اوین نامه ی کیهان 3
شنبه 5 اسفند ماه سال 1393
همکار
یادداشت روز نویس اوین نامه ی کیهان سربازجو شریعت نداری با آرزوی پفکی " بزک
نمیر بهار میاد، کمبیزه با خیار میاد " درد فاع آبکی از برنامه ی هسته ای
ودور زدن تحریم دل به روس ها بسته و با هاش
زلف گره زده ومدعی شده باروس ها می توانیم اروپا راتحریم کنیم و به عصر یخبندان
بفرستیم . عجیب است این روزها رقیب هذیان گوی برای خامنه ای ز یاد شده است .چون
روحانی تورم ماه بهمن را به صفر رساند . امنوو همکار یادداشت روز نویس سربازجو
شریعت نداری هم می خواهد اروپا را به عصر یخبندان ببرد. برای همین بعنوان پیش در
آمد مدعی شده است : آنچه نظام سلطه از آن
غفلت کرده و یا به منظور جنگ روانی و وادار کردن سیاستمداران ولایتمدار به اشتباه محاسباتی، ذکری از آن نمیکند،
راهبردهایی مقابلهای است که ایران اسلامی ولایت مطلقه فقهی میتواند برای مقابله
با راهبرد دشمن اتخاذ نماید و افزوده حریف
سعی دارد وانمود کند که دست رژیم ولایت مطلقه فقیه بسته است و چارهای جز تسلیم ندارد. این محاسبه
همیشگی کفر و باطل است.
بالاخره در پایان این مدعی با خواب شتری لف لف
پنبه دانه خوری خاطر نشان کرده نباید
از یاد برد که اروپا اکنون روسیه را نیز تحریم نموده است و چنانچه رژیم ولایت
مطلقه ی فقیه روسیه به این توافق برسند که
اروپا را اکنون و یا در آینده مورد تحریم قرار دهند، اروپا از هم اکنون باید خود
را برای عصر یخبندان آماده سازد. حتی اگر روسیه نیز سیاستی بر تحریم گاز اروپا
نداشته باشد با توجه به کاهش ذخایر این کشور و از سوی دیگر افزایش تقاضای انرژی در
جهان طی سالهای آتی، رژیم مفلوک
وورشکسته ی ولایت مطلقه فقیه به تنهایی میتواند با توجه به ذخایر
انرژی خود، اروپا و حتی جهان را با مشکل مواجه سازد. تحریم کنونی توسط اروپا، شاید
رژیم مستأصل خامنه ای و پاسداران را با
مشکل و سختی مواجه سازد لیکن تنها یک مصدومیت و مجروحیت برایش خواهد داشت که با
گذشت زمان و دستیابی به خودکفایی درونی، ترمیم و بهبود خواهد یافت؛ اما آیا دولتهای
اروپایی برای جلوگیری از نابودی خود در صورت تحریم انرژی از سوی ولایت مطلقه فقیه در گیر جنگ قدرت و ثروت ، چارهای خواهند
یافت؟
استراتژیستها در هنگام بحث در خصوص راهبردهای تقابلی دولتها با یکدیگر، دو وضعیت را بر میشمارند؛
حالت اول: تقابل قوی و ضعیف. در این وضعیت هیچ گاه کشور ضعیف و فاقد توانایی، خود را درگیر جنگ نکرده و در صورت بروز جنگ سعی مینماید با پذیرش صلح (در واقع پذیرش خواستههای دولت غالب و برتر) خود را از جنگ و نابودی رهایی بخشد. کشور قوی نیز تمایل دارد بدون بروز جنگ، خواستههای خود را تحمیل نماید؛ بنابراین درخواست صلح و سازش طرف ضعیف را در ازای تحمیل شروط خود میپذیرد؛ مگر اینکه سیاست و راهبرد نابودی و تغییر دولت ضعیف را در دستور کار قرار داده باشد که در چنین شرایطی با قبول هزینههای اندک احتمالی، حریف را نابود خواهد کرد. در این وضعیت، دولت ضعیف همواره در ترس و خوف نابودی و حمله دشمن بوده و در واقع امنیت روانی نخواهد داشت و بردگی را به عنوان یگانه راه زندگی و ادامه حیات خود خواهد پذیرفت. آنچه در برخی از کشورهای مرتجع منطقه و نظام طاغوت در تعامل با آمریکا و نظام سلطه وجود داشته و دارد، از همین منظر قابل تفسیر است.
