بهزودي ميآييم
«به زودي ميآييم.» اين جملهاي است كه
در تنها صفحه قابل دسترس سايت رسمي احمدينژاد ديده ميشود. از همين جمله سه كلمهاي
آنقدر سوال و ابهام ميتوان استخراج كرد كه كارشناسان و تحليلگران سياسي در پايگاههاي
خبري و روزنامهها به آن بپردازند.
اما مهمترين سوال اين است كه او براي چه امر مهمي ميخواهد بيايد؟ از هفته قبل اينستاگرام احمدينژاد وعده داده بود كه دوازدهم بهمن خبري در راه است. اطرافيان احمدينژاد در تفسير اين خبر راهاندازي سايت رسمي او را مورد اشاره قرار دادند و برخي سايتها ليستي ٤٥ نفره از اطرافيان باقي مانده احمدينژاد را به عنوان مديراني كه سايت تحت نظر آنها اداره خواهد شد، منتشر كردند.
اما آنچه روز گذشته روي صفحه اصلي سايت احمدينژاد نقش بست با محتواي اين سايت در شامگاه شنبه متفاوت بود. شنبه شب براي ساعاتي سايت رسمي احمدينژاد بخشهاي مختلفي را بارگذاري و در معرض دسترسي عمومي قرار داد؛ بخشهايي كه بلافاصله با مراجعه كاربران و انتشار آن در شبكههاي مجازي مواجه شد.
در يكي از بخشهاي اين سايت آخرين سمت اجرايي احمدينژاد رياستجمهوري در سال ٨٤ عنوان شده بود. گردانندگان سايت احمدينژاد عامدانه يا به سهو از رياستجمهوري او در سال ٨٨ چشمپوشي كردند. آيا آنها ميخواستند بگويند در چهار سال دوم اختيارات احمدينژاد به قدري كاهش يافته بود كه او ديگر عنوان رييسجمهور را براي خود نميپسنديد؟ يا اينكه به سهو فراموش كرده بودند احمدينژاد از سال ٨٨ تا ٩٢ نيز رياست دولت را در اختيار داشت؟بخش ديگر سايت احمدينژاد كه با واكنش گسترده كاربران شبكههاي اجتماعي مواجه شده بود، عنوان «احمدينژاد بدون روتوش» را داشت.
مسوولان سايت احمدينژاد در اين بخش به مهمترين جنجالها و وقايع پيرامون احمدينژاد پرداختهاند و در قالب گزارشهاي تاريخي مطول تمام آنچه از حاشيه و متن اين وقايع منتشر شده بود را روي خروجي قرار دادند. نخستين موضوع انتخابي آنها بحث معاون اولي اسفنديار رحيم مشايي، نزديكترين فرد به احمدينژاد بود.
در اين گزارش تمام موضعگيريهاي اصولگرايان و وقايعي كه پيرامون انتخاب مشايي رخ داده بود آورده شده و البته ادعا شده بود: «احمدينژاد پس از دريافت نامه مقام معظم رهبري در پي رايزني با ايشان و تغيير نظر معظم له بود و به همين دليل محتواي نامه منتشر نشد اما درز كردن خبر اين نامه به رسانهها توسط برخي نمايندگان مجلس تلاشهاي احمدينژاد را بيثمر كرد.»
ديگر موضوعي كه در احمدينژاد بدون روتوش منتشر شد بحث ارتباط رحيم مشايي با مرتاض ٤٠٠ساله هندي بود كه در زمان طرحش سر و صداي زيادي در رسانهها به پا كرد. در اين گزارش مستنداتي از پاسخهاي مشايي و سخنان اصولگرايان منتشر شد كه در نهايت به تبرئه مشايي از ارتباط با مرتاض ميپرداخت. با اين حال محتواي وبسايت رسمي احمدينژاد روز ١٢ بهمن از دسترس خارج و به جاي آن عكسي خندان از وي منتشر شد و جمله «به زودي ميآييم» زير عكس او نقش بست.
