صدا ونامه های شما 29 بهمن -92
* يك شهروند تهراني: چرا مسئولان پيگير اختلاسها و فسادهاي مالي آنگونه كه بايد نميشوند
فقط مدتي رسانهاي ميشود و بعد معلوم نميشود چه ميشود! اما اگر يك جوان بخت
برگشته كه مهريه زنش دير شود سريعاً حكم جلب او را ميگيرند و به خاطر قسط مهريه و
عدم پرداخت آبروي او هم ميرود، اما معلوم نيست با مفسدان اقتصادي چقدر با قاطعيت
برخورد ميشود؟ * مستجابي از تهران: لطفاً تذكر بدهيد چرا كارگران روزمزد و همچنين زنان سرپرست خانوار
كه وابسته به هيچ نهاد و بيمه و سازماني نيستند سهمي از سبد كالا دريافت نكردند؟
آيا اين عدالت است؟ * يك طرفدار ورزش از تهران: چندي پيش رويانيان مدير عامل سابق پرسپوليس گفته
بود خانهام را به مبلغ 2 ميليارد تومان فروختهام براي پرسپوليس! ديگر ندارم
پرداخت كنم چون من يك حقوق بگير هستم!! به ايشان بگوييد برادر عزيز من هم يك حقوق
بگير هستم و 26 سال سابقه خدمت دارم، ولي هنوز مستأجرم! حقوق بگير و خانه 2
ميلياردي؟! ايستگاه مترو يا سيبري؟! ايستگاه مترو امام خميني(ره) بسيار سرد است و بيشباهت
به سيبري نيست!به طوري كه مسافران منتظر ترن؛ پس از گذشت دقايقي در اين ايستگاه،
از سرما ميلرزند. حتي كاركنان مترو نيز از سرما گله دارند! از مسئولان بهرهبرداري
شركت مترو درخواست رسيدگي داريم
صداي شما
* يك شهروند تهراني: چرا مسئولان پيگير اختلاسها و فسادهاي مالي آنگونه
كه بايد نميشوند فقط مدتي رسانهاي ميشود و بعد معلوم نميشود چه ميشود! اما
اگر يك جوان بخت برگشته كه مهريه زنش دير شود سريعاً حكم جلب او را ميگيرند و به
خاطر قسط مهريه و عدم پرداخت آبروي او هم ميرود، اما معلوم نيست با مفسدان
اقتصادي چقدر با قاطعيت برخورد ميشود؟
* مستجابي از تهران: لطفاً تذكر بدهيد چرا كارگران روزمزد و همچنين
زنان سرپرست خانوار كه وابسته به هيچ نهاد و بيمه و سازماني نيستند سهمي از سبد
كالا دريافت نكردند؟ آيا اين عدالت است؟
* يك طرفدار ورزش از تهران: چندي پيش رويانيان مدير عامل سابق
پرسپوليس گفته بود خانهام را به مبلغ 2 ميليارد تومان فروختهام براي پرسپوليس!
ديگر ندارم پرداخت كنم چون من يك حقوق بگير هستم!! به ايشان بگوييد برادر عزيز من
هم يك حقوق بگير هستم و 26 سال سابقه خدمت دارم، ولي هنوز مستأجرم! حقوق بگير و
خانه 2 ميلياردي؟!
* اسماعيلي از تهران: به شهردار تهران بگوييد مدتهاست در سطح شهر
تبليغ "قدم اول را معاينه فني خودروها در پاكيزگي هواي شهرمان" دانستيد
اگر دقت بفرماييد 90 درصد خودروها معاينه فني دارند، لطفاً شما قدم دوم را برداريد
و اعلام بفرماييد چكار خواهيد كرد تا مردم حس نكنند باز هم سركارند!
* خانم بشير از لواسانات: كساني كه مخالف توافق هستهاي هستند به
نظرم دلشان براي ملت و مشكلات پيش پايشان نميسوزد و به بهانه اداي تكليف مخالفت
خودشان را اعلام ميكنند. به اين افراد بگوييد شما رضاي دل خود را در رضايت خدا ميدانيد،
درحالي كه چنين نيست.
* نوري از تهران: شبكه مستند سيما روز 22 بهمن ساعت13 فيلمي راجع به
ايران و آمريكا نشان داد كه هيچ تصوير و صحبتي از ارديبهشت ماه سال 58 كه واقعه
طبس و طوفان شن بوجود آمد و پس از آن سخنان مهمي توسط حضرت امام(ره) ايراد شد،
گفته نشد، چرا؟!
* چند تلفن از تهران: به مسئولان اداره راهنمايي و رانندگي تهران
بزرگ بگوييد با توجه به نزديكي روزهاي پايان سال، خوب است هرچه سريعتر براي
جلوگيري از ترافيك آخر سال از حالا به فكر چاره باشند
نامههاي شما
استمداد يك مادر از مسئولان دولتي و افراد خير
ستون صداي شما همواره سنگ صبور مردم بوده و به خود ميبالد كه اگر
توانسته باشد قدمي هر چند كوچك در جهت انعكاس مشكلات برداشته باشد. روز گذشته وقتي
تلفنها زنگ ميخورد، زن سالخوردهاي از آن سوي خط با صدايي لرزان و بيرمق كه
انگار علاوه بر سرما، روزگار نيز بر آن وارد شده باشد، گفت: اگر ميتوانيد منتي بر
من و همسر پيرم بگذاريد و وقت ملاقات كوتاهي از آقاي رئيسجمهور براي ما بگيريد تا
بتوانيم مشكلاتي را كه در كهولت با آن دست و پنجه نرم ميكنيم به اطلاع ايشان
برسانيم.
