همانقدر كه احساس فقرداريم فقيريم؟

همانقدر كه احساس فقرداريم فقيريم؟18خرداد-98
چون جایگاه شهروندان دررژیم ولایت فقیه متوازن ومتعادل نیست و نوسان بسیار فاحش است چون  بستگی به نزدیکی ودوری افراد به مراکز کانون های قدرت وثروت دارد؛ بنابراین نوع احساس  به فقر شهروندان تفاوت 180 درجه ای با هم  دارد.
خانواده‌هایی كه سطح مالی پایینى دارند تلاش می‌کنند مثل خانواده‌های ثروتمند رفتار کنند اما به خاطر وضعیت مالی که دارند، از یک جایی به بعد دیگر توانایی رقابت ندارند و اینجا درست جایی است که «فقر احساسی» به وجود می‌آید.
همانقدر كه احساس فقرداريم فقيريم؟
گروه خانواده؛ نعیمه موحدنقل محافل و نُقل مجالس خیلی از دورهمی‌های فامیلی چه در این روزها که خانواده‌ها وضعیت اقتصادی پیچیده‌ای را تجربه می‌کنند و چه در دوره‌های قبل، مسائل اقتصادی و صحبت از گرانی‌ها و ارزانی‌هاست.
از سوژه‌های اصلی این مجالس، مقایسه وضعیت اقتصادی ایران با دیگر کشورهاست. بعد از این حتما صحبت به مقایسه قشر ثروتمند و ضعیف و بعد هم انتقاد از سیاست‌های اقتصادی می‌رسد. اما اغلب افراد نه دانش اقتصادی لازم درباره این موضوع را دارند و نه روایت‌هایی را که مطرح می‌کنند از منابع موثقی گرفته‌اند.
اما در هر صورت خلائی در این بین وجود دارد که خانواده‌ها را درگیر مسائل اقتصادی می‌کند و حتی حرف آن را به محافل خانوادگی و دورهمی‌ها می‌کشاند. خلاءهای ناشی از بی جواب ماندن سوال‌هایی از این دست که آیا ایرانی «فرهنگ مصرف‌گرایانه» دارند یا «اسراف‌کار»؟ و آیا خانواده‌های ایرانی به همان اندازه که فقیر باشند، احساس فقر می‌کنند یا بیشتر؟
در گزارش پیش رو؛ دکتر ابراهیم رزاقی از نوع نگاه خانواده‌های ایرانی به مسائل اقتصادی و نحوه برخورد آن‌ها با منابع ثروتشان گفته است. در پایان هم راهکارهایی برای بهبود وضعیت زندگی خانواده‌های کم‌درآمد ارائه داده‌ است.

فرهنگ مصرف‌گرایانه مخصوص خانواده‌های ثروتمند است
اینکه ایرانی‌ها فرهنگ مصرف‌گرایانه‌ای دارند گزاره درستی است اما نه برای همه خانواده‌های ایرانی. خانواده‌های ثروتمند و به خصوص آن‌هایی که ثروت خود را از راه‌هایی غیر از تولید به دست آورده‌اند بیشتر گرفتار فرهنگ مصرف‌گرایانه هستند. این خانواده‌ها به خاطر فراوانی ثروتى که دارند، اغلب دچار وضعیتی می‌شوند که معنی زندگی را صرفا در مصرف بیشتر و بیشتر می‌بینند. چه در مصرف موادخوراکی که همیشه دنبال بهترین و گران‌ترین برندها هستند، چه در خرید خانه که لوکس‌ترین و تجملاتی‌ترین آن‌ را می‌خواهند و چه حتی در خرید ماشین که انسان گاهی تعجب می‌کند کسی دو میلیارد تومان پول بدهد و یک ماشین بخرد، اما این اتفاق می‌افتد.

چشم وهم‌چشمی فقر احساسی می‌آورد
اما این نوع خرج کردن برخلاق تفکر خانواده‌های ثروتمند اینطور نیست که به کسی آسیب نرساند. خانواده‌های متوسط و فقیر هرکدام به نوعی تحت‌ تاثیر این وضعیت قرار می‌گیرند. چشم و هم‌چشمی‌های مخرب هم معمولا در این سطح اتفاق می‌افتد. خانواده‌هایی با سطح مالی پایین تلاش می‌کنند مثل خانواده‌های ثروتمند رفتار کنند اما به خاطر وضعیت مالی که دارند، تا یک‌ جایی کشش این چشم و هم چشمی را دارند. از یک جایی به بعد دیگر توانایی رقابت ندارند و اینجا درست جایی است که «فقر احساسی» به وجود می آید و فقر احساسی هم باعث احساس تحقیر خواهد شد.
 خانواده فقیر تا قبل از این از زندگی خود رضایت نسبی داشته و با کم و کاست خود می‌ساخته است. خانواده متوسط هم به قول معروف دستش به دهانش می‌رسیده و حتی در حد خودش لذت از سرمایه و پول هم می‌برده است اما وقتی الگویش را یک خانواده ثروتمند قرار می‌دهد احساس می‌کند که اگر سال‌ها هم بدود به آن زندگی نخواهد رسید و اینگونه احساس می‌کند که همیشه فقیر بوده و همیشه فقیر خواهد ماند.