اما چقدر بايد اين بازگشت احمدينژاد را جدي گرفت؟ اساسا راهاندازي يك سايت توسط رييس سابق دولت آيا محملي تازه براي دور جديد فعاليتهاي سياسي احمدينژاد است يا بايد دوباره با موضوعي شبيه «ليست مفسدين اقتصادي در جيب او»، تهديد به بيان ناگفتهها در جريان مناظرههاي انتخاباتي و «بهار ميآيد» مواجه شويم؟٢٢ بهمن دو سال قبل بود. او به عنوان رييس دولت مطابق تمام سالهاي گذشته به عنوان سخنران در مراسم حضور داشت. شايد خيليها منتظر بودند احمدينژاد در حد كد دادن هم كه شده اظهاراتي را مطرح كند. او البته حاميانش را چشم انتظار نگذاشت و مانند سخنرانياش در سازمان ملل همان سال اظهاراتش را با تكرار سه باره شعار «زنده باد بهار» به پايان برد تا بهار تبديل به كليدواژه حاميانش شود. كليدواژهاي كه در بهار سال ٩٢ به كرات توسط احمدينژاد به كار برده شد.
آنها با شعار بهار ميآيد به استقبال رياستجمهوري مشايي رفتند. استقبالي كه البته با سد شوراي نگهبان و ناكامي احمدينژاد در رايزني با سطوح بالا هرگز به آزمودن نرسيد. با اين حال آنها كليد واژه بهار را براي خود حفظ كردند و با راهاندازي سايت دولت بهار تلاش كردند هيجان حضور احمدينژاد در فضاي سياسي كشور را حفظ كنند. حالا او ديگر رييس دولت نيست اما آن روحيهاي كه خروجياش «بگم بگم» در مناظره مشهور انتخاباتي سال ٨٨ بود حفظ شده است.
آيا احمدينژاد در طول دوران رياستجمهورياش يك افشاگر بزرگ بود يا بايد براي او نقش ديگري در نظر گرفت. نقش كسي كه بيش از به كار بردن گفتههاي افشاگرانه تنها به افشاگري تهديد ميكرد؟چند تهديد او عملي شد؟ آيا احمدينژاد هميشه براي تهديدهايش به افشاگري برگ برندهاي در اختيار داشت؟ روزي كه او در يك مصاحبه تلويزيوني عنوان كرد كه ۳۰۰ نفر در ايران ۶۰ درصد منابع مالي را بلوكه كردهاند و دولت نيز از قوه قضاييه درخواست برخورد با آنها را كرده ولي قوه قضاييه اقدامي انجام نداده است.
احمدينژاد بيشتر از هر عملي كه منجر به رفع تهديدهاي سياسي و اقتصادي از كشور باشد تهديد به افشاگري پيرامون نام متخلفان ميكرد. او هنوز هم با اين ترفند ميتواند فضاي سياسي ايران را با هيجان مواجه كند. احمدينژاد و مشاورانش به خوبي متوجه شدهاند كه شاخكهاي حساس جامعه ايراني به دنبال افشا است. مردم نه در ايران كه در جوامع ديگر هميشه علاقه بيشتري به پشت صحنه دارند.
پشت صحنه فيلم سياست چيزي نيست كه به اين راحتي بتوان از آن گذشت. به همين دليل ساده گفتههاي احمدينژاد و تحركاتش هميشه قابليت ايجاد موجهاي كوتاه و بلند را دارد. عدهاي دلشوره بازگشتش را دارند و عدهاي در انتظار آن به سر ميبرند.
