اوین نامه ی کیهان 15 شهریور -96
گزارش خبري – تحليلي اوین نامه ی كيهان
خشت اول بهشت را كج نگذاريد!
خشت اول بهشت را كج نگذاريد!
سربازجو شریعت نداری سیاست خودی وغیرخودی کردن
همراه با شیوه بازجویی وتحریف گری و سناریوی سازی را چون اساس کارش کرده لذا
همچنان این روش راا دامه می دهد . برای
همین چون شهردار جدیدتهران یک غیرخودیست
که جای سردارد زد قالیباف خودی شده است که
کاری با این نداشت اما شهردار جدید تهران شروع نکرده برایش پرونده گشوده و
انتقاد و کردن اتهام زدنو خط ونشان کشیدنو تعیین تکلیف کردن را شروع کرده است .
محمد علي
نجفي با اداي سوگند در حضور اعضا شوراي شهر ،کار خود را به عنوان شهردار تهران
آغاز کرد.
نجفي، گزينه نهايي اصلاح طلبان براي شوراي شهر بود و سندي مهم بر عقيم بودن جريان اصلاحات. نجفي که چند سال قبل بدليل بيماري قلبي، از سمت خود با عنوان رياست سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري استعفا داده بود، اکنون مسئوليتي که دهها برابر وسيع تر از سمت قبلي اوست را قبول کرده است!
سوگند يا ميثاق!؟
نجفي اولين شهرداري است که براي شروع کارش در حضور اعضاي شوراي شهر سوگند مي خورد.قرار بود او هم ميثاق نامه اي را امضا کند ،اما محسن هاشمي درخصوص چرايي تبديل ميثاق نامه به سوگند نامه مي گويد: بحث ميثاق نامه بين شوراي شهر تهران و شهردار مطرح شد که به پيشنهاد اعضا، ميثاق نامه به سوگندنامه تبديل شد.
هاشمي از تهيه متن سوگند نامه در کميسيون نظارت شوراي شهر تهران خبرداد و بعد هم اضافه کرد که : در کميسيون نظارت و حقوقي متن سوگند نامه تهيه و در نهايت به شهردار پايتخت ارائه شد.
اما اينکه او سوگند بخورد يا ميثاق نامه اي را امضا کند،تاثير چنداني در نقطه مهم و مغفول ماجرا ندارد. حتي اينکه او بيمار باشد يا برخوردار از سلامت کامل هم تاثيري در اصل ماجرا ندارد.
مسئله اينجاست که اساسا نجفي برصندلي اي نشسته که مقدمات قانوني و صلاحيت اکتساب آن را ندارد!
موضوع خيلي هم قديمي نيست، 8 سال قبل، در گرماگرم فتنه آمريکايي- اسرائيلي 88، نجفي در اردويي بود که به تعبير رهبر انقلاب،کشور را به لبه پرتگاه سقوط مي بردند! او البته خودش را خاموش کننده آتش فتنه معرفي مي کند اما ماجرا به اين سادگي ها هم نبود و خود آقاي نجفي و صدالبته دستگاه هاي امنيتي به خوبي از واقعيت ماجرا باخبرند.
نجفي اعلام کرده بود پس از نماز جمعه 29 خرداد همان سال، وي در هيچ راهپيمايي شرکت نکرده است اما با يک جست وجوي مختصر معلوم شد عکسي از وي در فضاي مجازي منتشر شده که وي را ميان تجمع کنندگان مقابل دانشگاه شريف نشان مي دهد!
صداقت، البته کف شرايط براي احراز يک پست مديريتي کليدي در ايران است که برخي از مواضع ايشان مخدوش کننده آن است.
آقاي نماينده!
ولي ماجرا واقعا فراتر از يکي دو حضور تحريک آميز بود. نجفي به همراه معصومه ابتکار،در سخت ترين روزهاي فتنه انگيزي فتنه گران به خانه کشته شدگان حوادث فتنه مي رفت و رسما آنها را به آشوب و اعتراض عليه نظام اسلامي دعوت مي کرد. به گفته برخي نمايندگان مجلس قبل در جريان سرکشي به خانواده هاي آسيب ديده و داغدار از فتنه انگيزي ها، آنها اظهار مي کردند که پيش از اين ديدار، نجفي و ابتکار در منزلشان حضور يافته صراحتا اعلام مي کردند «ما نماينده موسوي و کروبي هستيم، چرا شما مدعي شهدايي که داده ايد، نمي شويد؟!» او البته ادعا کرد اين سرکشي ها در قالب ماموريت شوراي شهر تهران بوده،اما رئيس وقت شورا،اين ادعاي دروغ را تکذيب کرد و برگي ديگر حاکي از عدم صداقت ايشان را آشکار کرد.
