گزیده خبرهای ویژه دروغ نامه کیهان ۱۰ – بهمن -۱۴۰۰
قبول
بازگشت آمریکا به برجام بدون لغو تحریمها افتخار داشت؟!
نماینده
سابق مجلس از طیف مدعیان اصلاحات گفت تیم مذاکره کننده فعلی همان مسیر تیم مذاکره
کننده روحانی را طی میکند و منتقدان برجام یا سکوت کردهاند یا از مذاکرات دفاع
میکنند.
داریوش
قنبری به نامهنیوز گفت: متأسفانه بازیهای جناحی با منافع ملی واقعیتی غیرقابل
انکار است و هشت سال دولت آقای روحانی شاهد بودیم که منتقدان دولت دست به این
اقدام زدند. به هر حال اگر دولت دوازدهم مورد حمایت کامل تمام نیروهای سیاسی داخلی
قرار میگرفت چه بسا میشد در همان دولت با غربیها به نتیجه رسید. حالا هم
مذاکرات طولانی شده است. در کل میبینیم که همانهایی که روزگاری مخالف مذاکرات
بودند امروز یا سکوت کردهاند یا از مذاکرات به طور کامل دفاع میکنند.»
او ادامه
داد: «نگاههای سیاسی و جناحی به منافع ملی بسیار خطرناک است. امروز دولت آقای
رئیسی میکوشد بر مبنای همان مسیر دیپلماتیکی در مذاکرات حرکت کند که دولت آقای
روحانی طی میکرد و تصور هم نمیشود بتواند بیش از آن چیزی که قرار بود در دولت
روحانی امتیاز از مذاکرات گرفته شود، امتیازی بگیرد. در عین حال باید بدانیم
طولانی شدن مذاکرات به ضرر ملت است و آسیبش را مردم باید تحمل کنند؛ به همین
امیدواریم دولت و حامیانش به مقوله مذاکرات به عنوان یک امر ملی و نه سیاسی و
جناحی نگاه کنند.»
به نظر میرسد
این نماینده سابق مجلس، تجاهل به خرج داده است وگرنه، لابد اطلاع دارد که در
مذاکرات دورههای قبل، طرف آمریکایی (غربی) اولاً حاضر نبود به شکل مؤثر، تحریمها
را بردارد، ثانیاً مهلت راستیآزمایی لغو تحریمها را حداکثر 48 ساعت میدانست و
ثالثاً ارائه تضمین معتبر را نمیپذیرفت. به عبارت دیگر، هر چند نماینده سابق مجلس
به شکلی مشکوک،علت به نتیجه نرسیدن مذاکرات قبلی را منتقدان داخلی وانمود کند،
علت اصلی کارشکنی طرف آمریکایی از یک طرف و انفعال در طرف ایرانی به ویژه شخص آقای
روحانی بود که مجدداً دنبال سرهمبندی یک توافق فاقد ضمانت و بدون تعیین تکلیف
1700 تحریم پسابرجامی بود.
اتفاقاً
نگاه جناحی و قربانی کردن منافع ملی پیش پای منافع سیاسی و جناحی،زمانی بود که
وزیر خارجه در جمع شورای روابط خارجی آمریکا، پای انتخابات ایران را پیش میکشید و
توافق را ضرورت موفقیت جناح متبوعش در انتخابات معرفی میکرد! یا نگاه جناحی همان
بود که انتخابات را گروگان مذاکرات میکرد و پس از آن هم دولت را وامدار مذاکرات و
توافق به هر قیمت میساخت!
برخلاف
ادعای این فعال اصلاحطلب، جریان انقلابی همچنان که در دوره دولت سابق، بر صیانت
از حقوق و منافع و عزت ملت در مذاکرات اصرار داشت و درباره ترفندهای غرب هشدار میداد،
اکنون نیز همانها را از دولت و تیم مذاکره کننده جدید مطالبه میکند و به همین
دلیل هم هست که با وسوسههایی مانند توافق موقت، یا تنازل مجدد از حقوق کشور برای
رسیدن به توافق (در واقع بازگرداندن آمریکا به برجام، بدون تثبیت حقوق ایران و اخذ
تضمین) مخالفت میکند.