حالت دوم: توازن قدرت. در این حالت هیچ کدام از دو طرف تفوق کلی و اساسی بر یکدیگر ندارند بلکه با درجهای از قدرت در بخشهای مختلف از قبیل نظامی، اقتصادی، امنیتی و... در مقایسه با یکدیگر دارای برتری یا ضعف میباشند. در این حالت وقوع جنگ باعث برتری و پیروزی هیچ کدام از دو طرف نبوده و تنها باعث تخریب و نابودی زیرساختهای دو طرف و نهایتاً برگشت به حالت اول یعنی زندگی مسالمتآمیز در کنار یکدیگر خواهد بود. در این وضعیت، کشورها به جای حمله و جنگ، معمولاً تلاش دارند در گام اول در این توازن دخالت کرده و آن را تغییر دهند. در واقع هر کدام از طرفین تلاش میکند با ارتقای سطح توانایی خود به بخش اول ارتقا یابد؛ یعنی خود را به واقع برتر از طرف مقابل نماید و به حالت یک کشور قوی و یک کشور ضعیف برسد تا بتواند بدون وقوع جنگ خواستههای خود را بر دیگری تحمیل کند. برای وصول به این مقصود دو راهبرد اساسی در دستور کار قرار خواهد گرفت. تخریب حریف با ابزار مختلف به عنوان نگاه بیرونی و تقویت زیرساختهای داخلی در بخشهای گوناگون اقتصادی، نظامی و... به عنوان نگاه داخلی.
این دستهبندی کلی بر روی کاغذ قابل فهم و درک است لیکن در هنگام عمل، درک واقعی و مقایسه قدرت دو کشور که مبنای اتخاذ رویکرد دولتها خواهد بود به این آسانی نخواهد بود. تهیه مناسب و صحیح «برآورد راهبردی حریف» در عین شناسایی کامل توان خودی عامل اصلی برای تشخیص خواهد بود. به عنوان مثال بر روی کاغذ، تصور آمریکا این بود که ایران ضعیف با حمله صدام که توسط نظام سلطه تقویت شده و حمایت میگردید، نابود خواهد شد؛ لیکن در صحنه عمل، اشتباه محاسباتی آمریکا مشخص گردید. این اشتباه محاسباتی را دولتمردان آمریکا و نظام سلطه بارها انجام دادهاند و هنوز که هنوز است این اشتباه را تکرار میکنند.
البته به نظر میرسد برخی از سیاستمداران غربی، وضعیت محاسباتی خود را تغییر داده و وضعیت نظام سلطه و ایران را از حالت اول (قوی- ضعیف) به وضعیت دو قدرت متقابل و متساوی تغییر دادهاند- همین مسئله مؤید پیروزی ایران اسلامی و پیشرفت همه جانبه کشور و صحیح بودن مسیر حرکت انقلاب و مردم تاکنون میباشد- و راهبردهای انتخابی را نیز بر همین مبنا انتخاب مینمایند؛ یعنی تلاش برای تضعیف طرف مقابل (ایران) و تغییر وضعیت به حالت ضعیف- قوی تا بتوانند به نابودی ایران اسلامی بیندیشند. بر همین اساس شاهد راهبردهایی از قبیل تحریم، منزوی کردن ایران، خرابکاری، ممانعت از دستیابی ایران اسلامی به دانش و فناوری نوین و... از سوی نظام سلطه هستیم. نظام سلطه امید دارد با حرکت رو به جلوی خود از یک سو و متوقف کردن قطار پیشرفت ایران اسلامی از سوی دیگر، در سالهای آتی شاهد ایران ضعیف و غرب قوی باشد تا بتواند ایران اسلامی را محو و نابود سازد. بر همین اساس است که اوباما از متوقف کردن پیشرفت هستهای کشورمان به عنوان بزرگترین دستاورد خود یاد میکند.
