دروغ نامه ی کیهان شنبه 8 مهرماه سال 1391
نقد وبررسی : (يادداشت روز)دروغ نامه ی کیهان " انقلاب بدهكار هيچ كس نيست "  
" رژیم بانکدار تروریست جهانی که در شرایط بسیار سخت بحرانی قرار دارد . به ویژه  دامنه اختلافات و رقابت جنگ قدرت وثروت میان باندهای مافیایی کودتایی غالب بالا گرفته ومهار ناپذیر شده است .آنچنانکه از وحشت شرایط  این جنگ قدرت وثروت وآشفتگی اوضاع نکند به نفع رفسنجانی تمام شود که از فرصت استفاده کرده ودست به یارگیری ومانور تبلیغاتی بزند . به خصوص احمدی نژاد هم در سفر آمریکا پیشنهاد مذاکره به آمریکا داد که موجب تشدید وحشت حاکمان کودتاگر غالب شده است . برای همین از ترس دست به بازداشت مهدی وفائز رفسنجانی وعلی اکبر جوانفکر زده شد . بنابراین یادداشت روز نویس هم لهجه پاسدار شریعتمداری برای منحرف کردن اذهان عمومی از موضع نخ نما شده ضد آمریکایی بزعم خودش پرده از سیاست دوگانه آمریکا برداشته که هم از براندازان و هم رقبای منتقدان داخلی چشم بقدرت دوخته حمایت می کند ومحور این ادعا و پیرامون  دوران خاتمی ووقایع پس از کودتای 22 خرداد 88  تا کنون چنین تحلیل داده وبررسی کرده است"
هم لهجه یادداشت روز نویس دروغ نامه ی کیهان بدون توجه به این واقعیت که 33 سال است زیر پوشش چتر ادعای مبارزه ومخالفت با غرب به ویژه آمریکا سیاست موازی توبره وآخور خوری مخالفت علنی وزد وبند پنهانی را به پیش برده شده ا ست . زیرا حاکمان غالب هم مخالفان و منتقدان ودگر اندیشان وحتی رقبای از صحنه قدرت حذف شده یا هر گونه صدای ا عتراضی با برچسب همسو یا عامل یا ستون پنجم ونفوذی وجاسوس دشمن شیطان بزرگ از صحنه حذف کرده اند . البته  نسبت به مخالفین  دست حذف فیزیکی وحشیانه وضد انسانی زده اند.تا جایی که زیر پوشش اعمال سیاست خائنانه ی مماشات گری غرب مخالفان دربرون مرز مورد تعیقب و رد گیری وترور یا سلاخی  واقع شدند .از سوی دیگر د ر پشت پرده از طریق لابی ها سیاست زد وبند وسازش با آمریکا  دنبال شده است .بشکلی که سیاست موازی مخالف خوانی و زد وبند پشت پرده در 33 سال گذشته همسو با آمریکا دنبال شده است .تا جایی که این همکاری نانوشته واعلام رسمی ناشده هم از طریق اعزام مک فارلین مشاور رئیس جمهور وقت آمریکا ریگان به تهران ودیدار با رفسنجانی دنبال شد .هم رفسنجانی در خطبه نماز جمعه تهران به همکاری در اشغال نظامی افغانستان با بوش اعتراف نمودکرد .البته این همکاری مشترک هم در اشغال نظامی عراق هم علیه مجاهدین دنبال شد . بنابراین محصول این سیاست مشترک همکاری ولی در ظاهر خصم همدیگر بودن بستر ساز سقوط امپراتوری سابق اتحاد جماهیر شوروی شد.در ادامه اشغال نظامی افغانستان وعراق را در پی داشت که هم منجر به سقوط دو حکومت طالبان و صدام حسین دشمنان حاکمان ایران وتقویتش شد .هم بی ثباتی وناامن شدن منطقه که عامل اصلی سیاست های تهدید آمیز حاکمان ایران بوده است .چون با اتکای سیاست صدورتروریسم وارتجاع وبحران به برون مرز و مداخله گری در امور داخلی کشور های منطقه وهمسایه منتهی به جنگ خانمانسوز 8 ساله ایران وعراق شد .سپس جنگ 33 و22 روزه با اسراییل برپا شد ومنجر به حضوربی چون وچرای آمریکا در منطقه شد که نفت ببرد وسلاح بفروشد و موجب سقوط وتغییر حکومت های سکولار به مذهبی در منطقه شود. تاا ینکه شرایط پیگیری سیاست مماشات گرانه غرب به ویژه آمریکا فضا  برای تلاش  دست یابی حاکمان ایران به سلاح هسته ای جدی شد که مکمل تهدید چپ و راست اسراییل نابود باید گردد  عامل وحشت اسراییل شده است که از طریق لابی های قوی اش در آمریکا اخطار داده شده است که اگر چنانچه مقامات آمریکایی توان مهار حاکمان ایران برای دست یابی به سلاح هسته ای را ندارند اسراییل به تنهایی  وارد جنگ وتهاجم به تأسیسات هسته ای ایران می شود. چون این اخطار هرروز جدی تر می شود . زیرا که  حاکمان ایران نه اینکه از کوشش خود نه موافقت به غنی سازی اورانیوم  نکردند و کوتاه نیامدند بلکه برای افزایش  غنی سازی و دست یابی به سلاح هسته ای  آنگونه اصرار ورزیده شد که در راستای دفاع از آن تن به  تحریم ها ازجمله تحریم نفت دادند و شرایط سخت رشد تورم وگرانی وفقر وبیکاری را به مردم ایران تحمیل کرده اند.  