قتل گاندی۱۰-بهمن-۱۴۰۰
حوالی ساعت پنج بود که گاندی از اتاقش خارج شد و در میان مردمی که آن روز برای دیدنش آمده بودند به سوی محوطه مرکزی مجتمع حرکت کرد. ناگهان قاتل از دل مردم بیرون زد، اسلحهاش را به سمت گاندی گرفت و سه گلوله پشت سر هم شلیک کرد. گلولهها به سینه و شکم گاندی نشستند. پیرمرد روی زمین افتاد.
به گزارش ایسنا، روزنامه اعتماد نوشت: «آن زمان ۷۸ سال داشت. از مدتی پیش در مجتمع بیرلا، واقع در مرکز دهلی اقامت میکرد و همان جا هر روز با شمار زیادی از هندیها به صحبت مینشست. گاهی همگی همراه با هم، دستهجمعی دعا میخواندند. هر کدامشان دین و مذهبی متفاوت با دیگری داشته و باورهایی متضاد با هم داشتند اما زیر سایه گاندی این تضاد و تفاوت رنگ میباخت و فرصت صلح و همزیستی شکل میگرفت. روز سیام ژانویه هم مثل روزهای قبل شروع شد و تا عصر بدون اتفاقی خاص گذشت. حوالی ساعت پنج بود که گاندی از اتاقش خارج شد و در میان مردمی که آن روز برای دیدنش آمده بودند به سوی محوطه مرکزی مجتمع حرکت کرد. ناگهان قاتل از دل مردم بیرون زد، اسلحهاش را به سمت گاندی گرفت و سه گلوله پشت سر هم شلیک کرد. گلولهها به سینه و شکم گاندی نشستند. پیرمرد روی زمین افتاد.
بسیاری از مردم مبهوت و حیرتزده ایستاده بودند و هیچ کاری نمیکردند. انگار ناباوری، فلجشان کرده بود اما چند نفر گاندی را از روی زمین برداشتند و به اتاقش بردند. چند دقیقه بعد یکی از همینها از آن اتاق خارج شد و خطاب به جمعیت گفت که تمام شده و گاندی مُرده است (سیام ژانویه ۱۹۴۸). بیشتر حاضران این واژهها را شنیدند اما باز آن چه را که روی داده بود باور نکردند. اکثریتشان برای پذیرش خبری چنین بزرگ به زمان بیشتری نیاز داشتند. اما قاتل را بیدرنگ بعد از شلیک به گاندی گرفتند و به پلیس تحویل دادند. نامش ناتورام گودسه و یکی از ناسیونالیستهای هندی بود. پیش از آن چند بار دستگیر و زندانی شده بود اما بزهکار محسوب نمیشد. جرایم قبلیاش همه سیاسی بودند و ریشه در تعصباتش داشتند.
انگیزه قتل گاندی هم به همین تعصبات ملی و میهنی برمیگشت. او و همدستانش باور داشتند گاندی در مواجهه با مسلمانان تسامح بیش از حد نشان داده و با سیاستهای نادرست و بیلیاقتیاش زمینه تجزیه هند و جدایی پاکستان را فراهم کرده است. او و کسانی که در قتل گاندی همراهش بودند، تنها هندیهایی نبودند که چنین باوری داشتند. از تابستان ۱۹۴۷ که پاکستان رسما از هند جدا شد و کشور مستقلی در شمال غربی شبهقاره شکل گرفت، هند ناآرام شده بود. ناسیونالیستها به آن چه روی داده بود معترض بودند و همه را مقصر میدیدند؛ هر که بزرگتر و مهمتر، مقصرتر. گودسه از همان روزها - که به پناهندگانی که از پاکستان به هند میگریختند، کمک میکرد - مصمم به کشتن گاندی بود. در حزبی که او عضوش بود بسیاری دیگر نیز چنین فکری در سر داشتند. در دادگاه همه چیز را گفت.
گفت میدانستم قتل مردی مثل گاندی معنایی جز فروغلتیدن در تباهی ندارد و جز به بیآبرویی من نمیانجامد، مطمئن بودم مردم از من متنفر خواهند شد اما انتخاب دیگری نداشتم. کشور ما بدون گاندی، محکمتر با پاکستانیها مواجه میشود و آنها را سرجای خودشان مینشاند. در قتل گاندی هشت نفر دستگیر و محاکمه و در نهایت گودسه و یکی از همدستانش به اعدام محکوم شدند. عدهای برای نجات و کاهش مجازات این دو میکوشیدند و حتی پسران گاندی هم رسمی و علنی با پیشنهاد تغییر حکم اعدام موافقت کردند. اما دولت هند به ریاست نهرو قاطعانه با کاهش مجازات و تغییر حکم اعدام مخالفت کرد. حتی عدهای از درون دولت - از جمله وزیر کشور - روند برگزاری دادگاه و اعلام و اجرای احکام آن را تسریع کردند، زیرا در صورت بررسی بیشتر ماجرا، خودشان هم برای کوتاهی در تامین امنیت گاندی مقصر و مجرم شناخته میشدند (بهویژه آن که ۱۰ روز قبل از قتل گاندی، سوءقصد دیگری هم به جان او انجام شده بود.) گودسه و همدستش را نیمه نوامبر سال بعد در زندان آمبالادار زدند. از گاندی هم چند وسیله شخصی مثل عینک و ظرف و قاشق غذا و نیز کشور مستقل هند باقی ماند.»