چندي پيش بود كه عبدالرضا داوري، از نزديكان احمدينژاد در گفتوگویی از به جمعبندي نرسيدن حاميان احمدينژاد سخن گفت. او گفته بود كه تكثر آرا در مورد ادامه حيات سياسي احمدينژاد آنقدر دچار واگرايي است كه نميتوان گفت رييس دولتهاي نهم و دهم ارادهاي معطوف به قدرت دارد. اما آيا ميتوان تصور كرد احمدينژاد امروز در ميان هزار و يك فكري كه دارد به قدرت و روزهاي حضور در پاستور حتي فكر هم نميكند؟
اما مهمترين سوال اين است كه او براي چه امر مهمي ميخواهد بيايد؟ از هفته قبل اينستاگرام احمدينژاد وعده داده بود كه دوازدهم بهمن خبري در راه است. اطرافيان احمدينژاد در تفسير اين خبر راهاندازي سايت رسمي او را مورد اشاره قرار دادند و برخي سايتها ليستي ٤٥ نفره از اطرافيان باقي مانده احمدينژاد را به عنوان مديراني كه سايت تحت نظر آنها اداره خواهد شد، منتشر كردند.
اما آنچه روز گذشته روي صفحه اصلي سايت احمدينژاد نقش بست با محتواي اين سايت در شامگاه شنبه متفاوت بود. شنبه شب براي ساعاتي سايت رسمي احمدينژاد بخشهاي مختلفي را بارگذاري و در معرض دسترسي عمومي قرار داد؛ بخشهايي كه بلافاصله با مراجعه كاربران و انتشار آن در شبكههاي مجازي مواجه شد.
در يكي از بخشهاي اين سايت آخرين سمت اجرايي احمدينژاد رياستجمهوري در سال ٨٤ عنوان شده بود. گردانندگان سايت احمدينژاد عامدانه يا به سهو از رياستجمهوري او در سال ٨٨ چشمپوشي كردند. آيا آنها ميخواستند بگويند در چهار سال دوم اختيارات احمدينژاد به قدري كاهش يافته بود كه او ديگر عنوان رييسجمهور را براي خود نميپسنديد؟ يا اينكه به سهو فراموش كرده بودند احمدينژاد از سال ٨٨ تا ٩٢ نيز رياست دولت را در اختيار داشت؟بخش ديگر سايت احمدينژاد كه با واكنش گسترده كاربران شبكههاي اجتماعي مواجه شده بود، عنوان «احمدينژاد بدون روتوش» را داشت.
مسوولان سايت احمدينژاد در اين بخش به مهمترين جنجالها و وقايع پيرامون احمدينژاد پرداختهاند و در قالب گزارشهاي تاريخي مطول تمام آنچه از حاشيه و متن اين وقايع منتشر شده بود را روي خروجي قرار دادند. نخستين موضوع انتخابي آنها بحث معاون اولي اسفنديار رحيم مشايي، نزديكترين فرد به احمدينژاد بود.
در اين گزارش تمام موضعگيريهاي اصولگرايان و وقايعي كه پيرامون انتخاب مشايي رخ داده بود آورده شده و البته ادعا شده بود: «احمدينژاد پس از دريافت نامه مقام معظم رهبري در پي رايزني با ايشان و تغيير نظر معظم له بود و به همين دليل محتواي نامه منتشر نشد اما درز كردن خبر اين نامه به رسانهها توسط برخي نمايندگان مجلس تلاشهاي احمدينژاد را بيثمر كرد.»
ديگر موضوعي كه در احمدينژاد بدون روتوش منتشر شد بحث ارتباط رحيم مشايي با مرتاض ٤٠٠ساله هندي بود كه در زمان طرحش سر و صداي زيادي در رسانهها به پا كرد. در اين گزارش مستنداتي از پاسخهاي مشايي و سخنان اصولگرايان منتشر شد كه در نهايت به تبرئه مشايي از ارتباط با مرتاض ميپرداخت. با اين حال محتواي وبسايت رسمي احمدينژاد روز ١٢ بهمن از دسترس خارج و به جاي آن عكسي خندان از وي منتشر شد و جمله «به زودي ميآييم» زير عكس او نقش بست.
