گزیده ها قسمت چهارم 6 مهر -96
بعد از این اتفاقات، زنان سرزمین من نیز با تجمع جلو اداره تاکسیرانی از این اقدام شکوهمند راننده مذکور تشکر کردند و با ذکر این نکته که «هیچجای دنیا هیچ مردی تا حالا زنش را هوا نکرده بود. مثلا خانوم انوشه انصاری ممکن است رفته باشد فضا، اما آنطور که باید هوا نشده است»
پوریا عالمی در روزنامه شرق نوشت:
در روزهای گذشته فیلمی از نصفجهان - ملقب به اصفهان- منتشر شد که یک راننده فداکار تاکسی، یک خانم را گذاشته روی شیشه جلو و گازش را گرفته و دارد میرود. دیروز هم معاون شهردار اصفهان گفت چیز خاصی نبوده و اون خانومه، همسر راننده بوده.
راننده با همسرش اختلافنظر داشته و سعی کرده با نشاندن همسرش روی شیشه جلو، بهنحویکه او از آنتن ماشین آویزان شود تا نیفتد، مشکلشان را حل کند. عیبی هم ندارد. ما دیروز رفتیم تاکسی سوار شویم و از بد حادثه خوردیم به همین راننده مذکور و سر کرایه تاکسی که او ٥٠٠ تومان بیشتر میخواست دچار مشکل شدیم.
بعد آقای راننده برای حل مشکل پیشآمده، با نشاندادن شیشه جلو گفت خودت با زبان خوش برو بشین. وقتی گفتوگو منطقی باشد آدم مجاب میشود.
ما هم که آدم منطقی، سریع مجاب شدیم و از ماشین پیاده شدیم و رفتیم نشستیم روی شیشه. راننده محترم گازش را گرفت و ما از علمک آنتن آویزان شده بودیم و همچون پرچم در باد به اهتزاز درآمدیم. در همین وانفسا یکی از خوانندگان روزنامه شرق ما را شناخت و داد زد: دمت گرم عالمی... پرچم طنزنویسها بالاست... .
در همین وانفسا راننده محترم سرش را از پنجره درآورد و گفت: نه داداش... پرچمش کجا بالا بود؟ دارم بادش میدم خشک شه... و بعد قاهقاه خندید و برای اینکه «به هم نخندیم، با هم بخندیم»، برفپاککن را زد تا من هم خندهام بگیرد. حالا شما تصور کن من روی شیشه جلو، آویزان از علمک آنتن، برفپاککن هم هی از چپ و راست میخورد توی پکوپهلومان. واقعا که خندهدار بود.
بعد از این اتفاقات، زنان سرزمین من نیز با تجمع جلو اداره تاکسیرانی از این اقدام شکوهمند راننده مذکور تشکر کردند و با ذکر این نکته که «هیچجای دنیا هیچ مردی تا حالا زنش را هوا نکرده بود. مثلا خانوم انوشه انصاری ممکن است رفته باشد فضا، اما آنطور که باید هوا نشده است»
و بعد از کمیته نوبل خواستند نوبل صلح را بدهد به این آقای راننده. چرا؟ چون در جامعهای که زنها در جامعه نقش فرعی دارند و دیده نمیشوند و دولتها هم به زنها در ویترین مدیریتی نقش نمیدهند، این مرد فداکار اصفهانی به بهترین و کاملترین و جامعترین شکل، همسرش را نهتنها در بستر جامعه که در آسمان جامعه به نمایش گذاشته است.
البته اداره راهنمایی و رانندگی سریع وارد عمل شد و دیروز مصوب کرد با توجه به فرهنگ ایرانی، آویزانکردن زنان در بیرون ماشین ممنوع است، مگر اینکه مشکل خانوادگی باشد و شوهر بخواهد مشکلش را با همسرش حل کند.
طراحان ایجاد کردستان در پشت این توطئه، در فکر ایجاد کشوری جدید با تجزیه عراق، ترکیه، سوریه و ایران هستند و رسما قلب منطقه خاورمیانه را مورد هدف قرار داده اند و باید برای مقابله با این فتنه صهیونیستی همه کشورهای اسلامی دست به دست هم داده و این جنین رشد نایافته که میخواهد به اسرائیل دوم تبدیل شود را سقط کنند.
ایکنا نوشت:
در هفته دفاع مقدس قرار داریم، هفتهای که یادآور هشت سال مجاهدت و تلاش برای حفظ تمامیت ارضی کشور است. صدها هزار نفر سالها با عشق به میهن در جبهههای نبرد حق علیه باطل بدون هیچ چشمداشتی و صرفا به خاطر پایبندی به آرمانهای امام راحل (ره) و حفظ میهن اسلامی از دست متجاوزان بعثی حضور یافتند.
پیگیری آرمانها و اهداف امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری، یعنی اتحاد جهان اسلام چند سالی است به میدانهای نبرد خارج از کشور منتقل شده و بسیاری از جوانان این مرز و بوم برای حفظ اتحاد جهان اسلام و در کنار آن تمامیت ارضی عراق و سوریه راهی میدانهای نبرد شدهاند تا با از بین بردن عناصر تکفیری - صهیونیستی، کماکان شاهد عراق یکپارچه باشیم که بعد از سرنگونی رژیم بعثی توانسته است مجال بیشتری را برای رشد افکار شیعی فراهم آورد.
هنوز از آزادی بسیاری از مناطق تحت سلطه داعش در عراق زمان زیادی نمیگذرد و چند روزی است سردار «قاسم سلیمانی» وعده سرکوب کامل داعش در دو ماه آینده را داده است، اما امپریالیسم جهانی و در راس آن رژیم جعلی صهیونیستی از طریق کُردهای عراق به دنبال فتنه جدیدی در منطقه هستند. باید به اجبار باور کنیم که جنگ، ناآرامی و خشونت بخشی از فرهنگ خاورمیانه را شکل می دهد و گویی قرار است قصه پدید آمدن رژیمهای جعلی در منطقه نقطه پایانی نداشته باشد. ظاهرا برای استکبار جهانی ایجاد جوامع بزرگ و جدید در منطقه خاورمیانه به مثابه تهیه یک جامعه بزرگ است.