اما آنچه نظام سلطه از آن غفلت کرده و یا به منظور جنگ روانی و وادار کردن سیاستمداران ایرانی به اشتباه محاسباتی، ذکری از آن نمیکند، راهبردهایی مقابلهای است که ایران اسلامی میتواند برای مقابله با راهبرد دشمن اتخاذ نماید. حریف سعی دارد وانمود کند که دست ایران بسته است و چارهای جز تسلیم ندارد. این محاسبه همیشگی کفر و باطل است. دشمنان حق و حقیقت دست خدا را بسته دانسته و اعلام میکردند «یدالله مغلوله» در حالی است که دست خدا هیچ گاه بسته نبوده و نخواهد بود. این انقلاب با روح خدا به وجود آمد و به فرموده امام خامنهای همواره دست غیب
] که همان دست خدا است[ حافظ این انقلاب بوده است. یدالله با جماعت است و این ملت در بیست و دوم بهمن ماه نشان داد که همچنان با وحدت و یکپارچگی بر اصول خود پافشاری و استقامت میکند، و همین موضوع نشان از آمادگی ایران برای مقابله با راهبرد دشمن دارد. اکنون ایران اسلامی با چند انتخاب راهبردی، به مقابله با اقدامات نظام سلطه پرداخته و نشان داده است توانایی مهار و شکست راهبرد دشمن را دارد و در واقع این ایران اسلامی است که تلاش دارد خود را قدرت و طرف برتر در مقابل با غرب قرار داده و نظام سلطه را به تمکین در برابر خواستههای خود مجبور نماید. در مرحله کنونی ایران اسلامی در برخی از حوزهها به ظرفیت بازدارندگی رسیده است. به عنوان نمونه در بخش نظامی حریف جرأت و جسارت آزمودن این راهبرد و زدن ضربه را ندارد چرا که از تبعات اقدام متقابل ایران آگاه است. در برخی دیگر از بخشها نیز به خصوص موضوع اقتصاد که متأسفانه به دلایلی ایران اسلامی توانایی راهبرد بازدارندگی را ندارد، سیاست ضربه متقابل در دستور کار ایران قرار گرفته است.
رهبر معظم انقلاب در جمع کارکنان نیروی هوایی ارتش فرمودند «انشاءالله در بیست و دوم بهمن، ملت ایران نشان خواهد داد کسی که ملت ایران را بخواهد تحقیر کند، با ضربه متقابل ملت ایران مواجه خواهد شد.» (19 بهمن 1393).
در تعریف راهبرد «ضربه متقابل» باید اشاره داشت حریف ضربه اولیه را وارد میکند به این گمان که طرف مقابل قدرت مقابله ندارد لیکن این محاسبه دشمن بر پایه اشتباه بوده است و ناچار باید ضربه متقابل ایران را دریافت و تحمل نماید. در این چند ساله اروپا بر پایه اشتباه محاسباتی به دنبال آمریکا به راه افتاده و سیاست تحریم ایران را در پیش گرفته است؛ لیکن باید مراقب ضربه متقابل ایران باشد. تحریم انرژی اروپا مسئلهای نیست که اروپا توانایی تحمل آن را داشته و نسبت به آن بیتفاوت باشد. «ملت ایران هم میتواند تحریم کند؛ این را بگوییم که اگر بنای بر تحریم باشد، در آینده این ملت ایران است که آنها ]اروپا[ را تحریم خواهد کرد. بیشترین سهم گاز دنیا در اختیار ما است، مال ملت ایران است؛ گازی که یک انرژی بسیار مهم و اثرگذاری است و دنیا به آن احتیاج دارد و همین اروپای بیچاره احتیاج به این گاز دارد، این گاز در اختیار ما است؛ ایران بیشترین سهم گاز موجود در دنیا را فعلاً- تا حد اکتشافات فعلی در ایران- دارد؛ مجموع نفت و گاز را هم که حساب کنیم، باز بیشترین اندازه نفت و گاز بر روی هم را جمهوری اسلامی ایران دارد؛ ما تحریم میکنیم آنها را در وقتی که مناسب باشد؛ و جمهوری اسلامی میتواند این کار را بکند.» (29 بهمن 1393).
