فارغ
التحصیلان دانشگاه و معضل سبقت گرفتن عرضه از تقاضا11 اردیبهشت 98
اقتصاد ورشکسته ومصرفی و غیر تولیدی ووارداتی
وبحرانی است وموازی دانشگاه های مدرک سازی شده است که درمجموع موجب عدم اشتغال
فارغ التحصیلان دانشگاه ها شده است.
تهران- ایرنا- کارشناسان بر این باورند
که عرضه و تقاضای کار برای فارغ التحصیلان ناهمساز بوده و دچار عدم توازن است و بر
این اساس خروجی دانشگاه ها با ورودی بازار کار همخوانی ندارد.
به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های
خبری ایرنا، طبق نظر کارشناسان اقتصادی، امروزه نه تنها بیکاری به یکی از مشکلات اصلی
اقتصاد کشور بدل شده، بلکه بالا بودن آمار فارغ التحصیلان دانشگاهی در میان
بیکاران چالشی است که مساله ی بیکاری را پیچیده تر و بغرنج تر کرده است.
بنابر دیدگاه جمعیت شناسان، جمعیت ایران در دهه ی شصت رشد جهشی داشته و بدین ترتیب میلیون ها نوزاد در این دهه به دنیا آمدند که بعدها با وارد شدن به هر دوره ای مسائل و مشکلاتی را با خود به همراه داشتند. برای مثال ورود این جمعیت به دوران مدرسه آموزش و پرورش را با مشکل کمبود کلاس و در نتیجه دوشیفته شدن مدارس مواجه ساخت.
بعدها با ورود آنها به سن دانشگاه جامعه شاهد رشد قارچ گونه ی انواع مختلف دانشگاه ها شهرهای کوچک و بزرگ بود. رشد این دانشگاه ها به حدی بود که برخی کارشناسان معتقدند که از نظر کمی، تعداد دانشگاه های ما بیشتر از کل دانشگاه های قاره اروپا بوده است. بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی درواقع ظهور دوباره ی یک مساله به تعویق افتاده است.
** آمارها چه می گویند
اشتغال و بیکاری از جمله مهمترین دغدغه های سیاستمداران در همه کشورهای جهان بوده و معمولاً یکی از ملاک و معیارهای اصلی در ارزیابی کارنامه حکومت ها و دولت ها به شمار می رود. بیکاری، علاوه برکارکرد سیاسی دارای پیامدهای مهم اقتصادی و اجتماعی بوده و در واقع همین پیامدها است که می تواند مساله بیکاری را به چالشی بزرگ برای هرکشوری تبدیل کند. گسترش فقر و به دنبال آن شیوع انواع آسیب ها و مسائل اجتماعی از سرقت و ناامنی گرفته تا اعتیاد و بیکاری می تواند به طور مستقیم و غیر مستقیم با بیکاری مرتبط باشد.
طبق گزارش های مرکز آمار در سال ١٣٩٧، ٤٠,٥ درصد جمعیت ١٠ ساله و بیشتر از نظر اقتصادی فعال بودهاند؛ یعنی در گروه شاغلان یا بیکاران قرار گرفتهاند. نرخ بیکاری جوانان ١٥ تا ٢٩ ساله حاکی از آن است که ٢٥,١ درصد از فعالان این گروه سنی در سال ١٣٩٧ بیکار بودهاند. یکی از نکات مهم در آمار بیکاری کشور همین نرخ بالای بیکاری جوانان است. کشور ما در حال حاضر در دورانی به سر می برد که جمعیتی جوان به شمار می رود. در اصلاح جمعیت شناسی از آن به عنوان پنجره فرصت جمعیتی یاد می کنند. بالا بودن نرخ بیکاری جوانان به معنای از دست دادن این فرصت است. بدون شک بخش قابل توجهی از این جوانان تحصیلکرده هم هستند. از این رو بیکاری در این سن نوعی معضل مضاعف به شمار می رود.
به طور کل آمار نشان می دهد نرخ بیکاری جمعیت 10 ساله و بیشتر فارغ التحصیلان آموزش عالی 18.1 درصد(1254050). این عدد برای زنان 28.1 و برای مردان 12.9 درصد بوده است.
سهم جمعیت بیکار 10 ساله و بیشتر فارغ التحصیل آموزش عالی از کل بیکاران، 38.5 درصد است. این عدد برای مردان 26.1 و برای زنان 65.9 بوده است.
