اوین نامه ی
کیهان 2 شنبه 9 مهر ماه سال 1397
بادداشت روز اوین نامه کیهان "جادو شدگان جنگ
هوشمند"
1- از کجا ضربه مي
خوريم؟ چرا اجراي برجام و سپس بخش ديگري از انتظارات غرب نظير سند 2030 و اکشن پلي
مفصل FATF ، نه تنها
حال اقتصاد ما را بهتر نکرد بلکه به چالش هاي بي سابقه دچار نمود؟ قبلا که شوراي
امنيت بارها قطعنامه هاي تحريمي صادر کرده بود، وضعيت اقتصادي ما به مراتب بهتر
بود. از هنگامي که توافق برجام را ذيل قطعنامه 2231 پذيرفتيم و يکطرفه به اجرا
گذاشتيم، طرف مقابل زير آن زده و شورا فقط تماشاچي بوده است. در همين دوره، دولتين
قبلي و فعلي آمريکا هريک به طريقي، رفتار کاغذپاره را با قطعنامه شوراي امنيت کرده
اند؛ چندان که آقاي روحاني در نيويورک گفت «آمريکا از همان ابتدا به اجراي تعهداتش
در برجام وفادار نماند. متعاقباً دولت فعلي آمريکا به بهانه هاي واهي با نقض
تعهدات خود، از اين توافق خارج شد».
2- قبلا وقتي قطعنامه هاي شوراي امنيت را با عدالت و حق مي سنجيديم و حق تحفظ اعمال مي کرديم، دلار 3300 تومان بود و بازار و اقتصاد ما با وجود آزارهاي دشمن، رونق داشت. اما وقتي ذيل قطعنامه شوراي امنيت، امتياز داديم و مثلا بهنجار و نُرمال در تراز معيارهاي آنها شديم، اقتصادمان تدريجا در رکود و تورم توامان فرو رفت و دلار تا 19 هزار تومان صعود کرد. شگفت تر اينکه مشاور و معاون رئيس جمهور (آشنا و ابتکار) دو ساعت مانده به سخنراني آقاي روحاني در سازمان ملل، ويدئويي منتشر کردند تحت عنوان «روحاني نباز»! در طول 4 روز سفر به نيويورک، دلار هر روز هزار تومان گران تر شد؛ آن هم درست در زماني که روحاني مي کوشيد اين پيام را برساند که به قطعنامه شورا وفاداريم!
3- ائتلاف حاکم بر دولت ادعا مي کردند به واسطه تعامل با آمريکا و غرب مي خواهند امور را به «روال عادي» برگردانند؛ مدعي «نُرماليزاسيون» بودند. اما هرچه گارد کشور را بازتر کردند، روند عادي امور دچار اختلال بيشتري شد؛ چون اساسا هدف دشمن از اين تعامل، معبرگشايي نفوذ و سپس اخلال سازمان يافته در اقتصاد، فرهنگ و امنيت ملي، و در يک کلام «اقتدارزدايي» بود. امروز اين اختلال را در برخي امور دم دستي و روال مند معيشت مردم مشاهده مي کنيم؛ کمترين احتمال، سوءمديريت است. احتمال جدي تر، اخلال سازمان يافته توسط سربازان «جنگ هوشمند» مي باشد. تروريسم و جنگ هوشمند، شگرد «با پنبه سر بريدن» است. همه ما به سرعت درباره ماجراي تروريستي اهواز حساس شديم اما بعد از چند سال، هنوز حساسيت کافي نسبت به «جنگ و تروريسم هوشمند» شکل نگرفته است.