تفاوت جریان
انقلابی با جماعت غربگرا اتفاقاً همین است که عزت و منافع ملی را مقدم بر نگاههای
قبیلهای و حزبی و جناحی میداند؛ بلکه نگرش جناحی و قبیلهای را مغایر با رویکرد
انقلابی میداند.
یادآور میشود
چندی قبل تریتا پارسی از عناصر فعال در لابی ناپاک و نزدیک به اصلاحطلبان و
غربگرایان اذعان کرد که دولت بایدن نه تنها حاضر نشده درباره عدم تکرار عهدشکنی در
دولت بعد از خود تضمین بدهد، بلکه نپذیرفته بود که همین موضوع را لااقل در دوره
خود تضمین کند!
کدام
مذاکره محترمانه؟ بوش پدر که سرتان کلاه گذاشت!
وزیر لندننشین
دولت اصلاحات ادعا کرد: زمانی که برای مذاکره مستقیم مقاله نوشته بود، دعوت دولت
آمریکا محترمانه بود.
عطاءالله
مهاجرانی پس از معاونت پارلمانی رئیسجمهور دولت سازندگی، به وزارت فرهنگ و ارشاد
اسلامی رسید. او چند سال بعد، با ادعای اینکه بهخاطر خوردن شیر درازگوش وارد
میدان سیاست شده بوده(!) مدعی ترک سیاست شد. سپس همزمان با درگیری با برخی مشکلات
خانوادگی به لندن رفت و ارتباطاتی را با دولت سعودی گرفت. او به هنگام وقوع فتنه
سبز، جوگیر شده و «اتاق فکر جنبش سبز در خارج از کشور»(!) را به همراه کسانی مثل
سروش و کدیور و عبدالعلی بازرگان در لندن تشکیل داد که سرنوشت عبرتآموزی داشت.
مهاجرانی دیروز ضمن یادداشتی در روزنامه زنجیرهای اعتماد، برخلاف معرکهگیریاش
در آشوب و براندازی سال 88 نوشت: در سالگرد انقلاب اسلامي هستيم. مخالفان و دشمنان
گمان نميكردند، اين انقلاب و نظام پس از چهلوسه سال، سربلند و مقاوم در برابر
دشواريها، بايستد، بماند و بپايد. اين سخن به معني نفي نقد و انكار مشكلات،
دشواريها و نابسامانيها نيست. به معني نگاه به موقعيت كشور و توانايي ملي و
منطقهاي ايران است. در اين مسير يا در اين مصير! بايد به نقد ۴۳ سال گذشته پرداخت و از هزينههاي
بيهوده و فرسايش نيرو و وقت و توان ملي در اموري كه اساساً شأن نظام و دولت دخالت
در آن ساحتها نبوده است، پرهيز كرد.
او میافزاید:
گاه انسان حيرت ميكند كه چرا يك مسئله ساده و عرفي را ما تبديل به امري ارزشي و
ديني و مقدس و نهايتا تابو ميكنيم، تا كسي جرأت نكند در آن باره سخني بگويد.
اموري كه به اصطلاح جزو «منطقهًْالفراغ» است. مذاكره با آمريكا هم از جمله همين
امور است! نبايد مذاكره را تبديل به تابو كرد.
