این شیوه
مملکتداری نیست 13 مرداد - 97
جنگ
قدرت وثروت جناحی و باندی که به مرحله ی بس حساسی رسیده است .چون رقیب دولت
وروحانی و مخالف برجام تلاش می کند تهاجمش
علیه روحانی و اعضای کابینه را دنبال کند تا درنهایت به رسیدن هدف مساعد شدن برکناری روحانی نائل آید .
بنابراین برایش نه مردم ونه مطالبات شان
ونه منافع ملی کشور مهم نمی باشد.
این شیوه استیضاح که بدون عدد و رقم،
بیان گزارش و عملکرد و با عبارات کلی و بدون نشاندادن ربط سؤال با عملکرد وزیر
صورت میگیرد، متعلق به قبل از اختراع اعداد است. این شیوه مملکتداری و نظارت بر
عملکرد دولت نیست.
به گزارش ایسنا، محمد فاضلی، عضو هیات
علمی دانشگاه شهید بهشتی در یادداشتی در روزنامه شرق نوشت: «علی ربیعی، وزیر
تعاون، کار و رفاه اجتماعی اواخر اسفند ۹۶ استیضاح شد و رأی اعتماد گرفت. کمتر از
پنج ماه از آن استیضاح گذشته و علی ربیعی دوباره در معرض استیضاح قرار گرفته است.
چرا اینگونه است؟ چرا این استیضاح شک و شبهههایی در پی داشته است؟
اول، سؤالات استیضاح را که نگاه کنید،
میبینید که همان سؤالهایی تکرار شده که ربیعی یک بار برای آنها استیضاح شده و
رأی اعتماد گرفته است. آیا این چهار ماه، آن هم در شرایط ملتهب اقتصادی و اجتماعی
ماههای اخیر، برای حل همان مسائلی که یک بار مطرح شدهاند و وزیر رأی اعتماد هم
گرفته کافی است؟
دوم، وزارتخانه علی ربیعی متولی
دبیرخانه شورای عالی اشتغال است و نه ایجادکننده اشتغال. اشتغال در بخشهای دیگر
برنامهریزی و زمینهسازی میشود. اشتغال به شدت متأثر از سیاستهای اقتصاد کلان
است که ربیعی وزیر تأثیرگذار بر آنها نیست. آیا افزایش نرخ بیکاری در کشور تحت
تأثیر سیاستهای اقتصاد کلان است یا از سیاستهای وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی
که عمدتا معطوف به سیاستهای حمایت اجتماعی است، ناشی میشود؟
وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی میتواند
از طریق «سازمان آموزش فنی و حرفهای» نقش مهمی در توسعه مهارتهای اشتغال ایفا
کند اما خوب است نمایندگان مجلس دقت کنند که آیا خودشان به همان اندازه که همه گونه
چشم به شستا و شرکتهای آن داشتهاند، به توانمندسازی سازمان آموزش فنی و حرفهای
حداقل از طریق اعتبارات توجه کردهاند؟
سوم، سؤال درباره محقق نشدن سهم
۲۵درصدی بخش تعاون از اقتصاد ایران همواره برای استیضاح و سؤال از ربیعی مطرح شده
است. آیا سهم بخش خصوصی واقعی از اقتصاد ایران ۲۵ درصد است که سهم تعاون ۲۵ درصد
بشود؟ آیا یک کشور در دنیا وجود دارد که سهم بخش تعاون در آن ۲۵ درصد باشد؟
چهارم، اوضاع معیشتی و رفاهی بازنشستگان
بر اثر سیاستهای اقتصاد کلان و بالاخص تورم تضعیف میشود یا بر اثر اقدامات صندوقهای
بازنشستگی تحت نظر علی ربیعی که به دلیل سیاستهای گذشته مجلسهای متوالی وضعیت
اقتصادی دشواری پیدا کردهاند؟
آیا وزارت علی ربیعی مقصر تورم، قیمت
ارز یا سایر متغیرهای اقتصاد کلان است؟
پنجم، مشکلات بنگاهداری نهادهای دولتی،
شرکتهای خصولتی و همه سازمانهای مانند شستا در این کشور روشن است اما سؤال مهم
این است که بنگاهها در ایران به خاطر شرایط اقتصادی کلان از جمله نرخ ارز، تورم،
تحریم و عوامل دیگر تضعیف میشوند یا با مدیریت علی ربیعی؟ اگر مقصر علی ربیعی
است، وضعیت نامناسب بقیه بنگاههای در حال تضعیف را چگونه باید توضیح داد؟ سؤال از
مجلس این است که کدام قانون را برای اصلاح نظام بنگاهداری دولتی و کاهش مشکلات و
فساد در آنها تصویب کردهاند؟
ششم، نمایندگان مجلس بهتر میدانند که
اجرای قانون در خصوص بازنشستگان صندوق بیمه روستاییان و عشایر، نیازمند منابع مالی
گستردهای است که در شرایط گذشته و امروز امکانی برای آن وجود نداشته است. هنر این
نیست که تکلیفی اجرانشدنی بر وزارتخانهها تحمیل شود و بعد وزیر بابت اجرانکردن
آن استیضاح شود.
