عبدالرضا داوری از
یاران وفادار رئیسجمهور سابق، علت باخت اصولگرایان در انتخابات مجلس را نبود
احمدینژاد در این انتخابات میداند.
به گزارش ایسنا، مشروح گفتوگوی داوری
با «امید ایرانیان» در پی میآید:
آقای داوری تحلیل شما درباره اینکه اصولگرایان بخش زیادی از کرسیهای مجلس که در اختیارشان بود را از دست دادند، چیست؟ فکر میکنید که اصولگرایان شکست خوردهاند؟
دلیلش این است که اصولگرایان از سال 90 به بعد دچار اشتباهات محاسباتی شدند و با آقای احمدینژاد و دولت سابق مرزبندی کردند. سال 81 آقای احمدینژاد بهعنوان یک کنشگر سیاسی در انتخابات شورای شهر دوم وارد صحنه شدند که از آن سال تا سال 90 که اصولگرایان کنار آقای احمدینژاد بودند، طی این مدت جریان اصولگرا توانست از این همراهی استفاده کند و مناصب مهمی را در دستگاههای اجرایی از آن خودش کند. بعد از مرزبندی که بین اصولگرایان و جریان آقای احمدینژاد به درخواست خود اصولگرایان اتفاق افتاد، باعث شد که جریان اصولگرا از ظرفیت آقای احمدینژاد محروم شود و در دو انتخابات متوالی یعنی خرداد 92 و اسفند 94 شکست بخورد و اگر این رویه را اصلاح نکنند، دیگر امکان بازگشت این جریان به مناسبات قدرت با شیوه انتخابات وجود ندارد.
آقای داوری فکر نمیکنید که این مرزبندی از طرف خود آقای احمدینژاد کلید خورد و دلیلش این بود که او هیچوقت خودش را اصولگرا ندانست؟
اینطور نیست. یک همافزایی از سال 81 بین احمدینژاد و اصولگرایان ایجاد شده بود. آقای احمدینژاد بالقوه حدود 50درصد از آرای عمومی را باتوجه به ویژگیهای فردی، شخصی و گفتمانیشان در اختیار دارند و این کف آرایی است که آقای احمدینژاد در نظرسنجیهایش نشان داده است. اصولگرایان بهطور سنتی حدود 15 و نهایتا 20درصد رأی جامعه را دارند که وقتی این رأی در همافزایی با آقای احمدینژاد در مقابل اقبال عمومی قرار میگیرد، یک پایگاه رأی 65درصدی برای این ائتلاف شکل میگیرد. اما اصولگرایان با اشتباه راهبردیشان خودشان را از این ظرفیت رأی محروم کردند.
در لیست اصولگرایان و در ائتلاف اصولگرایان، افرادی که نزدیک به طیف آقای احمدینژاد بودند هم حضور داشتند مانند پایداریها. این مساله حتی مسبب این موضوع شد که آقای لاریجانی بهدلیل مرزبندیاش با آقای احمدینژاد از ائتلاف با اصولگرایان کنارهگیری کند. اگر قرار بود که مردم اقبالی داشته باشند، باید ظرفیت آقای احمدینژاد حداقل در لیست رأی میآورد.
اینطور نیست. اتفاقا لیست ائتلاف اصولگرایان بهشدت لیست ضداحمدینژادی بود و حضور خانم مرضیه وحیددستجردی، احمد توکلی، زاکانی و خود آقای ابوترابی این مساله را اثبات میکند. درباره حضور پایداریها هم این مساله را باید در نظر داشت که محور لیست جایی بسته شد که کانون جریانهای «نه به احمدینژاد بود» حتی آقای حدادعادل هم صراحتا اعلام کردند که مهمترین معیار ما مرزبندی با جریان انحرافی است که منظورشان با تیم آقای احمدینژاد بود. شما وقتی حرفهای لیست اصلاحطلبان را با اصولگرایان کنار هم میگذارید، میبینید که وزن ضدیت با احمدینژاد در لیست اصولگرایان به مراتب بیشتر از اصلاحطلبان بوده است.
اصلاحطلبان به برخی از رویههای اجرایی برخی افراد در دولت قبل نقد داشتند اما در لیست ائتلاف اصولگرایان، احمدینژاد و اطرافیانش را به انحراف متهم میکردند. معتقدم که اصولگرایان لیست ضداحمدینژادی بستند و حضور افرادی مثل نبویان اگر مواضع قبلیشان را ببینید، متوجه میشوید که بیشترین حملات را به احمدینژاد داشتهاند. اگر صحنه را واقعی ببینید، عدمحضور احمدینژاد و ضدیت اصولگرایان با احمدینژاد شکست اصولگرایان را رقم زد و باعث شد که تودههای محروم و مستضعف که بهطور کلاسیک در سبد رأی احمدینژاد بودهاند، به ائتلاف اصولگرایان رأی ندهند. حتی میبینید که لیست ائتلاف اصلاحطلبان در جذب آرای طبقات محروم موفق بود.