4- «مي خواهيد گوسفند باشيد، گرگ و يا انسان؟». مسير افراد، ملت ها و سياستمداران با همين سوال از هم جدا مي شود. منطق علي بن ابيطالب عليه السلام در خطبه 153 نهج البلاغه روشن است: «انَّ الْبَهائِمَ هَمُّها بُطُونُها وَ اِنَّ السِّباعَ هَمُّها الْعُدْوانُ عَلي غَيْرِها. اهتمام چهارپايان شکمشان است و همت درندگان به تعدي و تجاوز نسبت به ديگران». منطق قرآن مي گويد «لا تَظلِمونَ و لا تُظلَمون». ستم نکنيد و ستم نپذيريد. نه طعمه باشيد و نه درنده. اميرمومنان(ع) در خطبه 175 نهج البلاغه از زيست گوسفندي پرهيز داده است: «چرا از خدا رويگردان و جز او را خواهانيد؟ چهارپاياني را مانيد که شبان، آنها را در کشتزاري وباخيز بگرداند. گوسفندي که بچرد تا فربه شود و زير کارد رود و نداند از او چه خواهند و با او چه کنند؟ اگر خوبي کنند، روز خود را روزگار خويش پندارد و سيري اش را پايان کار».
5- امام همچنين در نامه 45 نهج البلاغه به عثمان بن حنيف، مرز انسانيت و حيوانيت را براي مردم و صاحب منصبان چنين ترسيم فرمود: «اگر مي خواستم مي دانستم چگونه عسل پالوده و مغز گندم، و بافته ابريشم را به کار برم. اما هرگز هوا بر من چيره نخواهد گرديد؛ شايد که در حجاز يا يمامه کسي حسرت گُرده ناني بَرد، يا هرگز شکمي سير نخورد. من سير بخوابم و پيرامونم شکم هايي باشد از گرسنگي به پشت دوخته و جگرهايي سوخته؟ به اين بسنده کنم که گويند اميرمومنان است و در ناخوشايندهاي روزگار شريکشان نباشم؟ يا در سختي زندگي نمونه اي برايشان نشوم؟ مرا نيافريده اند تا خوردني هاي گوارا سرگرمم سازد، كَالْبَهِيمَهًِْ المَربوطه هَمُّهَا عَلَفُهَا، چون چهارپاي بسته که همت او علوفه اش مي باشد». واقعيت اين است که تربيت ليبراليستي «خوش باشي و تامين عشرت و معيشت به هر قيمت»، انسان ها را در دنياي امروز، ضعيف و شکننده، تحميل پذير و منفعل بار مي آورد. ملت ها را گوسفند مي خواهد؛ در قبضه و اختيار اقليت مستکبري که گرگ هاي گله دارند. مناسبات گرگ-گوسفندي تا به هم نخورد، گره از کار بشريت گشوده نخواهد شد. انقلاب اسلامي موفق شد اين فرهنگ غيرانساني را به هم بزند و مردم را براي مقاومت و فداکاري در راه آرمان هاي بزرگ بسيج کند.
6- حتي اگر با «جنگ هوشمند» طرف نبوديم، «پوپوليسم هوشمند» نگران کننده بود؛ چه رسد به ترکيب و بده بستان اين دو با هم. پوپوليسم هوشمند سال هاست ذهن صاحب نظران را در دنيا به خود مشغول کرده است. نوعي از مهندسي افکار عمومي که بر مديريت داده ها، اِدراکات و علايق عمومي از طريق فضاي مجازي و شبکه هاي - به اصطلاح - اجتماعي استوار است. مديران شبکه هاي اجتماعي، هم علايق و سلايق عمومي را بر اساس رفتار انبوه کاربران شناسايي مي کنند، هم علاقه و سليقه و نياز مي سازند و هم با واگذاري اطلاعات پردازش شده به سياستمداران، در کاناليزه کردن انبوه راي ها نقش ايفا مي کنند. گفته مي شود تيم ترامپ از اين طريق و به واسطه به خدمت گرفتن شبکه هايي نظير فيس بوک توانست افکار عمومي آمريکا را به سوي خود بکشاند و انتخابات 2016 را برنده شود. پس از آن بود که نشرياتي مانند نيوزويک و اکونوميست، نگران غلبه اغواگري پوپوليستي و انحراف دموکراسي در غرب شدند. نيوزويک در گزارش مفصلي تاکيد کرد انبوه داده ها و اطلاعات مهندسي شده در فضاي مجازي هوشمند، در حال فاسد و نابود کردن دموکراسي است. آنها اين تهديد را شست وشوي مغزي (BRAIN WASHED) ناميدند.