با صداي محزون خود ادامه داد: سوگند به خدايي كه شاهد همه ماست نه قصد تكدي داريم و نه عوامفريبي ميكنيم. بلكه ميخواهيم مشكلاتي را كه ما را از ادامه زندگي نااميد كرده به ايشان منعكس كنيم تا شايد راه چارهاي جلوي پاي ما بگذارند. دردمندانه، رنج زندگياش را بازگو ميكرد كه وقتي شنيد كاري از ما براي گرفتن وقت ديدار از رئيسجمهور برنميآيد، انگار آخرين تيرش نيز به سنگ خورده باشد، بغضش تركيد و گفت: به خدا كه ما آبرو داريم و نميتوانيم گدايي كنيم. در تهران منزل كوچكي داشتيم ولي بيماري شوهرم و انجام دو عمل جراحي و از كار افتادگي او باعث شد سرپناهمان را بفروشيم و در اطراف كرج جايي را اجاره كنيم. در ادامه با تاثر گفت: دخترم را با بدبختي و با كار سخت و طاقت فرساي شوهرم روي ماشين مسافركشي كه از فروش خانه خريده بوديم به خانه بخت فرستاديم ولي با به سرقت رفت ماشين، همه اميدهاي ما براي ادامه زندگي بر باد رفت. شوهرم از غصه خانهنشين شد و با حقوق از كار افتادگي 550 هزار تومان قادر به پرداخت اجاره خانه نشديم و بناچار، پسر بزرگم را كه عقب افتاده و مهجور بود در تهران به بهزيستي سپرديم. اينجا بود كه ديگر هق هق گريه امانش نداد و بعد از مدتي مكث گفت: اكنون يك سال است كه نتوانستهام به ديدن پسرم از كرج به آسايشگاه تهران بيايم زيرا چون پايم ياراي رفتن ندارد و بر عصا تكيه ميكنم و بايد براي رفت و آمد به تهران 30 هزارتومان هزينه كنيم. مثل ابر باران گريه ميكرد و ميگفت: ما با سيلي صورتمان را سرخ ميكنيم و به هر بانكي هم كه براي گرفتن وام رفتهايم تا وامي جهت خريد يك پيكان قراضه براي مسافركشي و رد ديون تهيه كنيم، بينتيجه بوده است. در پايان مكالمه تلفني اين مادر سالخورده كه در تنگدستي و عسرت بسر ميبرد به او قول دادم حالا كه نميتوانم از مسولين براي او وقت بگيرم لااقل مشكل او را منعكس كنم تا فرد خيري بتواند براي او دست همتي بالا بزند. *شماره تلفن و آدرس اين مادر دلسوخته و نيازمند در دفتر روزنامه موجود ميباشد.
با صداي محزون خود ادامه داد: سوگند به خدايي كه شاهد همه ماست نه قصد تكدي داريم و نه عوامفريبي ميكنيم. بلكه ميخواهيم مشكلاتي را كه ما را از ادامه زندگي نااميد كرده به ايشان منعكس كنيم تا شايد راه چارهاي جلوي پاي ما بگذارند. دردمندانه، رنج زندگياش را بازگو ميكرد كه وقتي شنيد كاري از ما براي گرفتن وقت ديدار از رئيسجمهور برنميآيد، انگار آخرين تيرش نيز به سنگ خورده باشد، بغضش تركيد و گفت: به خدا كه ما آبرو داريم و نميتوانيم گدايي كنيم. در تهران منزل كوچكي داشتيم ولي بيماري شوهرم و انجام دو عمل جراحي و از كار افتادگي او باعث شد سرپناهمان را بفروشيم و در اطراف كرج جايي را اجاره كنيم. در ادامه با تاثر گفت: دخترم را با بدبختي و با كار سخت و طاقت فرساي شوهرم روي ماشين مسافركشي كه از فروش خانه خريده بوديم به خانه بخت فرستاديم ولي با به سرقت رفت ماشين، همه اميدهاي ما براي ادامه زندگي بر باد رفت. شوهرم از غصه خانهنشين شد و با حقوق از كار افتادگي 550 هزار تومان قادر به پرداخت اجاره خانه نشديم و بناچار، پسر بزرگم را كه عقب افتاده و مهجور بود در تهران به بهزيستي سپرديم. اينجا بود كه ديگر هق هق گريه امانش نداد و بعد از مدتي مكث گفت: اكنون يك سال است كه نتوانستهام به ديدن پسرم از كرج به آسايشگاه تهران بيايم زيرا چون پايم ياراي رفتن ندارد و بر عصا تكيه ميكنم و بايد براي رفت و آمد به تهران 30 هزارتومان هزينه كنيم. مثل ابر باران گريه ميكرد و ميگفت: ما با سيلي صورتمان را سرخ ميكنيم و به هر بانكي هم كه براي گرفتن وام رفتهايم تا وامي جهت خريد يك پيكان قراضه براي مسافركشي و رد ديون تهيه كنيم، بينتيجه بوده است. در پايان مكالمه تلفني اين مادر سالخورده كه در تنگدستي و عسرت بسر ميبرد به او قول دادم حالا كه نميتوانم از مسولين براي او وقت بگيرم لااقل مشكل او را منعكس كنم تا فرد خيري بتواند براي او دست همتي بالا بزند. *شماره تلفن و آدرس اين مادر دلسوخته و نيازمند در دفتر روزنامه موجود ميباشد.
ايستگاه مترو يا سيبري؟!
ايستگاه مترو امام خميني(ره) بسيار سرد است و بيشباهت به سيبري
نيست!به طوري كه مسافران منتظر ترن؛ پس از گذشت دقايقي در اين ايستگاه، از سرما
ميلرزند. حتي كاركنان مترو نيز از سرما گله دارند! از مسئولان بهرهبرداري شركت
مترو درخواست رسيدگي داريم. دنيا كاشفي - تهران