حاشیه دامن اتابک را هم گرفت



حاشیه دامن اتابک را هم گرفت  9 ابان-98
«خیلی‌ها نگران محله‌ای هستند که روزی به تولید کاغذهای سفیدش شهره بود، به دفترهای مشقش و حالا دارد به سیاهی می‌زند. محله‌ای که این روزها خیلی از بچه‌هایش دیگر نسبت به آن حس خوبی ندارند و می‌گویند نگذارید حاشیه از روی ما رد شود
به گزارش ایسنا، روزنامه ایران نوشت: «حاشیه‌ها را دیگر در حاشیه‌ها نجویید، نیازی به رفتن نیست، بمانید تا حاشیه‌ها به شما برسند، از شما عبور کنند. حالا محله اتابک منطقه ۱۵ شهرداری تهران هم دارد تبدیل به حاشیه می‌شود. اهالی‌اش می‌گویند دنبال هر آسیبی که دور و بر شهر می‌گردید، بیایید اینجا پیدا کنید. این محله از شمال به خیابان خاوران راه دارد، از یک سمت هم به اتوبان امام علی (ع). محله ابوذر و هاشم‌آباد هم در همسایگی‌اش هستند و آرامگاه سیده ملک خاتون در این محله قدمت بالای آن را نشان می‌دهد.
یکی از اصلی‌ترین مشکلات محله اتابک مثل اغلب محلاتی که فقر و مهاجرت بیچاره‌شان کرده، درگیری دائمی با مواد مخدر است. کسانی که آزادانه در محله مواد مصرف می‌کنند و دیگرانی که راحت ساقی‌گری می‌کنند. اهالی می‌گویند به هر طرف محله سر بزنی، می‌بینی مواد مخدر آزادانه خرید و فروش می‌شود. محله ما شب‌ها بیدار است و روزها در خوابی سنگین.
یکی از محلی‌ها به همراه یک مددکار اجتماعی کوچه پس کوچه‌های قدیمی را نشانم می‌دهد. کوچه‌هایی که هنوز در برخی از آنها سفیدی کاغذ نظرت را جلب می‌کند. تعجب نکنید این محله یکی از مهم‌ترین مراکز تولید کاغذ و دفتر مشق بوده. کارگاه‌های کاغذسازی هنوز در گوشه گوشه محله دیده می‌شود. هر چند به قول اهالی، مواد مخدر همه چیز را زیر و رو کرده و کاغذسازی‌ها هم یا جمع شده‌اند یا به حاشیه رفته‌اند و رونقی ندارند.
یکی از دفترسازهای قدیم که مثل بیشتر اعضای فعال این حرفه آذری است، همین طور که تندتند کاغذها را دسته می‌کند و به شکل دفتر درشان می‌آورد، می‌گوید: «هزینه‌ها زیاد شده، دیگر این کار صرفه ندارد. همه رفته‌اند دنبال کارهای پردرآمدتر.» تعدادی از بسته‌ها برای فرستادن به شهرستان آماده شده: «درخواست کم شده، ورشکستگی زیاد
«خانه‌های متروک» این دو کلمه هم تقریباً روی زبان همه اهالی محل جاری است؛ خانه‌هایی که همین طور رها شده‌اند و به بهترین محل مصرف مواد مخدر بویژه در شب‌ها تبدیل شده‌اند. بیشتر این خانه‌ها به منظور نوسازی محله، توسط شهرداری تهران خریداری شده اما معلوم نیست چرا حالا این طور رها شده‌اند. برخی مخروبه شده‌اند و تعدادی هم همین جور سر جایشان هستند با در و پنجره‌هایی شکسته و دود زده. تقریباً در هر کوچه و خیابان محله اتابک یکی از خانه‌های متروک را می‌توانی ببینی با علمک‌های گاز که از دیوارهای نیمه ویران بلندترند.