علاوه بر راهبرد تحریم انرژی در آینده، در وضعیت کنونی در صورت همراهی ملت برای تحریم کالای خارجی و استفاده از کالاهای تولید داخل، علاوه بر افزایش اشتغال در داخل و تقویت زیرساختهای اقتصادی کشور و بیثمر ساختن راهبرد دشمن در تحریم کشورمان، شرکتهای خارجی و به خصوص اروپایی، یک بازار گسترده حدود هشتاد میلیونی را از دست خواهند داد که باعث ورشکستگی بسیاری از شرکتهای اروپایی خواهد شد.
نباید از یاد برد که اروپا اکنون روسیه را نیز تحریم نموده است و چنانچه ایران و روسیه به این توافق برسند که اروپا را اکنون و یا در آینده مورد تحریم قرار دهند، اروپا از هم اکنون باید خود را برای عصر یخبندان آماده سازد. حتی اگر روسیه نیز سیاستی بر تحریم گاز اروپا نداشته باشد با توجه به کاهش ذخایر این کشور و از سوی دیگر افزایش تقاضای انرژی در جهان طی سالهای آتی، ایران اسلامی به تنهایی میتواند با توجه به ذخایر انرژی خود، اروپا و حتی جهان را با مشکل مواجه سازد. تحریم کنونی ایران توسط اروپا، شاید ایران را با مشکل و سختی مواجه سازد لیکن تنها یک مصدومیت و مجروحیت برای ایران خواهد داشت که با گذشت زمان و دستیابی ایران به خودکفایی درونی، ترمیم و بهبود خواهد یافت؛ اما آیا دولتهای اروپایی برای جلوگیری از نابودی خود در صورت تحریم انرژی از سوی ایران، چارهای خواهند یافت؟
علی اکبری
استراتژیستها در هنگام بحث در خصوص راهبردهای تقابلی دولتها با یکدیگر، دو وضعیت را بر میشمارند؛
حالت اول: تقابل قوی و ضعیف. در این وضعیت هیچ گاه کشور ضعیف و فاقد توانایی، خود را درگیر جنگ نکرده و در صورت بروز جنگ سعی مینماید با پذیرش صلح (در واقع پذیرش خواستههای دولت غالب و برتر) خود را از جنگ و نابودی رهایی بخشد. کشور قوی نیز تمایل دارد بدون بروز جنگ، خواستههای خود را تحمیل نماید؛ بنابراین درخواست صلح و سازش طرف ضعیف را در ازای تحمیل شروط خود میپذیرد؛ مگر اینکه سیاست و راهبرد نابودی و تغییر دولت ضعیف را در دستور کار قرار داده باشد که در چنین شرایطی با قبول هزینههای اندک احتمالی، حریف را نابود خواهد کرد. در این وضعیت، دولت ضعیف همواره در ترس و خوف نابودی و حمله دشمن بوده و در واقع امنیت روانی نخواهد داشت و بردگی را به عنوان یگانه راه زندگی و ادامه حیات خود خواهد پذیرفت. آنچه در برخی از کشورهای مرتجع منطقه و نظام طاغوت در تعامل با آمریکا و نظام سلطه وجود داشته و دارد، از همین منظر قابل تفسیر است.
حالت دوم: توازن قدرت. در این حالت هیچ کدام از دو طرف تفوق کلی و اساسی بر یکدیگر ندارند بلکه با درجهای از قدرت در بخشهای مختلف از قبیل نظامی، اقتصادی، امنیتی و... در مقایسه با یکدیگر دارای برتری یا ضعف میباشند. در این حالت وقوع جنگ باعث برتری و پیروزی هیچ کدام از دو طرف نبوده و تنها باعث تخریب و نابودی زیرساختهای دو طرف و نهایتاً برگشت به حالت اول یعنی زندگی مسالمتآمیز در کنار یکدیگر خواهد بود. در این وضعیت، کشورها به جای حمله و جنگ، معمولاً تلاش دارند در گام اول در این توازن دخالت کرده و آن را تغییر دهند. در واقع هر کدام از طرفین تلاش میکند با ارتقای سطح توانایی خود به بخش اول ارتقا یابد؛ یعنی خود را به واقع برتر از طرف مقابل نماید و به حالت یک کشور قوی و یک کشور ضعیف برسد تا بتواند بدون وقوع جنگ خواستههای خود را بر دیگری تحمیل کند. برای وصول به این مقصود دو راهبرد اساسی در دستور کار قرار خواهد گرفت. تخریب حریف با ابزار مختلف به عنوان نگاه بیرونی و تقویت زیرساختهای داخلی در بخشهای گوناگون اقتصادی، نظامی و... به عنوان نگاه داخلی.
