اگر می خواهید بازهم بیشتر بدانید نتجیه ی 35 سال مبارزه با
قاچاقچیان مواد مخدر ومعتادین و جامعه ی
ساخته شده ناشی از رژیم ولایت فقیه نامشروع به کجا منتهی شده است .این گزارش ضمیمه
شده محور دو متهم به قتل پدر و برادر خود را بخوانید
دو
مرد که در جنایتهای جداگانه پدر و برادر خود را به قتل رساندهاند در حالی پای
میز محاکمه رفتند که هر دو مدعی بودند قصدی برای کشتن نداشتند و دعوای ناگهانی
باعث قتل شد.به گزارش
خبرنگار ما، هردو متهم که موفق به جلب رضایت اولیایدم شدهاند صبح دیروز بهلحاظ
جنبه عمومی جرم محاکمه شدند.در
اولین جلسه که در شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد امیر، جوانی که
پدرش را کشته بود پای میز محاکمه رفت.نماینده
دادستان تهران در ابتدای جلسه در جایگاه حاضر شد و گفت: امیر متهم است پدرش، رضا
را به قتل رسانده است. مطابق گزارش ماموران پلیس و گفتههای اعضای خانواده متهم،
امیر به سمت پدرش حمله کرد و با وارد کردن ضربات متعدد چاقو او را به قتل رساند.
امیر در بازجوییها بعد از اینکه به قتل پدرش اعتراف کرد، گفت: به خاطر درگیریای
که با پدرش داشت او را کشت. متهم مدعی شد پدرش از وی خواسته بود سرکار برود و همین
مساله اختلاف میان آنها را دامن زد.نماینده
دادستان تهران گفت: با توجه به کیفرخواست صادره و مدارک موجود در پرونده و با توجه
به اینکه پزشکی قانونی متهم را به لحاظ روانی مسوول اعمال خود دانسته است درخواست
صدور حکم قانونی بهلحاظ جنبه عمومی جرم را دارم.در
ادامه مادر متهم درباره زندگیاش به قضات توضیحاتی داد. این زن که بهشدت گریه میکرد،
گفت: امیر از وقتی که به سربازی رفت دچار مشکلاتی شد. او به مواد اعتیاد پیدا کرد.
زمانی متوجه اعتیاد پسرم شدم که از سربازی آمده بود. وضعیتش روزبهروز بدتر میشد
تا اینکه متوجه بیماری روانی امیر شدیم. به همه چیز شک داشت و همیشه با خودش چاقو
حمل میکرد. میگفت همه جا مرا تعقیب میکنند، شماره تلفنم را به همه دادهاند و
منتظرند ببینند من چه میکنم، حتی در مخابرات محل نفوذ کردهاند و تلفن خانه را هم
شنود میکنند. کار به جایی رسید که مجبور شدم او را در بیمارستان بستری کنم و
پرونده بالینی هم دارد که به دادسرا و پزشکیقانونی ارایه کردیم.او درباره نحوه قتل شوهرش گفت: امیر همیشه ما را اذیت میکرد. چون
مریض بود. پدرش خیلی با او درگیر نمیشد و کاری به کارش نداشت. روز حادثه هم بدون
اینکه کلامی با هم صحبت کنند امیر بلند شد، چاقو را برداشت و به سمت شوهرم حمله
کرد و او را زد، ما نتوانستیم کاری بکنیم. فقط به پلیس و اورژانس خبر دادیم اما
متاسفانه شوهرم فوت شد. از وقتی امیر زندانی شده وضعیتش بدتر شده است با اینکه
مادرش هستم و با همه وجود دلم برای پسرم میسوزد اما میدانم، نمیتوانم از او در
خانه نگهداری کنم و ممکن است دوباره به کسی آسیبی برساند اما چنین آدمی را در
زندان هم نمیتوان نگه داشت چون پسرم خیلی اذیت میشود. داروهایی که در زندان به
او میدهند، کافی نیست و زیر نظر پزشک هم نیست. زندانیان چندین بار با من تماس
گرفته و گفتهاند کاری برای امیر بکن. او اذیت میشود و زندانیان خشن خیلی آزارش
میدهند. خواهش میکنم رایای بدهید که پسرم در بیمارستان بستری شود تا حالش بهتر
شود.وقتی نوبت
به امیر رسید و پشت تریبون قرار گرفت، اتهام قتل پدرش را قبول کرد و گفت: اشتباه کردم پدرم را کشتم. مادرم میگوید او مرد خوبی بود، شاید برای
مادرم شوهر خوبی بوده اما برای من پدر خوبی نبود. به من میگفت برو کار کن اما کار
کجا بود. من هم گفتم خودت برایم کار پیدا کن که دعوا کردیم. مادرم به اشتباه میگوید
من مریض هستم، خیلی هم حالم خوب است. میدانم پدرم را کشتم اصلا هم مشکلی ندارم.