زنی می‌گوید: «آنهایی که مثل ما مانده‌اند، نمی‌دانند باید با این وضعیت چه کنند. مجبورند خانه‌هایشان را زیر قیمت بدهند و بروند؛ الان خانه سه طبقه‌ام را که ارزش واقعی‌اش حدود یک میلیارد است، کسی نمی‌خرد. برای اجاره هم گذاشته‌ام اما چند ماه است کسی سراغش را نمی‌گیرد. مردم محلی اتابک بسیار شریف و با اصالتند نمی‌دانید از همین محله چه افراد فرهیخته‌ای بیرون آمده‌اند
سیمین جوانمردی از قدیمی‌های محله است. او نه تنها سال‌هاست اینجا زندگی می‌کند که این روزها به عنوان یک فعال اجتماعی همه تلاشش را برای بهبود وضعیت محله انجام می‌دهد: «با تغییراتی که به خاطر ساخت اتوبان امام علی در محله ایجاد شد، بیشتر فضای سبز را از دست دادیم. الان سرانه فضای سبز اتابک حدود یک و نیم متر است؛ در حالی که کیانشهر، محله کناری ما سرانه فضای سبزش خیلی بیشتر است. هر دو هم در منطقه ۱۵ قرار دارند. بارها پیشنهاد دادیم خانه‌های متروک محله را تبدیل به فضای سبز کنند. حداقل این که محل از این چهره بدی که پیدا کرده رها می‌شود؛ یعنی واقعاً نمی‌شود این همه ساختمان رها شده را تبدیل به فضای سبز کرد؟» تنها پارک منطقه پارک بعثت است که حضور چند دقیقه‌ای‌مان نشان می‌دهد محل چندان مناسبی برای وقت گذرانی خانواده‌ها نیست.
به گفته جوانمردی با این که محله خاک سفید به لحاظ جغرافیایی از اتابک فاصله دارد اما بعد از تخریب خاک سفید ناگهان مشکلات آنجا به این محله رسید: «مسأله دیگر اتابک اتوبان امام علی است. قرار بود با ساخت اتوبان امام علی بافت فرسوده تخریب و تبدیل به اتوبان شود. به عنوان مثال قرار بود همین خیابان حشمتی که بیشترین مشکلات را دارد تبدیل به اتوبان شود اما این اتفاق نیفتاد و به جایش مغازه‌ها تخریب شد. با ساخت اتوبان بافت منطقه کاملاً به هم خورد؛ یعنی بافت فرسوده ماند و تعدادی از مغازه‌ها و تنها دسترسی برای مصرف کننده‌های محلات دیگر راحت‌تر شد
او تأکید می‌کند بارها از مسئولان خواسته‌ایم فکری به حال منطقه کنند اما گفتند این که آسیب یک جا متمرکز باشد، بهتر از این است که همه جا پخش شود. حالا بگویند ما محلی‌ها چه کنیم، گناه ما چیست؟
دو زن افغان روبه‌روی یکی از خانه‌های متروک و رها شده زندگی می‌کنند. یکی از هرات آمده و دیگری از کابل. خانه‌شان خیلی کوچک است با یک حیاط کوچک‌تر. با این همه در این خانه دو خانواده باهم زندگی می‌کنند. زن‌ها می‌گویند در محل احساس ناامنی دارند. یکی از زن‌ها می‌گوید: «دیگر از غروب در خانه را قفل می‌زنم، حتی چیزی از بیرون هم بخواهیم نمی‌گذارم بچه‌ها بروند بیرون؛ تا صبح توی کوچه مواد خرید و فروش می‌کنند
شوهر یکی از زن‌ها در کمپ ترک مواد مخدر بستری است و آن یکی که ۳۰ساله است رهایشان کرده و به کابل رفته. با خجالت سرش را پایین می‌اندازد: «زن دیگری گرفت و رفت و ما را به حال خودمان رها کرد
همسایه‌اش می‌گوید: «زن نداشت که نمی‌رفت.» زن افغان مشکل جدی کبد دارد. مددکار همراهم که سعی می‌کند کمک‌شان کند می‌گوید: «این روزها بین افغان‌ها مددجوهای زیادی دارم که زن و بچه‌شان را رها کرده‌اند و به کشورشان برگشته‌اند. زن و بچه‌ مانده‌اند بدون هیچ حامی و درآمدی. ما به مرکز خدمات اجتماعی محل ارجاع‌شان می‌دهیم.» زن‌ها می‌گویند با منجوق دوزی و کار در خانه این و آن، روزگار می‌گذرانند.