این دستهبندی کلی بر روی کاغذ قابل فهم و درک است لیکن در هنگام عمل، درک واقعی و مقایسه قدرت دو کشور که مبنای اتخاذ رویکرد دولتها خواهد بود به این آسانی نخواهد بود. تهیه مناسب و صحیح «برآورد راهبردی حریف» در عین شناسایی کامل توان خودی عامل اصلی برای تشخیص خواهد بود. به عنوان مثال بر روی کاغذ، تصور آمریکا این بود که ایران ضعیف با حمله صدام که توسط نظام سلطه تقویت شده و حمایت میگردید، نابود خواهد شد؛ لیکن در صحنه عمل، اشتباه محاسباتی آمریکا مشخص گردید. این اشتباه محاسباتی را دولتمردان آمریکا و نظام سلطه بارها انجام دادهاند و هنوز که هنوز است این اشتباه را تکرار میکنند.
البته به نظر میرسد برخی از سیاستمداران غربی، وضعیت محاسباتی خود را تغییر داده و وضعیت نظام سلطه و ایران را از حالت اول (قوی- ضعیف) به وضعیت دو قدرت متقابل و متساوی تغییر دادهاند- همین مسئله مؤید پیروزی ایران اسلامی و پیشرفت همه جانبه کشور و صحیح بودن مسیر حرکت انقلاب و مردم تاکنون میباشد- و راهبردهای انتخابی را نیز بر همین مبنا انتخاب مینمایند؛ یعنی تلاش برای تضعیف طرف مقابل (ایران) و تغییر وضعیت به حالت ضعیف- قوی تا بتوانند به نابودی ایران اسلامی بیندیشند. بر همین اساس شاهد راهبردهایی از قبیل تحریم، منزوی کردن ایران، خرابکاری، ممانعت از دستیابی ایران اسلامی به دانش و فناوری نوین و... از سوی نظام سلطه هستیم. نظام سلطه امید دارد با حرکت رو به جلوی خود از یک سو و متوقف کردن قطار پیشرفت ایران اسلامی از سوی دیگر، در سالهای آتی شاهد ایران ضعیف و غرب قوی باشد تا بتواند ایران اسلامی را محو و نابود سازد. بر همین اساس است که اوباما از متوقف کردن پیشرفت هستهای کشورمان به عنوان بزرگترین دستاورد خود یاد میکند.
اما آنچه نظام سلطه از آن غفلت کرده و یا به منظور جنگ روانی و وادار کردن سیاستمداران ایرانی به اشتباه محاسباتی، ذکری از آن نمیکند، راهبردهایی مقابلهای است که ایران اسلامی میتواند برای مقابله با راهبرد دشمن اتخاذ نماید. حریف سعی دارد وانمود کند که دست ایران بسته است و چارهای جز تسلیم ندارد. این محاسبه همیشگی کفر و باطل است. دشمنان حق و حقیقت دست خدا را بسته دانسته و اعلام میکردند «یدالله مغلوله» در حالی است که دست خدا هیچ گاه بسته نبوده و نخواهد بود. این انقلاب با روح خدا به وجود آمد و به فرموده امام خامنهای همواره دست غیب
] که همان دست خدا است[ حافظ این انقلاب بوده است. یدالله با جماعت است و این ملت در بیست و دوم بهمن ماه نشان داد که همچنان با وحدت و یکپارچگی بر اصول خود پافشاری و استقامت میکند، و همین موضوع نشان از آمادگی ایران برای مقابله با راهبرد دشمن دارد. اکنون ایران اسلامی با چند انتخاب راهبردی، به مقابله با اقدامات نظام سلطه پرداخته و نشان داده است توانایی مهار و شکست راهبرد دشمن را دارد و در واقع این ایران اسلامی است که تلاش دارد خود را قدرت و طرف برتر در مقابل با غرب قرار داده و نظام سلطه را به تمکین در برابر خواستههای خود مجبور نماید. در مرحله کنونی ایران اسلامی در برخی از حوزهها به ظرفیت بازدارندگی رسیده است. به عنوان نمونه در بخش نظامی حریف جرأت و جسارت آزمودن این راهبرد و زدن ضربه را ندارد چرا که از تبعات اقدام متقابل ایران آگاه است. در برخی دیگر از بخشها نیز به خصوص موضوع اقتصاد که متأسفانه به دلایلی ایران اسلامی توانایی راهبرد بازدارندگی را ندارد، سیاست ضربه متقابل در دستور کار ایران قرار گرفته است.