اين پيشينه ها باعث شد نجفي در دولت يازدهم از راهيابي به ساختمان وزارت آموزش و پرورش بازبماند.
آن تعهد فراموش شده!
مناسبات و رفتارهاي آن روزها را فقط در همان ظرف مي شود فهميد نه در ظرف ايران آرام امروز. در ظرف زماني که کشور از داخل و خارج دستخوش تهديد و فتنه بود و تازه فتنه گران داخلي،گراي تحريم و جنگ را به آمريکايي ها هم مي دادند! وطن فروشي آن روزها،چيزي بود که بعدها ،آمريکايي ها هم به کرات از آن ياد کردند و معلوم شد کساني که آن روزها در داخل ساز فتنه کوک مي کردند، سر بر کدام بالين داشتند و کارفرمايشان که بوده است؟!
سماحت و سعه صدر نظام در برخورد با فتنه گران خيلي ها را دچار توهم کرد. شايد لازم بود از همان ابتدا، مثل قبله آمال آن روزها و اين روزهايشان يعني ترکيه با کودتاگران برخورد مي شد و نه ،شايد هرچه انجام شد،خوب و به جا بود،اما هرچه بود،عوامل ميداني و ستادي فتنه ،بالجمله از اغماض نظام ،بهره بردند.
برخي همچون نجفي البته بازداشت نشدند، اما متعهد شدند دست از فتنه انگيزي بردارند و قرار شد هيچ پست و مسئوليت کليدي به ايشان واگذار نشود و به آنها که دلشان مي خواست ايران را به ثمن بخس به آمريکايي ها بفروشند،کار خطير و مسئوليت مهمي سپرده نشود اما...
استعلام پر ماجرا
وقتي اسم نجفي از بين اسم چند زن و مرد اصلاح طلب و هم سن و سال خودش براي شهرداري تهران انتخاب شد، مقرر شد که وزارت کشور حکم شهرداري او را صادر کند. اين امر افزون بر راي اعضا شوراي شهر،نيازمند يک مقدمه ساده ديگر هم بود و آن چيزي نبود جز استعلام از وزارت اطلاعات. فرايندي که با توجه به اهميتش، نهايتاً طي چند ساعت خاتمه مي يافت. يعني وزير کشور در نامه اي از وزير اطلاعات مي خواهد نظرش را درباره محمدعلي نجفي براي تصدي سمت شهرداري تهران اعلام کند و چون شهر تهران مهم است و نبايد لحظه اي بدون مسئول بماند،منطقي است که بلافاصله وزير اطلاعات دستور تهيه پاسخ را بدهد و طبيعتا پس از چند ساعت، پاسخ آماده مي شود.
اما کار نجفي بالا گرفت! چند ساعت به چند روز بدل شد و پاسخي نيامد! حتي براي شهرداري تهران سرپرست هم انتخاب شد،اما پاسخ نرسيد! فشارها بالا گرفت! در پرونده نجفي چه چيزي بود که مانع پاسخ مثبت مي شد!؟ آيا همان تک برگ سال 88 مانع بود و به مسئول با وجدان پرونده، اجازه نمي داد بي توجه به آن برگه، پاسخ بدهد!؟ آيا اوراق ديگري هم در پرونده بود که دست او را لرزان تر مي کرد!؟ کسي چيزي نمي گويد اما هرچه بود،نامه اي امضا نشد تا فشارها بالا گرفت و... بالاخره حکم صادر شد!
تازه اول راه است!
اما آمدن نجفي پايان راه نبود،قطعا گرايش هاي سياسي و ارتباطات حزبي او قرار است سرنوشت شهر تهران را دستخوش تغيير کند. نجفي نيامده ،تغييرات را کليد زد و از قضا همين حالا ،چند نفر از افرادي که سابقه و کارنامه روشني هم ندارند را به سمت هايي گمارده است. او رسانه شهر را به برخي از افراد تيم فتنه 78 و 88 سپرد و خيال همه را راحت کرد! در مسئوليت ها و معاونت ها هم، وازدگان برخي سمت ها مثل معاون مستعفي وزارت راه در ماجراي تلخ و فراموش شده قطار تبريز مشهد را به سمت معاون حمل ونقل و ترافيک تهران منصوب کرد. برخي از افراد ليست املاک نجومي را به معاونت هاي ديگر گمارد و خلاصه ماجرا آغاز شد!آنهم از سوي مديري که خود بر خلاف موازين و ضوابط روي صندلي شهرداري تهران نشسته است.
