يادداشت روز اوین نامه کیهان "چرا نتانياهو به عمان رفت؟"

اوین نامه کیهان یکشنبه 6 آبان ماه سال 1398
يادداشت روز  اوین نامه کیهان "چرا نتانياهو به عمان رفت؟"
چون درشرایط بحرانی کنونب  دیدار نتانیاهوبا پادشاه عمان برای رژیم ولایت فقیه غیرقابل انتظار بود چون عمان برای رژیم ولایت فقیه نقش سرپل ارتباطی داشته است . بنابراین یادداشت نویس اوین نامه کیهان همچون مقاله نویس روزی نامه جمهوری اسلامی پیرامون این دیدار تحلیل وتفسیر ومانور تبلیغاتی  ضداسراییلی و پادشاه اردن داده که زیرچتر قیم بودن فلسطین بوده است.
  سفر ناگهاني و پنهاني «بنيامين نتانياهو» نخست وزير رژيم صهيونيستي به عمان را كه پنجشنبه گذشته انجام و جمعه رسانه اي شد، هم مي توان مهم دانست، هم كم اهميت. مهم از آن جهت كه اين سفر طي 24 سال گذشته(سفر اسحاق رابين به عمان در سال 1994 صورت گرفت) بي سابقه است و عمان، مقصد اين سفر پنهاني كشوري است كه در منطقه به عنوان يك كشور بي طرف و ميانجي شناخته مي شود كه سايرين به دليل همين نقش، احترام خاصي براي آن قائل هستند. برخي حتي معتقدند تمام اعتبار عمان در همين جايگاه «ميانجي» است. پيش رو بودن 13 آبان، در جريان بودن مسئله مهم «معامله قرن و عادي سازي روابط اعراب و اسرائيل» و موضوع «انتقال سفارت آمريكا به قدس» و تصاحب كامل آن از سوي صهيونيست ها در كنار تحولات سوريه به نفع ايران و مقاومت نيز به اين سفر معنا و اهميت مي دهند.
در اين وجيزه ضمن تلاش براي تبيين اين مهم، به اين مسئله كه چرا اين سفر مي تواند اهميت چنداني نداشته باشد هم اشاره خواهيم كرد.
 تاريخ و تجربه مي گويند، وقتي دشمن حريف را «قدرتمند» بداند و در عين حال قصد ضربه زدن به آن را داشته باشد(چه در شكل مذاكره و ديپلماسي چه در قالب تحريم يا حتي فعاليت هاي نظامي) معمولا در كنار سياست اعلامي، برنامه هاي موازي يا همان Plan B و... هم پيش بيني مي كند. مثلا ديديم كه درست در بحبوحه مذاكرات هسته اي با ايران، ناگهان پروژه داعش و تروريست هاي تكفيري به راه افتاد. به گفته دوست و دشمن هدف اين پروژه عظيم درست مثل مذاكرات، گرفتن يكي از مولفه هاي قدرت ايران يعني مقاومت بود. به عبارتي اگر با مذاكرات هسته اي به دنبال گرفتن يك مولفه قدرت (هسته اي) بودند، با راه اندازي تروريست هاي تكفيري و سيل آن به سوريه، عراق و لبنان به دنبال گرفتن يك مولفه قدرت ديگر ايران يعني مقاومت و امنيت بودند.
حالا دشمن روي 13 آبان امسال، تدارك جدي ديده و قصد دارد با اهرم نفت، به كشور ضربه بزند. اگر چه خوب مي داند، اين امر شدني نيست اما به هر تقدير براي اين روز برنامه ريزي كرده. ترامپ براي راه انداختن جنگ رواني و تهيه خوراك تبليغاتي براي پياده نظام هاي خود در ايران هم كه شده، به احتمال زياد Plan هاي B وهم دارد. سفر نتانياهو به عمان را رسانه هاي صهيونيستي به عنوان يك پيام مهم براي ايران تفسير كرده اند. با اين پيش فرض، شايد -تاكيد مي شود شايد-، اين سفر كاركرد همان برنامه موازي را داشته باشد. بعيد نيست در اين روز (13 آبان) بخواهند با اعلام آشتي اعراب و اسرائيل يك جنگ رواني ديگر به جنگ اقتصادي خود اضافه كنند! اگر از نگاه حريف به اين ماجرا نگاه كنيم چنين مي شود: «روزي كه اعلام مي كنيم، صادرات نفت ايران را به صفر رسانده ايم، كشورهاي عربي ضمن به رسميت شناختن اسرائيل به عنوان يك كشور عليه ايران نمايش اتحاد با اسرائيل برگزار مي كنند.» اين سناريو شايد صرفا كاركرد تبليغاتي و رواني داشته باشد اما مي تواند خوراك تبليغاتي خوبي براي جريان هاي واداده تهيه كند. آنها براي ترساندن مردم و واداشتن كشور به دادن امتياز، عادت دارند.
 اين سفر مي تواند با هدف آماده كردن اذهان عمومي جهان اسلام براي عملياتي شدن «معامله قرن» هم باشد. ديگر ترديدي وجود ندارد كه برخي كشورهاي ميكروسكوپي مثل بحرين، امارات، اردن و قطر در كنار آل سعود و مصر و برخي جريان هاي سازشكار فلسطيني در خفا و پنهان با رژيم صهيونيستي ارتباطاتي دارند. رسانه هاي اين كشورها طي ماه هاي گذشته به انحاي مختلف و با انتشار هدفمند برخي اخبار از ديدارهاي پشت پرده مقاماتشان با صهيونيست ها، براي «حساسيت زدايي» و «آماده شدن جهان اسلام» تلاش كرده اند. نتانياهو نيز بارها از بي سابقه بودن روابط اين رژيم با برخي كشورهاي عربي گفته است. با توجه به اينكه وزير خارجه عمان پس از اين سفر صراحتا اعلام كرد، عمان اسرائيل را به عنوان يك كشور به رسميت مي شناسد! مي توان گفت، احتمالا اين سفر با همين هدف(عادي سازي روابط اعراب و اسرائيل) و عملياتي شدن معامله قرن صورت گرفته است.