این حرفها که مادرم میزند درست نیست. دفعه قبل هم از همین حرفها زد و من را به
بیمارستان بردند و قرصهایی دادند که حالم خیلی بد شد. حالم همینطوری خیلی خوب
است. حالا هم مادرم اگر ناراحت است دوباره ازدواج کند.متهم
درباره اینکه در زندان چه دارویی مصرف میکند، گفت: دارو میدادند اما نمیخوردم.
من مشکلی ندارم خودشان مشکل دارند. به حرف مادرم گوش ندهید. نمیخواهم به
بیمارستان بروم و حالم خیلی خوب است، من پدرم را کشتهام. قبول دارم این کار را
کردهام. چاقو را از چند روز قبل خریده بودم. به هر حال چون زیاد بیرون میرفتم
امنیت نداشتم. پدرم اگر واقعا پدر بود از من میپرسید وقتی بیرون میروی چه میخوری
و چه میپوشی؟ او حتی آدرس خانه را به من نمیداد حالا هم که من زندانی شدهام،
مادرم دوباره خانه را عوض کرده تا من آدرسش را پیدا نکنم. وقتی هم به او میگویم
چرا این کار را کردی بهانه میکند که مستاجر هستیم و باید مرتب خانه عوض کنیم.قضات بعد از پایان گفتههای متهم وارد شور شدند و متهم را برای انجام
دوباره معاینههای پزشکی به پزشکیقانونی معرفی کردند.
در دومین پرونده، مردی که برادرش را به قتل رسانده بود در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت. در این جلسه نیز ابتدا نماینده دادستان تهران در جایگاه حاضر شد و کیفرخواست را خواند و درخواست مجازات برای متهم کرد.با توجه به اینکه اولیایدم رضایت داده بودند متهم که پرهام نام دارد در جایگاه حاضر شد. او اتهامش را قبول کرد و گفت: برادرم شروین جوان شروری بود. او مرتب با دیگران دعوا میکرد. از وقتی بچه بودم او را در همین وضعیت دیدم. او بزرگتر از من بود. همیشه پدر و مادرم را کتک میزد. چند سالی از ایران رفت و وقتی برگشت دوباره همان کارها را شروع کرد. من نانآور خانواده بودم. بعد از مرگ پدرم مسوولیت مادر و خواهرانم با من بود. از وقتی برادرم به ایران برگشت، دوباره آرامش زندگی ما به هم ریخت. او اعضای خانواده را کتک میزد و با دیگران دعوا میکرد. روز حادثه ساعت هشتصبح با صدای فریادهای مادرم از خواب بیدار شدم و دیدم برادرم دوباره مادرم را کتک زده است. او را از خانه بیرون کردم و گفتم بس کن اما دستبردار نبود. دوباره به سمت مادرم حمله کرد و او را زد. به سمت آشپزخانه رفت و چاقو برداشت. چون مادرم چاقوها را مخفی میکرد. کارد معمولی برداشت و به سمت من حمله کرد آنقدر عصبانی بودم که او را زدم و روی زمین انداختم بعد هم با ته لیوان شکسته چند ضربه به گلویش زدم. در آن لحظات اصلا حالت عادی نداشتم.متهم درباره اینکه چرا با لیوان شکسته برادرش را کشت، گفت: او فحاشی کرد و من از خود بیخود شده بودم چون برادرم دعوایی بود. مادرم همیشه میترسید او کسی را بکشد. به همین خاطر چاقوها را مخفی کرده بود، من هم از تکه شیشه استفاده کردم. برادرم همه را عاصی کرده بود هیچوقت مادرم سالم نبود، همیشه یکجای بدنش کبود بود.در ادامه وکیل متهم در جایگاه حاضر شد. او گفت: عملی که موکلم انجام داده بسیار بد بوده اما باید به وضعیتی که مقتول ایجاد کرده بود توجه کرد. او چند سال قبل به ژاپن رفته و در آنجا به دلیل حمل مواد و درگیری به ششسال حبس محکوم شده و به زندان رفته بود. بعد از آن او را به ایران برگرداندند و مصیبتهایی که خانواده میکشید، دوباره آغاز شد. موکل من نانآور خانواده بود و خانوادهاش از او بسیار راضی بودند. آنطور که مادرش میگوید مقتول سهبار او را از بالای پلهها به پایین پرت کرد. روز حادثه نیز درگیری توسط مقتول شروع شد. بنابراین موکل من راهی بهجز دفاع از خود نداشت. هرچند او سعی کرد با پلیس هم تماس بگیرد و کمک بخواهد اما زمانی که ماموران رسیدند این درگیری تمام شده بود. درخواست دارم با توجه به شرایط کلی پرونده به موکلم تخفیف دهید.در پایان هیات قضات وارد شور شدند و متهم را به سهسال حبس محکوم کردند.
