ، کم دیگه غر  نزن ،یارو گفت نفرات زیاده عیال گفت تویی ومن
یارو گفت بهتر آن بود که من باشم و دیگ ،عیال گفت کاش در غذا می ریختم ریگ
تا موقع کوفت کردنت از تو بشکند دندان ،تابا پرخوری،غرنزنی مثل بازجوی زندان