در خارج از مرزهای کشور بر اساس واقعیتهای موجود روابط بینالملل نمیتوانیم دیگران را به رعایت منافع ملیمان متعهد کنم، اما مشخص نیست مرز منافع ملی در داخل باید چگونه تعریف شود تا اجماع همگانی بین همه سطوح ارگان نظام، نهادهای رسمی و غیر رسمی، صاحب نظران و مردم ایجاد شود. هر اتفاقی که در داخل کشور و یا خارج از کشور میافتد باز برخی به دنبال رساندن صدایی متفاوت از داخل کشور هستند. با توجه به قرار گرفتن در هفته دفاع مقدس احساس میشد در این برهه بیش از زمانهای دیگر باید حفظ تمامیت ارضی کشور مود توجه صاحب نظران باشد، اما متأسفانه شاهد آن هستیم در واکنشها به رفراندوم اقلیم کردستان نسبت به این امر غفلت جدی شده و برخی بسیاری از واقعیتهای موجود اقلیم را که در آینده تمامیت ارضی کشور را به طور جد مورد تهدید قرار خواهد داد نادیده گرفته و به استقبال مستقل شدن اقلیم کردستان بر مبنای افکار باستانگرایانه رفتهاند. این صاحبنظران هنوز مشخص نکردهاند اگر قرار بر تجزیه دولت عراق است پس چرا اکنون بسیاری از جوانان این مرز و بوم به دنبال کوتاه کردن دست تعدیگران در عراق و سوریه هستند. آیا واقعا تجزیه عراق و سوریه کمکی به افکار ناسیونالیستی و باستانگرایی آنها خواهد کرد؟
مسعود بارزانی با حمایت علنی و همهجانبه رژیم جعلی صهیونیستی به دنبال تجزیه کشور عراق به عنوان دومین کشور پرجمعیت شیعی خارومیانه است و این نزدیکی و قرابت به وضوح در رفتارهای حامیان بارزانی قابل رؤیت است و همواره در مراسمهای مختلف اقلیم، پرچمشان را دوشادوش پرچم رژیم صهیونیستی به اهتراز در میآورند.
رویکرد اصلی نظام و مقام معظم رهبری با عطف به اینکه این اتفاق نامیمون در آینده نزدیک منطقه را آبستن حوادث متعددی خواهد کرد کاملا مشخص بوده و نسبت به آن موضعگیریهای مشخص را اعلام کردهاند و در این راستا طی چند روز اخیر اقدامات عملی و عینی همچون بستن مرزهای هوایی و زمینی را شاهد هستیم. با وجود تمامی این خطوط قرمز کشور و نظام باز ملاحظه مینماییم که برخی به صراحت از حق تعیین سرنوشت ملتها در این منطقه سخن میرانند و بدون توجه به منافع ملی تلاش در رساندن صدای دیگری از داخل به خارج هستند.
این نوع رفتار، زمانی که از سوی یک استاد حوزه روابط بین الملل تکرار می شود بسیار تعجبآور میشود چرا که بدون توجه به منافع ملی و موضعگیری مشخص ارگانهای رسمی کشور و با تمام افتخار به استقبال جدایی اقلیم کردستان از عراق میرود و از آن به عنوان «ایران دوم» یاد میکند.
«احمد نقیبزاده» استاد گروه علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه تهران، در بخشی از یادداشت جدید خود تحت عنوان «استقلال اقلیم کردستان؛ یعنی تولد ایران دوم» آورده است: «دولت کردستان به مرکزیت اربیل هیچگاه علیه ایران شمشیر نخواهد کشید و دوستیاش با دشمنان ما از جمله اسرائیل را به ضرر ایران توسعه نخواهد داد. همه ویژگیها و خصوصیات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی که در این منطقه وجود دارد باعث میشود تا من از تولد محتمل «ایران دوم» از آن یاد کنم؛ ایران دومی که انشاءالله بدین سان شکل خواهد گرفت هیچگاه خاک خود را در اختیار معاندان ایران قرار نخواهد داد».
در ابتدای این یادداشت نیز اشاره شده است «کُردها و دیگر ایرانیان دارای پیوندهای عمیق و ناگسستنی تاریخی و فرهنگی هستند از سه خانوادهای که امپراتوری ایران را تشکیل میدادند، مادها، پارسها و پارتها، که گام اول را مادها یا کردها برداشتند».
در حالی در این نوشتار نویسنده سخن از این رانده است که به باور من دولت کردستان به مرکزیت اربیل هیچگاه علیه ایران شمشیر نخواهد کشید، که در روزهای اخیرا به شکل گستردهتری شاهد ترسیم «نقشه خیالی کردستان بزرگ» در آینده هستیم که بسیاری از مناطق ترکیه، سوریه و غرب ایران به خاک این کشور تحقق نیافته، اضافه شده است. حال مشخص نیست از نظر اساتیدی همچون آقای نقیبزاده اضافه شدن بخشی از خاک ایران به اقلیم کردستان در آینده با انجام رفراندومی دیگر محل اشکال است یا نه؟ چرا که وی معتقد است اقلیم هیچگاه علیه ایران شمشیر نخواهد کشید. یعنی اگر اقلیم بدون شمشیر به دنبال ترسیم نقشههای خیالی خود برای کردستان بزرگ با تعدی به خاک کشور از طریق رفراندوم باشد باید به استقبال این امر برویم، چرا که به بزرگ شدن ایران دوم کمک میکنیم.
در تحلیل مسایلی با این میزان اهمیت باید به میدان واقعیت وارد شد و خارج از فضای ناسیونالیستی، احساسی و هیجانی قلمفرسایی کرد. بسیاری از اتفاقها و برنامههای این کشور تحققنیافته نشان از این دارد که در آینده شاهد درگیریها و خشونتها در منطقه با محوریت اقلیم کردستان و اسراییل خواهیم بود که به دنبال تغییر مرزهای قانونی و موجود خاورمیانه هستند. بسیار سادهانگارانه است که بپذیریم شکلگیری کشور جدید در منطقه بوجود آمدن «ایران دوم» است. این عمل نه تنها میسر نخواهد شد بلکه شواهد و قراین نشان از آن دارد که در صورت تحقق چنین عملی «ایران دوم» برای توسعه هر چه بیشتر چشم به خاک ایران اول و کشورهای منطقه خواهد داشت.
