سهیلا جلودارزاده
در گفتوگو با ایلنا؛
طی 10 دوره مجلس
ارتجاع نه سرمایه کارگران که سرمایه کشور بهدررفته است . برای همین اعتراف
شده دستمزد کارگران محروم و زحمتکش از
بخور ونمیر هم کمتراست. سئوال است چراباید درمجلس ارتجاع ضد محرومان و زحمت کشان
شرکت کرد؟
سهیلا جلودارزاده معتقد است؛ علیرغم
وخامت اوضاع معیشتی کارگران و پایین بودن سطح دستمزدها، باید مطالبهگری کرد؛ چه
در واحدهای تولیدی و چه در مجلس.
به گزارش خبرنگار ایلنا، سهیلا
جلودارزاده (نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی و عضو فراکسیون کارگری
مجلس) در گفتگوی پیش رو به بیان دیدگاههای خود در ارتباط با مطالبات و خواستههای
کارگران میپردازد. جلودارزاده معتقد است؛ مطالبهگری کارگران در عرصههای مختلف
اقتصادی، سیاسی و اجتماعی میتواند نتایج مثبت عینی به وجود بیاورد؛ این در حالیست
که به گفتهی او، کارگران امروز از بسیاری از حقوق حقهی خود محروم ماندهاند و
نان بخور و نمیر هم دیگر ندارند!
عملکرد مجلس در قبال کارگران در دهههای
گذشته به خصوص از زمان تصویب قانون کار تا امروز چگونه بوده است؛ میدانیم که
فاصله دستمزد با معاش به ۷۰ درصد رسیده؛ امنیت شغلی در سالهای گذشته برباد رفته؛
انواع قراردادهای شغلی مثل قراردادهای موقت پیمانکاری و حجمی رواج پیدا کرده و در
کل کارگران، در بدترین شرایط ممکن قرار دارند؛ با این اوصاف، سوال اینجاست که
مجالس گذشته و مجلس فعلی تا چه حد در برآورده نمودن مطالبات کارگران موفق بودهاند؟!
نتوانستهایم فشارها را خوب دفع کنیم!
مسائل اقتصادی در کشور ما تا حد زیادی
دستخوش مسائل سیاسی است و از آنجا که دولتها در همهی دورهها، خودشان کارفرما و
ذینفع بودهاند، همیشه این مشکلات کارگری را داشتهایم. در دههی اخیر جامعه کارگری
با توجه به توسعه و رشد فساد در جامعه، لطمات جبرانناپذیری دیده است؛ استهلاک
منابع مالی صندوقهای بیمهای کارگری که به دلیل سوءمدیریت در تامین اجتماعی و در
شرکتهای مربوط به شستا و در بانک رفاه کارگری به وجود آمده، موجب شده که صندوق
تامین اجتماعی دچار مشکلات جدی شود؛ عدم پرداخت بدهی دولتها به صندوق و
سوءاستفادههایی که شده و همچنین تحمیل نیروهایی به صندوق تامین اجتماعی که شاید
جزو نیروی کار مولد کشور نبودند ولی در یک دورهای حدود ۱.۵ میلیون نفر به صندوق
تحمیل شدند که با یک حق بیمه ناچیز آمدند و بازنشسته شدند و از امکانات این صندوق
استفاده کردند، اینها همه به جامعه کارگری فشار آورده و متاسفانه نتوانستهایم این
فشارها را خوب دفع کنیم چراکه در یک دورههایی فقط یک نماینده در مجلس داشتیم، در
یک دورههایی دولت به قانون و مجلس توجه نمیکرده و حتی سهجانبهگرایی شکلی و
صوری ایجاد میکردند که نماینده کارگر نتواند صحبت کند یا نمایندههای دستنشانده
میگذاشتند. اما نکات مثبت هم بوده؛ مثلاً در این دوره اخیر، همسانسازی
بازنشستگان را مجلس تصویب کرده و این الزام، هم در برنامه ششم و هم در بودجههای
سالانه آمده اما متاسفانه هنوز اجرایی نشده است.
