چرا هشتگ می‌زنیم؟



چرا هشتگ می‌زنیم؟  مهر-98
«مردم قبلاً به سوادشان می‌نازیدند و الان به تعداد فالوئرهایشان و این طنز تلخ قضیه است. آنها با داشتن فالوئر بالا احساس قدرت می‌کنند و خودشان را ارزشمند می‌دانند درحالی که در دنیای واقعی چنین ارزش و اعتباری ندارند و همین هم میلشان را به جذب هرچه بیشتر فالوئر بالا و بالاتر می‌برد. این آفت حتی به جان فعالان رسانه‌ای هم افتاده
به گزارش ایسنا، مریم طالشی، گزارش‌نویس، در روزنامه ایران نوشت: «چرا هشتگ می‌زنید؟ موضوع گزارش ما همین سؤال ساده سه کلمه‌ای است. تا به حال به آن فکر کرده‌اید؟ اصلاً اهل فعالیت در فضای مجازی یا دقیق‌ترش شبکه‌های اجتماعی هستید؟ در کدام شبکه بیشتر فعالید؟ وقتی هشتگی در شبکه‌های اجتماعی داغ می‌شود، با آن همراهی می‌کنید یا ترجیح می‌دهید خودتان را داخل ماجرا نکنید و از دور دنبالش کنید؟
این موضوع را با چند نفر از فعالان شبکه‌های اجتماعی به بحث گذاشتم که نتیجه را در ادامه می‌خوانید.
«واقعیت این است که هشتگ زدن تنها کاری است که از دستمان برمی‌آید. در نبود تشکل‌ها و انجمن‌های مردم نهاد واقعی و نهادهای مدنی مستقل، آدم فکر می‌کند می‌تواند در شبکه‌های اجتماعی و بخصوص توئیتر تا حدی تأثیر‌گذار باشد
این را سحر، فعال اجتماعی می‌گوید. او خودش معمولاً با هشتگ‌های اجتماعی همراه است. سحر این‌ طور ادامه می‌دهد: «با این که با نیت کمک به حل شدن معضلات اجتماعی و مورد توجه قرار گرفتن مسائل، توئیت می‌کنیم و هشتگ می‌زنیم، من خودم شک دارم به این که بشود با این کار قطعاً به نتیجه رسید و با این که در مواردی تا حدودی هم نتیجه‌ای به دست آمده اما موردی بوده. من خودم دیده‌ام آدم‌ها دوست دارند کار داوطلبانه انجام دهند اما فضای آن خیلی وقت‌ها وجود ندارد و به‌ همین خاطر به فعالیت در شبکه‌های اجتماعی روی می‌آورند و فکر می‌کنند با همین هشتگ زدن حداقل می‌توانند اثری بگذارند.
نکته مهم که باید در نظر بگیریم این است که توئیتر نماینده کل جامعه نیست؛ مگر چند درصد در آن فعال هستند؟ شاید بشود گفت اینستاگرام شبکه اجتماعی پرمخاطب‌تری است. اما به هر حال به‌نظر من تأثیرپذیری صرف از شبکه‌های اجتماعی، اهمیت رسانه را کم می‌کند و مردم را به سمت سطحی شدن پیش می‌برد
علی، روزنامه‌نگار هم ضمن این که با کمرنگ شدن نقش رسانه و سطحی شدن مردم در پی گسترش فعالیت در شبکه‌های اجتماعی موافق است، به نکته دیگری اشاره می‌کند که دارای اهمیت است: «خیلی‌ها فقط برای این که از قافله عقب نمانند با هشتگ‌ها همراهی می‌کنند و نسبت به آن لزوماً احساس همدلی ندارند. فکر می‌کنند باید به هر حال خودی نشان دهند. مثلاً در توئیتر می‌بینند شخصی فوت کرده و اصلاً نه او را می‌شناخته‌اند و نه در جریان داستان زندگی‌اش بوده‌اند اما سریع یک جمله احساسی و با اشک و آه می‌نویسند و اسم شخص متوفی را هشتگ می‌زنند. حالا اگر ازشان بپرسید او که بود، اصلاً نمی‌دانند و فقط همین را می‌دانند که او درگذشته است