فکر نمیکنید که بهدلیل عملکرد اصولگرایان در دولت آقای احمدینژاد بود که اتفاقا مردم به اصلاحطلبان رأی دادند؟
نه. به نظرم در انتخابات 92 وقتی گفتمان آقای قالیباف را با آقای احمدینژاد بررسی میکنید، میبینید که بیش از 2.5برابر آقای قالیباف گفتمان ضداحمدینژادی بیشتری نسبت به آقای روحانی داشته است. من معتقدم که مرزبندی با احمدینژاد بود که زمینه شکست اصولگرایان را چه در 92 و چه الان فراهم کرد.
اگر آقای احمدینژاد اینقدر رأی داشت چرا کاندیدای او در سال 92 رأی نیاورد؟
آقای احمدینژاد کاندیدایی نداشت. آقای مشایی بود که رد شد. آقای جلیلی هم هرگز کاندیدای آقای احمدینژاد نبود. هیچ سندی هم در این راستا نبوده که آقای جلیلی کاندیدای آقای احمدینژاد بوده است. آقای جلیلی در همان انتخابات یکی از خطاهایشان این بود که با آقای احمدینژاد مرزبندی کردند. او حتی دیدگاه نزدیک به آقای احمدینژاد هم نداشت. موقعی ما تصویرسازی میکنیم بهعنوان نماینده آقای احمدینژاد که بحثش جداست اما واقعیت امر این نبوده است. ایام منتهی به انتخابات صراحتا آقای احمدینژاد اعلام کرد که من کاندیدایی را حمایت نمیکنم.
فارغ از این قضیه، اگر آقای احمدینژاد اینقدر رأی دارند، چرا او در انتخابات لیست ندارد یا چرا کاندیداهای نزدیک به طیف او لیست مستقل ندادند؟
به این دلیل که فضای سیاسی کشور مهیا نبود برای فعالیت انتخاباتی آقای احمدینژاد یا نزدیکان او. هنوز هم این فضا فراهم نیست.
فضا فراهم نیست یعنی چه؟ مگر دنبال چه فضایی برای فعالیت هستند؟
باید بدنه نیروهای انقلابی و حزباللهی به سطح آگاهی از تحولات کشور برسند و متوجه شوند که گفتمان آقای احمدینژاد میتواند گفتمان پیش برنده انقلاب و مقابله با تجدیدنظرطلبان باشد. در صحنه این رشد در حال اتفاق افتادن و شکلگیری است. اما هنوز به نقطهای نرسیدیم که منجر به یک سازمان سیاسی و یک ائتلاف سیاسی شود. اما این فضا در حال شکلگیری است. باوجود اینکه این فضا اکنون وجود ندارد اما فکر میکنم که در سال 95 با تحولاتی که در صحنه بینالمللی و ملی اتفاق میافتد، این ائتلاف و تفاهم شکل میگیرد.
فکر میکنید که در سال 95 کشور به چه سمتی میرود که فضا برای ورود آقای احمدینژاد مهیا میشود؟
معتقدم ائتلافی حول محور آقای هاشمی شکل گرفته است. یعنی آقای هاشمی بهعنوان یک محور دو بازوی خود را به صحنه آوردهاند. بازوی چپشان اصلاحطلبان هستند و بازوی راستشان هم کسانی هستند که خود را اصولگرا نامیدند. بهنظرم ما در صحنه سیاست در سال 95 با یک جغرافیای جدیدی روبهرو میشویم. یعنی اصولگرایی و اصلاحطلبی متعارف تبدیل میشود به طیفبندی جدید در صحنه سیاسی که یک طرف آقای هاشمی با تئوری بقا و ادغام سیاست همراهی با نظام جهانی را دنبال میکند و طرف دیگر هم جبههای که برنامه صیانت از انقلاب را دارد، طیف جدیدی را شکل میدهد.
آقای احمدینژاد کجای این دستهبندی هستند؟
بهنظرم مهمترین فردی که میتواند محوریت جبهه مقابل هاشمی را در دست بگیرد، شخص احمدینژاد است. یعنی فرد دیگری این جامعیت را ندارد که بهصورت همزمان هم در حوزه سیاست خارجی و هم عدالتخواهی منافع انقلاب را نمایندگی کند.
برنامه این روزهای آقای احمدینژاد چیست؟
هیچ برنامهای ندارد و علاقهای هم ندارد. حتی گاهی که در جلسات هم بحثهای انتخاباتی میشود او از اظهارنظر پرهیز میکند. الان او نزدیک به دو سال است که جلسات را در قالب گفتمان حضرت امام (ره) و در واقع تدوین دیدگاه حضرت امام در اداره کشور دنبال میکند. او احتراز دارد که درباره مسایل کشور اظهارنظر کند، معمولا هم اگر بحثی شود در سطح بینالمللی اظهارنظر میکند. یعنی درباره سیاستهای امریکا در منطقه نظرهایی دارد که در جلسات خصوصی مطرح میکند. بعضی از این دیدگاهها را در چند سفر اخیرشان هم مطرح کردند. اما فارغ از این موضوع او اکنون در زمینه مدیریت جهانی نقدهایی دارد که در قالب یک نظریه در حال تدوین آن است.