7- حزب اشرافي کارگزاران چند ماه است ژست انتقادي گرفته و دولت را «سرگشته و فاقد کفايت» مي خواند که «دولت بزم است نه رزم» و «حتي چوب خشک از او بهتر مي توانست مديريت کند». اما ناظران رسانه يادشان نرفته که مجله صدا وابسته به همين حزب، مرداد 1395 نوشت «روحاني چگونه دوباره رئيس جمهور مي شود؟ با برجام و تلگرام». فرآيند شرطي سازي طيفي از عوام و خواص به ويژه از انتخابات سال 92 اتفاق افتاده است. فرآيند شرطي سازي، افراد شرطي شده را در قبال شرطي کنندگان، تسليم يا منفعل مي کند. برجام و تلگرام هرچند به شکل مقطعي، در خدمت دوپينگ سياسي يک طيف خاص در ايران قرار گرفت، اما اصالتا حربه گروگانگيري است؛ چرا که گروه هدف خود را معطل و نسبت به بيگانه منفعل مي کند. مانند مخدري که در آغاز، فرد را کيفور مي کند اما در ميانه راه، اراده و شخصيت را از او مي ستاند. در ماه هاي اخير که نرخ ارز توسط کانال هاي تلگرامي مجهول الهويه (تروريست هاي نقابدار وابسته به اتاق جنگ دشمن) معين مي شود، همان کساني متاثر از فضاي مجازي، سراغ خريد دلار رفته و انرژي توليد تقاضاي مصنوعي را در بازار فراهم کرده اند که پنج سال قبل در جشن خردسوز توافق، دلار را با اسکناس 500 يا 1000 توماني مقايسه مي کردند. آنها همچنان گروگان و مقهور فضاي مجازي هستند. برخي مديران مقصر در اين ميان، در چاهي افتاده اند که در کندن آن مشارکت داشته اند؛ چرا که خود را بدهکار دشمن نمودند و به غلط القا کردند «آمريکا کدخداست، ظرف پنج دقيقه مي تواند توان دفاعي ما را نابود کند، و کساني با ايستادگي مقابل آمريکا هزينه تراشي کرده اند، اگر ما بياييم، با آمريکا معامله مي کنيم و مشکلات حل مي شود». اين معادله، اصالتا يکطرفه است، يعني هر بار بايد بخشي از دارايي و توانمندي هاي خود را نقدا بدهيد با اين خيال که مُسکّن موقت بگيريد.
8- نکته مهم در مقابل جنگ و اشغال سايبري، رفتار خسارت بار برخي مديران است. آنها با وجود تاکيد رهبر انقلاب و اهل فن بر لزوم راه اندازي شبکه ملي اطلاعات و ارتباطات، چند سال تعلل کردند و هنوز هم سنگ پيام رسان ها و شبکه هاي ارتباطي بيگانه را به سينه مي زنند يا دست کم، در مقابل تحرکات دشمن بي تفاوتند. آنها سزاوار جاي مواخذه هستند. به ياد داريم وزير قبلي اقتصاد و رئيس پيشين بانک مرکزي هر دو درباره صحنه آرايي مجازي و دستکاري شدگي نرخ ارز از اين طريق هشدار دادند اما دولت و وزارتخانه هاي ارتباطات و اطلاعات تا به امروز به هشدارها ترتيب اثر نداده اند و تروريست هاي اقتصادي- رسانه اي همچنان بي محابا تلفات مي گيرند. فضاي مجازي با وجود همه اهميت و اثرگذاري اش، اکنون بي در و پيکرترين شاهراه عمومي است؛ ولو تيم هاي عملياتي نقابدار و پنهان در متن آن، مرتکب راهزني و جنايت هاي بزرگ اقتصادي، امنيتي و فرهنگي شوند. نقش وزارت ارتباطات و ارشاد در مقابله با جنگ جديد، کمتر از وزارت اقتصاد و اطلاعات نيست اما برخي مديران روي خود را سمت ديگري گرفته اند تا نبينند دشمن از مجراي حوزه تحت ديدباني آنها در حال عمليات است و مثلا مسئوليتي بر دوششان نيايد!