بسیار قابل توجه مینماید که چطور ممکن است نویسنده برای نگارش یادداشت خود اندکی تامل درباره تحولات اخیرا اقلیم نداشته و وقایع تلخ موجود در منابع اینترنتی را نادیده گرفته است. اینکه در یک فضای انتزاعی اقدام به نظریهپردازی، آن هم در حوزه روابط بین الملل شود و از رصد آخرین تحولات منطقه برای غنی شدن بهتر مطلب دوری شود، جای بسیار تعجب است. قلمفرسایی در حوزههای مختلف جامعه باید با تکیه بر آخرین اطلاعات و رویدادها باشد و از بودن در تاریخ و گذشته دوری شود.
در شبکه «رود» متعلق به بارزانی در برنامه هواشناسی آن به هفت استان ترکیه، شمال سوریه و استانهای غربی ایران نیز در چارچوب کشور کردستان اشاره می شود. سه سال پیش بود که سایت شبکه تلویزیونی «روداو»، متعلق به «نیچروان بارزانی» نخستوزیر دولت اقلیم کردستان عراق تصاویری از اسکناسهای کردی را به نمایش گذاشت که در آن بخش اعظمی از آذربایجان غربی و بخشهایی از ترکیه و سوریه در نقشه کردستان بزرگ دیده میشوند. در تازه ترین اقدام نیز در جریان مراسم تبلیغات رفراندوم کردستان عراق در ترانهای که بر روی سن، خواننده کردی اجرا کرد به صراحت بخشهایی از ایران اسلامی همچون ارومیه، مهاباد، سنندج، نقده و حتی قزوین را جز خاک کردستان مینامد و این درحالی است که در فضای مجازی به شکل وسیعی کلیپی در حال پخش است که در آن برخی از مردم کردزبان کشور پرچم اقلیم را در دست دارند و خواهان الحاق به اقلیم هستند. اینکه دو سال پیاپی در نمایشگاه کتاب ارومیه نام استان آذربایجان غربی از سوی برخی انتشارات تحریف میشود و نام استان ارومیه درج میشود آیا نشاندهنده برخی حرکات مرموز و مشکوک در داخل کشور نیست؟ آیا می توان پذیرفت اینکه این روزها به صورت متعدد در فضای مجازی شاهد تصاویر مجسمههایی به شکل دعوت از کولبرها به سوی اقلیم کردستان هستیم بدون برنامهریزی و اتفاقی است و بیشتر بر هیجانات و احساسات استوار است؟
با ذکر واقعیتهای موجود حال پرسش اصلی این است که آیا افرادی که قائل به حق تعیین سرنوشت ملتها در عراق هستند، فردای شکلگیری این رژیم جعلی، فریاد حق تعیین سرنوشت را در داخل پیگیری خواهند کرد؟ آیا آنها چنین حقی را برای مردم کرکوک و اقلیتهای دیگر نیز قائل هستند؟ آیا قرار بر تجزیه و نابودی کامل دومین کشور شیعی منطقه است؟ آیا «ایران دوم» قرار است در آینده برای توسعه بیشتر چشم به خاک «ایران اول» بدوزد که هنوز یاد و خاطره هزاران شهید دفاع مقدس آتشی بر روح و روان این مرز و بوم می گذارد و مادران بسیاری هنوز چشم به راه برگشتن عزیزان خود هستند؟ آیا در هفته دفاع مقدس که باید بیش از هر زمان دیگر مباحث مربوط به تمامیت ارضی کشور مورد توجه مسئولان، صاحبنظران و... قرار گیرد، بیان کردن چنین تحلیلهایی شایسته و عقلانی است؟
اصل فتنه در بحث تجزیه عراق در اتاق فکرهای ضد ایرانی، یعنی صهیونیستها طراحی شده است. توطئه طراحان ایجاد کردستان با تجزیه عراق خیلی فراتر از این حرفها بوده و در پشت این توطئه در فکر این هستند که یک کشور جدید با تجزیه چهار کشور عراق، ترکیه، سوریه و ایران ایجاد کنند و با تحریک مباحث قومی و مذهبی کشوری وسیع و نیرومند تشکیل داده و رسما قلب منطقه خاورمیانه را مورد هدف قرار دهند. امید است در صحنه بینالملل در حل این مسئله حیاتی همه کشورهای اسلامی دست به دست یکدیگر دهند و این جنین رشد نایافته را سقط کنند و در داخل کشور نیز شاهد اظهارنظرهای غیر کارشناسی نباشیم و در فضای غبارآلود منطقه در راستای اهداف امپریالیسم جهانی مباحثی مطرح نشود که نشان از دوگانگی تصمیمگیرندگان داخلی باشد و بخواهد ناخواسته مقدمات نظری این اتفاق نامیمون را فراهم آورد.
رحمت مهدوی، دانشآموخته علوم سیاسی
در هفته دفاع مقدس قرار داریم، هفتهای که یادآور هشت سال مجاهدت و تلاش برای حفظ تمامیت ارضی کشور است. صدها هزار نفر سالها با عشق به میهن در جبهههای نبرد حق علیه باطل بدون هیچ چشمداشتی و صرفا به خاطر پایبندی به آرمانهای امام راحل (ره) و حفظ میهن اسلامی از دست متجاوزان بعثی حضور یافتند.
پیگیری آرمانها و اهداف امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری، یعنی اتحاد جهان اسلام چند سالی است به میدانهای نبرد خارج از کشور منتقل شده و بسیاری از جوانان این مرز و بوم برای حفظ اتحاد جهان اسلام و در کنار آن تمامیت ارضی عراق و سوریه راهی میدانهای نبرد شدهاند تا با از بین بردن عناصر تکفیری - صهیونیستی، کماکان شاهد عراق یکپارچه باشیم که بعد از سرنگونی رژیم بعثی توانسته است مجال بیشتری را برای رشد افکار شیعی فراهم آورد.
هنوز از آزادی بسیاری از مناطق تحت سلطه داعش در عراق زمان زیادی نمیگذرد و چند روزی است سردار «قاسم سلیمانی» وعده سرکوب کامل داعش در دو ماه آینده را داده است، اما امپریالیسم جهانی و در راس آن رژیم جعلی صهیونیستی از طریق کُردهای عراق به دنبال فتنه جدیدی در منطقه هستند. باید به اجبار باور کنیم که جنگ، ناآرامی و خشونت بخشی از فرهنگ خاورمیانه را شکل می دهد و گویی قرار است قصه پدید آمدن رژیمهای جعلی در منطقه نقطه پایانی نداشته باشد. ظاهرا برای استکبار جهانی ایجاد جوامع بزرگ و جدید در منطقه خاورمیانه به مثابه تهیه یک جامعه بزرگ است.