آقای داوری تحلیل شما درباره اینکه اصولگرایان بخش زیادی از کرسیهای مجلس که در اختیارشان بود را از دست دادند، چیست؟ فکر میکنید که اصولگرایان شکست خوردهاند؟
دلیلش این است که اصولگرایان از سال 90 به بعد دچار اشتباهات محاسباتی شدند و با آقای احمدینژاد و دولت سابق مرزبندی کردند. سال 81 آقای احمدینژاد بهعنوان یک کنشگر سیاسی در انتخابات شورای شهر دوم وارد صحنه شدند که از آن سال تا سال 90 که اصولگرایان کنار آقای احمدینژاد بودند، طی این مدت جریان اصولگرا توانست از این همراهی استفاده کند و مناصب مهمی را در دستگاههای اجرایی از آن خودش کند. بعد از مرزبندی که بین اصولگرایان و جریان آقای احمدینژاد به درخواست خود اصولگرایان اتفاق افتاد، باعث شد که جریان اصولگرا از ظرفیت آقای احمدینژاد محروم شود و در دو انتخابات متوالی یعنی خرداد 92 و اسفند 94 شکست بخورد و اگر این رویه را اصلاح نکنند، دیگر امکان بازگشت این جریان به مناسبات قدرت با شیوه انتخابات وجود ندارد.
آقای داوری فکر نمیکنید که این مرزبندی از طرف خود آقای احمدینژاد کلید خورد و دلیلش این بود که او هیچوقت خودش را اصولگرا ندانست؟
اینطور نیست. یک همافزایی از سال 81 بین احمدینژاد و اصولگرایان ایجاد شده بود. آقای احمدینژاد بالقوه حدود 50درصد از آرای عمومی را باتوجه به ویژگیهای فردی، شخصی و گفتمانیشان در اختیار دارند و این کف آرایی است که آقای احمدینژاد در نظرسنجیهایش نشان داده است. اصولگرایان بهطور سنتی حدود 15 و نهایتا 20درصد رأی جامعه را دارند که وقتی این رأی در همافزایی با آقای احمدینژاد در مقابل اقبال عمومی قرار میگیرد، یک پایگاه رأی 65درصدی برای این ائتلاف شکل میگیرد. اما اصولگرایان با اشتباه راهبردیشان خودشان را از این ظرفیت رأی محروم کردند.
در لیست اصولگرایان و در ائتلاف اصولگرایان، افرادی که نزدیک به طیف آقای احمدینژاد بودند هم حضور داشتند مانند پایداریها. این مساله حتی مسبب این موضوع شد که آقای لاریجانی بهدلیل مرزبندیاش با آقای احمدینژاد از ائتلاف با اصولگرایان کنارهگیری کند. اگر قرار بود که مردم اقبالی داشته باشند، باید ظرفیت آقای احمدینژاد حداقل در لیست رأی میآورد.
اینطور نیست. اتفاقا لیست ائتلاف اصولگرایان بهشدت لیست ضداحمدینژادی بود و حضور خانم مرضیه وحیددستجردی، احمد توکلی، زاکانی و خود آقای ابوترابی این مساله را اثبات میکند. درباره حضور پایداریها هم این مساله را باید در نظر داشت که محور لیست جایی بسته شد که کانون جریانهای «نه به احمدینژاد بود» حتی آقای حدادعادل هم صراحتا اعلام کردند که مهمترین معیار ما مرزبندی با جریان انحرافی است که منظورشان با تیم آقای احمدینژاد بود. شما وقتی حرفهای لیست اصلاحطلبان را با اصولگرایان کنار هم میگذارید، میبینید که وزن ضدیت با احمدینژاد در لیست اصولگرایان به مراتب بیشتر از اصلاحطلبان بوده است.
اصلاحطلبان به برخی از رویههای اجرایی برخی افراد در دولت قبل نقد داشتند اما در لیست ائتلاف اصولگرایان، احمدینژاد و اطرافیانش را به انحراف متهم میکردند. معتقدم که اصولگرایان لیست ضداحمدینژادی بستند و حضور افرادی مثل نبویان اگر مواضع قبلیشان را ببینید، متوجه میشوید که بیشترین حملات را به احمدینژاد داشتهاند. اگر صحنه را واقعی ببینید، عدمحضور احمدینژاد و ضدیت اصولگرایان با احمدینژاد شکست اصولگرایان را رقم زد و باعث شد که تودههای محروم و مستضعف که بهطور کلاسیک در سبد رأی احمدینژاد بودهاند، به ائتلاف اصولگرایان رأی ندهند. حتی میبینید که لیست ائتلاف اصلاحطلبان در جذب آرای طبقات محروم موفق بود.