9- چالش گريبانگير برخي مديران اين است که نسبت شان با استکبار: (دشمن سر موضع) به هم خورده و گرفتارشان کرده اما بدفهمي يا غرور نپذيرفتن خطا در کنار تهديد و تشويق هاي خط نفوذ نمي گذارد مرزبندي را بازسازي کنند. پيامد اين آشفتگي در دستگاه ادراکي، استقبال از اسب هاي ترواي پيشکش دشمن است که تسهيلات فضاي مجازي، توافق هاي پرخسارت اما بزک شده (برجام، ملحقات FATF، سند ضدفرهنگي 2030) و شبکه اي از عناصر نفوذي در جنگ نيابتي را شامل مي شود. وقتي معبر عمليات اقتصادي و ديپلماتيک و رسانه اي دشمن را هديه و فرصت پنداشتند، غافلگيري، کمترين پيشامد قطعي است؛ چنانکه ظرف يک سال اخير شاهد بوده ايم.
10- خيانت در جنگ مجازات هاي سختي را در پي دارد. ما هنوز جنگ اقتصادي و جنگ هوشمند را جدي نگرفته ايم که بعضي محافل، همچنان باج خواهي دشمن را پيام تعامل جا مي زنند يا در مقابل نيروهاي عمليات دشمن، منفعل و تماشاچي رفتار مي کنند. هنوز جنگ را جدي نگرفته ايم که کساني همچنان مشغول نقش آفريني در نقشه کلان دشمن هستند، يا از الحاق به کنوانسيون هاي اسارت بار دم مي زنند، يا گراي فشار هاي جديد را مي دهند، يا به خالي کردن دل مردم مشغولند. خيانت در ميانه جنگ مطلقا ترحم بردار نيست. يادمان باشد منافق نفوذي مانند مسعود کشميري (عامل بمبگذاري دفتر نخست وزيري و شهادت شهيدان رجايي و باهنر) دبير شوراي امنيت کشور بود و اگر نقش او در آن جنايت بزرگ لو نرفته بود، لابد جزو موجهين بود. او حتي براي گذاشتن کيف بمب و ترور حضرت امام(ره) تا جماران رفته بود. اما چون محافظين خواسته بودند کيف او را بازرسي کنند، با اداي قهر و ناراحتي برگشته بود. ردپا و تحرکات خرابکارانه کشميري ها قابل شناسايي است. نبايد در شناسايي و مجازات آنها حتي ساعتي تاخير انداخت. نويسنده: محمد ايماني
2- قبلا وقتي قطعنامه هاي شوراي امنيت را با عدالت و حق مي سنجيديم و حق تحفظ اعمال مي کرديم، دلار 3300 تومان بود و بازار و اقتصاد ما با وجود آزارهاي دشمن، رونق داشت. اما وقتي ذيل قطعنامه شوراي امنيت، امتياز داديم و مثلا بهنجار و نُرمال در تراز معيارهاي آنها شديم، اقتصادمان تدريجا در رکود و تورم توامان فرو رفت و دلار تا 19 هزار تومان صعود کرد. شگفت تر اينکه مشاور و معاون رئيس جمهور (آشنا و ابتکار) دو ساعت مانده به سخنراني آقاي روحاني در سازمان ملل، ويدئويي منتشر کردند تحت عنوان «روحاني نباز»! در طول 4 روز سفر به نيويورک، دلار هر روز هزار تومان گران تر شد؛ آن هم درست در زماني که روحاني مي کوشيد اين پيام را برساند که به قطعنامه شورا وفاداريم!