او که خود در شبکه‌های اجتماعی بویژه توئیتر فعالیت دارد، معتقد است افرادی که درباره موضوعی خاص توئیت می‌کنند و هشتگ می‌زنند، همه‌شان همفکر نیستند و ممکن است بر سر آن مسأله بخصوص حتی اتفاق نظر نداشته باشند اما لازم می‌بینند با جمع همراهی کنند و در واقع همرنگ جماعت باشند. این‌ طوری می‌توانند خودشان را اهل تفکر یا دغدغه‌مند نشان دهند حال آن که در زندگی واقعی به آن چه در شبکه‌های اجتماعی می‌نویسند، اعتقادی ندارند و به آن عمل نمی‌کنند. مثلاً ممکن است درباره کودکان کار و لزوم حمایت از آنها بنویسند اما وقتی سرچهارراه با کودکی دستفروش مواجه می‌شوند، با بدترین برخورد ممکن او را از اتومبیل خود دور می‌کنند و در ذهنشان کودکان کار مزاحمانی هستند است که باید از خیابان جمع‌آوری شوند. بخشی از همراهی با هشتگ‌ها هم البته به‌خاطر جذب فالوئر است. به هر حال وقتی با هشتگی بخصوص هشتگ‌های سیاسی همراهی می‌کنید، به فالوئرهایتان اضافه می‌شود. مردم قبلاً به سوادشان می‌نازیدند و الان به تعداد فالوئرهایشان و این طنز تلخ قضیه است. آنها با داشتن فالوئر بالا احساس قدرت می‌کنند و خودشان را ارزشمند می‌دانند درحالی که در دنیای واقعی چنین ارزش و اعتباری ندارند و همین هم میلشان را به جذب هرچه بیشتر فالوئر بالا و بالاتر می‌برد. این آفت حتی به جان فعالان رسانه‌ای هم افتاده و خبرنگاران گاهی بدون بررسی و مطمئن شدن از خبری، هیجانزده عمل می‌کنند و تحت تأثیر فضا، خبری را در اکانت شخصی خودشان منتشر می‌کنند که واقعیت ندارد اما همان هم می‌تواند اسم خبرنگار را سرزبان‌ها بیندازد و برایش در این فضا شهرتی به همراه داشته باشد اما به چه قیمتی؟»
علی به همین دلیل بیشتر وقت‌ها ترجیح می‌دهد با این که مضمون توئیت‌هایش اجتماعی است، با هشتگ‌هایی که داغ می‌شوند همراهی نکند و راه خود را برود. او می‌گوید گاهی فکر می‌کنم هشتگ زدن کاری است که فقط مُد شده است.
آراد از جمله کاربرانی است که بیشتر به روزمره‌نویسی در توئیتر علاقه دارد و خودش را معمولاً دور از طوفان‌های توئیتری نگه می‌دارد: «من فکر می‌کنم آدمها به دو دلیل هشتگ می‌زنند. اول به خاطر این که برای خودشان برندسازی کنند چون در دنیای واقعی حرف‌های ارزشمندی نمی‌زنند که مخاطب خاصی داشته باشند به خاطر همین از این فضا برای دسترسی راحت به مخاطب استفاده می‌کنند و صرفاً برایشان به‌عنوان برچسب و اتیکت کاربرد دارد. آنها به هشتگ‌ها امیدوارند چون بوسیله آن می‌توانند بیشتر و بیشتر برای خودشان اعتبار بخرند.
دسته دوم هم افرادی هستند که برای همراه شدن با یک موضوع، رویداد، ماجرا و... با هشتگ‌ها همراه می‌شوند. این دسته امید دارند از تجربه‌های مشابه هشتگی کمک بگیرند و با هم همفکری کنند. دنیایی که در آن بشود با یک کلیدواژه بر سر موضوعی اجماع کرد، دنیای جذابی است چون در دنیای واقعی معمولاً این اتفاق نمی‌افتد.