فکر نمیکنید که بهدلیل عملکرد اصولگرایان در دولت آقای احمدینژاد بود که اتفاقا مردم به اصلاحطلبان رأی دادند؟
نه. به نظرم در انتخابات 92 وقتی گفتمان آقای قالیباف را با آقای احمدینژاد بررسی میکنید، میبینید که بیش از 2.5برابر آقای قالیباف گفتمان ضداحمدینژادی بیشتری نسبت به آقای روحانی داشته است. من معتقدم که مرزبندی با احمدینژاد بود که زمینه شکست اصولگرایان را چه در 92 و چه الان فراهم کرد.
اگر آقای احمدینژاد اینقدر رأی داشت چرا کاندیدای او در سال 92 رأی نیاورد؟
آقای احمدینژاد کاندیدایی نداشت. آقای مشایی بود که رد شد. آقای جلیلی هم هرگز کاندیدای آقای احمدینژاد نبود. هیچ سندی هم در این راستا نبوده که آقای جلیلی کاندیدای آقای احمدینژاد بوده است. آقای جلیلی در همان انتخابات یکی از خطاهایشان این بود که با آقای احمدینژاد مرزبندی کردند. او حتی دیدگاه نزدیک به آقای احمدینژاد هم نداشت. موقعی ما تصویرسازی میکنیم بهعنوان نماینده آقای احمدینژاد که بحثش جداست اما واقعیت امر این نبوده است. ایام منتهی به انتخابات صراحتا آقای احمدینژاد اعلام کرد که من کاندیدایی را حمایت نمیکنم.
فارغ از این قضیه، اگر آقای احمدینژاد اینقدر رأی دارند، چرا او در انتخابات لیست ندارد یا چرا کاندیداهای نزدیک به طیف او لیست مستقل ندادند؟
به این دلیل که فضای سیاسی کشور مهیا نبود برای فعالیت انتخاباتی آقای احمدینژاد یا نزدیکان او. هنوز هم این فضا فراهم نیست.
فضا فراهم نیست یعنی چه؟ مگر دنبال چه فضایی برای فعالیت هستند؟
باید بدنه نیروهای انقلابی و حزباللهی به سطح آگاهی از تحولات کشور برسند و متوجه شوند که گفتمان آقای احمدینژاد میتواند گفتمان پیش برنده انقلاب و مقابله با تجدیدنظرطلبان باشد. در صحنه این رشد در حال اتفاق افتادن و شکلگیری است. اما هنوز به نقطهای نرسیدیم که منجر به یک سازمان سیاسی و یک ائتلاف سیاسی شود. اما این فضا در حال شکلگیری است. باوجود اینکه این فضا اکنون وجود ندارد اما فکر میکنم که در سال 95 با تحولاتی که در صحنه بینالمللی و ملی اتفاق میافتد، این ائتلاف و تفاهم شکل میگیرد.
فکر میکنید که در سال 95 کشور به چه سمتی میرود که فضا برای ورود آقای احمدینژاد مهیا میشود؟
معتقدم ائتلافی حول محور آقای هاشمی شکل گرفته است. یعنی آقای هاشمی بهعنوان یک محور دو بازوی خود را به صحنه آوردهاند. بازوی چپشان اصلاحطلبان هستند و بازوی راستشان هم کسانی هستند که خود را اصولگرا نامیدند. بهنظرم ما در صحنه سیاست در سال 95 با یک جغرافیای جدیدی روبهرو میشویم. یعنی اصولگرایی و اصلاحطلبی متعارف تبدیل میشود به طیفبندی جدید در صحنه سیاسی که یک طرف آقای هاشمی با تئوری بقا و ادغام سیاست همراهی با نظام جهانی را دنبال میکند و طرف دیگر هم جبههای که برنامه صیانت از انقلاب را دارد، طیف جدیدی را شکل میدهد.
آقای احمدینژاد کجای این دستهبندی هستند؟
بهنظرم مهمترین فردی که میتواند محوریت جبهه مقابل هاشمی را در دست بگیرد، شخص احمدینژاد است. یعنی فرد دیگری این جامعیت را ندارد که بهصورت همزمان هم در حوزه سیاست خارجی و هم عدالتخواهی منافع انقلاب را نمایندگی کند.