مریم پرمحمدی، مددکار اجتماعی سال‌هاست که در محله اتابک خدمات اجتماعی ارائه می‌دهد و روی کاهش طلاق و آسیب‌های اجتماعی کار می‌کند: «کاش در رسانه‌های جمعی همان طور که روانشناس دعوت می‌کنیم از جامعه‌شناسان هم می‌خواستیم مسائل اجتماعی را تحلیل کنند. ۱۰ سال پیش که برای کار به اینجا آمدم محدودیت های زیادی وجود داشت از جمله برای خانم‌ها. اما ما اینجا توانستیم دپارتمان علوم اجتماعی ایجاد و برای زنان و کودکان محله کارگروه‌های مختلف برگزار کنیم. مباحثی که برای جوانان و زنان جالب بود. در این دپارتمان همین طور به افراد مبتلا به اچ آی وی و زنان آسیب دیده مشاوره داده می‌شود. حاشیه‌های شهر الان دارند بالا می‌آیند، یعنی در واقع محلات قدیمی شهر ویژگی حاشیه پیدا کرده‌اند. برای همین معاونت اجتماعی شهرداری این فرصت را به وجود آورد تا خدمات اجتماعی در این محله بهتر ارائه شود
یکی دیگر از اهالی محله درباره خانه‌های متروک می‌گوید: «این خانه‌ها شده پناهگاهی امن برای آنهایی که مواد مصرف می‌کنند.» از مقابل انبار یا مغازه‌ای می‌گذریم که پر از ضایعات است. حالا محله پر از این انبارهاست؛ انبارهای ضایعات و این گوشه و آن گوشه کسی را می‌بینی که لابه‌لای آت و آشغال‌ها می‌لولد و چیزی جابه‌جا می‌کند.
یکی از زنان محل می‌گوید یک سال و نیم است که به محله اتابک آمده: «محله‌مان آشوب است؛ از ترس معتاد شدن نمی‌گذارم بچه‌ها پایشان را بیرون بگذارند. یکی ۱۳ ساله است، یکی هم ۱۴ساله. به چه جرأتی بگذارم بیرون بروند. مجبور شدیم بیاییم اینجا زندگی کنیم. یعنی پول‌مان برای خرید خانه به محله دیگری نرسید. همه هم گفتند محله‌اش این جوری است ولی خب چاره چیست! همسایه‌ها خوبند و همه آبرومند. ولی این طور شده دیگر، البته الان بهتر از پارسال و پیرارسال است
سوپری محل می‌گوید: «معتاد زیاد است، مواد فروش تا دلت بخواهد. توی روز روشن مواد می‌فروشند. همین ماه پیش ماشین همین خانم را آتش زدند.» اشاره‌اش به زن جوانی است که در حال خرید است. زن دنبال حرف مرد را می‌گیرد و می‌گوید: «هیچ وقت نفهمیدیم کار کی بود. چی بگویم اگر همسایه‌ها نمی‌آمدند، خبر بدهند همه‌اش می‌سوخت. ساعت سه شب آتشش زدند
مرد مغازه‌دار می‌گوید خانه‌اش در این محل نیست اما کسب و کارش اینجاست: «من مشتری داشتم دو دقیقه ماشینش را اینجا پارک کرد کیفش را زدند، محله ناامن شده. همین کنار جوی‌ها بچه‌های نوجوان می‌نشینند مواد مصرف می‌کنند. پارک بعثت بروید همین جور معتاد می‌بینید. چند بار همین ناخلف‌ها آمدند گفتند داروهای ما را بگذار بفروش، مواد نه، دارو. گفتم اصلاً حرفش را نزنید. گفتم اینجا فقط مواد غذایی می‌فروشم. من نان حلال می‌برم برای زن و بچه‌ام. محله است دیگر خوب و بد دارد، زشت و زیبا دارد
خیلی‌ها نگران محله‌ای هستند که روزی به تولید کاغذهای سفیدش شهره بود، به دفترهای مشقش و حالا دارد به سیاهی می‌زند. محله‌ای که این روزها خیلی از بچه‌هایش دیگر نسبت به آن حس خوبی ندارند و می‌گویند نگذارید حاشیه از روی ما رد شود