3- ائتلاف حاکم بر دولت ادعا مي کردند به واسطه تعامل با آمريکا و غرب مي خواهند امور را به «روال عادي» برگردانند؛ مدعي «نُرماليزاسيون» بودند. اما هرچه گارد کشور را بازتر کردند، روند عادي امور دچار اختلال بيشتري شد؛ چون اساسا هدف دشمن از اين تعامل، معبرگشايي نفوذ و سپس اخلال سازمان يافته در اقتصاد، فرهنگ و امنيت ملي، و در يک کلام «اقتدارزدايي» بود. امروز اين اختلال را در برخي امور دم دستي و روال مند معيشت مردم مشاهده مي کنيم؛ کمترين احتمال، سوءمديريت است. احتمال جدي تر، اخلال سازمان يافته توسط سربازان «جنگ هوشمند» مي باشد. تروريسم و جنگ هوشمند، شگرد «با پنبه سر بريدن» است. همه ما به سرعت درباره ماجراي تروريستي اهواز حساس شديم اما بعد از چند سال، هنوز حساسيت کافي نسبت به «جنگ و تروريسم هوشمند» شکل نگرفته است.
4- «مي خواهيد گوسفند باشيد، گرگ و يا انسان؟». مسير افراد، ملت ها و سياستمداران با همين سوال از هم جدا مي شود. منطق علي بن ابيطالب عليه السلام در خطبه 153 نهج البلاغه روشن است: «انَّ الْبَهائِمَ هَمُّها بُطُونُها وَ اِنَّ السِّباعَ هَمُّها الْعُدْوانُ عَلي غَيْرِها. اهتمام چهارپايان شکمشان است و همت درندگان به تعدي و تجاوز نسبت به ديگران». منطق قرآن مي گويد «لا تَظلِمونَ و لا تُظلَمون». ستم نکنيد و ستم نپذيريد. نه طعمه باشيد و نه درنده. اميرمومنان(ع) در خطبه 175 نهج البلاغه از زيست گوسفندي پرهيز داده است: «چرا از خدا رويگردان و جز او را خواهانيد؟ چهارپاياني را مانيد که شبان، آنها را در کشتزاري وباخيز بگرداند. گوسفندي که بچرد تا فربه شود و زير کارد رود و نداند از او چه خواهند و با او چه کنند؟ اگر خوبي کنند، روز خود را روزگار خويش پندارد و سيري اش را پايان کار».
5- امام همچنين در نامه 45 نهج البلاغه به عثمان بن حنيف، مرز انسانيت و حيوانيت را براي مردم و صاحب منصبان چنين ترسيم فرمود: «اگر مي خواستم مي دانستم چگونه عسل پالوده و مغز گندم، و بافته ابريشم را به کار برم. اما هرگز هوا بر من چيره نخواهد گرديد؛ شايد که در حجاز يا يمامه کسي حسرت گُرده ناني بَرد، يا هرگز شکمي سير نخورد. من سير بخوابم و پيرامونم شکم هايي باشد از گرسنگي به پشت دوخته و جگرهايي سوخته؟ به اين بسنده کنم که گويند اميرمومنان است و در ناخوشايندهاي روزگار شريکشان نباشم؟ يا در سختي زندگي نمونه اي برايشان نشوم؟ مرا نيافريده اند تا خوردني هاي گوارا سرگرمم سازد، كَالْبَهِيمَهًِْ المَربوطه هَمُّهَا عَلَفُهَا، چون چهارپاي بسته که همت او علوفه اش مي باشد». واقعيت اين است که تربيت ليبراليستي «خوش باشي و تامين عشرت و معيشت به هر قيمت»، انسان ها را در دنياي امروز، ضعيف و شکننده، تحميل پذير و منفعل بار مي آورد. ملت ها را گوسفند مي خواهد؛ در قبضه و اختيار اقليت مستکبري که گرگ هاي گله دارند. مناسبات گرگ-گوسفندي تا به هم نخورد، گره از کار بشريت گشوده نخواهد شد. انقلاب اسلامي موفق شد اين فرهنگ غيرانساني را به هم بزند و مردم را براي مقاومت و فداکاري در راه آرمان هاي بزرگ بسيج کند.