برنامه این روزهای آقای احمدینژاد چیست؟
هیچ برنامهای ندارد و علاقهای هم ندارد. حتی گاهی که در جلسات هم بحثهای انتخاباتی میشود او از اظهارنظر پرهیز میکند. الان او نزدیک به دو سال است که جلسات را در قالب گفتمان حضرت امام (ره) و در واقع تدوین دیدگاه حضرت امام در اداره کشور دنبال میکند. او احتراز دارد که درباره مسایل کشور اظهارنظر کند، معمولا هم اگر بحثی شود در سطح بینالمللی اظهارنظر میکند. یعنی درباره سیاستهای امریکا در منطقه نظرهایی دارد که در جلسات خصوصی مطرح میکند. بعضی از این دیدگاهها را در چند سفر اخیرشان هم مطرح کردند. اما فارغ از این موضوع او اکنون در زمینه مدیریت جهانی نقدهایی دارد که در قالب یک نظریه در حال تدوین آن است.
١١مهر
بود؛ روزی که اولین جلسه دادگاه فساد نفتی برگزار میشد. خبرنگاران بسیاری مقابل
ساختمان دادگاه انقلاب در خیابان معلم تجمع کرده بودند. عابری از یک موتورسوار
مسافرکش که پاتوقش مقابل درِ دادگاه بود سؤال کرد اینجا چه خبر است؟ موتورسوار
گفت: دادگاه بابک زنجانی است. آن فرد پرسید چه میشود؟ گفت اعدام میشود. آن روز
کمتر کسی تصور میکرد فرجام این پرونده در نهایت (لااقل در دادگاه بدوی) اعدام سه
متهم اصلی پرونده باشد. اکنون و پس از برگزاری ٢٦ جلسه دادگاه پرونده فساد نفتی،
بابک زنجانی متهم ردیف اول، مهدی شمسزاده متهم ردیف دوم و حمید فلاح هروی متهم
ردیف سوم به اعدام محکوم شدند.
به گزارش شرق، روز گذشته محسنیاژهای، سخنگوی قوه قضائیه، گفت: «دادگاه متهمان پرونده را مفسد فیالارض شناخته و به اعدام محکوم کرده است». جعفری دولتآبادی، دادستان تهران، هشتم اردیبهشت ٩٣ گفته بود: «بابک زنجانی هر زمان بدهی خود را پرداخت کند از زندان آزاد میشود». بابک زنجانی ٤٣ ساله، به دلیل اتهامات مالی بهویژه پرداختنکردن پول نفتی که برای فروش از وزارت نفت تحویل گرفته و همچنین پرداختنکردن مبلغی حدود یکمیلیاردو ٤٩٧ میلیون یورو پول نقدی که با دستور برخی مسئولان دولت سابق دریافت کرده بود، محاکمه شده است.
مهدی شمسزاده که نامش به عنوان متهم ردیف دوم در پرونده فساد نفتی مطرح است، خود را استاد دانشگاه لندن، دکترای اقتصاد، متأهل دارای دو فرزند، دارای تابعیت مضاعف ایرانی انگلیسی و ساکن انگلیس معرفی کرده است. او متولد ١٣٤٦ است که از ١٧ اسفند سال گذشته در بازداشت به سر میبرد و در جلسات رسیدگی به دادگاه متهمان فساد نفتی، بابک زنجانی را در دادگاه همراهی میکرد. اتهامات شمسزاده عبارت بود از افساد فیالارض به جهت اخلال در نظام اقتصادی و مشارکت در کلاهبرداری ١,٢ میلیارد یورویی.
حمید فلاحهروی که نامش به عنوان متهم ردیف سوم در پرونده فساد نفتی مطرح است، خود را متولد ١٣٤٠، بازنشسته، دارای مدرک دکترای صنایع، متأهل و دارای سه فرزند با تابعیت ایران و بدون سابقه کیفری و ساکن تهران معرفی کرده است. اتهامات متهم ردیف سوم بزرگترین پرونده نفتی هم به اتهامات دو متهم دیگر (بابک زنجانی و مهدی شمسزاده) نزدیک است. براساس کیفرخواست اتهامات متهم ردیف سوم دایر بر افساد فیالارض از طریق مشارکت در اخلال با علم به ضربهزدن به نظام جمهوری اسلامی، مشارکت عامدانه، مشارکت در ارتکاب جرائم مرتبط با جعل، مشارکت در کلاهبرداری یک میلیاردو ٢٠٠ میلیون یورویی از شرکت HK با استفاده از جعل، مشارکت در کلاهبرداری از تأمین اجتماعی و همچنین مشارکت در پولشویی است.
جزای نقدی زنجانی چقدر است؟
بر این اساس کیفرخواست صادرشده برای زنجانی، پولشویی او بالغ بر هزارو ٩٦٧ میلیون یورو بوده است که یکچهارم آن چیزی حدود ٤٩١ میلیون یورو میشود. حجتالاسلام والمسلمین غلامحسین محسنیاژهای در نودوسومین نشست خبری با اصحاب رسانه از صدور حکم پرونده بابک زنجانی و دو متهم دیگر پرونده فساد نفتی در دادگاه بدوی خبر داد و گفت: «دادگاه بدوی این سه متهم را مفسد فیالارض تشخیص داده و به اعدام محکوم کرده است. علاوه بر اعدام به رد مال به شاکی (شرکت ملی نفت ایران) و همچنین به جزای نقدی معادل یکچهارم پولشویی محکوم کرده است». بنابراین براساس کیفرخواست صادرشده برای زنجانی، پولشویی او رقمی بالغ بر هزارو ٩٦٧ میلیون یورو بوده است که یکچهارم آن چیزی حدود ٤٩١ میلیون یورو میشود، درصورتیکه این حکم قطعی شود بابک زنجانی علاوه بر اعدام باید این مبلغ را نیز علاوه بر میزان بدهی خود که براساس پول نفت محاسبه میشود، پرداخت کند».
