کارگر همیشه کارگر است

 کارگر همیشه کارگر است11 اردیبهشت 98
 چون کارگر محروم وزحمتکش  است و آخوند نیست تارئیس ورهبر شود . همچنین کارگر گاهی هم اخراج وبیکار می شود که دیگر کارگر فعال نیست.
تهران- ایرنا- به رغم چهره خسته و دل شکسته اش از ناملایمات زندگی و با وجود کوهی از غم و درد رنج و کسب درآمدی اندک از کارگری مقطعی مدام می گفت خدا هست و ناامید نیستم اما کمی آن طرف تر کارگری دیگر با موهای کاملا سپید فرزندان خود را دشمنان خود می خواند و می گفت چیکار کنم من پدرم.
به گزارش ایرنا، این جا میدان صادقیه تهران است کمی بالاتر به سمت خیابان مرزداران یکی از محله هایی است که طی چند سال گذشته تاکنون بسیاری از کارگران فصلی در نقاط مختلف آن استقرار دارند و آقا رضای 43 ساله ما نیز از جمله کارگران با ایمانی است که به رغم همه سختی های زندگی مدام خدا را شکر می کرد.

*
شب های بوستان ها خیلی سرد است
رضا با عنوان اینکه به لحاظ شرایط موجود ازدواج نکرده و مجرد هستم، گفت: عموما به صورت فصلی از شمال کشور برای کارگری به تهران عزیمت می کنم و هفته ای دو تا سه روز مشغول کار می شوم و شب ها را در بوستان های سطح شهر به صبح می رسانم اما شب ها خیلی سرد است.
به لحاظ درآمد کمی که دارم مجبورم برای نظافت فردی هر دو هفته یکبار به حمام عمومی بروم و در هر نوبت 11 هزار تومان پرداخت کنم اما از وضع موجود ناراضی نیستم.
دو برادر و یک خواهر دارم که هر کدام مشغول زندگی خودشان هستند و انگار نه انگار که برادری به اسم رضا دارند البته آن ها مقصر نیستند دوره زمانه خراب شده و من هم عین آن ها شده ام. با وجود اینکه دیپلم دارم و در رشته نقاشی ساختمان تخصص خاصی دارم اما باید از صبح تا شب در کنار خیابان به انتظار بنشینم تا شاید یکی برای کسب لقمه نانی ما را به کارگری بخواهد.

*
تشک مقوایی
رضا که در بین صحبت های خودش بیشتر می گفت خدا هست و کار خوبه خدا درست کنه برای لحظاتی سکوت می کرد و می گفت تا حالا شده در بوستانی بی سرپناه که تشک تو تکه ای مقوا و پتوی تو آسمانی تاریک و چراغ خوابت ستاره ها باشد، آیا تا به حال سرمای شب های بوستان در کنار چمن های خیس را تجربه کرده اید.
آیا تا به حال شب را با شکم گرسنه و در حسرت یک غذای گرم تا به صبح رسانده ای و از ترس بسیاری از مسایل ناامنی در چنین مکان هایی خواب های آشفته دیده ای اما من همه این ها را تجربه کرده و می کنم اما نارضی نیستم و راضیم به رضای خدا شاید که سرنوشت من این چنین بوده است.
اگر می شد سرنوشت را از سر، نوشت قطعا الان این جا نبودم و من نیز برای خودم سر و سامانی داشتم یا اینکه حداقل چشمانی هر روز منتظر آمدن من به منزل بود.
رضا می گفت خیلی سخت تر از همه این مسایل ساعات پایانی روز است زیرا که نه جایی داری و نه اینکه هیچ چشم انتظاری که منتظر آمدنت باشد و در حالی که کمترین امکانات اولیه زندگی حق مسلم هر انسانی است.

*
کارگر همیشه کارگر است
رضا در بین سخنان خود خطاب به مسئولان گفت: ساخت و راه اندازی مکانی برای استراحت و استحمام اینگونه کارگران در قالب ساماندهی کارگران فصلی می تواند اقدامی مناسب برای حل مشکلات این قشر از جامعه باشد.
وی گفت: از زمان بچگی خیلی دوست داشتم خلبان شوم اما متاسفانه امروز در کنار خیابان هستم و غیر از این لباس تنم هیچ چیزی از مال دنیا ندارم.
آنطرف تر کارگر دیگری با سن بالا و موهای کاملا سپید که به انتظار کار نشسته بود، گفت: اسماعیل نعمتی 60 ساله و متولد تبریز هستم که برای پرداخت 12 میلیون تومان بدهی برای کارگری به تهران آمده ام.
وی خود را دارای دو فرزند پسر و یک دخترعنوان کرد و گفت: فرزندانم آن گونه که باید وشاید حق فرزندی را ادا نکرده اند، من هم انتظاری ندارم، من پدرم و باید آن ها از من انتظار داشته باشند.
نعمتی می گفت، همه فرزندانم ازدواج کرده اند اما زندگی خرج داره و باید برای تامین مخارج زندگی کار کنم.