در خارج از مرزهای کشور بر اساس واقعیتهای موجود روابط بینالملل نمیتوانیم دیگران را به رعایت منافع ملیمان متعهد کنم، اما مشخص نیست مرز منافع ملی در داخل باید چگونه تعریف شود تا اجماع همگانی بین همه سطوح ارگان نظام، نهادهای رسمی و غیر رسمی، صاحب نظران و مردم ایجاد شود. هر اتفاقی که در داخل کشور و یا خارج از کشور میافتد باز برخی به دنبال رساندن صدایی متفاوت از داخل کشور هستند. با توجه به قرار گرفتن در هفته دفاع مقدس احساس میشد در این برهه بیش از زمانهای دیگر باید حفظ تمامیت ارضی کشور مود توجه صاحب نظران باشد، اما متأسفانه شاهد آن هستیم در واکنشها به رفراندوم اقلیم کردستان نسبت به این امر غفلت جدی شده و برخی بسیاری از واقعیتهای موجود اقلیم را که در آینده تمامیت ارضی کشور را به طور جد مورد تهدید قرار خواهد داد نادیده گرفته و به استقبال مستقل شدن اقلیم کردستان بر مبنای افکار باستانگرایانه رفتهاند. این صاحبنظران هنوز مشخص نکردهاند اگر قرار بر تجزیه دولت عراق است پس چرا اکنون بسیاری از جوانان این مرز و بوم به دنبال کوتاه کردن دست تعدیگران در عراق و سوریه هستند. آیا واقعا تجزیه عراق و سوریه کمکی به افکار ناسیونالیستی و باستانگرایی آنها خواهد کرد؟
مسعود بارزانی با حمایت علنی و همهجانبه رژیم جعلی صهیونیستی به دنبال تجزیه کشور عراق به عنوان دومین کشور پرجمعیت شیعی خارومیانه است و این نزدیکی و قرابت به وضوح در رفتارهای حامیان بارزانی قابل رؤیت است و همواره در مراسمهای مختلف اقلیم، پرچمشان را دوشادوش پرچم رژیم صهیونیستی به اهتراز در میآورند.
رویکرد اصلی نظام و مقام معظم رهبری با عطف به اینکه این اتفاق نامیمون در آینده نزدیک منطقه را آبستن حوادث متعددی خواهد کرد کاملا مشخص بوده و نسبت به آن موضعگیریهای مشخص را اعلام کردهاند و در این راستا طی چند روز اخیر اقدامات عملی و عینی همچون بستن مرزهای هوایی و زمینی را شاهد هستیم. با وجود تمامی این خطوط قرمز کشور و نظام باز ملاحظه مینماییم که برخی به صراحت از حق تعیین سرنوشت ملتها در این منطقه سخن میرانند و بدون توجه به منافع ملی تلاش در رساندن صدای دیگری از داخل به خارج هستند.
این نوع رفتار، زمانی که از سوی یک استاد حوزه روابط بین الملل تکرار می شود بسیار تعجبآور میشود چرا که بدون توجه به منافع ملی و موضعگیری مشخص ارگانهای رسمی کشور و با تمام افتخار به استقبال جدایی اقلیم کردستان از عراق میرود و از آن به عنوان «ایران دوم» یاد میکند.
«احمد نقیبزاده» استاد گروه علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه تهران، در بخشی از یادداشت جدید خود تحت عنوان «استقلال اقلیم کردستان؛ یعنی تولد ایران دوم» آورده است: «دولت کردستان به مرکزیت اربیل هیچگاه علیه ایران شمشیر نخواهد کشید و دوستیاش با دشمنان ما از جمله اسرائیل را به ضرر ایران توسعه نخواهد داد. همه ویژگیها و خصوصیات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی که در این منطقه وجود دارد باعث میشود تا من از تولد محتمل «ایران دوم» از آن یاد کنم؛ ایران دومی که انشاءالله بدین سان شکل خواهد گرفت هیچگاه خاک خود را در اختیار معاندان ایران قرار نخواهد داد».
در ابتدای این یادداشت نیز اشاره شده است «کُردها و دیگر ایرانیان دارای پیوندهای عمیق و ناگسستنی تاریخی و فرهنگی هستند از سه خانوادهای که امپراتوری ایران را تشکیل میدادند، مادها، پارسها و پارتها، که گام اول را مادها یا کردها برداشتند».
در حالی در این نوشتار نویسنده سخن از این رانده است که به باور من دولت کردستان به مرکزیت اربیل هیچگاه علیه ایران شمشیر نخواهد کشید، که در روزهای اخیرا به شکل گستردهتری شاهد ترسیم «نقشه خیالی کردستان بزرگ» در آینده هستیم که بسیاری از مناطق ترکیه، سوریه و غرب ایران به خاک این کشور تحقق نیافته، اضافه شده است. حال مشخص نیست از نظر اساتیدی همچون آقای نقیبزاده اضافه شدن بخشی از خاک ایران به اقلیم کردستان در آینده با انجام رفراندومی دیگر محل اشکال است یا نه؟ چرا که وی معتقد است اقلیم هیچگاه علیه ایران شمشیر نخواهد کشید. یعنی اگر اقلیم بدون شمشیر به دنبال ترسیم نقشههای خیالی خود برای کردستان بزرگ با تعدی به خاک کشور از طریق رفراندوم باشد باید به استقبال این امر برویم، چرا که به بزرگ شدن ایران دوم کمک میکنیم.