وکیل زنجانی: قطعا به حکم اعتراض میکنیم
وکیل بابک زنجانی در واکنش به رأی صادرشده برای موکلش، گفت: «رأی صادره، رأی بدوی است و هنوز رأی قطعی صادر نشده است و قانونگذار بر این اساس برای رعایت دقت و اجرای عدالت رسیدگی چند مرحلهای را پیشنهاد کرده است». رسول کوهپایهزاده ادامه داد: «مرجع رسیدگی به اعتراض و تجدیدنظرخواهی رأیی که صادر شده، دیوان عالی کشور است که بعد از آنکه رأی به ما ابلاغ شد در یک فرصت زمانی ٢٠روزه قطعا اعتراض خودمان را به مرجع ذیصلاح تقدیم خواهیم کرد». او با بیان اینکه طبق اصول و مقررات بعد از آنکه رأی به طور کامل به ما ابلاغ شد لایحه فرجامخواهی و اعتراض خودمان را در مهلت مقرر به مرجع ذیصلاح تقدیم میکنیم، یادآور شد: «بنده یقین دارم که قضات عالیمقام دیوانعالی کشور هم آنچه که به عدالت نزدیک است را انشا خواهند کرد».
با اعدام زنجانی دستهای پشت پرده رها نشوند
از ابتدای مطرحشدن پرونده زنجانی، افراد مختلفی او را تنها ویترین یک جریان میدانستند. پیش از این امیرعباس سلطانی در ٢٧ آبان ٩٤ به «شرق» گفته بود: «بابک زنجانی یک ویترین است و این حرف یعنی افراد بسیاری پشت سر او ایستادهاند و او به پشتوانه افراد صاحبنفوذ و گردنکلفتی که از او حمایت کرده و میکنند، اقدام به توهین به مسئولان و فرافکنی میکند». اکنون و پس از اعلام حکم دادگاه، حسین دهدشتی، رئیس کمیته پیگیری پرونده متهم نفتی، با تأکید بر اینکه اعدام نمیتواند جرائم متهمان نفتی و همدستان او را جبران کند، گفت: « بهتر است اجرای حکم زنجانی و همدستانش تا زمان اعتراف آنها به دستهای پشت پرده، به تعویق بیفتد».
سیدحسین دهدشتی در گفتوگو با خبرگزاری خانه ملت، گفت: «دادگاه متهمان پرونده را مفسد فیالارض شناخته و به اعدام محکوم کرده است، اما باید بدانیم که اجرای اعدام برای این متهم نفتی، دستهای پشت پرده را که بیش از متهم درگیر با پرونده بودهاند، به فراموشی خواهد سپرد». نماینده مردم آبادان در مجلس شورای اسلامی، با بیان اینکه اعدام کمترین مجازات برای متهم نفتی است، افزود: «نباید با اعدام او در این برهه از زمان سایر افراد دخیل در این پرونده را به حال خود رها کرد». این نماینده مردم در مجلس نهم، با تأکید بر اینکه زنجانی، ویترین تخلفات گسترده برخی صاحبان قدرت است، تصریح کرد: «افراد صاحب نفوذ در پرونده زنجانی با داشتن جاه و مقام در دولت گذشته بیتالمال را به جیب زدند. زمینه فساد ایجادشده در پرونده بابک زنجانی به طور کامل از سوی افرادی صاحب قدرت و نفوذ طراحی شده که با اعدام وی، آنها از بند قانون متواری خواهند شد».
او ادامه داد: «شاید اعدام متهم نفتی درس عبرتی برای برخی باشد؛ اما به برخی دیگر، راههای پشتپردهبودن و حراج بیتالمال را آموزش خواهد داد». البته دهدشتی در پایان به نکتهای جالب اشاره کرده و گفته است: «زنجانی با داشتن عقبه بسیار هنوز امیدوار به آزادی است». او با بیان اینکه افراد دیگری نیز در پرونده متهم نفتی وامدار هستند، گفت: «درخواست ما از قوه قضائیه تعلل در اجرای حکم برای برخورد با این نوع دستهاست».بر اساس کیفرخواستی که توسط نماینده دادستان در دادگاه قرائت شد سه وزیر احمدینژاد و رئیس وقت بانک مرکزی با امضای نامه و تصویب مصوبهای حدود یک میلیارد و ٤٩٧ میلیون یورو پول نقد و چندین محموله نفت و میعانات گازی در اختیار زنجانی قرار دادهاند.