در مورد یک مساله خاص که همان عملکرد
نمایندگان مجلس در همین دوره فعلی است به یک نمونه ناکام و ناتمام اشاره میکنم؛
در ماههای گذشته، کارگران معترض هفتتپه بعد از اعتراضات گسترده، به تهران آمدند
و بعد از یکسری برخوردهای امنیتی که با اینها شد، با اعضای کمیسیون اجتماعی و
فراکسیون کارگری مجلس صحبت کردند و قرار شد مشکلشان پیگیری و گزارشی تهیه شود که
آیا امکان بازگرداندن این مجتمع به دولت هست یا نه؛ اما این هم انگار بینتیجه
ماند! هر بار که با نمایندگان تماس گرفتیم گفتند فعلاً کارفرما همراهی نمیکند و
به جایی نرسیدهایم و در دست بررسی است و اینها؛ شما فکر میکنید با این شرایط،
آیا کارگران اصلاً میتوانند به مجلس امیدوار باشند؛ آیا رهاوردی حداقل در سطح
پایین و حداقلی از مجلس و نمایندگان دارند که بخواهند برای آینده امیدواری داشته
باشند؟
توقعمان این است که داد کارگران را
بستانند
ببینید مساله خصوصیسازی، یک قانون بوده
که ابعاد مربوط به خودش را هم دارد؛ حتی ملاحظات لازم در نظر گرفته شده ولی وقتی
به سازمان خصوصیسازی میرود و خوب اجرا نمیشود، این عدم اجرا باعث میشود که
مجلس از زاویه نظارتی به اجرا نگاه بکند. وقتی که مجلس گزارشش را داد، آن
وقت قوه قضاییه هست که باید وارد شود و این عدم اجرای قانون را پیگیری کند، خاطیان
را مجازات کند یا روال را متوقف سازد یا حتی برگرداند. مجلس خدا را شکر تا آنجایی
که امکان داشته، از کارگرانی که در واحدهای مختلف مشکل داشتهاند، حمایت کرده،
یعنی واقعاً خانهی این بخش از ملت بوده است. همیشه کارگران آمدهاند، در کمیسیونها
حضور داشتهاند و حق و حقوقشان به انحای مختلف، به صورت نطق، به صورت تذکر و یا
به صورت اعتراض و مصاحبه مطرح شده ولی اینکه چقدر این حقوق محقق شده، به مجلسِ
تنها ربط ندارد چون سه رکن حاکمیت یعنی قوای مققنه، مجریه و قضاییه باید درست عمل
بکنند، به خصوص قوه قضاییه، تا حق اجرا شود. من یک موقعی یک صحبتی داشتم با آقای
دادستان و از تریبون کارگری اعلام کردم ما توقعمان این است وقتی کارگری چند ماه
حقوق نمیگیرد، دادستان داد این کارگر را بستاند نه اینکه وقتی کارگر داد میزند،
دادش را خفه کنند که خب تا حد زیادی موثر بوده؛ حتی در جلسهای که با ریاست محترم
قوه قضاییه داشتیم، مساله را مطرح کردیم که ایشان هم اعلام کردند که رسیدگی میکنند
و تغییر رویه داده میشود. این مسائل اگر انجام نمیشد، دیگر چیزی از جامعه کارگری
باقی نمانده بود. شما میدانید که چند بار دورخیز کردند برای گرفتن سازمان تامین
اجتماعی و اینکه ببرند آن را در وزارت بهداشت ادغام کنند. چرا حالا این کار را میخواستند
بکنند، چون سازمان تامین اجتماعی بیشترین گردش مالی نقدینگی را در کشور دارد چون
همه کارگران شاغل هر ماه یکسوم حقوق خود را به این صندوق میریزند و لاجرم،
درآمددارترین تشکیلات اقتصادی کشور هست. اگر همین فعالیتها نبود، هیچ چیز
از جمله تامین اجتماعی باقی نمانده بود؛ همجهها بسیار زیاد بوده است
و بسیاری از این هجمهها با همکاری و تلاش خود نمایندگان کارگران تا حدود
زیادی دفع شده است.
نظرتان در مورد آینده تامین اجتماعی،
این ابرسازمان بیمهگر کشور که به گفتهی فعالان کارگری تا امروز حدود ۲۵۰ هزار
میلیارد تومان از دولت بدهی دارد و دولت این بدهی را نمیپردازد، چیست؟ از سوی
دیگر دولت حاضر نیست بدهی سازمان به مراکز درمانی و مجموعههای علوم پزشکی را با
بخشی از بدهی خود به سازمان تهاتر کند؛ یعنی ۱۳ هزار مطالبهی خود را میخواهد
بگیرد اما ۲۵۰ هزار بدهی خود را به سازمان نمیدهد. در این شرایط، چراغ خطر برای
سازمان روشن شده است؛ با این رویهای که در پیش گرفته شده، آینده تامین اجتماعی را
چطور میبینید؟!