نکته قابل توجه دیگر سهم بالای زنان در جمعیت بیکار فارغ التحصیل آموزش عالی است. این مساله موضوع بیکاری را باز هم پیچیده تر می کند. زیرا مساله بیکاری در میان زنان با توجه به آمار بالای زنانی که دچار تجرد قطعی شده اند و همچنین آمار بالای زنان سرپرست خانوار از اهمیت ویژه ای برخوردار است. علاوه بر این ها موضوع اشتغال زنان حتی برای زنان متأهل و حفظ کیان خانواده از اهمیت زیادی برخوردار است. خانواده ها به مانند سابق نمی توانند با یک حقوق مشکلات معیشتی شان به ویژه در مورد مسکن را حل کنند.
** دانشگاه و عدم توازن بین عرضه و تقاضا
نیروی انسانی هم حامل و هم هدف برنامه های توسعه است. از یک طرف رشد اقتصادی به طور خاص و توسعه به طور کل توسط نیروی انسانی شاغل در بخش های مختلف کشاورزی، خدمات و صنعت تحقق پیدا می کند. از طرف دیگر تمامی برنامه های توسعه هدفی جز پیشرفت و آسایش و رفاه جامعه ندارند.
در هر کشوری تربیت این نیروی انسانی تا حدود زیادی در دست نظام آموزشی و علی الخصوص آموزش عالی است. در واقع مهمترین رسالت نظام آموزش عالی در هر کشوری تربیت نیروی انسانی کارآمد، خلاق و کارآفرین برای پیشبرد برنامه ها و اهداف توسعه است.
در اکثر کشورهای توسعه یافته بین تعداد دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی و بازار کار تناسبی منطقی وجود دارد. عرضه و تقاضا در این حوزه رعایت می شود. در این کشورها بخشی از نیروی فعال از نظر اقتصادی اصلاً وارد دانشگاه نمی شوند و به طور مستقیم بعد از تحصیلات دبیرستان جذب بازار کار می شوند. کسانی که در پی دست یابی به شغل های بهتری باشند و یا علاقه مند به ادامه تحصیل باشند وارد دوره آموزش عالی می شوند.
اما در کشور ما برعکس این قضیه اتفاق افتاده است. تعداد زیادی به دلیل نبود بازار کار و به امید یافتن شغل برای ادامه تحصیل وارد دانشگاه می شوند. تقاضا برای ورود به دانشگاه بالا بوده و این امر موجب عرضه نیروی انسانی تحصیل کرده مازاد بر نیاز به بازار کار شده است. نکته دیگر اینکه جهش جمعیتی دهه شصت و پیدایش جمعیتی میلیونی و مشتاق ادامه تحصیل در دانشگاه گسترش و توسعه ی بی رویه انواع مختلف دانشگاه ها را در پی داشت.
طبق گزارش رسانه ها و بنا به آخرین گزارش موسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی وزارت علوم، تعداد 2569 دانشگاه در کشور وجود دارد که از این میان تعداد 530 واحد سهم دانشگاه آزاد بوده، 309 موسسه غیرانتفاعی، 170 مرکز فنی حرفه ای، 466 مرکز پیام نور، 953 واحد علمی کاربردی و 141 دانشگاه دولتی( وزارت علوم، تحقیقات و فناوری) در 31 استان کشور ثبت شده است.
همچنین طبق این آمار، ، استانهای کردستان، ایلام، چهارمحال بختیاری و زنجان کمترین و استانهایی نظیر تهران، آذربایجان شرقی، فارس و خراسان رضوی بیشترین تعداد مراکز و واحد دانشگاهی را دارند.
دو نکته در آمار و ارقام فوق از اهمیت برخوردار است. نخست اینکه تعداد دانشگاه های کشور بسیار بیشتر از دانشگاه های کشورهای توسعه یافته اروپایی و غیره است. این امر بیانگر این نکته است که توسعه آموزش عالی و داشتن دانشگاه ها و دانشجویان و در نتیجه فارغ التحصیلان دانشگاهی زیاد به معنای توسعه یافتگی یک جامعه نیست. دوم اینکه با توجه به سطح توسعه یافتگی بیشتر دانشگاه ها در استان های توسعه یافته ایجاد شده اند این در حالی است که استان های کمتر توسعه یافته بیشترین آمار بیکاران را دارند.
طبق آمار مرکز آمار، نرخ بیکاری در استان های آذربایجان غربی 14.7، البرز 14.7، چهارمحال و بختیاری، 17.4، خوزستان 15.7، سیستان و بلوچستان 16، کردستان 14.6 و کرمانشاه 18.7 درصد است.