وی در ادامه
میافزاید: در ارديبهشت سال ۱۳۶۹
كه مقاله «مذاكره مستقيم» را در روزنامه اطلاعات نوشتم و ايمان و امان به سرعت
برق، ميرفت كه مومنين رسيدند! جورج بوش پدر، محترمانه از ايران دعوت كرده بود، كه
درباره مسائل دوجانبه با ايران گفتوگو شود. موضع او غير از موضع ترامپ و پمپئو
بود كه شرايط مذاكره را ديكته ميكردند و مرادشان از مذاكره تسليم شدن در برابر
شرايط آمريكا بود. بديهي است كه هيچ انسان منطقي و وطندوست و انقلابي نميتوانست
و نميتواند در برابر چنان فشار و تحميلي تسليم شود. چنانكه وقتي بعد از تهديد ترامپ
عدهاي از ايرانيان خارج از كشور بيانيهاي مبتني بر ضرورت مذاكره با آمريكا منتشر
كردند، من بهعنوان نويسنده همان مقاله مذاكره مستقيم، مخالفت كردم و به صراحت
گفتم هيچ كس در برابر تهديد تسليم نميشود.
او همچنین
نوشته «اگر آمريكاييها در موقعيتي باشند كه اولا تحريمهاي غيرقانوني و غيرموجهي
كه در زمان ترامپ برقرار شد را حذف كنند و بتوانند اطمينان نسبي طرف ايراني را
جلب كنند؛ مذاكره چه ايراد يااشكالي ميتواند داشته باشد؟».
صرفنظر از
اینکه لغو تحریمهای برجامی و پسابرجامی، صداقت و حسننیت و اراده لازم دارد و نه
مذاکره، باید ماجرای «دعوت محترمانه» دولت بوش پدر را هم که آقای مهاجرانی ادعا میکند،
بهعنوان عبرت بازخوانی کرد؛ البته از زبان مرحوم هاشمی و آقایان ظریف و موسویان.
هنگامی که
آقای هاشمی در دولت سازندگی برای آزادی برخی گروگانهای غربی و آمریکایی در لبنان
پادرمیانی کرد، آمریکاییها قول و قرارهایی گذاشتند که زیر همه آنها زدند.
سید حسین
موسویان (از افراد معتمد هاشمی و روحانی و سفیر دولت هاشمی در آلمان) ميگويد
هاشمي و خاتمي به شکل واقعي دنبال مصالحه با آمريکا بودند اما هر دو بهخاطر
عملکرد آمريکاييها ناکام ماندند. او در کتاب خود مینویسد «رفتار آمریکاییها،
دیدگاه آیتالله خامنهای را مبنی بر اینکه آمریکا به دنبال یک رابطه عادلانه و
متوازن نیست تقویت میکند و همانطور که گفته، آمریکا بهدنبال یک رابطه ارباب و
رعیتی است. با این حال، علیرغم دیدگاه بدبینانه آیتالله خامنهای درباره آمریکا،
رفسنجانی و خاتمی هر دو به شکل واضحی بهدنبال مصالحه با ایالات متحده بودند».
موسویان
ادامه میدهد «رفسنجانی به سختی تلاش کرد تا بتواند به این هدف برسد و تأکید کرد
اگر سیاستهای آمریکا به درستی اصلاح شود، از سرگیری روابط با واشنگتن با اهداف
ایران تناقضی نخواهد داشت. رفسنجانی تمامی تلاش خود را برای پایان بخشیدن به بحران
گروگانگیری لبنان انجام داد، با این امید که بوش (پدر) رئیسجمهور آمریکا پایبندی
وی به سیاست «حسننیت، حسننیت را در پی خواهد داشت» را ارج نهد اما وی در این امر
ناکام ماند. (بعدها) تحت اشراف خاتمی، ایران با امید مصالحه، به ایالات متحده در
افغانستان کمک کرد و زمینه وسیعی را برای چانهزنی ارائه داد، اما دولت جورج دبلیو
بوش (پسر) آن را رد کرد. آیتالله خامنهای هرچند بدبین بود، اما این تلاشها
برای مصالحه را با مانع مواجه نکرد».