بحران تامین اجتماعی جدیست
الان تامین اجتماعی برای اینکه بتواند
مستمریها را بپردازد، ماهانه از بانک قرض میگیرد، یعنی از حالت سر به سری گذشته
است. باید برای این شرایط فکر اساسی شود، بدهیها باید پرداخت شود؛ متاسفانه میبینیم
نه تنها بدهیها را نمیپردازند، بلکه قصد دارند از حساب تامین اجتماعی
برداشت هم بکنند. آخرین هجمه این بود که قصد داشتند بانک رفاه کارگران را برای
فروش در بورس بگذارند و اگر این اتفاق میافتاد، بخش عظیمی از سرمایه کارگران نفله
میشد و دیگر آن اکثریت را کارگران را در بانک نداشتند و نمیتواستند حتی برای رفع
نیازهای سازمانی از منابع این بانک استفاده کنند.
پس شما هم قبول دارید که بحران تامین
اجتماعی جدی است؟
بله، این بحران جدی است؛ کاملاً هم جدی
است و مدتهاست که به این بحران دامن میزنند. الان سه دوره است دولتها به این فکر
میکنند که سازمان و منابع آن را در اختیار بگیرند و از آن برای مقاصد خودشان
استفاده کنند.
به بحث دستمزد بپردازیم؛ الان محاسبات
مستقل نشان میدهد که کمینهی هزینههای خانوار، ۸ میلیون تومان است؛ خط فقر مطلق،
۵ میلیون تومان است و فاصلهی حداقل ۷۰ درصدی بین حداقل مزد و معاش است؛ به نظر
شما چطور باید مزد تعیین شود؛ دولت و کارفرماها چطور باید عمل کنند که بند دوم
ماده ۴۱ اجرایی شود و وضعیت معاش کارگران بیش از این دچار سقوط و اضمحلال نشود؟
یک کارگر باید خیلی بیش از اینها بگیرد
الان در حال حاضر بخشهای زیادی از
صنایع رونق دارند و با جلوگیری از واردات و حمایتهایی که صورت میگیرد، صنایع در
حال راه افتادن و بالا بردن میزان تولید هستند؛ حتی در خیلی جاها کارگر جدید
استخدام میکنند. اینجاست که میگوییم باید بر اساس حق و عدالت، دستمزدها اضافه
شود؛ یک چیزی که همه دنیا قبول دارند این است که به کارگر آنقدر دستمزد بدهی که
نیازهای اولیه خود و خانوادهاش را برآورده کند و فردا صبح دوباره برود سر کار.
حداقل حقوق یعنی سبد معیشتِ بخور و نمیر اما همین را هم به کارگران نمیدهند.
یک کارگر باید خیلی بیش از اینها بگیرد. کارگر باید با متکدی از زمین تا آسمان
فاصله داشته باشد. کارگر است که کشور را میسازد و جلو میبرد؛ کارگر نباید محتاج
باشد. بعضی وقتها که میبینم که کارگران ما در شرایط خاص، واقعا نیازمند شدهاند
و برای کمک گرفتن میآیند، ما بیشتر از آنها میشکنیم چون نظامی که کارگرش، نیروی
کار اقتصادیاش، به این روز بیفتد، مسلماً آن کشور در حال اضمحلال و نابودی است.
در نتیجه باید حق کارگر را داد؛ ما که ادعای مسلمانی داریم، باید به حق کارگر کامل
توجه کنیم و نگذاریم دستمزد کارگران به این روزگار بیفتد. اگر بنزین را لیتری سه
هزار تومان کردیم، باید بخش عظیمی از آن را صرف کسانی کنیم که دارند کار میکنند،
ارزش افزوده تولید میکنند و مالیات میپردازند تا بتوانند نان بخور و نمیر
داشته باشند اما متاسفانه ما نه یک کشور سوسیالیستی هستیم که کارگر را و بقای
کارگر را اهمیت بدهیم و نه یک کشور کاپیتالیستی که اصالت را به سرمایهدار بدهیم.
اینجا معلوم نیست دولت کدام طرف است و چرا به وظیفه خودش که نظارت بر اجرای عدالت
است، عمل نمیکند؟!
در مورد بنزین و گرانی بنزین فرمودید؛
ادعایی که همان زمان گرانی بنزین دولتیها داشتند این بود که درآمد حاصل از گرانی
بنزین، کاملاً صرف مردم و فرودستان خواهد شد و به ۶۰ میلیون نفر یارانه میدهیم.