هفتم، هیچکس تردید ندارد که وضع معیشتی
کارگران مناسب نیست اما آیا بیشترین افزایش دستمزدهای کارگران در سالهای مدیریت
علی ربیعی صورت نگرفته است؟ و آیا معوقشدن حقوق کارگران متأثر از سیاستهای علی
ربیعی است یا از شرایط اقتصاد کلان و جو حاکم بر فضای کسبوکار ناشی میشود؟ قبلا
هم نوشتهام که این شیوه استیضاح که بدون عدد و رقم، بیان گزارش و عملکرد و با
عبارات کلی و بدون نشاندادن ربط سؤال با عملکرد وزیر صورت میگیرد، متعلق به قبل
از اختراع اعداد است. این شیوه مملکتداری و نظارت بر عملکرد دولت نیست.
اما درباره استیضاح ربیعی سه نکته دیگر
هم حائز اهمیت است.
اولا، علی ربیعی در پنج سال گذشته،
مردمیترین چهره کابینه بوده و ارتباطات مناسبی با بدنه کارگری و گروههای آسیبپذیر
جامعه داشته است. خارج کردن علی ربیعی از کابینه در شرایط حساس اجتماعی و سیاسی
ایران امروز، به صلاح نیست. گرفتن او از کابینه حسن روحانی، حذف چهرهای است که
علاوه بر کارکرد شخصیاش در شرایط اجتماعی فعلی، تضعیف توان تحلیل اجتماعی و سیاسی
دولت در این شرایط حساس نیز هست.
ثانیا، بهبود در زمینه سؤالهای پرسیده
شده از ربیعی، نیازمند اصلاحات اقتصادی کلان است. مجلس اگر خیرخواه است، نیرویش را
صرف این اصلاحات کند که بدون آنها هر جایگزینی برای ربیعی نیز ره به جایی نمیبرد
و این مجلس است که به خاطر هدفگیری نادرست زیر سؤال میرود.
ثالثا، مجلس اگر میخواهد توانمندیهای
خود را برای بهبود وضعیت معیشتی بازنشستگان یا کارگران ثابت کند، اصلاحات قوانین
حاکم بر صندوقهای بازنشستگی، تضمین شفافیت در عملکرد صندوقها و بهبود عملکرد
اقتصاد کلان را هدف قرار دهد. بدون اصلاحات اقتصادی و ساختار نهادی حاکم بر عملکرد
زیرمجموعههای وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، شش ماه بعد از استیضاح و برکناری
احتمالی علی ربیعی، جامعه خواهد گفت: وضع که تغییری نکرد؛ معلوم شد که هدف علی
ربیعی بود نه کارآمدساختن وزارتخانه تحت امر او. شکل گرفتن چنین قضاوتی در عرصه
عمومی برای اعتبار مجلس مناسب نیست.»
جنگ با جهان، جنگ با توسعه و رفاه مردم
است
«دورنگری، چانهزنی مطمئن و بیواهمه در
فراگرد تعامل با جهان، با قصد نقد کردن داشتهها و دستاوردهایمان و کاستن از
تهدیدها و تبدیل آنها به فرصتهایی برای اشتغال، توسعه و رفاه رسالت و هنر
دیپلماسی است. جنگ با جهان و حتی کوبیدن بیحساب و کتاب بر طبل آن، میتواند جنگ
با توسعه و رفاه مردم نیز باشد. مذاکره ابزار این تعامل است؛ با دوستان که هیچ، با
دشمنانی قسم خورده نیز.»
به گزارش ایسنا، احمد عزیزی، معاون اسبق
وزارت خارجه در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: «نمایندگان مجلس با طرح پرسشهایی
بر سر انبوه مشکلاتی، میراث سوءمدیریتها و بیتدبیریها در گذشته و حال و نیز در
سایه شرایط تداوم سیاستهایی نه چندان سازگار با منافعی بلندمدت، بعضا خارج از
حوزه اختیارات دولت و رییسجمهور، آوار همه دردهای امروزمان را بر سر دولت او
ریختند - از درد بیکاری و اشتغال گرفته تا استمرار تحریمهای بانکی، تا رکود
اقتصادی، تا افزایش نرخ ارز. به قول معروف اما اگر حقیر به جای روحانی بودم، با
سودجویی از مجال پدید آمده در مجلس همه حرف دلم را با مردم میزدم و البته ناگفتههایی
بر سر سنگهایی سنگین و ناخواسته بر سر راه را. دیگر جای مجامله و تنها گفتن برسر
«چه باید بشود»ها و «چه خواهد شد»ها نیست. زمانه مستعد تصمیماتی دشوار و بی شک
گریز ناپذیر است؛ خصوصا در مواجهه با جهانی نه چندان دلداده اهداف، سیاستها و
عملکردهایمان.