بوش پدر یکی
از دستورکارهایش را آزادی آمریکاییهایی که در لبنان توسط حزبالله به گروگان
گرفته شده بودند، اعلام کرده بود و بر همین اساس نیاز وافری به کمک ایران در این
راه داشت. او با صدور یک بیانیهای فریبکارانه، ایران را تنها ابزار ممکن برای
آزادی گروگانها دانست و نوشت: «حسننیت، حسننیت میآورد». بوش پدر با خاویر پرز
دکوئیار دبیرکل سازمان ملل تماس گرفت و گفت: «میتواند امتیازهایی به ایران بدهد».
مشاور دبیرکل سازمان ملل در دیدار با هاشمی میگوید: رئیسجمهور آمریکا تقاضا کرده
که به آزادی گروگانهای آمریکایی در بیروت کمک کنید. البته این کمک بیاجر نمیماند.
پس از آزادی گروگانها، ایران در انتظار مشاهده حسننیت طرف مقابل میماند اما پس
از گذشت مدتها خبری از وعده طرف آمریکایی نمیشود. بنابراین مقامات ایرانی با
پیکو مشاور دبیرکل سازمان ملل تماس میگیرند و اعتراض میکنند که چرا خبری از تحقق
وعده آمریکا نشد؟ پیکو نیز به مقامات آمریکایی منتقل میکند «ایرانیها منتظر
عملیشدن وعده آمریکا هستند. باید منصف باشیم، چون من به آنها قول دادم». اما
آمریکا زیر تعهدش میزند.
محمدجواد
ظریف هم در کتاب «آقای سفیر» با اشاره به همین بدعهدی مینویسد «آمریکاییها
پیغام داده بودند اگر شما به آزادی گروگانهای آمریکایی کمک کنید، ما حسننیت
خواهیم داشت، که بهمعنای آزاد کردن داراییهای ایران و از اینگونه کارها بود.
اما به قولشان عمل نکردند. 8 گروگان آمریکایی آزاد شدند. این یکی از نشانههای عدم
پایبندی آمریکاییها به تعهداتشان بود که در مرحله آخر گفتند بهدلایل انتخاباتی
نمیتوانند قولشان را عملی کنند».
مرحوم هاشمی
رفسنجانی هم در خاطرات روز 10 اردیبهشت 1369 ماجرا را اینگونه روایت میکند: «شب
به خانه آمدم. در حالی که مشغول نوشتن خاطرات بودم، به اخبار بخش فارسی صدای
آمریکا گوش میدادم، خبر داد که دومین گروگان آمریکایی در لبنان، امشب آزاد شد.
اظهاراتی شده که نشان میدهد، دولت آمریکا میخواهد تا پایان آزادی همه گروگانهایش،
امتیازی ندهد».
توافق
موقت از هر جهت به زیان ایران است
توافق موقت،
تله آمریکاست و ایران در چنین تلهای نمیافتد.
روزنامه
فرهیختگان در توضیح این روایت و اینکه چرا توافق موقت در وین مردود است، نوشت:
آمریکا با ادعاهایی مانند نزدیکی زمان گریز هستهای و بهانه دستیابی ایران به دانش
فنی طی چند هفته آتی، میکوشد با تعیین ضربالاجلی ساختگی مذاکرات را تحت تاثیر
قرار دهد. توافق موقت با تایید این ادعاها زمینهساز سرعتگیری و فراگیری ادعاهای
ضربالاجلساز در آینده میشود؛ بهعنوان نمونه آمریکا پس از توافق موقت اعلام
خواهد کرد این توافق نقطه گریز ایران را از دو هفته به ۳ ماه افزایش داد و باید بهسرعت دیگر تواناییهای ایران را نیز در
ضربالاجلی سه ماهه محدود کرد.
توافق موقتی
که از درون گفتوگوهای احیای توافق هستهای ۲۰۱۵ حاصل شود میتواند بهنوعی مشروعیتزدایی از این توافق تلقی شده و
حتی موارد مثبت موجود در آن را نیز از دست تهران خارج سازد.