در تحلیل مسایلی با این میزان اهمیت باید به میدان واقعیت وارد شد و خارج از فضای ناسیونالیستی، احساسی و هیجانی قلمفرسایی کرد. بسیاری از اتفاقها و برنامههای این کشور تحققنیافته نشان از این دارد که در آینده شاهد درگیریها و خشونتها در منطقه با محوریت اقلیم کردستان و اسراییل خواهیم بود که به دنبال تغییر مرزهای قانونی و موجود خاورمیانه هستند. بسیار سادهانگارانه است که بپذیریم شکلگیری کشور جدید در منطقه بوجود آمدن «ایران دوم» است. این عمل نه تنها میسر نخواهد شد بلکه شواهد و قراین نشان از آن دارد که در صورت تحقق چنین عملی «ایران دوم» برای توسعه هر چه بیشتر چشم به خاک ایران اول و کشورهای منطقه خواهد داشت.
بسیار قابل توجه مینماید که چطور ممکن است نویسنده برای نگارش یادداشت خود اندکی تامل درباره تحولات اخیرا اقلیم نداشته و وقایع تلخ موجود در منابع اینترنتی را نادیده گرفته است. اینکه در یک فضای انتزاعی اقدام به نظریهپردازی، آن هم در حوزه روابط بین الملل شود و از رصد آخرین تحولات منطقه برای غنی شدن بهتر مطلب دوری شود، جای بسیار تعجب است. قلمفرسایی در حوزههای مختلف جامعه باید با تکیه بر آخرین اطلاعات و رویدادها باشد و از بودن در تاریخ و گذشته دوری شود.
در شبکه «رود» متعلق به بارزانی در برنامه هواشناسی آن به هفت استان ترکیه، شمال سوریه و استانهای غربی ایران نیز در چارچوب کشور کردستان اشاره می شود. سه سال پیش بود که سایت شبکه تلویزیونی «روداو»، متعلق به «نیچروان بارزانی» نخستوزیر دولت اقلیم کردستان عراق تصاویری از اسکناسهای کردی را به نمایش گذاشت که در آن بخش اعظمی از آذربایجان غربی و بخشهایی از ترکیه و سوریه در نقشه کردستان بزرگ دیده میشوند. در تازه ترین اقدام نیز در جریان مراسم تبلیغات رفراندوم کردستان عراق در ترانهای که بر روی سن، خواننده کردی اجرا کرد به صراحت بخشهایی از ایران اسلامی همچون ارومیه، مهاباد، سنندج، نقده و حتی قزوین را جز خاک کردستان مینامد و این درحالی است که در فضای مجازی به شکل وسیعی کلیپی در حال پخش است که در آن برخی از مردم کردزبان کشور پرچم اقلیم را در دست دارند و خواهان الحاق به اقلیم هستند. اینکه دو سال پیاپی در نمایشگاه کتاب ارومیه نام استان آذربایجان غربی از سوی برخی انتشارات تحریف میشود و نام استان ارومیه درج میشود آیا نشاندهنده برخی حرکات مرموز و مشکوک در داخل کشور نیست؟ آیا می توان پذیرفت اینکه این روزها به صورت متعدد در فضای مجازی شاهد تصاویر مجسمههایی به شکل دعوت از کولبرها به سوی اقلیم کردستان هستیم بدون برنامهریزی و اتفاقی است و بیشتر بر هیجانات و احساسات استوار است؟
با ذکر واقعیتهای موجود حال پرسش اصلی این است که آیا افرادی که قائل به حق تعیین سرنوشت ملتها در عراق هستند، فردای شکلگیری این رژیم جعلی، فریاد حق تعیین سرنوشت را در داخل پیگیری خواهند کرد؟ آیا آنها چنین حقی را برای مردم کرکوک و اقلیتهای دیگر نیز قائل هستند؟ آیا قرار بر تجزیه و نابودی کامل دومین کشور شیعی منطقه است؟ آیا «ایران دوم» قرار است در آینده برای توسعه بیشتر چشم به خاک «ایران اول» بدوزد که هنوز یاد و خاطره هزاران شهید دفاع مقدس آتشی بر روح و روان این مرز و بوم می گذارد و مادران بسیاری هنوز چشم به راه برگشتن عزیزان خود هستند؟ آیا در هفته دفاع مقدس که باید بیش از هر زمان دیگر مباحث مربوط به تمامیت ارضی کشور مورد توجه مسئولان، صاحبنظران و... قرار گیرد، بیان کردن چنین تحلیلهایی شایسته و عقلانی است؟
اصل فتنه در بحث تجزیه عراق در اتاق فکرهای ضد ایرانی، یعنی صهیونیستها طراحی شده است. توطئه طراحان ایجاد کردستان با تجزیه عراق خیلی فراتر از این حرفها بوده و در پشت این توطئه در فکر این هستند که یک کشور جدید با تجزیه چهار کشور عراق، ترکیه، سوریه و ایران ایجاد کنند و با تحریک مباحث قومی و مذهبی کشوری وسیع و نیرومند تشکیل داده و رسما قلب منطقه خاورمیانه را مورد هدف قرار دهند. امید است در صحنه بینالملل در حل این مسئله حیاتی همه کشورهای اسلامی دست به دست یکدیگر دهند و این جنین رشد نایافته را سقط کنند و در داخل کشور نیز شاهد اظهارنظرهای غیر کارشناسی نباشیم و در فضای غبارآلود منطقه در راستای اهداف امپریالیسم جهانی مباحثی مطرح نشود که نشان از دوگانگی تصمیمگیرندگان داخلی باشد و بخواهد ناخواسته مقدمات نظری این اتفاق نامیمون را فراهم آورد.
رحمت مهدوی، دانشآموخته علوم سیاسی
محمد، یکی دیگر از آوارگان میگوید: به من نیز گفتند که فورا این استان را ترک کنم اما دلایل آن را به من نگفتند. من مجبور شدم آنجا را ترک کنم بدون اینکه وسایل و اسباب و اثاثیهام را بردارم.
شاهدان عینی اعلام کردند که پیشمرگها و نیروهای امنیتی کرد دهها خانواده آواره در استان کرکوک را بیرون کردند.
به گزارش ایسنا به نقل از روزنامه فرامنطقهای القدس العربی، شاهدان عینی اعلام کردند که عملیات کوچ اجباری همزمان با برگزاری همهپرسی در استانهای این اقلیم و مناطق مورد مناقشه صورت گرفت.
ابوعلی، یکی از آوارگان در استان کرکوک میگوید که نیروهای امنیتی کرد به آنها گفتند که باید شهر را فورا ترک کنند وگرنه مورد مجازات قرار میگیرند.