*
کارگران فصلی مظلومان جامعه هستند
وی ادامه می دهد: واقعا قشر کارگران فصلی مظلومان جامعه هستند چرا که باید ساعت ها منتظر باشند تا کسی کاری به ما بدهد.
وی می گوید: لباس هایم را در حمام می شورم و مجبورم شب ها با بستن طنابی بین دو درخت در بوستان ها آن ها را پهن کرده و خشک کنم تازه آنهم اگر دزدیده نشود.
سرویس های بهداشتی داخل بوستان ها از وضعیت مناسب بهداشتی برخوردار نیستند .
در صورت ولخرجی با دیگر کارگرانی که با آن ها آشنا شده ام خرید تخم مرغ و نان بربری بهترین غذای گرمی است که باید در گوشه ای بوستان ها و در پشت درختان دور از چشم مردم درست کرده و استفاده کنیم.
اسماعیل می گفت: در حالی که دلم برای فرزندان بی محبت خودم تنگ می شود اما متاسفانه آنها کمترین تمایلی برای دیدن من ندارند و حتی جویای احوال من نیز نیستند اما چه باید بکنم من پدرم و دلم برای آنها تنگ می شود و نگران حال آنها هستم.

*
امیدم را از دست داده ام
وی با بیان اینکه شرایط کار در شهرستان ها مهیا نبوده و از وضعیت خوبی برخوردار نیست، افزود: شرایط خیلی سختی دارم و اگر سوی دولت به هر نحو ممکن از افرادی همانند من حمایت می شد الان با این سن و سال مجبور نبودم به دور از خانواده بوده و در فضای باز شب ها را در بوستان های تهران تا به صبح برسانم.
او می گوید: از مبلغ 12 میلیون بدهی که دارم تاکنون حدود سه میلیون تومان را پرداخت کرده ام اما بخدا دیگر توان ندارم و نمی توانم شب ها را در بوستان های سرد بخوابم و خسته شده ام و همه امید خودم را از دست داده ام.
این کارگر فصلی که در ضلع شمال بوستان تقاطع بلوار دریا در سعادت آباد تهران به انتظار انجام کار برای کارگری ایستاده بود، گفت: خیلی دوست داشتم الان پیش فرزندانم بودم زیرا خیلی از اوقات دل تنگ فرزندام می شوم اما از شما می خواهم برایم دعا کنید زودتر بمیرم تا شاید این اوضاع خاتمه پیدا کند زیرا که خسته شده ام.
محمد ساجدی از دیگر کارگران به انتظار کار نیز که خود را متولد 1354 از روستای هزارچای شهرستان بجنورد معرفی می کرد، گفت: کارگر ساده بنایی هستم و عموما شب ها را در بوستان یا نگهبانی یکی از ساختمان های در حال ساخت که دوستم در آنجا نگهبان است را می خوابم.
یک دختر 12 ساله ، یک پسر 8 ساله دارم و فرزند کوچکترم 4 ماهه است و از کارگری ماهیانه حدود 300 هزار تومان برای همسرم واریز می کنم.
وی که خود را بیسواد و فاقد تخصص خاصی عنوان می کرد، افزود: البته می دانم این رقم بسیار ناچیز است اما چه کنم که خود من نیز در تهران فقط برای زنده ماندن به بیش از این مبلغ نیاز دارم.

*
نان بربری بهترین غذای گرم
ساجدی بهترین غذای خود را تکه ای نان بربری یا مثلا یک عدد کیک و کلوچه معمولی عنوان می کند و می گوید: دوری خانواده به خصوص دختر 12 ساله ام خیلی اذیتم می کند و با او که صحبت می کنم مدام گریه می کند و می گوید وقتی مامان برایمان برنج سفید درست می کند به یاد تو هستم و از گلویم پایین نمی رود.
وی می گوید: کارگران فصلی قشر بدبختی از جامعه هستند و هیچ پناهگاهی ندارند و اگر لطف و عنایت خدا نبود این لقمه نان را نیز برای خوردن نداشتیم.
وی می افزاید: بخشی از دیوار خانه ام چند ماه پیش در روستا به علت فرسودگی و اینکه از سنگ و گل درست شده در بارندگی ریزش کرد و مجبور شدم با هزار مصیبت به روستا برگشته و آن را ترمیم کنم .
محمد می گوید: آنقدر شرایط بدی دارم که نمی دانم چه باید بکنم و بدهی دو میلیون تومانی خودم به مغازه داخل روستا که به صورت قرضی از آنجا همسرم خرید می کند را چگونه پرداخت کنم.
از او پرسیدم می دانی روز کارگر چه روزی است، با خنده گفت، امروز زیرا که صبح از رادیو شنیدم اما ای کاش بجای فقط نام گذاری، مسئولان فکری برای حال و روز اشخاصی همانند من می کردند که مجبور نباشند خانه و کاشانه خود را رها کنند و در اینگونه شهرها سرگردان باشند زیرا که من یک ایرانی هستم.
11
اردیبهشت روز جهانی کار و کارگر نام گذاری شده که این مهم نشان بر اهمیت وجود و فعالیت قشر کارگر در هر جامعه است؛ جامعه کارگری هرکشور به عنوان سنگ بنای تولید و از محورهای توسعه و پیشرفت اقتصادی آن کشور است از این رو برطرف کردن دغدغه ها و مشکلات این قشر می تواند زمینه ساز ایجاد تحولات اقتصادی و اجتماعی جامعه را هموار سازد.
گزارش از بهروز سلطانیان