بنابراین چون رژیم بانکدار تروریست جهانی که در شرایط بسیار سخت بحرانی قرار دارد .از طرف دیگر دامنه اختلافات و رقابت جنگ قدرت وثروت میان باندهای مافیایی کودتایی غالب بالا گرفته ومهار ناپذیر شده است .آنچنانکه از وحشت شرایط  این جنگ قدرت وثروت وآشفتگی اوضاع نکند به نفع رفسنجانی تمام شود که از فرصت استفاده کرده ودست به یارگیری ومانور تبلیغاتی بزند . به خصوص احمدی نژاد هم در سفر آمریکا پیشنهاد مذاکره به آمریکا داد که موجب تشدید وحشت حاکمان کودتاگر غالب شده است . برای همین از ترس دست به بازداشت مهدی وفائز رفسنجانی وعلی اکبر جوانفکر زده شد . بنابراین یادداشت روز نویس هم لهجه پاسدار شریعتمداری برای منحرف کردن اذهان عمومی از موضع نخ نما شده ضد آمریکایی بزعم خودش پرده از سیاست دوگانه آمریکا برداشته که هم از براندازان و هم رقبای منتقدان داخلی چشم بقدرت دوخته حمایت می کند ومحور این ادعا و پیرامون  دوران خاتمی و وقایع پس از کودتای 22 خرداد 88  تا کنون چنین تحلیل داده وبررسی کرده است :
"غرب با طيف هاي سياسي ايراني كه استعداد چالش با حاكميت را دارند، دو سطح از تعامل را برقرار مي كند. 1-سطح اول مربوط به جريان هاي برانداز علني است و غرب از آنها توقع معارضه آشكار با جمهوري اسلامي دارد. 2-سطح دوم مربوط به طيف هايي است كه منافع خود را در ضعف حاكميت و برقراري امكان چانه زني با نظام مي دانند. در سطح اول، غرب طي سه دهه گذشته كوشيده با تقويت گروه هاي معارض، كار حاكميت را در ايران يكسره كند. با اين حال و به عنوان خط موازي و مكمل، غربي ها ترجيح مي دهند حلقه ها و گروه هاي سياسي امتيازطلب و زياده خواه در موضعي از قدرت باشند كه بتوانند از شتاب حركت جمهوري اسلامي بكاهند. بدين ترتيب غرب دست به تقسيم كاري مي زند كه بعضا حتي لازم نيست به اطلاع هر يك از دو طيف مورد اشاره برسد. شبيه همان مدل داد و ستد موازي كه آمريكا عليه شوروي سابق و در تعامل جداگانه با طيف گورباچف از يك طرف و حلقه يلتسين از جانب ديگر پيشه كرد. مهرماه سال 77 عطاءالله مهاجراني وزير ارشاد دولت اصلاحات در مصاحبه با روزنامه السفير (به بهانه توقيف روزنامه توس) اذعان كرد «دست اندركاران توس به بازي خطرناكي دست مي زنند زيرا تلاش مي كنند خود را طرفدار خاتمي جلوه دهند حال آن كه گروه توس در واقع سخنگوي نهضت آزادي به رياست ابراهيم يزدي است... اين گروه به گونه اي عمل مي كنند كه گويي خاتمي، گورباچف و آنان يلتسين هستند كه قدرت را در دست خواهند گرفت.» 11 سال بعد و در آشوب افكني سال 88، هر دو طيف كنار هم ايستاده بودند و ابراهيم يزدي تصريح مي كرد خاتمي لولاي اتصال گروه هاي مخالف است.