برو بخور ! (گفت و شنود)
گفتم : چرا سربازجوی جنایتکار؟ دست زده است به اینکار
گفت : داستانش شده مثل این حکایت ٍ شاکی به قاضی کرد شکایت
برای قاضی کرده بود روایت ،   از دست یکی ،  وی ندارد رضایت
قاضی از شاکی کرده بود سئوال ، چه گفته ، بیان کن شرح حال؟
شاکی گفت، گفته چیزی زیادی نخور، قاضی گفت گوش نکن، برو بخور
گفت: خوش خدمتي يكي از نوچه هاي شبكه فارسي بي.بي.سي بدجوري اين شبكه دولت انگليس را سنگ روي يخ كرد.
گفتم: چطور مگه؟!
گفت: در فيلمي كه از ورود رئيس جمهور كشورمان به مقر سازمان ملل تهيه كرده، با صداي بلند فرياد مي زند چرا 160 نفر را همراه خود آورده ايد؟ كه با بي محلي رئيس جمهور روبرو مي شود.
گفتم: خب! اين كه خيلي عادي است و نه فقط رئيس جمهور بلكه هيچ ايراني مسلمان و وطن دوستي حاضر به گفت وگو با بي بي سي نيست.
گفت: ولي خبرنگار بي بي سي با پخش اين فيلم از شبكه ياد شده ادعا مي كند كه رئيس جمهور به وي گفته است فلان نخور! در حالي كه فيلم مزبور فقط بي محلي رئيس جمهور به وي را نشان مي دهد.
گفتم: حيوونكي تقصير نداره احتمالا در آرزوي خوردن همان چيز بوده و از رئيس جمهور عصباني شده كه چرا وي را از خوردن آن منع كرده است.
گفت: چه عرض كنم؟!
گفتم: يارو شكايت نزد قاضي برد و گفت؛ آقاي قاضي! اين آقا به من گفته فلان نخور! و قاضي گفت؛ ايشان حق ندارد به شما بگويد چي بخور و چي نخور... به حرفش گوش نكن! برو بخور!
گفت : سرباز جو بر دست گرفته دستمالی ،تاتوهین گه خوری آق محمود کنه ماستمالی
گفتم : برای چه نماینده رهبر رمال؟ بر دست خود گرفته یزدی دستمال
گفت : چون سربازجوی رذل  رقیب ابلیس ،خواسته مچ گیری کنه از بلندگوی انگلیس
چون گیر داده به گزارشگر بی بی سی ،چرا سئوال کرده از آق محمود فتاده به پیسی؟
برای چه تعداد 160 نفر آوردی به نیویورک؟تا نماینده بازار مکاره اعتراض کند  بطور رک
آق محمود گفته نماینده خورده گه زیاد ،حال انکارش  کرده سربازجوی شیاد
گفتم : چرا سربازجوی جنایتکار؟ دست زده است به اینکار
گفت : داستانش شده مثل این حکایت ٍ شاکی به قاضی کرد شکایت
برای قاضی کرده بود روایت ،   از دست یکی ،  وی ندارد رضایت
قاضی از شاکی کرده بود سئوال ، چه گفته ، بیان کن شرح حال؟
شاکی گفت، گفته چیزی زیادی نخور، قاضی گفت گوش نکن، برو بخور