اما چقدر بايد اين بازگشت احمدينژاد را جدي گرفت؟ اساسا راهاندازي يك سايت توسط رييس سابق دولت آيا محملي تازه براي دور جديد فعاليتهاي سياسي احمدينژاد است يا بايد دوباره با موضوعي شبيه «ليست مفسدين اقتصادي در جيب او»، تهديد به بيان ناگفتهها در جريان مناظرههاي انتخاباتي و «بهار ميآيد» مواجه شويم؟٢٢ بهمن دو سال قبل بود. او به عنوان رييس دولت مطابق تمام سالهاي گذشته به عنوان سخنران در مراسم حضور داشت. شايد خيليها منتظر بودند احمدينژاد در حد كد دادن هم كه شده اظهاراتي را مطرح كند. او البته حاميانش را چشم انتظار نگذاشت و مانند سخنرانياش در سازمان ملل همان سال اظهاراتش را با تكرار سه باره شعار «زنده باد بهار» به پايان برد تا بهار تبديل به كليدواژه حاميانش شود. كليدواژهاي كه در بهار سال ٩٢ به كرات توسط احمدينژاد به كار برده شد.
آنها با شعار بهار ميآيد به استقبال رياستجمهوري مشايي رفتند. استقبالي كه البته با سد شوراي نگهبان و ناكامي احمدينژاد در رايزني با سطوح بالا هرگز به آزمودن نرسيد. با اين حال آنها كليد واژه بهار را براي خود حفظ كردند و با راهاندازي سايت دولت بهار تلاش كردند هيجان حضور احمدينژاد در فضاي سياسي كشور را حفظ كنند. حالا او ديگر رييس دولت نيست اما آن روحيهاي كه خروجياش «بگم بگم» در مناظره مشهور انتخاباتي سال ٨٨ بود حفظ شده است.
آيا احمدينژاد در طول دوران رياستجمهورياش يك افشاگر بزرگ بود يا بايد براي او نقش ديگري در نظر گرفت. نقش كسي كه بيش از به كار بردن گفتههاي افشاگرانه تنها به افشاگري تهديد ميكرد؟چند تهديد او عملي شد؟ آيا احمدينژاد هميشه براي تهديدهايش به افشاگري برگ برندهاي در اختيار داشت؟ روزي كه او در يك مصاحبه تلويزيوني عنوان كرد كه ۳۰۰ نفر در ايران ۶۰ درصد منابع مالي را بلوكه كردهاند و دولت نيز از قوه قضاييه درخواست برخورد با آنها را كرده ولي قوه قضاييه اقدامي انجام نداده است.
احمدينژاد بيشتر از هر عملي كه منجر به رفع تهديدهاي سياسي و اقتصادي از كشور باشد تهديد به افشاگري پيرامون نام متخلفان ميكرد. او هنوز هم با اين ترفند ميتواند فضاي سياسي ايران را با هيجان مواجه كند. احمدينژاد و مشاورانش به خوبي متوجه شدهاند كه شاخكهاي حساس جامعه ايراني به دنبال افشا است. مردم نه در ايران كه در جوامع ديگر هميشه علاقه بيشتري به پشت صحنه دارند.
پشت صحنه فيلم سياست چيزي نيست كه به اين راحتي بتوان از آن گذشت. به همين دليل ساده گفتههاي احمدينژاد و تحركاتش هميشه قابليت ايجاد موجهاي كوتاه و بلند را دارد. عدهاي دلشوره بازگشتش را دارند و عدهاي در انتظار آن به سر ميبرند.
چندي پيش بود كه عبدالرضا داوري، از نزديكان احمدينژاد در گفتوگویی از به جمعبندي نرسيدن حاميان احمدينژاد سخن گفت. او گفته بود كه تكثر آرا در مورد ادامه حيات سياسي احمدينژاد آنقدر دچار واگرايي است كه نميتوان گفت رييس دولتهاي نهم و دهم ارادهاي معطوف به قدرت دارد. اما آيا ميتوان تصور كرد احمدينژاد امروز در ميان هزار و يك فكري كه دارد به قدرت و روزهاي حضور در پاستور حتي فكر هم نميكند؟