البته بدعتی هم در این میان وجود دارد، یعنی گاهی حرف‌های نامربوط به آن موضوع را هم با همان هشتگ منتشر می‌کنند که این باعث می‌شود هشتگ اصلی از نظم و طبقه‌بندی که دارد خارج شود
آراد به نکته دیگری هم در این رابطه اشاره می‌کند: «مسأله‌ای که احساس می‌کنم این وسط نقش اصلی را بازی می‌کند، میزان و کیفیت حضور مردم یک جامعه در شبکه‌های اجتماعی است. وقتی مردم در شبکه‌های اجتماعی با هشتگ حرف می‌زنند، منِ مخاطب متوجه می‌شوم این حرف‌ در رابطه با یک موضوع مشخص است و می‌توانم با کلیک روی آن به اطلاعات بیشتری در این رابطه برسم. این خوب است اما به شرطی که دسترسی همگانی به این فضا وجود داشته باشد. همچنین اگر مخاطبان در این فضا صرفاً به‌دنبال مطالب طنز و فکاهی نباشند، هشتگ قطعاً در تأثیرگذاری مسأله مورد نظر کمک می‌کند
دکتر مجید صفاری نیا، روانشناس اجتماعی در گفت‌و‌گو با «ایران» در این باره چنین می‌گوید: «ما مفهومی داریم به‌نام همرنگی یا همنوایی و این مفهوم به این معناست که افراد با یکدیگر همرنگی می‌کنند یعنی کاری را که دیگران می‌کنند انجام دهند. مثلاً اگر ماشینی در جاده مسیرش را منحرف می‌کند، بقیه هم دنبالش می‌کنند یا اگر دو نفر بایستند روبه‌روی ساختمانی و پشت بامش را نگاه کنند، بقیه هم به آنها ملحق می‌شوند. دلیلش این است که همنوایی اصولاً یک پدیده ذاتی در انسان است که البته در مورد حیوان هم وجود دارد
صفاری نیا ادامه می‌دهد: «همنوایی در انسان به دو دلیل است، یکی به‌ دلیل نفوذ هنجاری چون همرنگی با جماعت خوب است و من باید با جماعت همرنگ شوم به خاطر همین وقتی هشتگی راه می‌افتد، خیلی‌ها به آن می‌پیوندند. اینجا جمع آرای ما به‌ دلیل همین نفوذ هنجاری صورت می‌گیرد. در قشر متوسط میزان همنوایی بیشتر است. دلیل دیگر همنوایی در انسان، نفوذ اطلاعاتی است. ما وقتی تازه وارد دانشگاه می‌شویم، نگاه می‌کنیم ببینیم بقیه چه کار می‌کنند چون اطلاعاتی نداریم و نیاز داریم از رفتار بقیه بدانیم چه باید بکنیم. یا وقتی توی خیابان می‌بینیم ماشین‌ها دنده عقب می‌گیرند، ما هم همان کار را می‌کنیم چون اطلاعاتی به ما منتقل می‌شود. به هر حال همرنگی یک پدیده طبیعی است، چه در فضای واقعی و چه در فضای مجازی. واقعیت این است که ما دلمان می‌خواهد انسان موجودی خردمند باشد اما انسان‌ها خردمند نیستند و ذهن انسان صرفه جوست و موقعی که همرنگی می‌کند، فکر نمی‌کند و این برایش راحت‌تر است. در واقع به جای این که فکر کند این کمپین یا هشتگ چرا به راه افتاده، با آن همراهی می‌کند
امیدوارم با خواندن این گزارش بخشی از پاسخ‌هایی را که برای سؤالات ابتدای گزارش در ذهن داشتید، پاسخ گفته باشیم. حالا دوباره فکر کنید و جواب دهید: چرا هشتگ می‌زنید؟»