سطح دوم تعامل، در واقع تعامل پوشيده تر و شيك تر و ظاهرا فاصله گذاري شده تر است. در اين شيوه - كه البته نسبت به هر يك از گروه هاي هدف، داراي شدت و ضعف و درجه بندي است- نوعي تعامل رفت و برگشتي برقرار است، به اين معنا كه طيف داخلي عملا مي خواهد از فشار خارجي براي چانه زني با حاكميت سود جويد و متقابلا جبهه قدرت هاي خارجي راغبند از فشار داخلي براي انفعال حاكميت در عرصه چالش ها و مذاكرات خارجي استفاده كنند. بنابراين هر فشار واقعي يا رواني كه از جانب جبهه خارجي راه مي افتد بلافاصله با استقبال حلقه هاي داخلي مواجه مي شود كه ظاهرا ژست نگراني و دلسوزي براي كشور مي گيرند و در عين حال مي كوشند وضعيت كشور را بحراني و خطرناك جلوه دهند. خروجي حرف اين محافل كه لهجه ها و توقعات متفاوتي هم دارند معمولا در طول سال ها اين بوده كه وضعيت اورژانسي است و به همين دليل حاكميت بايد مصلحت انديشي كرده و نسبت به خودكامگي ها و توقعات غيرقانوني ما كوتاه بيايد. طرف غربي نيز استدلال مشابهي پيشه كرده و مدعي مي شده حالا كه براساس قرائن، اوضاع داخلي بي ثبات و بحراني و آشفته است، پس ايران بايد به باج خواهي هاي بيگانه تن دهد. در طول تاريخ انقلاب، حلقه نهضت آزادي، سازمان مجاهدين خلق (منافقين حامي بني صدر)، و برخي منافقين جديد به تناوب و با شدت و ضعف هايي به اين مدل تعامل با قدرت هاي بيگانه آلوده شدند. البته به تدريج معلوم شد طيفي از اين محافل ماموريت سطح اول داشته اند اما در عين حال طيف هاي ديگري هم بودند كه آلودگي غليظ نهضت آزادي و سازمان منافقين را نداشتند و مايل بودند در رقابت هاي سياسي از پارسنگ فشار اجنبي بهره بگيرند، حال آن كه خود نقش طعمه سر قلاب را بازي مي كردند. فتنه سال 88 و برخي اتفاقات مشابه قبل و بعد از اين ماجرا، در همين بستر تعامل نامشروع با قدرت هاي بيگانه نقش بست. اين روند به شكل واضح در سال 82 با انتخابات مجلس هفتم و بست نشيني شماري از نمايندگان مجلس اصلاحات و اعلام استعفاي برخي دولتمردان خودنمايي كرد و جبهه خارجي كه هيجان زده شده بود، اعلام كرد انتخابات مجلس هفتم را به رسميت و مشروعيت نمي شناسد. افراطيون 6 سال بعد مستظهر به پشتيباني غرب، اقدام به آشوب خياباني كردند با اين تصور كه نظام و مردم، مرعوب مي شوند و جا مي زنند. اما تلاقي شعور اجتماعي با صلابت و تدبير رهبري، تمام محاسبات جبهه داخلي- خارجي را به هم زد. دو سال و نيم بعد، در ماجراي انتخابات مجلس نهم (اسفند 90) و در حالي كه دشمن فشار تحريم ها را شدت بخشيده بود، همان حلقه ها به انضمام ديگراني كمر به تحريم انتخابات و به رخ كشيدن عواقب باج ندادن جمهوري اسلامي بستند. آنچه هفته گذشته در قالب چند رويداد متعارف و معمولي قضايي(احضار متهم با اجراي حكم صادره) به چشم رسانه هاي بيگانه بزرگ و مهم آمد، تاكيد مجددي است بر اين واقعيت كه نظام- آميزه حاكميت و مردم- از موضع اقتدار و ثبات و چيرگي قانون كوتاه نخواهد آمد. همين واقعيت به ظاهر ساده است كه جبهه اي طيف بندي شده (از رسانه هاي دولتي آمريكا و انگليس و اسرائيل تا رسانه هاي وابسته به فتنه گران) را دچار شوك كرد. بي بي سي و صداي آمريكا و راديو فردا و راديو اسرائيل و نظاير آنها حق داشتند تصور طوفان كنند حال آن كه درست برعكس، اعمال روندهاي قضايي درباره افراد ذي نفوذ از طيف ها و گرايش هاي سياسي متفاوت، نشان از ثبات و اقتدار و عزم برگشت ناپذير نظام براي سيطره قانون به عنوان مهاركننده زياده خواهي ها و گردن كشي ها دارد. به عبارت ديگر، بسترسازي براي فتنه انگيزي از هيچ حلقه سياسي يا منسوبين به چهره ها با اين توهم كه نظام از جانب جبهه خارجي در مضيقه است و بنابراين مقابل امتيازطلبي و قانون شكني و خودكامگي حلقه هاي سياسي كوتاه مي آيد، پذيرفته نيست. طبعا وقتي امور بر مدار قانون گشت و تعدّي كنندگان مؤاخذه و بازخواست شدند، ثبات و امنيت و اقتدار ملي نيز تقويت خواهد شد. در واقع قانون، حاشيه امنيت عمومي است و آنها كه اين حريم را زير پا مي گذارند، با روي ديگر قانون و دست قدرتمند آن مواجه خواهند شد"
هوشنگ بهداد
دروغ نامه ی کیهان شنبه 8 مهرماه سال 1391
انقلاب بدهكار هيچ كس نيست (يادداشت روز)