وی گفت: نیروهای کرد به ما گفتند که دیگر نباید به این استان بازگردیم چراکه این استان دیگر وابسته به کشور کردستان است و اعراب در آنجا جایی ندارند و از قبل هم متعلق به کردها بوده است درنتیجه کسی غیر از کردها حق اقامت در آنجا را ندارد.
محمد، یکی دیگر از آوارگان میگوید: به من نیز گفتند که فورا این استان را ترک کنم اما دلایل آن را به من نگفتند. من مجبور شدم آنجا را ترک کنم بدون اینکه وسایل و اسباب و اثاثیهام را بردارم. کردها تبعیض زیادی در حق ساکنان این استان قائل میشوند و با استقرار گسترده نیروهای کرد هر لحظه امکان وقوع جنگ وجود دارد.
وی گفت: بدرفتاری با اعراب و ترکمانها از آنجایی شروع شد که آنها با شرکت در همهپرسی مخالفت کردند.
ثامر از دیگر آوارگان گفت که خروجیهای شهر کرکوک پر از خانوادههایی شده است که مجبور به خروج از شهر هستند.
اقلیم کردستان عراق با وجود مخالفتهای داخلی، منطقهای و جهانی روز دوشنبه همه پرسی استقلال را برگزار کرد و براساس نتایج اولیه بیش از ۹۰ درصد مردم رأی موافق دادهاند.
به گزارش ایسنا به نقل از روزنامه فرامنطقهای القدس العربی، شاهدان عینی اعلام کردند که عملیات کوچ اجباری همزمان با برگزاری همهپرسی در استانهای این اقلیم و مناطق مورد مناقشه صورت گرفت.
ابوعلی، یکی از آوارگان در استان کرکوک میگوید که نیروهای امنیتی کرد به آنها گفتند که باید شهر را فورا ترک کنند وگرنه مورد مجازات قرار میگیرند.
وی گفت: نیروهای کرد به ما گفتند که دیگر نباید به این استان بازگردیم چراکه این استان دیگر وابسته به کشور کردستان است و اعراب در آنجا جایی ندارند و از قبل هم متعلق به کردها بوده است درنتیجه کسی غیر از کردها حق اقامت در آنجا را ندارد.
محمد، یکی دیگر از آوارگان میگوید: به من نیز گفتند که فورا این استان را ترک کنم اما دلایل آن را به من نگفتند. من مجبور شدم آنجا را ترک کنم بدون اینکه وسایل و اسباب و اثاثیهام را بردارم. کردها تبعیض زیادی در حق ساکنان این استان قائل میشوند و با استقرار گسترده نیروهای کرد هر لحظه امکان وقوع جنگ وجود دارد.
وی گفت: بدرفتاری با اعراب و ترکمانها از آنجایی شروع شد که آنها با شرکت در همهپرسی مخالفت کردند.
ثامر از دیگر آوارگان گفت که خروجیهای شهر کرکوک پر از خانوادههایی شده است که مجبور به خروج از شهر هستند.
اقلیم کردستان عراق با وجود مخالفتهای داخلی، منطقهای و جهانی روز دوشنبه همه پرسی استقلال را برگزار کرد و براساس نتایج اولیه بیش از ۹۰ درصد مردم رأی موافق دادهاند.
اگر چه دستمزد چهرهها چندان از قواعد اقتصادی حاکم بر زندگی مردم تبعیت نمیکند اما در عین حال در همین بیقانونی نیز قانون و قاعدهای عمده وجود دارد؛ سود و زیان یا عرضه و تقاضا!
روزنامه شهروند نوشت: «روز گذشته خبری عجیب منتشر شد که میزان دستمزدهای بازیگران مهم سینما و تلویزیون ایران را اعلام میکرد؛ دستمزدهایی که خصوصا با توجه به اوضاع اقتصادی کشور و مردم و نیز وضع مالی سینما که در آن کمتر فیلمی توان رسیدن به سودآوری دارد، عجیب و تکاندهنده به نظر میرسد.
خبر دستمزدهای بازیگران که به نقل از کافهسینما به ارقام آن اشارهای میکنیم از رقمهایی حکایت میکند که با هیچ متر و معیاری مناسب سینمایی با این حجم ناچیز گردش مالی که سینمای ایران دارد، نیست. در حقیقت برای سینمایی که گردش مالی سالانه آن شاید اندکی بیش از ١٠٠میلیارد تومان - اصلا شما بگیرید ٢٠٠میلیارد تومان! - باشد، دستمزدهای ٢٠٠میلیونی برای بازیگران مهمش کمی بیش از شوخی به نظر میرسد.
بر اساس خبر منتشر شده، شهاب حسینی برای حضور در سریال شهرزاد ماهی ١٢٠میلیون تومان و ترانه علیدوستی ماهی ٩٠میلیون تومان دستمزد گرفتهاند. در جدول منتشر شده که سال پیش ارایه شده بود، دستمزد محمدرضا گلزار ٤٠٠ میلیون، هدیه تهرانی و اکبر عبدی ٣٠٠میلیون و بهرام رادان و مهناز افشار نیز برای هر فیلم ٢٥٠میلیون تومان اعلام شده بود. طبق آن جدول، امیر جعفری ٢٠٠ و بازیگرانی چون حامد بهداد و امین حیایی و... نیز در همین حول و حوش میگیرند. اما آمار منتشر شده روز گذشته حکایت از ارقامی حتی دیوانهوارتر نیز میکرد. این خبر به دستمزد یک میلیاردی محمدرضا گلزار برای سریال عاشقانه اشاره کرده بود؛ با این توضیح که سخنان منوچهر هادی، کارگردان عاشقانه را هم ذکر کرده بود که درباره دستمزد یکمیلیارد تومانی این بازیگر برای حضور در سریال عاشقانه گفته بود که به نظر من اگر آقای گلزار بابت ٥ ماه کار با ما یکمیلیارد دریافت کند، لطف بزرگی در حق ما کرده است! در همان خبر اعلام شده بود که رامبد جوان برای هر اجرا در خندوانه مبلغ ٣٠میلیون تومان میگیرد و البته به نقل از جعفر دهقان درباره دستمزد بازیگران سریال معمای شاه گفته بود که دستمزد بازیگران سریال معمای شاه از ماهی ٦میلیون تومان شروع میشد تا بازیگری که ماهی ٤٠میلیون تومان حقوق میگرفت و البته حقوق جعفر دهقان ماهی ١٦میلیون تومان بود.