هرچند در این آمار تعداد فارغ التحصیل دانشگاهی به تفکیک استان ها موجود نیست با این وجود می توان نتیجه گرفت که نرخ بالای بیکاری کل در این استان ها به معنای بالا بودن تحصیل کردگان بیکار در آنها نیز هست.
به طور کل توسعه نامتوازن و نابرابری منطقه ای و استانی توزیع نامتوازن اشتغال و بیکاری فارغ التحصیلان را نیز در بر داشته است.
بنابر دیدگاه جمعیت شناسان، جمعیت ایران در دهه ی شصت رشد جهشی داشته و بدین ترتیب میلیون ها نوزاد در این دهه به دنیا آمدند که بعدها با وارد شدن به هر دوره ای مسائل و مشکلاتی را با خود به همراه داشتند. برای مثال ورود این جمعیت به دوران مدرسه آموزش و پرورش را با مشکل کمبود کلاس و در نتیجه دوشیفته شدن مدارس مواجه ساخت.
بعدها با ورود آنها به سن دانشگاه جامعه شاهد رشد قارچ گونه ی انواع مختلف دانشگاه ها شهرهای کوچک و بزرگ بود. رشد این دانشگاه ها به حدی بود که برخی کارشناسان معتقدند که از نظر کمی، تعداد دانشگاه های ما بیشتر از کل دانشگاه های قاره اروپا بوده است. بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی درواقع ظهور دوباره ی یک مساله به تعویق افتاده است.
** آمارها چه می گویند
اشتغال و بیکاری از جمله مهمترین دغدغه های سیاستمداران در همه کشورهای جهان بوده و معمولاً یکی از ملاک و معیارهای اصلی در ارزیابی کارنامه حکومت ها و دولت ها به شمار می رود. بیکاری، علاوه برکارکرد سیاسی دارای پیامدهای مهم اقتصادی و اجتماعی بوده و در واقع همین پیامدها است که می تواند مساله بیکاری را به چالشی بزرگ برای هرکشوری تبدیل کند. گسترش فقر و به دنبال آن شیوع انواع آسیب ها و مسائل اجتماعی از سرقت و ناامنی گرفته تا اعتیاد و بیکاری می تواند به طور مستقیم و غیر مستقیم با بیکاری مرتبط باشد.
طبق گزارش های مرکز آمار در سال ١٣٩٧، ٤٠,٥ درصد جمعیت ١٠ ساله و بیشتر از نظر اقتصادی فعال بودهاند؛ یعنی در گروه شاغلان یا بیکاران قرار گرفتهاند. نرخ بیکاری جوانان ١٥ تا ٢٩ ساله حاکی از آن است که ٢٥,١ درصد از فعالان این گروه سنی در سال ١٣٩٧ بیکار بودهاند. یکی از نکات مهم در آمار بیکاری کشور همین نرخ بالای بیکاری جوانان است. کشور ما در حال حاضر در دورانی به سر می برد که جمعیتی جوان به شمار می رود. در اصلاح جمعیت شناسی از آن به عنوان پنجره فرصت جمعیتی یاد می کنند. بالا بودن نرخ بیکاری جوانان به معنای از دست دادن این فرصت است. بدون شک بخش قابل توجهی از این جوانان تحصیلکرده هم هستند. از این رو بیکاری در این سن نوعی معضل مضاعف به شمار می رود.
به طور کل آمار نشان می دهد نرخ بیکاری جمعیت 10 ساله و بیشتر فارغ التحصیلان آموزش عالی 18.1 درصد(1254050). این عدد برای زنان 28.1 و برای مردان 12.9 درصد بوده است.
سهم جمعیت بیکار 10 ساله و بیشتر فارغ التحصیل آموزش عالی از کل بیکاران، 38.5 درصد است. این عدد برای مردان 26.1 و برای زنان 65.9 بوده است.
نکته قابل توجه دیگر سهم بالای زنان در جمعیت بیکار فارغ التحصیل آموزش عالی است. این مساله موضوع بیکاری را باز هم پیچیده تر می کند. زیرا مساله بیکاری در میان زنان با توجه به آمار بالای زنانی که دچار تجرد قطعی شده اند و همچنین آمار بالای زنان سرپرست خانوار از اهمیت ویژه ای برخوردار است. علاوه بر این ها موضوع اشتغال زنان حتی برای زنان متأهل و حفظ کیان خانواده از اهمیت زیادی برخوردار است. خانواده ها به مانند سابق نمی توانند با یک حقوق مشکلات معیشتی شان به ویژه در مورد مسکن را حل کنند.