6- حتي اگر با «جنگ هوشمند» طرف نبوديم، «پوپوليسم هوشمند» نگران کننده بود؛ چه رسد به ترکيب و بده بستان اين دو با هم. پوپوليسم هوشمند سال هاست ذهن صاحب نظران را در دنيا به خود مشغول کرده است. نوعي از مهندسي افکار عمومي که بر مديريت داده ها، اِدراکات و علايق عمومي از طريق فضاي مجازي و شبکه هاي - به اصطلاح - اجتماعي استوار است. مديران شبکه هاي اجتماعي، هم علايق و سلايق عمومي را بر اساس رفتار انبوه کاربران شناسايي مي کنند، هم علاقه و سليقه و نياز مي سازند و هم با واگذاري اطلاعات پردازش شده به سياستمداران، در کاناليزه کردن انبوه راي ها نقش ايفا مي کنند. گفته مي شود تيم ترامپ از اين طريق و به واسطه به خدمت گرفتن شبکه هايي نظير فيس بوک توانست افکار عمومي آمريکا را به سوي خود بکشاند و انتخابات 2016 را برنده شود. پس از آن بود که نشرياتي مانند نيوزويک و اکونوميست، نگران غلبه اغواگري پوپوليستي و انحراف دموکراسي در غرب شدند. نيوزويک در گزارش مفصلي تاکيد کرد انبوه داده ها و اطلاعات مهندسي شده در فضاي مجازي هوشمند، در حال فاسد و نابود کردن دموکراسي است. آنها اين تهديد را شست وشوي مغزي (BRAIN WASHED) ناميدند.
7- حزب اشرافي کارگزاران چند ماه است ژست انتقادي گرفته و دولت را «سرگشته و فاقد کفايت» مي خواند که «دولت بزم است نه رزم» و «حتي چوب خشک از او بهتر مي توانست مديريت کند». اما ناظران رسانه يادشان نرفته که مجله صدا وابسته به همين حزب، مرداد 1395 نوشت «روحاني چگونه دوباره رئيس جمهور مي شود؟ با برجام و تلگرام». فرآيند شرطي سازي طيفي از عوام و خواص به ويژه از انتخابات سال 92 اتفاق افتاده است. فرآيند شرطي سازي، افراد شرطي شده را در قبال شرطي کنندگان، تسليم يا منفعل مي کند. برجام و تلگرام هرچند به شکل مقطعي، در خدمت دوپينگ سياسي يک طيف خاص در ايران قرار گرفت، اما اصالتا حربه گروگانگيري است؛ چرا که گروه هدف خود را معطل و نسبت به بيگانه منفعل مي کند. مانند مخدري که در آغاز، فرد را کيفور مي کند اما در ميانه راه، اراده و شخصيت را از او مي ستاند. در ماه هاي اخير که نرخ ارز توسط کانال هاي تلگرامي مجهول الهويه (تروريست هاي نقابدار وابسته به اتاق جنگ دشمن) معين مي شود، همان کساني متاثر از فضاي مجازي، سراغ خريد دلار رفته و انرژي توليد تقاضاي مصنوعي را در بازار فراهم کرده اند که پنج سال قبل در جشن خردسوز توافق، دلار را با اسکناس 500 يا 1000 توماني مقايسه مي کردند. آنها همچنان گروگان و مقهور فضاي مجازي هستند. برخي مديران مقصر در اين ميان، در چاهي افتاده اند که در کندن آن مشارکت داشته اند؛ چرا که خود را بدهکار دشمن نمودند و به غلط القا کردند «آمريکا کدخداست، ظرف پنج دقيقه مي تواند توان دفاعي ما را نابود کند، و کساني با ايستادگي مقابل آمريکا هزينه تراشي کرده اند، اگر ما بياييم، با آمريکا معامله مي کنيم و مشکلات حل مي شود». اين معادله، اصالتا يکطرفه است، يعني هر بار بايد بخشي از دارايي و توانمندي هاي خود را نقدا بدهيد با اين خيال که مُسکّن موقت بگيريد.