عرضه و تقاضا
اگر چه دستمزد فوتبالیستها و بازیگران تقریبا در تمام نقاط دنیا از قواعد اقتصادی حاکم بر زندگی مردم تبعیت نمیکند اما در عین حال در همین بیقانونی نیز قانون و قاعدهای عمده وجود دارد که آن را میتوان در قاعده کلی سود و زیان یا از زاویهای دیگر در عرضه و تقاضا خلاصه کرد. به این معنا که باید منطقی برای پرداخت دستمزدهای نجومی وجود داشته باشد که این منطق را سودآوری آن بازیگر در پروژههایش تعیین میکند. به عبارت بهتر، تهیهکننده موقع نوشتن قرارداد به این نکته فکر میکند که آیا دستمزد - مثلا ٢٠میلیون دلاری - فلان سوپراستار برای فیلمی که ساخته میشود، آورده حداقل ٥٠میلیون دلاری خواهد داشت تا حداقل هزینه خودش را تأمین کند؟ به نظر میرسد این قاعده را تهیهکنندگان ما نادیده گرفتهاند.
سود و زیان
وقتی به آمار دستمزدها نگاه میکنیم، نخستین نکتهای که به ذهن میرسد این است که هر فیلمی در خوشبینانهترین شکل و در صرفهجویانهترین انتخابهای ممکن، هزینهای ٥٠٠ تا ٨٠٠میلیونی تومان فقط و فقط برای بازیگران اصلیاش باید اختصاص دهد. رقمی عجیب در سینمای ایران که به این معناست که اگر این قاعده را در نظر آوریم که در حدود ٣٠درصد فروش فیلم در نهایت به دست تهیهکننده میرسد، هر فیلمی باید حداقل دو و نیممیلیارد تومان فروش داشته باشد تا فقط بتواند هزینه دستمزد دو بازیگر اولش را دربیاورد. با احتساب دستمزدهای نویسنده، کارگردان، عوامل تصویر، صدا، گریم، تولید و دیگر گروههای فنی و نیز هزینههای ابزار و لوازم، لوکیشن، هزینههای جاری، تبلیغات و... که آنها نیز سر به فلک میزنند، به جرأت میتوان گفت که فروش کمتر از پنجمیلیارد تومان میتواند به معنای این باشد که فیلم حتی نتوانسته هزینه خود را هم درآورد. حالا اگر این را با واقعیت سینمای ایران قیاس کنیم نتیجهای که به دست میآید، طعنهآمیز، ناامیدکننده و البته مضحک است.
واقعیت سینمای ایران
از ابتدای امسال تاکنون ٣٦ فیلم روی پرده آمده است که در این میان چهار فیلم نهنگ عنبر، گشت ارشاد٢، سلام بمبئی، خوب بد جلف و اکسیدان بیش از ١٠میلیارد فروختهاند و فروش ساعت ۵ عصر، رگ خواب و ماجرای نیمروز نیز در حدود ٥ تا ٩میلیارد است. به این معنا که فقط و فقط هفت فیلم از میان ٣٦ فیلم توانستهاند به میزانی بفروشند که از پس هزینه دستمزدها برآیند. بقیه فیلمها که ٨١ درصد فیلمها را شامل است، از این نظر شکست خوردهاند. این آمار در وهله اول، نخستین چیزی که به ذهن میآورد عبارت دستمزدهای کاذب است. بازیگری که نمیتواند آوردهای پنجمیلیاردی برای فیلم بیاورد، چرا باید دستمزدی سیصد - چهارصد میلیونی بگیرد؟ آیا شکست ٨٠ درصد از فیلمها به این معنا نیست که به اصطلاح ستارگان این سینما از این نگاه که توان ممانعت از زمین خوردن فیلمهاشان را ندارند، دستمزدهایی که دریافت میکنند سزاوارانه نیست؟
یک سوال مهم
در صنعت سینما به صورت متر و معیار، چند شاخص وجود دارد که دستمزد بازیگرها بر اساس آنها تعیین میشود: تجربه، توانمندیهای بازیگر، شهرت و محبوبیت، سختی و دشواری نقش، مکان فیلمبرداری، نیاز به تغییرهایی همچون لاغری، چاقی و ... در بازیگر برای ایفای نقش و... اما این همه موارد نیست. به این معنی که عموما بازیگران براساس محبوبیتشان در گیشه فروش دستمزد تعیین میکنند و در واقع یک بازیگر محبوب از یک بازیگر توانمند گرانقیمتتر است حتی اگر بازیگر توانمند از دیگر شاخصهای تعیین دستمزد نیز برخوردار باشد. اما آیا این قضیه در سینمای ایران هم رعایت میشود؟ به زبان سادهتر: آیا بازیگران ما به اندازه دستمزدهایشان میارزند؟»
روزنامه شهروند نوشت: «روز گذشته خبری عجیب منتشر شد که میزان دستمزدهای بازیگران مهم سینما و تلویزیون ایران را اعلام میکرد؛ دستمزدهایی که خصوصا با توجه به اوضاع اقتصادی کشور و مردم و نیز وضع مالی سینما که در آن کمتر فیلمی توان رسیدن به سودآوری دارد، عجیب و تکاندهنده به نظر میرسد.
خبر دستمزدهای بازیگران که به نقل از کافهسینما به ارقام آن اشارهای میکنیم از رقمهایی حکایت میکند که با هیچ متر و معیاری مناسب سینمایی با این حجم ناچیز گردش مالی که سینمای ایران دارد، نیست. در حقیقت برای سینمایی که گردش مالی سالانه آن شاید اندکی بیش از ١٠٠میلیارد تومان - اصلا شما بگیرید ٢٠٠میلیارد تومان! - باشد، دستمزدهای ٢٠٠میلیونی برای بازیگران مهمش کمی بیش از شوخی به نظر میرسد.