اصلاح طلبان ،سالها حسرت رانده شدن از بهشت بر دلشان مانده بود! درست بعد از شوراي شرم آور اول شهر تهران.حالا در رسيدن به بهشت ،هيجان و ولعي دارند که باعث شده حتي بهشت را هم با خشت کج بنا کنند! اين خشت کج، تا آخر ديوار را کج خواهد کرد.
نجفي، گزينه نهايي اصلاح طلبان براي شوراي شهر بود و سندي مهم بر عقيم بودن جريان اصلاحات. نجفي که چند سال قبل بدليل بيماري قلبي، از سمت خود با عنوان رياست سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري استعفا داده بود، اکنون مسئوليتي که دهها برابر وسيع تر از سمت قبلي اوست را قبول کرده است!
سوگند يا ميثاق!؟
نجفي اولين شهرداري است که براي شروع کارش در حضور اعضاي شوراي شهر سوگند مي خورد.قرار بود او هم ميثاق نامه اي را امضا کند ،اما محسن هاشمي درخصوص چرايي تبديل ميثاق نامه به سوگند نامه مي گويد: بحث ميثاق نامه بين شوراي شهر تهران و شهردار مطرح شد که به پيشنهاد اعضا، ميثاق نامه به سوگندنامه تبديل شد.
هاشمي از تهيه متن سوگند نامه در کميسيون نظارت شوراي شهر تهران خبرداد و بعد هم اضافه کرد که : در کميسيون نظارت و حقوقي متن سوگند نامه تهيه و در نهايت به شهردار پايتخت ارائه شد.
اما اينکه او سوگند بخورد يا ميثاق نامه اي را امضا کند،تاثير چنداني در نقطه مهم و مغفول ماجرا ندارد. حتي اينکه او بيمار باشد يا برخوردار از سلامت کامل هم تاثيري در اصل ماجرا ندارد.
مسئله اينجاست که اساسا نجفي برصندلي اي نشسته که مقدمات قانوني و صلاحيت اکتساب آن را ندارد!
موضوع خيلي هم قديمي نيست، 8 سال قبل، در گرماگرم فتنه آمريکايي- اسرائيلي 88، نجفي در اردويي بود که به تعبير رهبر انقلاب،کشور را به لبه پرتگاه سقوط مي بردند! او البته خودش را خاموش کننده آتش فتنه معرفي مي کند اما ماجرا به اين سادگي ها هم نبود و خود آقاي نجفي و صدالبته دستگاه هاي امنيتي به خوبي از واقعيت ماجرا باخبرند.
نجفي اعلام کرده بود پس از نماز جمعه 29 خرداد همان سال، وي در هيچ راهپيمايي شرکت نکرده است اما با يک جست وجوي مختصر معلوم شد عکسي از وي در فضاي مجازي منتشر شده که وي را ميان تجمع کنندگان مقابل دانشگاه شريف نشان مي دهد!
صداقت، البته کف شرايط براي احراز يک پست مديريتي کليدي در ايران است که برخي از مواضع ايشان مخدوش کننده آن است.
آقاي نماينده!
ولي ماجرا واقعا فراتر از يکي دو حضور تحريک آميز بود. نجفي به همراه معصومه ابتکار،در سخت ترين روزهاي فتنه انگيزي فتنه گران به خانه کشته شدگان حوادث فتنه مي رفت و رسما آنها را به آشوب و اعتراض عليه نظام اسلامي دعوت مي کرد. به گفته برخي نمايندگان مجلس قبل در جريان سرکشي به خانواده هاي آسيب ديده و داغدار از فتنه انگيزي ها، آنها اظهار مي کردند که پيش از اين ديدار، نجفي و ابتکار در منزلشان حضور يافته صراحتا اعلام مي کردند «ما نماينده موسوي و کروبي هستيم، چرا شما مدعي شهدايي که داده ايد، نمي شويد؟!» او البته ادعا کرد اين سرکشي ها در قالب ماموريت شوراي شهر تهران بوده،اما رئيس وقت شورا،اين ادعاي دروغ را تکذيب کرد و برگي ديگر حاکي از عدم صداقت ايشان را آشکار کرد.
اين پيشينه ها باعث شد نجفي در دولت يازدهم از راهيابي به ساختمان وزارت آموزش و پرورش بازبماند.
آن تعهد فراموش شده!
