برای خنده

برای خنده
توضیحات : اولاً : با پوزش از شهروندان اصفهانی با لهجه شیرین وبا حال شان. دوماً: از اینکه اصفهانی ها زرنگ وحساب گرند شکی وجود ندارد چون من دوستان اصفهانی دارم که چنین اند .چون مدتی پیش نزد دوست خوب اصفهانی در شهر دیگری مهمان بودم که خودش چند جوک با حال اصفهانی گفت. سوماً ضمیمه جوک است و جوک  نه جدی که  برای خنده است .  چهارماً : ً  گفته می شود تا نباشد چیزکی ، مردم نگویند چیزها . بالاخره اینکه همانگونه که اشاره شد هدف فقط برای خنده است ونه چیز دیگر زیرا خیلی وقت است که خنده نوبر شده چون اوضاع اقتصادی بشدت بحرانی شده و بقیه غیر اصفهانی ها هم آموخته اند که مقصد بودن در این شرایط نه چیز بدی نیست که ضروریست . امید که توضیح قبول افتد و جای سئوال باقی نمانده باشد. پس بخوانید وکمی بخندید وغم واندوه رافراموش کنید واحسنت بر شهروندان خوب اصفهانی مان بگویید که چنین اقتصاد دانند.
مصارف جعبه یکبار مصرف پنیر در اصفهان:
1-
خود پنیر
2-
قالب یخ
3-
پیمونه برنج
4-
جا قرصی
5-
جا ادویه‌ای
6-
جا مدادی
7-
کاسه حمام
8-
تفاله گیر ظرفشویی
9-
تحویل به بازیافت
10-
افسوس خوردن که چرا دادنش بازیافت
------------------
خمیازه چیست؟!
حرکت نمایشی اصفهانی ها، برای بیرون کردن مهمان از خانه!
----------------
اولين قومي كه به فن آوري نانو دست پيدا كرد ند .اصفهانيها بودند . نانو پنير ، نانو گوجه ؛ نانو خيار
----------------------
دختر اصفهانیه به دوست پسرش می گه شب بیا خونمون اگه موقعیت خوب بود  من یه سکه می اندازم پایین ، شب می شه : دختره یه سکه می اندازه پایین ولی  هرچقدر وامیسته میبینه پسره بالا نمیاد سرش رو از پنجره بیرون می بره و بهش میگه چرا نمیای پسره میگه دارم دنبال سکه می گردم دختره میگه بیا بالا بهش کش بسته بودم الان تو دستمه
-------------------------
اصفهانیه تصادف کرده بوده نشسته بوده وسط خیابون میزده تو سرش که ماشینم! ماشینم .داغون شد! خاک تو سرم شد. افسره میره بهش میگه بدبخت انقدر حرص ماشینتُ زدی.که نفهمیدی دست چپت از مچ قطع شده! اصفانیه یه نیگاه میکنه به دستش و میگه:یا حضرتعباس ساعتم!
--------------------
اصفهانیه میره تهران بچش میگه بابا اینارا به سِگ میگن سَگ
-------------------
اصفهانیه یکشب پیتزا میخوره ؛
نان خشک میاد به خوابش و میگه :
آهای بی وفا . . . دیگه دوستم نداری؟!!
------------------------
اصفهانیه داشته رو خودش آب یخ میریخته ، میگن چرا اینجوری میكنی؟ میگه می خوام سرما بخورم. میگن چرا؟ میگه اخه یه پنیسلین دارم داره تاریخش میگذره
---------------------
یه تیکه آهن محکم روی پای یه اصفهانی میفته داد میزنه میگه آااااااااااااخ کفشم!!
------------------
يه شخصي از خيابون رد ميشده ، ميبينه يه بچه اصفهاني نشسته كنار خيابون گريه  ميكنه. جلو ميره و ميگه چي شده عزيزم ، پسر بچه ميگه سكه 25 توماني ام را  گم كرده ام. مرد ميگه اينكه گريه نداره بيا اين25 توماني مال تو! بچه باز  هم به گريه كردن ادامه ميده ، مرد ميپرسه ديگه چيه ؟ بچه ميگه اگه اون سكه را گم نكرده بودم الان 50 تومن پول داشتم!!
------------------
اصفهانیه در حال مرگ بوده از زنش می پرسه محمد کجاست ؟ زنش میگه : همین جا کنارت  نشسته . میگه علی کجاست ؟ زنش میگه اون طرفت نشسته . میگه حامد کجاست ؟ میگه اونم همین جاست . یهو داد می زنه پس برای چی چراغ اون اتاق بی خودی روشنه ؟؟؟
------------------
یه روز یارو از یکی از محله های اصفهان می گذشته،می بینه یه دختر بچه  اصفهانی گوشواره های طلا داره،به بچه می گه دختر جون این گوشواره ها رو به  من می دی؟ دختره می گه اگه صدای خر در بیاری بهت می دم یارو شروع می کنه به عرعر کردن و بعد می گه گوشواره ها رو بده، دختره بهش می گه تو که خری می  دونی اینها طلاست و من که آدمم نیمیدونم طلاست؟
------------------
یه بار یه اصفهانیه داشته با خانوادش از جلوی یه رستوران رد میشده بوی خوب غذا رو احساس می کنن. به بچه هاش میگه بچا اگه بچای خبی باشیند یه دفه دیگه هم از اینجا رددون می کونم.

----------------------
تهرانیه  واسه اصفهانیه تعریف میکرده : رفتم خونه ، دیدم زنم داره ظرف میشوره ، بغلش کردم و بردمش توی اتاق ، اصفهانیه سرشو تکون میده و میگه :آآ شیر آ آبـَم واز و واز!