بر اساس خبر منتشر شده، شهاب حسینی برای حضور در سریال شهرزاد ماهی ١٢٠میلیون تومان و ترانه علیدوستی ماهی ٩٠میلیون تومان دستمزد گرفتهاند. در جدول منتشر شده که سال پیش ارایه شده بود، دستمزد محمدرضا گلزار ٤٠٠ میلیون، هدیه تهرانی و اکبر عبدی ٣٠٠میلیون و بهرام رادان و مهناز افشار نیز برای هر فیلم ٢٥٠میلیون تومان اعلام شده بود. طبق آن جدول، امیر جعفری ٢٠٠ و بازیگرانی چون حامد بهداد و امین حیایی و... نیز در همین حول و حوش میگیرند. اما آمار منتشر شده روز گذشته حکایت از ارقامی حتی دیوانهوارتر نیز میکرد. این خبر به دستمزد یک میلیاردی محمدرضا گلزار برای سریال عاشقانه اشاره کرده بود؛ با این توضیح که سخنان منوچهر هادی، کارگردان عاشقانه را هم ذکر کرده بود که درباره دستمزد یکمیلیارد تومانی این بازیگر برای حضور در سریال عاشقانه گفته بود که به نظر من اگر آقای گلزار بابت ٥ ماه کار با ما یکمیلیارد دریافت کند، لطف بزرگی در حق ما کرده است! در همان خبر اعلام شده بود که رامبد جوان برای هر اجرا در خندوانه مبلغ ٣٠میلیون تومان میگیرد و البته به نقل از جعفر دهقان درباره دستمزد بازیگران سریال معمای شاه گفته بود که دستمزد بازیگران سریال معمای شاه از ماهی ٦میلیون تومان شروع میشد تا بازیگری که ماهی ٤٠میلیون تومان حقوق میگرفت و البته حقوق جعفر دهقان ماهی ١٦میلیون تومان بود.
عرضه و تقاضا
اگر چه دستمزد فوتبالیستها و بازیگران تقریبا در تمام نقاط دنیا از قواعد اقتصادی حاکم بر زندگی مردم تبعیت نمیکند اما در عین حال در همین بیقانونی نیز قانون و قاعدهای عمده وجود دارد که آن را میتوان در قاعده کلی سود و زیان یا از زاویهای دیگر در عرضه و تقاضا خلاصه کرد. به این معنا که باید منطقی برای پرداخت دستمزدهای نجومی وجود داشته باشد که این منطق را سودآوری آن بازیگر در پروژههایش تعیین میکند. به عبارت بهتر، تهیهکننده موقع نوشتن قرارداد به این نکته فکر میکند که آیا دستمزد - مثلا ٢٠میلیون دلاری - فلان سوپراستار برای فیلمی که ساخته میشود، آورده حداقل ٥٠میلیون دلاری خواهد داشت تا حداقل هزینه خودش را تأمین کند؟ به نظر میرسد این قاعده را تهیهکنندگان ما نادیده گرفتهاند.
سود و زیان
وقتی به آمار دستمزدها نگاه میکنیم، نخستین نکتهای که به ذهن میرسد این است که هر فیلمی در خوشبینانهترین شکل و در صرفهجویانهترین انتخابهای ممکن، هزینهای ٥٠٠ تا ٨٠٠میلیونی تومان فقط و فقط برای بازیگران اصلیاش باید اختصاص دهد. رقمی عجیب در سینمای ایران که به این معناست که اگر این قاعده را در نظر آوریم که در حدود ٣٠درصد فروش فیلم در نهایت به دست تهیهکننده میرسد، هر فیلمی باید حداقل دو و نیممیلیارد تومان فروش داشته باشد تا فقط بتواند هزینه دستمزد دو بازیگر اولش را دربیاورد. با احتساب دستمزدهای نویسنده، کارگردان، عوامل تصویر، صدا، گریم، تولید و دیگر گروههای فنی و نیز هزینههای ابزار و لوازم، لوکیشن، هزینههای جاری، تبلیغات و... که آنها نیز سر به فلک میزنند، به جرأت میتوان گفت که فروش کمتر از پنجمیلیارد تومان میتواند به معنای این باشد که فیلم حتی نتوانسته هزینه خود را هم درآورد. حالا اگر این را با واقعیت سینمای ایران قیاس کنیم نتیجهای که به دست میآید، طعنهآمیز، ناامیدکننده و البته مضحک است.
واقعیت سینمای ایران
از ابتدای امسال تاکنون ٣٦ فیلم روی پرده آمده است که در این میان چهار فیلم نهنگ عنبر، گشت ارشاد٢، سلام بمبئی، خوب بد جلف و اکسیدان بیش از ١٠میلیارد فروختهاند و فروش ساعت ۵ عصر، رگ خواب و ماجرای نیمروز نیز در حدود ٥ تا ٩میلیارد است. به این معنا که فقط و فقط هفت فیلم از میان ٣٦ فیلم توانستهاند به میزانی بفروشند که از پس هزینه دستمزدها برآیند. بقیه فیلمها که ٨١ درصد فیلمها را شامل است، از این نظر شکست خوردهاند. این آمار در وهله اول، نخستین چیزی که به ذهن میآورد عبارت دستمزدهای کاذب است. بازیگری که نمیتواند آوردهای پنجمیلیاردی برای فیلم بیاورد، چرا باید دستمزدی سیصد - چهارصد میلیونی بگیرد؟ آیا شکست ٨٠ درصد از فیلمها به این معنا نیست که به اصطلاح ستارگان این سینما از این نگاه که توان ممانعت از زمین خوردن فیلمهاشان را ندارند، دستمزدهایی که دریافت میکنند سزاوارانه نیست؟
یک سوال مهم
در صنعت سینما به صورت متر و معیار، چند شاخص وجود دارد که دستمزد بازیگرها بر اساس آنها تعیین میشود: تجربه، توانمندیهای بازیگر، شهرت و محبوبیت، سختی و دشواری نقش، مکان فیلمبرداری، نیاز به تغییرهایی همچون لاغری، چاقی و ... در بازیگر برای ایفای نقش و... اما این همه موارد نیست. به این معنی که عموما بازیگران براساس محبوبیتشان در گیشه فروش دستمزد تعیین میکنند و در واقع یک بازیگر محبوب از یک بازیگر توانمند گرانقیمتتر است حتی اگر بازیگر توانمند از دیگر شاخصهای تعیین دستمزد نیز برخوردار باشد. اما آیا این قضیه در سینمای ایران هم رعایت میشود؟ به زبان سادهتر: آیا بازیگران ما به اندازه دستمزدهایشان میارزند؟»