توافق هستهای
۲۰۱۵ دارای بازههای زمانی مخصوصی
برای محدودیتهای ایران است که پس از مدتی منقضی میشوند، اما توافق موقتی که
مستلزم برهم زدن وضعیت پیشین است، میتواند به رویهای برای ادامهدار کردن
محدودیتها تبدیل شود. توافق موقت اما توافق پیشین را متزلزل و حتی از بین خواهد
برد و به بهانهای برای زیر پا گذاشتن حقوق ایران مبدل خواهد شد.
بازگشت به
توافق اصلی به دو دلیل اجرا نکردن کامل آن در زمان عدمخروج آمریکا از توافق هستهای
و دوم اثبات بازگشتپذیری سریع آنها پس از خروج این کشور، شامل منافع اقتصادی زیاد
نخواهد بود. در این شرایط تکلیف توافق موقت که دارای اعتبار کمتری است، مشخص است.
توافق موقت
بهدلیل ریسک بالای ذاتی خود بهجهت «موقت» بودن، هرگونه معامله کلان را برای
ایران با دشواری روبهرو میکند.
آمریکا در
دوره ترامپ برخی از تحریمهای هستهای پیشین را به بهانههای تروریسم و حقوق بشر
مجددا علیه ایران اعمال کرد. رضایت به توافق موقت حتی درصورتی که یک بازه تا احیای
کامل باشد، با محدود کردن فضای مذاکراتی میتواند مانع از لغو تحریمهای مجددا
برچسبگذاری شده شود.
در توافق
موقت آمریکا با اثر مثبت افزایش صادرات نفت ایران و افزایش عرضه سوخت میتواند
باعث کاهش مقطعی قیمت انرژی در زمستان شود آن هم بدون آنکه تهران بهرهای خاص از
این اتفاق ببرد. بلافاصله پس از رفع خطر از بازار انرژی که با گرمتر شدن هوا صورت
میپذیرد، درحالی که پولهای ایران بهدلیل فرانرسیدن موعد پرداختها حتی هنوز به
حساب ایران واریز نشدهاند، مجددا تحریمها به بهانههای مختلف باز میگردند.
توافق موقت
در ابعاد داخلی نیز مشکلاتی را برای ایران ایجاد میکند، زیرا این توافق منجر به
جو مثبت کاذب در داخل کشور شده و درحالی که هیچ تحریمی در عمل برداشته نشده است،
موجی برای اجبار ایران به بازگشت به تعهداتش بدون اخذ تضمینهای لازم ایجاد کند.
توافق موقت بدون آنکه بتواند پروندهای را از روی میز ایران بردارد در شرایطی که
آمریکا درگیر پرونده روسیه در اوکراین و چین در تایوان است، میتواند یک فرصت تنفس
به واشنگتن باشد.
توافق موقت
میتواند فرصت استفاده از فضای تنشآلود میان آمریکا با روسیه و چین را حداقل تا
چندماه از ایران سلب کند.
گزارش
دولت بایدن به کنگره ایران در گرفتن انتقام سلیمانی جدی است
دولت بایدن
در گزارشی به کنگره آمریکا اعلام کرد نمایندگان دولت ترامپ که درتصمیم ترور ژنرال
سلیمانی دخیل بودهاند، با تهدید جدی از سوی ایران مواجه هستند.
تارنمای
نشریه واشنگتن فری بیکن نوشت: در گزارش وزارت خارجه آمریکا قید شده که برایان هوک
مسئول امور ایران دردولت ترامپ، با تهدید جدی مواجه است چون او نقش محوری درترور
ژنرال سلیمانی و اتخاذ سیاست فشار حداکثری علیه ایران داشته است.
وزارت خارجه
دولت بایدن درگزارش خود به کنگره نوشت که مایک پمپئو وزیر خارجه و برایان هوک
مسئول ایران در دوره ترامپ، از زمان ترور سلیمانی، با تهدیدات جدی از سوی ایران
برای انتقام مواجه بودهاند. این درحالی است که مقامات ایران درسطوح مختلف مکرر
اعلام کردهاند که بانیان ترور سلیمانی مجازات خواهند شد.