در دومین پرونده، مردی که برادرش را به قتل رسانده بود در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت. در این جلسه نیز ابتدا نماینده دادستان تهران در جایگاه حاضر شد و کیفرخواست را خواند و درخواست مجازات برای متهم کرد.با توجه به اینکه اولیایدم رضایت داده بودند متهم که پرهام نام دارد در جایگاه حاضر شد. او اتهامش را قبول کرد و گفت: برادرم شروین جوان شروری بود. او مرتب با دیگران دعوا میکرد. از وقتی بچه بودم او را در همین وضعیت دیدم. او بزرگتر از من بود. همیشه پدر و مادرم را کتک میزد. چند سالی از ایران رفت و وقتی برگشت دوباره همان کارها را شروع کرد. من نانآور خانواده بودم. بعد از مرگ پدرم مسوولیت مادر و خواهرانم با من بود. از وقتی برادرم به ایران برگشت، دوباره آرامش زندگی ما به هم ریخت. او اعضای خانواده را کتک میزد و با دیگران دعوا میکرد. روز حادثه ساعت هشتصبح با صدای فریادهای مادرم از خواب بیدار شدم و دیدم برادرم دوباره مادرم را کتک زده است. او را از خانه بیرون کردم و گفتم بس کن اما دستبردار نبود. دوباره به سمت مادرم حمله کرد و او را زد. به سمت آشپزخانه رفت و چاقو برداشت. چون مادرم چاقوها را مخفی میکرد. کارد معمولی برداشت و به سمت من حمله کرد آنقدر عصبانی بودم که او را زدم و روی زمین انداختم بعد هم با ته لیوان شکسته چند ضربه به گلویش زدم. در آن لحظات اصلا حالت عادی نداشتم.متهم درباره اینکه چرا با لیوان شکسته برادرش را کشت، گفت: او فحاشی کرد و من از خود بیخود شده بودم چون برادرم دعوایی بود. مادرم همیشه میترسید او کسی را بکشد. به همین خاطر چاقوها را مخفی کرده بود، من هم از تکه شیشه استفاده کردم. برادرم همه را عاصی کرده بود هیچوقت مادرم سالم نبود، همیشه یکجای بدنش کبود بود.در ادامه وکیل متهم در جایگاه حاضر شد. او گفت: عملی که موکلم انجام داده بسیار بد بوده اما باید به وضعیتی که مقتول ایجاد کرده بود توجه کرد. او چند سال قبل به ژاپن رفته و در آنجا به دلیل حمل مواد و درگیری به ششسال حبس محکوم شده و به زندان رفته بود. بعد از آن او را به ایران برگرداندند و مصیبتهایی که خانواده میکشید، دوباره آغاز شد. موکل من نانآور خانواده بود و خانوادهاش از او بسیار راضی بودند. آنطور که مادرش میگوید مقتول سهبار او را از بالای پلهها به پایین پرت کرد. روز حادثه نیز درگیری توسط مقتول شروع شد. بنابراین موکل من راهی بهجز دفاع از خود نداشت. هرچند او سعی کرد با پلیس هم تماس بگیرد و کمک بخواهد اما زمانی که ماموران رسیدند این درگیری تمام شده بود. درخواست دارم با توجه به شرایط کلی پرونده به موکلم تخفیف دهید.در پایان هیات قضات وارد شور شدند و متهم را به سهسال حبس محکوم کردند.