مناسبات و رفتارهاي آن روزها را فقط در همان ظرف مي شود فهميد نه در ظرف ايران آرام امروز. در ظرف زماني که کشور از داخل و خارج دستخوش تهديد و فتنه بود و تازه فتنه گران داخلي،گراي تحريم و جنگ را به آمريکايي ها هم مي دادند! وطن فروشي آن روزها،چيزي بود که بعدها ،آمريکايي ها هم به کرات از آن ياد کردند و معلوم شد کساني که آن روزها در داخل ساز فتنه کوک مي کردند، سر بر کدام بالين داشتند و کارفرمايشان که بوده است؟!
سماحت و سعه صدر نظام در برخورد با فتنه گران خيلي ها را دچار توهم کرد. شايد لازم بود از همان ابتدا، مثل قبله آمال آن روزها و اين روزهايشان يعني ترکيه با کودتاگران برخورد مي شد و نه ،شايد هرچه انجام شد،خوب و به جا بود،اما هرچه بود،عوامل ميداني و ستادي فتنه ،بالجمله از اغماض نظام ،بهره بردند.
برخي همچون نجفي البته بازداشت نشدند، اما متعهد شدند دست از فتنه انگيزي بردارند و قرار شد هيچ پست و مسئوليت کليدي به ايشان واگذار نشود و به آنها که دلشان مي خواست ايران را به ثمن بخس به آمريکايي ها بفروشند،کار خطير و مسئوليت مهمي سپرده نشود اما...
استعلام پر ماجرا
وقتي اسم نجفي از بين اسم چند زن و مرد اصلاح طلب و هم سن و سال خودش براي شهرداري تهران انتخاب شد، مقرر شد که وزارت کشور حکم شهرداري او را صادر کند. اين امر افزون بر راي اعضا شوراي شهر،نيازمند يک مقدمه ساده ديگر هم بود و آن چيزي نبود جز استعلام از وزارت اطلاعات. فرايندي که با توجه به اهميتش، نهايتاً طي چند ساعت خاتمه مي يافت. يعني وزير کشور در نامه اي از وزير اطلاعات مي خواهد نظرش را درباره محمدعلي نجفي براي تصدي سمت شهرداري تهران اعلام کند و چون شهر تهران مهم است و نبايد لحظه اي بدون مسئول بماند،منطقي است که بلافاصله وزير اطلاعات دستور تهيه پاسخ را بدهد و طبيعتا پس از چند ساعت، پاسخ آماده مي شود.
اما کار نجفي بالا گرفت! چند ساعت به چند روز بدل شد و پاسخي نيامد! حتي براي شهرداري تهران سرپرست هم انتخاب شد،اما پاسخ نرسيد! فشارها بالا گرفت! در پرونده نجفي چه چيزي بود که مانع پاسخ مثبت مي شد!؟ آيا همان تک برگ سال 88 مانع بود و به مسئول با وجدان پرونده، اجازه نمي داد بي توجه به آن برگه، پاسخ بدهد!؟ آيا اوراق ديگري هم در پرونده بود که دست او را لرزان تر مي کرد!؟ کسي چيزي نمي گويد اما هرچه بود،نامه اي امضا نشد تا فشارها بالا گرفت و... بالاخره حکم صادر شد!
تازه اول راه است!
اما آمدن نجفي پايان راه نبود،قطعا گرايش هاي سياسي و ارتباطات حزبي او قرار است سرنوشت شهر تهران را دستخوش تغيير کند. نجفي نيامده ،تغييرات را کليد زد و از قضا همين حالا ،چند نفر از افرادي که سابقه و کارنامه روشني هم ندارند را به سمت هايي گمارده است. او رسانه شهر را به برخي از افراد تيم فتنه 78 و 88 سپرد و خيال همه را راحت کرد! در مسئوليت ها و معاونت ها هم، وازدگان برخي سمت ها مثل معاون مستعفي وزارت راه در ماجراي تلخ و فراموش شده قطار تبريز مشهد را به سمت معاون حمل ونقل و ترافيک تهران منصوب کرد. برخي از افراد ليست املاک نجومي را به معاونت هاي ديگر گمارد و خلاصه ماجرا آغاز شد!آنهم از سوي مديري که خود بر خلاف موازين و ضوابط روي صندلي شهرداري تهران نشسته است.
اصلاح طلبان ،سالها حسرت رانده شدن از بهشت بر دلشان مانده بود! درست بعد از شوراي شرم آور اول شهر تهران.حالا در رسيدن به بهشت ،هيجان و ولعي دارند که باعث شده حتي بهشت را هم با خشت کج بنا کنند! اين خشت کج، تا آخر ديوار را کج خواهد کرد.