سالاد میوه
از هواپيما كه پياده شدند، مامان رو نشونده كنار يكي از بوفههاي
تو سالن و رفته كه ساكها رو تحويل بگيره. وقتي برميگرده ميبينه يه ظرف سالاد
ميوه رو ميزه و مامان هم مشغول خوردن.
مامان
اصلا انگليسي بلد نيست قضيه رو كه ميپرسه مامان ميگهآقاهه
اومد يه چيزهايي گفت، نفهميدم، فكر كنم اسمم رو پرسيد منم گفتم فروغ سادات