امید که رییسجمهور در فرصت به دست
آمده، فراسوی سیاست کجدار و مریز معمول، شفاف و بیپرده از موانعی بزرگ و کوچک بر
سر راه تعامل با جهان بگوید و از چرایی ماندگار و مزمن شدن دردهای بیدرمان مان.
چشمداشت معجزه از این تعامل البته که نوعی کوتاهبینی و سادهاندیشی است. همانگونه
که کم بها دادن به آن در بزنگاه تاریخی کنونی نیز جز نوعی لگد زدن به راهحلهایی
احتمالی نیست. دورنگری، چانهزنی مطمئن و بیواهمه در فراگرد تعامل با جهان، با
قصد نقد کردن داشتهها و دستاوردهایمان و کاستن از تهدیدها و تبدیل آنها به فرصتهایی
برای اشتغال، توسعه و رفاه رسالت و هنر دیپلماسی است. جنگ با جهان و حتی کوبیدن بیحساب
و کتاب بر طبل آن، میتواند جنگ با توسعه و رفاه مردم نیز باشد. مذاکره ابزار این
تعامل است؛ با دوستان که هیچ، با دشمنانی قسم خورده نیز.
مگر میتوان هم خواهان حل مشکلات خارجی
بود و هم ابزارهای لازمه آن را از دست متولیان کار گرفت. از دست مکانیکی بی وسیله
و ابزار چه کاری ساخته است؟ در اصل مذاکره هیچ «شرط» و «اما و اگر»ی نیست. ترس از
آن نیز بیمعناست. از ترس مرگ خودکشی نباید کرد. چهبسا گامهایی کوچک اما استوار
و برخوردار از حمایت همگان در این میان راه دستاوردهایی بزرگتر را هموار کند. بیشک
نمیتوان برد و امتیازی برای طرف مقابل نیز در این فراگرد ندید. البته که میتوان
هر زمان در مواجهه با باج خواهیهایی بیمنطق و متعارض مصالح عموم آبرومندانه از
مذاکره کنار کشید. اما همچنان باید برای تحقق شرایطی مناسب در زمان مناسب کوشید و
به اصل مذاکره وفادار ماند. تبدیل مخاصمه با کشوری خاص با بستن هر پنجرهای در
برابر هر باد مساعدی به محوری «هویتی» و غیر قابل چون و چرا چه بسا در نهایت جز
سفری بیفرجام از آب درنیاید.
در مناسبات جهانی امروز چندان حرفی از
«اعتماد» نیز نمیتوان زد. ظاهرا همه بازیگران این عرصه منافع و مصالحی ملی را بر
جایگاهی بالاتر از «اعتماد» مینشانند. کدام دولت را در هزار توی مناسبات جهانی در
پایبندی به تعهدات شناخته شده جهانی میتوان مثال زد و از آن الگو ساخت؟ خودمان را
هم در این میان ببینیم. مگر در ماجرای گروگانهای آمریکایی و حبس فراتر از یکساله
آنان مصالحی تاکنون ناشناخته مانده ـــ دست کم برای این حقیر ـــ سایه بر پیمانهای
دیپلماتیک ما و قواعد جهانی در حوزه مناسبات دوجانبه نینداختند؟
«اما و اگرها» و بهانههایی غیر قابل چون
و چرا، در هر شرایطی و صرف نظر از هر موضع مساعدی، سد راه کارآمدی دیپلماسی است.
نتیجه همچنان کوبیدن بر طبل خصومت و چرخش تنها در شرایط تنگنا و اضطراری
گریزناپذیر، چه بسا کند شدن چاقوی دیپلماسی و سیاست خارجی و نقشآفرینی آن در
شرایطی خطیرتر و دشوارتر باشد و از باور پذیری و کارآمدی تلاشهای آتی در فراگرد
تامین امنیت ملی در شرایطی مشابه نیز بکاهد. به نگاه دورنگرانه به تحولات جهانی
ـــ لازمه یک دیپلماسی واقع گرا، کلان نگر و «هوشمند» ـــ میدان دهیم.»