8- نکته مهم در مقابل جنگ و اشغال سايبري، رفتار خسارت بار برخي مديران است. آنها با وجود تاکيد رهبر انقلاب و اهل فن بر لزوم راه اندازي شبکه ملي اطلاعات و ارتباطات، چند سال تعلل کردند و هنوز هم سنگ پيام رسان ها و شبکه هاي ارتباطي بيگانه را به سينه مي زنند يا دست کم، در مقابل تحرکات دشمن بي تفاوتند. آنها سزاوار جاي مواخذه هستند. به ياد داريم وزير قبلي اقتصاد و رئيس پيشين بانک مرکزي هر دو درباره صحنه آرايي مجازي و دستکاري شدگي نرخ ارز از اين طريق هشدار دادند اما دولت و وزارتخانه هاي ارتباطات و اطلاعات تا به امروز به هشدارها ترتيب اثر نداده اند و تروريست هاي اقتصادي- رسانه اي همچنان بي محابا تلفات مي گيرند. فضاي مجازي با وجود همه اهميت و اثرگذاري اش، اکنون بي در و پيکرترين شاهراه عمومي است؛ ولو تيم هاي عملياتي نقابدار و پنهان در متن آن، مرتکب راهزني و جنايت هاي بزرگ اقتصادي، امنيتي و فرهنگي شوند. نقش وزارت ارتباطات و ارشاد در مقابله با جنگ جديد، کمتر از وزارت اقتصاد و اطلاعات نيست اما برخي مديران روي خود را سمت ديگري گرفته اند تا نبينند دشمن از مجراي حوزه تحت ديدباني آنها در حال عمليات است و مثلا مسئوليتي بر دوششان نيايد!
9- چالش گريبانگير برخي مديران اين است که نسبت شان با استکبار: (دشمن سر موضع) به هم خورده و گرفتارشان کرده اما بدفهمي يا غرور نپذيرفتن خطا در کنار تهديد و تشويق هاي خط نفوذ نمي گذارد مرزبندي را بازسازي کنند. پيامد اين آشفتگي در دستگاه ادراکي، استقبال از اسب هاي ترواي پيشکش دشمن است که تسهيلات فضاي مجازي، توافق هاي پرخسارت اما بزک شده (برجام، ملحقات FATF، سند ضدفرهنگي 2030) و شبکه اي از عناصر نفوذي در جنگ نيابتي را شامل مي شود. وقتي معبر عمليات اقتصادي و ديپلماتيک و رسانه اي دشمن را هديه و فرصت پنداشتند، غافلگيري، کمترين پيشامد قطعي است؛ چنانکه ظرف يک سال اخير شاهد بوده ايم.
10- خيانت در جنگ مجازات هاي سختي را در پي دارد. ما هنوز جنگ اقتصادي و جنگ هوشمند را جدي نگرفته ايم که بعضي محافل، همچنان باج خواهي دشمن را پيام تعامل جا مي زنند يا در مقابل نيروهاي عمليات دشمن، منفعل و تماشاچي رفتار مي کنند. هنوز جنگ را جدي نگرفته ايم که کساني همچنان مشغول نقش آفريني در نقشه کلان دشمن هستند، يا از الحاق به کنوانسيون هاي اسارت بار دم مي زنند، يا گراي فشار هاي جديد را مي دهند، يا به خالي کردن دل مردم مشغولند. خيانت در ميانه جنگ مطلقا ترحم بردار نيست. يادمان باشد منافق نفوذي مانند مسعود کشميري (عامل بمبگذاري دفتر نخست وزيري و شهادت شهيدان رجايي و باهنر) دبير شوراي امنيت کشور بود و اگر نقش او در آن جنايت بزرگ لو نرفته بود، لابد جزو موجهين بود. او حتي براي گذاشتن کيف بمب و ترور حضرت امام(ره) تا جماران رفته بود. اما چون محافظين خواسته بودند کيف او را بازرسي کنند، با اداي قهر و ناراحتي برگشته بود. ردپا و تحرکات خرابکارانه کشميري ها قابل شناسايي است. نبايد در شناسايي و مجازات آنها حتي ساعتي تاخير انداخت. نويسنده: محمد ايماني