شایان ذکر است پیش از این سخنگوی قوه قضائیه در نودودومین نشست خبری خود گفته بود پرونده فساد نفتی دو بخش است و به اتهامات بسیاری دیگر از متهمان این پرونده در بخش دوم رسیدگی خواهد شد. باید منتظر ماند و دید آیا در نهایت حکم اعدام زنجانی تایید میشود یا خیر؟ و آیا عواملی که به دلایل مختلف امکان بروز جرایمی تا این حد بزرگ را برای او فراهم کردند هم معرفی و مجازات میشوند؟
به گزارش شرق، روز گذشته محسنیاژهای، سخنگوی قوه قضائیه، گفت: «دادگاه متهمان پرونده را مفسد فیالارض شناخته و به اعدام محکوم کرده است». جعفری دولتآبادی، دادستان تهران، هشتم اردیبهشت ٩٣ گفته بود: «بابک زنجانی هر زمان بدهی خود را پرداخت کند از زندان آزاد میشود». بابک زنجانی ٤٣ ساله، به دلیل اتهامات مالی بهویژه پرداختنکردن پول نفتی که برای فروش از وزارت نفت تحویل گرفته و همچنین پرداختنکردن مبلغی حدود یکمیلیاردو ٤٩٧ میلیون یورو پول نقدی که با دستور برخی مسئولان دولت سابق دریافت کرده بود، محاکمه شده است.
مهدی شمسزاده که نامش به عنوان متهم ردیف دوم در پرونده فساد نفتی مطرح است، خود را استاد دانشگاه لندن، دکترای اقتصاد، متأهل دارای دو فرزند، دارای تابعیت مضاعف ایرانی انگلیسی و ساکن انگلیس معرفی کرده است. او متولد ١٣٤٦ است که از ١٧ اسفند سال گذشته در بازداشت به سر میبرد و در جلسات رسیدگی به دادگاه متهمان فساد نفتی، بابک زنجانی را در دادگاه همراهی میکرد. اتهامات شمسزاده عبارت بود از افساد فیالارض به جهت اخلال در نظام اقتصادی و مشارکت در کلاهبرداری ١,٢ میلیارد یورویی.
حمید فلاحهروی که نامش به عنوان متهم ردیف سوم در پرونده فساد نفتی مطرح است، خود را متولد ١٣٤٠، بازنشسته، دارای مدرک دکترای صنایع، متأهل و دارای سه فرزند با تابعیت ایران و بدون سابقه کیفری و ساکن تهران معرفی کرده است. اتهامات متهم ردیف سوم بزرگترین پرونده نفتی هم به اتهامات دو متهم دیگر (بابک زنجانی و مهدی شمسزاده) نزدیک است. براساس کیفرخواست اتهامات متهم ردیف سوم دایر بر افساد فیالارض از طریق مشارکت در اخلال با علم به ضربهزدن به نظام جمهوری اسلامی، مشارکت عامدانه، مشارکت در ارتکاب جرائم مرتبط با جعل، مشارکت در کلاهبرداری یک میلیاردو ٢٠٠ میلیون یورویی از شرکت HK با استفاده از جعل، مشارکت در کلاهبرداری از تأمین اجتماعی و همچنین مشارکت در پولشویی است.
جزای نقدی زنجانی چقدر است؟
بر این اساس کیفرخواست صادرشده برای زنجانی، پولشویی او بالغ بر هزارو ٩٦٧ میلیون یورو بوده است که یکچهارم آن چیزی حدود ٤٩١ میلیون یورو میشود. حجتالاسلام والمسلمین غلامحسین محسنیاژهای در نودوسومین نشست خبری با اصحاب رسانه از صدور حکم پرونده بابک زنجانی و دو متهم دیگر پرونده فساد نفتی در دادگاه بدوی خبر داد و گفت: «دادگاه بدوی این سه متهم را مفسد فیالارض تشخیص داده و به اعدام محکوم کرده است. علاوه بر اعدام به رد مال به شاکی (شرکت ملی نفت ایران) و همچنین به جزای نقدی معادل یکچهارم پولشویی محکوم کرده است». بنابراین براساس کیفرخواست صادرشده برای زنجانی، پولشویی او رقمی بالغ بر هزارو ٩٦٧ میلیون یورو بوده است که یکچهارم آن چیزی حدود ٤٩١ میلیون یورو میشود، درصورتیکه این حکم قطعی شود بابک زنجانی علاوه بر اعدام باید این مبلغ را نیز علاوه بر میزان بدهی خود که براساس پول نفت محاسبه میشود، پرداخت کند».
