يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "در ستايش نا اميدي و حكايت پينوكيو!"


 اوین نامه  کیهان  4 شنبه 7 شهریور ماه سال 1397
يادداشت روز  اوین نامه ی  کیهان "در ستايش نا اميدي و حكايت پينوكيو!"

اين روزها اغلب مسئولان کشور از لزوم تزريق اميد به جامعه مي گويند و ياس پراکني را تقبيح مي کنند. مسئولان دولتي در صف اول سخنراني درباره ضرورت و فوايد اميد هستند و البته تعجبي هم ندارد، چرا که دولت، دولت «تدبير و اميد» است. اما مردم همانقدر که نيازمند اميد هستند به نااميدي هم نياز دارند! جامعه امروز ما به دلايل مختلف پيش تر و بيشتر از اميد، نيازمند نااميدي است. گام اول و پيش نياز براي دستيابي به اميد واقعي و سازنده، نااميدي و رها کردن اميدهاي واهي و کاذب است.
    
اميد کاذب شبيه ماده مخدر و قرص روانگردان عمل مي کند و شخص را به دنيايي خيالي برده و دچار سرخوشي مي کند، حال آنکه واقعيت سهمگين و تلخ بيروني در جريان است و کار خود را مي کند. نام ديگر قرص هاي روانگردان، قرص شادي است! انرژي زيادي را به صورت کوتاه مدت و انفجاري آزاد و همزمان فرد را دچار توهم مي کند، به طوري که آگاهي از نتايج رفتارهاي خطرناک را به شدت کاهش داده يا کاملاً از بين مي برد. شخص متوهم خود را از ماشيني که با سرعت در حال حرکت است به بيرون پرت مي کند و پس از آنکه در بيمارستان با دست و پا و سر شکسته و مجروح از مرگ رهيده و تاثير داروي توهم زا از بين رفته، درباره علت کار خود مي گويد؛ مي خواستم پرواز کنم!
    
متاسفانه بخش قابل توجهي از جامعه و مسئولين ما امروز دچار چنين وضعيتي هستند. آنهايي که شب اعلام توافق ايران و 1+5 به خيابان ها آمدند و زدند و رقصيدند و در دست اسکناس يک دلاري و هزار توماني داشتند، مانند همان کسي بودند که به هواي پرواز خود را از ماشين در حال حرکت به بيرون پرت مي کند. وضع نابسامان کدام خانه اي با فروش فرش زير پا بسامان شده و کدام کشوري توانسته با دادن امتياز به دشمن، مشکلات خود را حل کند؟! بلايي که اميد کاذب بر سر يک جامعه مي آورد اگر از نااميدي بيشتر نباشد کمتر نيست.
    
برخي آقايان دولتي اين روزها مدعي هستند که يکي از اشتباهات صورت گرفته، بزرگ نمايي برجام بوده است. از جمله آقاي ظريف که چند روز پيش در برنامه زنده تلويزيوني «حالا خورشيد» از بالا بردن توقعات از برجام به نوعي گلايه کرد. اين گلايه را ديگر مسئولان دولتي نيز بارها بيان کرده اند. اما چه کسي مردم را درباره برجام دچار توهم کرد؟ آيا کسي غير از دولتمردان چنين کردند؟ تا جايي که آب خوردن مردم را هم به برجام گره زدند! تعابيري همچون «فتح الفتوح»، «آفتاب تابان»، «معجزه قرن»، «بزرگ ترين دستاورد تاريخ ايران»، «نشانه تسليم همه قدرت هاي بزرگ در برابر اراده ملت»، «ورق خوردن تاريخ به نفع ايران»، «پيروزي بزرگ تر از فتح خرمشهر» و... از سوي چه کساني مطرح شد؟ کدام روزنامه ها تيتر زدند «تحريم ها به تاريخ پيوست»، «فروپاشي تحريم»، «صبح بدون تحريم»، «تحريم ها هم رفت»، «توافقات سياسي و اقتصادي با لغو تحريم ها»، «سد تحريم شکست»، «پيروزي تدبير بر تحريم»، «اينک بدون تحريم»، «سلام بر ايران بي تحريم، خلاص شديم»، «تحريم تمام شد»، «برچيده شدن ظرف تحريم ها»، «روز شکست حصر اقتصادي» و...؟! وقتي دلسوزان هشدار و انذار مي دادند، چه کسي به آنها تهمت کاسب تحريم زد تا صدايشان شنيده نشود؟
    
