از تحکیم تا تثبیت؛ از هشتم تا سوم

 از تحکیم تا تثبیت؛ از هشتم تا سوم   11 شهریور -96
ادعاشده سال 58 تا61  سال های تحکیم و تثبیت اتقلاب اسلامی نام نهاده شده است ولی گفته نشده به چه بهایی؟ چون سیاست صدورارتجاع وبحران وتروریسم خمینی شیاد به برون مرز واشغال سفارت آمریکا در13 آبان 58 و سپس تحریک وتهدید صدام ومداخله جویی خرابکارانه  درمسیر انتقال لوله نفت عراق موجب شروع جنگ خانمانسوز 8 ساله شد که بیش از1000 میلیارددلار خسارات جنگی باملیون هاشهروندکشته شده وبی خانمان وآواره  همراه بود درحالی که از سوی خمینی شیاد موهبت الهی نامیده شد .درادامه پس از 30 خرداد 60 شرکوب شدیدوحشیانه  همراه با بازداشت وشکنجه واعدام های جمعی ادامه یافت و...
تهران- ایرنا- در حافظه تاریخی انقلاب اسلامی‌ایران، سالهای بی بدیل 1361-1358 را می‌توان سالهای تحکیم و تثبیت انقلاب اسلامی‌ایران نام نهاد.
بهروز پورسینا درسرمقاله ای در روزنامه مردم سالاری، نوشت:این روزها در فضای سایبری (خوشبختانه در بیانات روز دوشنبه مقام معظم رهبری، نادرست بودن استفاده از ترجمه فضای مجازی برای فضای سایبر، به صراحت مورد تاکید قرار گرفت و چنین فرمودند که این فضا، اسمش مجازی است در حالیکه واقعا، فضای حقیقی است؛ موضوعی که از سال گذشته این قلم، به تفصیل و موشکافانه، طی چندین یادداشت مستقل، به نقد و بررسی آن با هدف رفع این نقیصه و خطای جدی پرداخته است) ‌تلاش‌های بی‌وقفه‌ای برای ایجاد انحراف‌های عمیق در خصوص ریشه‌ انقلاب اسلامی‌و رشد و نمو آن صورت می‌گیرد که اندک جریانهای صاحب بصیرت، مبادرت به پاکسازی برخی از این جریانهای آلاینده چشمه انقلاب کرده‌اند که البته در این باب، زیادش کم است چه رسد به این اقدامات محدود و حضور جماعتی اندک.

البته مدتها است که توان و کارکردهای بسیاری از جریانات دلسوز یا مدعیان دلسوزی برای انقلاب، یا صرف حمایت‌های متعصبانه از دولتهای نهم و دهم شد یا مصروف انتقادهای گسترده از دولت یازدهم. انتقادهایی که بسیاری ازآنها اگرچه تحت نام نقد بود اما عمدتا، برای مخالفت و مقابله و حتی بعضا، در راستای دشمنی با جریان دولت یازدهم هزینه شد که این جریان، همچنان بی وقفه به حرکت خود ادامه می‌دهد؛ کوتاه سخن به این جماعت می‌بایست گفت، این تذهبون! انقلاب اسلامی‌به همگرایی نیاز دارد و نه واگرایی.

یکی از مظلومیت‌های انقلاب اسلامی ‌در این است که فرصت تنفس آزاد و راحت را پس از استقرار جمهوری اسلامی‌بدست نیاورد. از همان سال 1358 گروه‌های عمدتا چپ کمونیست یا با گرایشات کمونیستی، جریانهای جدایی‌طلبانه را در بخش‌های مختلف مرزی کشور به راه انداختند که قوی ترین و سهمگین ترین آنان، جریان‌های برانداز جدایی طلب در منطقه کردستان بود. برای مقابله با این حرکات مخرب برانداز، مردم و نظام در همان شرایط نوزادی و کودکی انقلاب، هزینه‌های زیادی را متحمل شدند. یکی از مهمترین ضرباتی که به جریان ضد انقلابی با هدف تبدیل ایران به ایرانستان وارد آمد، تسخیر لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام در سال 1358 بود. حرکتی که از دلایل اصلی برای ترغیب صدام و حزب بعث کافر در شروع یک جنگ تمام عیار و حمله به سرزمین ایران در 31 شهریور ماه سال 1359 توسط آمریکا بود (یکی از جریانهای دروغ سازی که این ایام به شدت، در فضای سایبری در قلب و تحریف واقعیت‌های تاریخ انقلاب تلاش می‌کند، وارونه جلوه دادن علت حمله صدام به ایران است که گویا، تنها عامل موثر در این حادثه تقصیرهای خودمان و تهدیدات کشور ما علیه عراق بوده است).