بگذریم از اینکه کارگرانی در ضعیفترین گروهها مثل خبازان یا کارگران ساختمانی
این یارانه را نگرفتهاند. شما فکر میکنید سیاستی که بعد از گرانی بنزین در
پیش گرفتند، منجر به بازتوزیع عادلانه شد؟ آیا واقعاً پول حاصل از گرانی بنزین در
همین یکی، دو ماه گذشته، صرف مردم فرودست شده است؟
مطرح کردن وعدهها برای فرونشاندن
اعتراضات بود
من فکر میکنم مطرح کردن این وعدهها
برای فرونشاندن اعتراضات بود؛ در عمل ما چیزی ندیدیم؛ من در روزهای گذشته، در
تهرانسر در مجلسی با حضور ۲۰۰ خانم کارگر و نیازمند بودم؛ هیچ کدام از این خانمها
یارانه حمایت معیشتی را دریافت نکرده بودند. من نمیدانم این پول کجا هزینه میشود؛
به چه کسانی داده میشود. خیلیها که قبلاً تحت پوشش کمیته امداد بودند و یک وام
هفت میلیونی گرفتهاند، حالا از پوشش حمایت معیشتی به خاطر همین وام خارج شدهاند.
این مسالهای است که ناراحتکننده است و من که نماینده مردم هستم، احساس میکنم
وعدههای زمان گران شدن بنزین فقط شعاری بود که برای فرونشاندن اعتراضات داده شد.
شما مشکلات جامعه
کارگری را میبینید و با این مشکلات کاملاً آشنا هستید؛ در این شرایط، چه پیامی
برای کارگران دارید؛ آنها با چه امید و انگیزهای برای رای دادن بیایند و مشارکت
سیاسی کنند؟
برای کارگران کیانتایر و هفتتپه
احترام قایلم
ببینید این عالم صحنهی بازیگری ماست.
ما اگر که در این دنیا یاد نگیریم که حق را بفهمیم و برای برقراری عدالت تلاش کنیم
و در این عرصه جهاد کنیم، در امتحان الهی رد میشویم. ما در درجه اول، باید حق را
بفهمیم، بعد بایستیم و این حق را بگیریم. من برای کارگران کارخانه کیانتایر خیلی
احترام قائلم؛ برای کارگران زیرمجموعه هفتتپه خیلی احترام قایلم و برای همهی
کارگرانی که مثل کارگران هپکو و جاهای دیگر که بعدِ فهمیدن حقیقت، ایستادند، تلاش
کردند و حرف حق را زدند. چند روز پیش، کارخانه کیانتایر بودم؛ دیدم
تولیدشان خیلی خوب شده و افزایش پیدا کرده؛ وقتی خاطره شبهای اعتصاب و دستگیری
کارگران و آن ساعاتی که ما و آقای محجوب تا نیمههای شب در جاده بودیم تا اینها
آزاد شوند، یادم میآید، میفهمم که این رشد امروز، حاصل همان تلاشها و پایداریهاست.
در واقع، جهاد در راه حق نتیجه میدهد، همیشه نتیجه میدهد. در مورد حقوق سیاسی و
اجتماعی هم به همین شکل است؛ متاسفانه بعضیها را میبینیم که قهر میکنند و میروند
یک کنج عافیت پیدا کنند. خیلیها از ایران میروند، آنهایی هم که میمانند منفعل
میشوند؛ به نظر من این رویه، نتیجه نمیدهد. ایستادن در راه حق هزینهبر است.
قرآن میگوید چه شده شما را که در راه خدا و افراد مستضعف مبارزه و پیکار نمیکنید!
مجلس صحنهی پیکار سیاسی است؛ نه به این معنی که ما رفتارهای غلط را تایید کنیم،
به این معنا که این بخشی از حق ماست؛ وقتی یک سیستمی هر چهار سال میتواند تغییر
کند، حضور آگاهانه ما میتواند تغییرات اساسی به وجود بیاورد. این تغییرات هر چهار
سال میتواند رخ دهد. ممکن است که رودست هم بخوریم در یکی یا دو دوره ولی بالاخره
تغییر ایجاد میشود؛ یک زمانی تا اسم اصلاحات را میآوردیم فوری میگفتند نگویید
اصلاحات، مگر قبلاً بد بوده که شما میخواهید خوب کنید! اما الان دیگر همه میدانند
که باید اصلاح شود منتها بعضی آمدهاند و میگویند فقط ما میتوانیم اصلاح کنیم؛
غافل از اینکه مایی که گازانبری حمله میکنیم و نهادهای فکر و اندیشه را مسدود و
مصلوب میکنیم که نمیتوانیم کشور را به سمت آرامش ببریم؛ در نتیجه من شرکت
کارگران در انتخابات را دنبالهی همان مطالبهگری در واحدهایشان میدانم؛ مطالبهگری
با هدف ایجاد تغییرات مثبت.
گفتگو: نسرین هزاره مقدم