يادآوري اين مواضع و تيترهاي گذشته، نه براي مچ گيري و سرزنش است و نه براي اظهار فضل که بله! حالا ديديد ما درست مي گفتيم! گذشته اگر بازخواني و مرور مي شود، ناظر به آينده است. انتظار مي رفت رخدادهاي اخير، دولتمردان را از توهم خود ساخته شان خارج کند اما برخي مواضع و اظهارنظرها نشان مي دهد خروج دولت از توهم برجام، گويا اميدي کاذب است! برخي از سخنان ديروز آقاي روحاني در مجلس شوراي اسلامي و در جريان سوال نمايندگان، حاکي از اين مسئله بود. رئيس جمهور در بخشي از سخنان خود گفت؛ «اگر برجام هيچ بود پس چه غصه اي امروز داريم؟ در هر صورت آمريکا از برجام خارج شده، بقيه کشورها نيز خارج مي شوند و ما هم بيرون مي آييم چون هيچ است، از هيچ که نبايد آدم بترسد
    آقاي روحاني در مغلطه اي آشکار (شبيه موضع اخير آقاي ظريف درباره نسبت قيمت دلار و برجام) نابساماني امروز را به خروج آمريکا از برجام نسبت دادند، حال آنکه روند تلاطم و آشفتگي بازار ماه ها پيش از خروج آمريکا از توافق، آغاز شده بود و ريشه در مسائل ديگري داشت. از نظر اين آقايان، همه چيز خوب و خوش و خرم بود تا اينکه ترامپ ديوانه از برجام خارج شد و اين شد که مي بينيد و مي بينيم! مثل اينکه کسي بپرسد چرا اين مصدوم دست و پا و سرش شکسته و در پاسخ بشنود که از ماشين به بيرون پرت شده است. حال آنکه پرت شدن تنها يک حادثه است و نه علت. آنکه قرص توهم زا مصرف کرده، اگر از ماشين هم به بيرون پرت نشود، حادثه و بلاي ديگري سرش مي آيد.
    
مردم و مسئولان بايد از خيلي چيزها نااميد شوند. مردم بايد از اينکه دولتي بر سرکار آيد و با چوبي جادويي (توافق با غرب، چند برابر کردن يارانه و...) اوضاع را سامان دهد نااميد شوند و بدانند که بخشي از اين بار نيز بر دوش آنهاست. مسئولان هم بايد از اينکه فلان مقام آمريکايي قول داده جبران کند، امضاي فلاني تضمين است، اروپا قول داده و... نااميد شوند. تا وقتي استراتژي دولت صبر و سکوت و اميد به نتايج انتخابات آمريکا و رفتن ترامپ است، توقع و انتظار کدام حرکتي را براي حل مشکلات مي توان داشت؟ رئيس جمهور پيشين فرانسه مدعي شده بود که به فکر اشتغال جوانان ايران است و رئيس جمهور فعلي آن در تماس تلفني اخير با آقاي روحاني گفته: «فرانسه همه تلاش خود را براي حفظ برجام به کار مي گيرد و نسبت به اين موضوع متعهد است و به مسئوليت هايش عمل خواهد کرد
    
دي ماه سال 1393 و در کوران مذاکرات هسته اي ايران و 1+5 رهبر معظم انقلاب اسلامي فرمودند؛ «بايد دل را به نقطه هاي اميدبخش حقيقي سپرد نه به نقطه هاي خيالي.» آن که اميد ندارد درجا مي زند و به پيش نمي رود اما آن که اميد کاذب دارد و دل به نقطه هاي خيالي بسته است، فرو مي رود و خسرانش دوچندان است. اميد کاذب داشتن، حکايت پينوکيو است که با مشورت روباه مکار سکه هاي خود را کاشت تا فردا درخت سکه سبز شود و خوشه هاي طلا بچيند! پينوکيو، روباه مکار و وعده درخت سکه فقط در کارتون نيست و از زندگي شخصي گرفته تا مقياس يک کشور مي تواند تکرار شود. نويسنده: محمد صرفي