رهبر معظم انقلاب در جمع کارکنان نیروی هوایی ارتش فرمودند «انشاءالله در بیست و دوم بهمن، ملت ایران نشان خواهد داد کسی که ملت ایران را بخواهد تحقیر کند، با ضربه متقابل ملت ایران مواجه خواهد شد.» (19 بهمن 1393).
در تعریف راهبرد «ضربه متقابل» باید اشاره داشت حریف ضربه اولیه را وارد میکند به این گمان که طرف مقابل قدرت مقابله ندارد لیکن این محاسبه دشمن بر پایه اشتباه بوده است و ناچار باید ضربه متقابل ایران را دریافت و تحمل نماید. در این چند ساله اروپا بر پایه اشتباه محاسباتی به دنبال آمریکا به راه افتاده و سیاست تحریم ایران را در پیش گرفته است؛ لیکن باید مراقب ضربه متقابل ایران باشد. تحریم انرژی اروپا مسئلهای نیست که اروپا توانایی تحمل آن را داشته و نسبت به آن بیتفاوت باشد. «ملت ایران هم میتواند تحریم کند؛ این را بگوییم که اگر بنای بر تحریم باشد، در آینده این ملت ایران است که آنها ]اروپا[ را تحریم خواهد کرد. بیشترین سهم گاز دنیا در اختیار ما است، مال ملت ایران است؛ گازی که یک انرژی بسیار مهم و اثرگذاری است و دنیا به آن احتیاج دارد و همین اروپای بیچاره احتیاج به این گاز دارد، این گاز در اختیار ما است؛ ایران بیشترین سهم گاز موجود در دنیا را فعلاً- تا حد اکتشافات فعلی در ایران- دارد؛ مجموع نفت و گاز را هم که حساب کنیم، باز بیشترین اندازه نفت و گاز بر روی هم را جمهوری اسلامی ایران دارد؛ ما تحریم میکنیم آنها را در وقتی که مناسب باشد؛ و جمهوری اسلامی میتواند این کار را بکند.» (29 بهمن 1393).
علاوه بر راهبرد تحریم انرژی در آینده، در وضعیت کنونی در صورت همراهی ملت برای تحریم کالای خارجی و استفاده از کالاهای تولید داخل، علاوه بر افزایش اشتغال در داخل و تقویت زیرساختهای اقتصادی کشور و بیثمر ساختن راهبرد دشمن در تحریم کشورمان، شرکتهای خارجی و به خصوص اروپایی، یک بازار گسترده حدود هشتاد میلیونی را از دست خواهند داد که باعث ورشکستگی بسیاری از شرکتهای اروپایی خواهد شد.
نباید از یاد برد که اروپا اکنون روسیه را نیز تحریم نموده است و چنانچه ایران و روسیه به این توافق برسند که اروپا را اکنون و یا در آینده مورد تحریم قرار دهند، اروپا از هم اکنون باید خود را برای عصر یخبندان آماده سازد. حتی اگر روسیه نیز سیاستی بر تحریم گاز اروپا نداشته باشد با توجه به کاهش ذخایر این کشور و از سوی دیگر افزایش تقاضای انرژی در جهان طی سالهای آتی، ایران اسلامی به تنهایی میتواند با توجه به ذخایر انرژی خود، اروپا و حتی جهان را با مشکل مواجه سازد. تحریم کنونی ایران توسط اروپا، شاید ایران را با مشکل و سختی مواجه سازد لیکن تنها یک مصدومیت و مجروحیت برای ایران خواهد داشت که با گذشت زمان و دستیابی ایران به خودکفایی درونی، ترمیم و بهبود خواهد یافت؛ اما آیا دولتهای اروپایی برای جلوگیری از نابودی خود در صورت تحریم انرژی از سوی ایران، چارهای خواهند یافت؟
علی اکبری