در همین سالها بود که دستان اهریمنی گروه‌های برانداز، با شناسایی دقیق مهمترین و کلیدی ترین نفرات موثر در طراحی فکری - سیاسی و اجرایی مدیریت انقلاب از میان یاران امام راحل، ابتدا دست به ترور شهید مطهری و شهید تیمسار قرنی زدند و در ادامه، با ترور ناموفق آیت‌الله فقید‌هاشمی‌رفسنجانی و سپس مقام معظم رهبری در تیر ماه 1360 از طرحی بزرگ و اساسی برای نابودی انقلاب، پرده برداشته شد؛ طرحی ذیل عنوان ترور مدیران ارشد کشور در سه قوه قضاییه، مقننه و مجریه. هفتم تیر ماه 1360 با عروج خونین شهید مظلوم آیت‌الله دکتر بهشتی و 72 تن از افراد تاثیر گذار در کشور که بخش قابل توجهی از این شهدا، از نمایندگان مجلس شورای اسلامی‌بودند، فصل جدیدی در جمهوری اسلامی‌گشوده شد.

این فصل را می‌توان، تحکیم ستون‌های مبتنی بر قاعده پیروزی خون بر شمشیر نام نهاد. در ادامه، ترور دکتر سید حسن آیت، نماینده مجلسین خبرگان و مجلس شورای اسلامی، توسط سازمان برانداز منافقین در 14 مرداد 1360 نیز از رازهای سر به مهری است که شاید ابعاد واقعی آن را هیچگاه نتوان رمز گشایی کرد. در تکمیل این سناریوی براندازانه، با به شهادت رساندن رئیس جمهور و نخست وزیر کشور در انفجار تروریستی دفتر نخست وزیری در 8 شهریور 1360 در کنار طیف گسترده ای از ترورهای هدفمند و کور سازمان منافقین خلق در سطح کشور، قبل و بعد از انفجار دفتر نخست وزیری که از جمله آنها ترورهای شهدای محراب و شهید دکتر مفتح بود، دنیای استکباری و در راس آن آمریکا، شمارش معکوس برای سقوط جمهوری اسلامی‌ایران را آغاز کردند.

اما چه شد که نشد، آنگونه که جنود ابلیس می‌خواستند !؟ در این جاست که باید خمینی کبیر را بهتر شناخت؛ آری، در کرامات پیر جماران، روح‌الله، همین بس که با هدایت‌های پیامبرگونه‌اش نه تنها کشتی طوفان زده انقلاب اسلامی‌را به ساحل نجات رساند و از شرایط متزلزل به فضای تحکیم رسانید بلکه با فتح خرمشهر در سوم خرداد 1361 و قبول بزرگترین شکست در عملیات بیت المقدس از ارتش، سپاه و بسیج مردمی‌ایران اسلامی‌ازسوی صدام و حامیانش، انقلاب اسلامی‌ایران وارد دوره تثبیت شد. آری، روح الله در بروز کرامت‌ها بسیار کتوم بود؛ کرامتهایی که در این ایام، برخی گمشده خود را در آن و صرفا در زندگینامه‌ها جستجو می‌کنند که با آنکه در برخی موارد، این کار امری ممدوح و معرفت افزاست اما گویا برخی از اینان، از درک این بزرگترین کرامت‌های قرون یک فقیه حکیم عارف واصل فرزانه، به کلی غفلت کرده اند. کرامتهایی به نام کرامت‌های روح‌الله از 15 خرداد 1342 تا 22 بهمن 1357 و از 12 فروردین 1358 تا 15 خرداد 1368.

گرامی‌باد یاد و خاطره روح‌الله، شهداء، و سر به تیره تراب گذاشتگان از گذشتگان و بزرگان جمع نیروهای انقلاب اسلامی‌بخصوص شهدای والا مقامی‌چون شهید رجایی و دکتر باهنر که امروز، سالروز شهادتشان را گرامی ‌می‌داریم. یادشان زنده و راهشان همواره پر رهرو باد.

*
منبع:روزنامه مردم سالاری،1396،6،8
**
گروه اطلاع رسانی**1893**9131**انتشاردهنده:شهربانو جمعه