تبلیغات مردم را به مصرف‌گرایی دعوت می‌کنند
به این وضعیت، اوضاع نامناسب و دعوت هر چه بیشتر به مصرف‌گرایی را هم اضافه کنید. تبلیغاتی که در نظر نمی‌گیرند چند درصد مخاطبین آن‌ها توانایی خرید محصولاتشان را دارند اما آن‌ها را در سطح وسیع و برای هر مخاطبی با هر توان مالی تبلیغ می‌کنند.
تبلغیات معمولا این‌طور القا می‌کند که شخصیت شما به مصرف فلان محصول بستگی دارد و این آسیب دیگری است که به خانوده‌ای که توانایی خرید آن محصول را ندارد، وارد مى‌شود. رسانه‌های تصویری نمونه‌هایی از خانواده‌ها با امکانات خاصى را نشان می‌دهند که درصد کمی از جامعه هستند اما اینطور جا انداخته می‌شود که این افراد ثروتمند یا افرادی که به راحتی پولشان را خرج می‌کنند اکثریت مردم جامعه هستند. پس طبیعی است که دیگر خانواده‌ها هم با وضعیت‌های مالی متفاوت بخواهند جزئی از این کل باشند و مدام با این حسرت زندگى کنند.

فرهنگ ما، فرهنگ قناعت است
فرهنگ ما نه تنها با مصرف‌زدگی مخالف است بلکه توصیه به قناعت دارد. فرهنگ مصرف‌زدگی انسان را تک بعدی می‌کند و تک بعدی شدن در بعد مصرف از بدترین اتفاقاتی است که می‌شود برای روح یک انسان بیفتد.
اولین قدم برا اینکه گرفتار فرهنگ مصرف‌گرایانه نشویم این است که ببینیم چه کسی یا چه خانواده‌ای را الگوی خودمان قرار داده‌ایم. رفت‌وآمد با خانواده‌هایی که از نظر سطح مالی با ما برابر یا پایین‌تر هستند کمک بزرگی به خودمان است. این انتخاب شرایطی را به وجود می‌آورد که فکر کنیم کسی که از ما درآمد کمتری دارد چه طور زندگی می‌کند پس ما هم می‌توانیم با همین الگو زندگی کنیم و شاد باشیم.

با هردرآمدی می‌شود پس‌انداز کرد
در علم اقتصاد گفته می‌شود که خانواده هرچقدر هم که فقیر باشد می تواند بخش کمی از درآمد خودش را پس‌انداز کند. این پس‌انداز مقوله مهمی است برای اینکه بتوانیم به خواسته‌های مادی لازم خود برسیم و سطح زندگی را ارتقا بدهیم. البته نمی‌شود از اقلام ضروری مثل خرید لبنیات یا کرایه خانه گذشت اما مثلا می ‌شود خانه‌ای در قسمت پایین‌تر شهر گرفت یا خانه‌ای با متراژ پایین‌تر خریداری کرد.
واضح است که این قناعت کردن‌ها نباید با دلخوری و از روی اجبار باشد. واگرنه فرد دچار همان «فقر احساسی» می‌شود. این قناعت کردن باید از روی آگاهی و برای رسیدن به یک هدف بلند مدت باشد.

مدیریت هزینه را آموزش بدهیم
شاید والدینی باشند که هنوز هنر مدیریت خانه و زندگی و دخل و خرج را بلد نیستند. اما اگر این والدین توسط رسانه‌ها یا آموزش رسمی مطلع بشوند قطعا فرزندانی تربیت می‌کنند که سطح مالی خود را درک کرده و می‌توانند از آن سطح مالی بهترین استفاده را ببرند و کمترین میزان اسراف را داشته باشند. اساس این آموزش این است که همیشه بنا بر به دست آوردن ضروری‌ترین چیز در زندگی بگذاریم و مابقی را هرچند ناچیز، پس‌انداز کنیم.
این بچه‌ها باید بیاموزند که تحت هر شرایطى باید مقوله پس‌انداز کردن را جدى بگیرند و براى آن برنامه داشته باشند. اما در ابتدا والدین و خانواده‌ها باید به این نتیجه‌ برسند و زندگى رضایت‌بخشى در کنار مصرف معقول و پس‌انداز به اندازه و به جا داشته باشند تا فرزندانى که در این خانواده‌ها تربیت مى‌شوند نیز به راه قناعت و رضایت ناشى از آن هدایت شوند