يكي از تحليل ها درباره چرايي اين سفر اما، مي تواند به مسئله «سوريه» و موقعيت ايران در اين كشور مرتبط باشد. شايد بزرگ ترين كابوس رژيم صهيونيستي همين موقعيتي باشد كه اكنون متحدان نزديك ايران در سوريه به آن دست يافته اند. اينكه ايران با اسرائيل مرز داشته باشد اما اسرائيل نه، امتياز ويژه اي است كه صهيونيست ها وحشت از آن را هم انكار نمي كنند. ممكن است اين سفر با هدف استفاده از موقعيت عمان در منطقه براي ميانجيگري باشد. يعني رژيم صهيونيستي پس از نااميدي از روسيه و ساير كشورها، دست به دامان عمان شده باشد تا واسطه اي بين اين رژيم و سوريه باشد. اگرچه معتقديم، اين احتمال ضعيف است اما با توجه به جايگاه عمان، نمي توان آن را صد درصد هم رد كرد.
صهيونيست ها اين سفر را «بسيار مهم» ارزيابي كرده و بازتاب گسترده اي در رسانه هايشان داده اند. محور تحليل هايشان نيز غالبا به سمت ايران است. تلاش مي كنند اين سفر را يك پيروزي براي خود و يك تهديد و شكست سياسي براي ايران جا بزنند. از همين مواضع هيجاني و بزرگنمايي مي توان يك فرضيه ديگر براي اين سفر استخراج كرد و از آن نتيجه گرفت، اين سفر چه بسا اهميت زيادي ندارد! چگونه؟
همان طور كه اشاره شد، اسرائيل اين روزها با بدترين كابوس عمر 70 ساله خود روبروست و در شرايط خوبي قرار ندارد. راهپيمايي هاي هفتگي در غزه (ساحلي و مرزي)، بادبادك هاي آتش زا و وضعيت شكننده و خطرناكش در سوريه به ويژه در جولان اشغالي! در كنار فسادهاي مالي نتانياهو و همسرش، از جمله مشكلاتي هستند كه اين رژيم را احاطه كرده اند. به عنوان مثال فقط همين موضوع فسادهاي نتانياهو و همسرش آن قدر بيخ پيدا كرده كه برخي جريان هاي سياسي در اين سرزمين اشغالي را به شدت نگران كرده است. برخي معتقدند، اين پرونده آن قدر كثيف هست كه نتانياهو را وادار كند براي رهايي از آن، يك جنگ ديگر عليه فلسطيني ها به راه اندازد. گرفتن اختيار جنگ از نتانياهو و وزير جنگ اين رژيم كه در تير ماه سال جاري صورت گرفت، احتمالا نشئت گرفته از همين نگراني است! ديروز حتي رسانه هاي صهيونيستي نوشتند، برخي در كابينه نتانياهو به دنبال كودتا بودند اما موفق نشدند.
جنايتكارها گاهي براي رهايي از خطر سقوط و مخفي كردن ضعف ها و خطرات، ناچار مي شوند ژست قدرت بگيرند. بنابر اين مي توان اين احتمال را هم مطرح كرد كه، هدف نتانياهو از اين سفر و انتخاب كشوري با مختصات عمان براي آن و راه انداختن سر و صداي «پيروزي» صرفا حركتي است براي پنهان كردن يك وضعيت بحراني در سرزمين هاي اشغالي. از اين منظر مي توان نتيجه گرفت، اين سفر صرفا تبليغاتي است و اهميت زيادي ندارد.
اما يك نكته درباره عمان. اين كشور نبايد فراموش كند كه اگر احترام و جايگاه ويژه اي در منطقه و بين كشورها دارد، به دليل همان موضع ريش سفيدي و ميانجيگري آن است. هنوز مشخص نيست اين كشور تحت فشار يا به اختيار طرف صهيونيست ها غش كرده و وزير خارجه اش گفته، اين رژيم كودك كش را به رسميت مي شناسد. مسقط اما ملتفت باشد، با چنين رويكردهاي اشتباهي، ممكن است به جايگاه آن در منطقه لطمه جدي بخورد. رژيم صهيونيستي كه بيست و چند سال آينده را قرار نيست ببيند، ارزش اين همه ريسك را ندارد!
سخن آخر اين وجيزه خطاب به دولت محترم است. در اين 40سال حتما همه فهميده اند دشمني ايران اسلامي جزو ذات حريف است و آنها نمي توانند يك حكومت شيعه علي(ع) را مقابل تمام دنيايشان ايستاده ببينند، چرا كه به تعبير رهبر معظم انقلاب، خاصيت يك حكومت ديني واقعي، دشمن داشتن است. (نقل به مضمون) دشمن براي ايران عزيزمان برنامه ريزي كرده و بسيار فعال است. اگرچه قطعا با حضور ميليوني مردم در تظاهرات 13آبان سيلي سختي خواهد خورد اما به هر تقدير فعال است و بايد هوشيار بود. عقل حكم مي كند، وقتي دشمن اينگونه فعال است، ما هم به همان ميزان آماده بوده و Plan B -طرح سايه- داشته باشيم. دولت محترم، در اين شرايط حساس چه تمهيداتي دارد؟!
Plan B دولت چيست؟ نويسنده: جعفر بلوري