** دانشگاه و عدم توازن بین عرضه و تقاضا
نیروی انسانی هم حامل و هم هدف برنامه های توسعه است. از یک طرف رشد اقتصادی به طور خاص و توسعه به طور کل توسط نیروی انسانی شاغل در بخش های مختلف کشاورزی، خدمات و صنعت تحقق پیدا می کند. از طرف دیگر تمامی برنامه های توسعه هدفی جز پیشرفت و آسایش و رفاه جامعه ندارند.
در هر کشوری تربیت این نیروی انسانی تا حدود زیادی در دست نظام آموزشی و علی الخصوص آموزش عالی است. در واقع مهمترین رسالت نظام آموزش عالی در هر کشوری تربیت نیروی انسانی کارآمد، خلاق و کارآفرین برای پیشبرد برنامه ها و اهداف توسعه است.
در اکثر کشورهای توسعه یافته بین تعداد دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی و بازار کار تناسبی منطقی وجود دارد. عرضه و تقاضا در این حوزه رعایت می شود. در این کشورها بخشی از نیروی فعال از نظر اقتصادی اصلاً وارد دانشگاه نمی شوند و به طور مستقیم بعد از تحصیلات دبیرستان جذب بازار کار می شوند. کسانی که در پی دست یابی به شغل های بهتری باشند و یا علاقه مند به ادامه تحصیل باشند وارد دوره آموزش عالی می شوند.
اما در کشور ما برعکس این قضیه اتفاق افتاده است. تعداد زیادی به دلیل نبود بازار کار و به امید یافتن شغل برای ادامه تحصیل وارد دانشگاه می شوند. تقاضا برای ورود به دانشگاه بالا بوده و این امر موجب عرضه نیروی انسانی تحصیل کرده مازاد بر نیاز به بازار کار شده است. نکته دیگر اینکه جهش جمعیتی دهه شصت و پیدایش جمعیتی میلیونی و مشتاق ادامه تحصیل در دانشگاه گسترش و توسعه ی بی رویه انواع مختلف دانشگاه ها را در پی داشت.
طبق گزارش رسانه ها و بنا به آخرین گزارش موسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی وزارت علوم، تعداد 2569 دانشگاه در کشور وجود دارد که از این میان تعداد 530 واحد سهم دانشگاه آزاد بوده، 309 موسسه غیرانتفاعی، 170 مرکز فنی حرفه ای، 466 مرکز پیام نور، 953 واحد علمی کاربردی و 141 دانشگاه دولتی( وزارت علوم، تحقیقات و فناوری) در 31 استان کشور ثبت شده است.
همچنین طبق این آمار، ، استانهای کردستان، ایلام، چهارمحال بختیاری و زنجان کمترین و استانهایی نظیر تهران، آذربایجان شرقی، فارس و خراسان رضوی بیشترین تعداد مراکز و واحد دانشگاهی را دارند.
دو نکته در آمار و ارقام فوق از اهمیت برخوردار است. نخست اینکه تعداد دانشگاه های کشور بسیار بیشتر از دانشگاه های کشورهای توسعه یافته اروپایی و غیره است. این امر بیانگر این نکته است که توسعه آموزش عالی و داشتن دانشگاه ها و دانشجویان و در نتیجه فارغ التحصیلان دانشگاهی زیاد به معنای توسعه یافتگی یک جامعه نیست. دوم اینکه با توجه به سطح توسعه یافتگی بیشتر دانشگاه ها در استان های توسعه یافته ایجاد شده اند این در حالی است که استان های کمتر توسعه یافته بیشترین آمار بیکاران را دارند.
طبق آمار مرکز آمار، نرخ بیکاری در استان های آذربایجان غربی 14.7، البرز 14.7، چهارمحال و بختیاری، 17.4، خوزستان 15.7، سیستان و بلوچستان 16، کردستان 14.6 و کرمانشاه 18.7 درصد است.
هرچند در این آمار تعداد فارغ التحصیل دانشگاهی به تفکیک استان ها موجود نیست با این وجود می توان نتیجه گرفت که نرخ بالای بیکاری کل در این استان ها به معنای بالا بودن تحصیل کردگان بیکار در آنها نیز هست.
به طور کل توسعه نامتوازن و نابرابری منطقه ای و استانی توزیع نامتوازن اشتغال و بیکاری فارغ التحصیلان را نیز در بر داشته است.