درد عشق ! 12 دی - 92
در
مکتب شیخ بحثی در گرفتتدی مریدان همچون مردان درون صف ارزاق قیمت دولتی از سر و کول هم بالا رفتندی، یکی از مریدان گفتندی درد عشق از همه درد ها افزون بودندی دیگری جفت پا وسط حرفش پریدنی وگفتندی ای نادان، گرسنگی نکشیدندی تاکه درد عشق از یاد ببردندی .....یکی دیگرابراز
فضل کردندی وخطاب به یاران گفتندی که گویا تجربه ناداشتندی که درد دندان بسی ازدو درد دیگر بدتر بودنی . بهر حال اندرین جمع هرکس دردی را بدترین دانستندی و بر
آن اصرار ورزیدن کردندی تا که مریدی راننده ی اتوبوس را آواز بدادی که از درد زایمان تابه تنگ آمدن ادرار در اتوبوس
بین راهی توقف ضرورت داشتندی تا درد
زایمان علاج کردنی و رفع حاجت برآورد شدندی ......
شیخ از دور بر این بحث عمیق مریدن نظاره گر کردندی ناگهان مریدی نالید و گفت شیخنا ، کدامیک را تائید نمودندی؟
شیخ
بگفتندی هیچکدام، زیرا تا به حال با مانتو
و دامن و جوراب شلواري و چادر در مستراح
نرفتندی و تجربه ناداشتندی نا گیج ومبهوت
بمانندی كدوم رو را بالا بکشندی ؟ كدوم رو پايين آوردندی تا در جا عاشقي از يادببردنی ؟
مریدان
جملگی گریستند ی و نعره ها سر بدادنی و مسیر
بیت جماران در پیش رفتندی تا بسر منزل مقصود دویدندنی تا رهبر با روضه راه علاج
کردندی .