وکیل زنجانی: قطعا به حکم اعتراض میکنیم
وکیل بابک زنجانی در واکنش به رأی صادرشده برای موکلش، گفت: «رأی صادره، رأی بدوی است و هنوز رأی قطعی صادر نشده است و قانونگذار بر این اساس برای رعایت دقت و اجرای عدالت رسیدگی چند مرحلهای را پیشنهاد کرده است». رسول کوهپایهزاده ادامه داد: «مرجع رسیدگی به اعتراض و تجدیدنظرخواهی رأیی که صادر شده، دیوان عالی کشور است که بعد از آنکه رأی به ما ابلاغ شد در یک فرصت زمانی ٢٠روزه قطعا اعتراض خودمان را به مرجع ذیصلاح تقدیم خواهیم کرد». او با بیان اینکه طبق اصول و مقررات بعد از آنکه رأی به طور کامل به ما ابلاغ شد لایحه فرجامخواهی و اعتراض خودمان را در مهلت مقرر به مرجع ذیصلاح تقدیم میکنیم، یادآور شد: «بنده یقین دارم که قضات عالیمقام دیوانعالی کشور هم آنچه که به عدالت نزدیک است را انشا خواهند کرد».
با اعدام زنجانی دستهای پشت پرده رها نشوند
از ابتدای مطرحشدن پرونده زنجانی، افراد مختلفی او را تنها ویترین یک جریان میدانستند. پیش از این امیرعباس سلطانی در ٢٧ آبان ٩٤ به «شرق» گفته بود: «بابک زنجانی یک ویترین است و این حرف یعنی افراد بسیاری پشت سر او ایستادهاند و او به پشتوانه افراد صاحبنفوذ و گردنکلفتی که از او حمایت کرده و میکنند، اقدام به توهین به مسئولان و فرافکنی میکند». اکنون و پس از اعلام حکم دادگاه، حسین دهدشتی، رئیس کمیته پیگیری پرونده متهم نفتی، با تأکید بر اینکه اعدام نمیتواند جرائم متهمان نفتی و همدستان او را جبران کند، گفت: « بهتر است اجرای حکم زنجانی و همدستانش تا زمان اعتراف آنها به دستهای پشت پرده، به تعویق بیفتد».
سیدحسین دهدشتی در گفتوگو با خبرگزاری خانه ملت، گفت: «دادگاه متهمان پرونده را مفسد فیالارض شناخته و به اعدام محکوم کرده است، اما باید بدانیم که اجرای اعدام برای این متهم نفتی، دستهای پشت پرده را که بیش از متهم درگیر با پرونده بودهاند، به فراموشی خواهد سپرد». نماینده مردم آبادان در مجلس شورای اسلامی، با بیان اینکه اعدام کمترین مجازات برای متهم نفتی است، افزود: «نباید با اعدام او در این برهه از زمان سایر افراد دخیل در این پرونده را به حال خود رها کرد». این نماینده مردم در مجلس نهم، با تأکید بر اینکه زنجانی، ویترین تخلفات گسترده برخی صاحبان قدرت است، تصریح کرد: «افراد صاحب نفوذ در پرونده زنجانی با داشتن جاه و مقام در دولت گذشته بیتالمال را به جیب زدند. زمینه فساد ایجادشده در پرونده بابک زنجانی به طور کامل از سوی افرادی صاحب قدرت و نفوذ طراحی شده که با اعدام وی، آنها از بند قانون متواری خواهند شد».
او ادامه داد: «شاید اعدام متهم نفتی درس عبرتی برای برخی باشد؛ اما به برخی دیگر، راههای پشتپردهبودن و حراج بیتالمال را آموزش خواهد داد». البته دهدشتی در پایان به نکتهای جالب اشاره کرده و گفته است: «زنجانی با داشتن عقبه بسیار هنوز امیدوار به آزادی است». او با بیان اینکه افراد دیگری نیز در پرونده متهم نفتی وامدار هستند، گفت: «درخواست ما از قوه قضائیه تعلل در اجرای حکم برای برخورد با این نوع دستهاست».بر اساس کیفرخواستی که توسط نماینده دادستان در دادگاه قرائت شد سه وزیر احمدینژاد و رئیس وقت بانک مرکزی با امضای نامه و تصویب مصوبهای حدود یک میلیارد و ٤٩٧ میلیون یورو پول نقد و چندین محموله نفت و میعانات گازی در اختیار زنجانی قرار دادهاند.
شایان ذکر است پیش از این سخنگوی قوه قضائیه در نودودومین نشست خبری خود گفته بود پرونده فساد نفتی دو بخش است و به اتهامات بسیاری دیگر از متهمان این پرونده در بخش دوم رسیدگی خواهد شد. باید منتظر ماند و دید آیا در نهایت حکم اعدام زنجانی تایید میشود یا خیر؟ و آیا عواملی که به دلایل مختلف امکان بروز جرایمی تا این حد بزرگ را برای او فراهم کردند هم معرفی و مجازات میشوند؟