در رژیم ازصدرتاذیل آلوده به فسادکه دست بگیربه جای دادن دارد چه اقدامش
نقدپذیر نبوده است که قرار است امداد رسانی اش به جای نجات مرگ آفرین نباشد .به
ویژه اینکه باشیادی از ملت طلب امدادرسانی در همه زمینه هاکرده است؟
فرارو- افشین داورپناه: تصور کنید در محله و شهر خودتان، در یک
چاه سقوط می کنید و پس از گذشت ساعت ها و با حضور همه نیروهای امدادی از آتش نشانی
گرفته تا هلال احمر و بسیج و .... هیچکدام موفق به نجات شما نمی شوند؟ چرا؟ چون
آنگونه که خودشان می گویند: تجهیزات و تخصص لازم برای نجات شما را در اختیار
ندارند! این اتفاقی است که هفته گذشته برای چهار نفر از اهالی روستای «جوزیر» در
شهرستان «رودان» اتفاق افتاد و متاسفانه منجر به مرگ آنها شد؛ این چهار نفر در یک
چاه خانگی به دلیل گاز گرفتگی جان خود را از دست دادند. آیا چنین توجیهای ـ فقدان
امکانات و تخصص لازم ـ می تواند برای شهروندان قابل قبول باشد؟ ـ تا این ساعت،
هنوز مسئولان محلی مرتبط، دراین باره اظهار نظری نکرده اند!در ابتدای وقوع این حادثه بخشدار رودخانه، نیروهای پاسگاه انتظامی رودخانه
و جمعی از بسیجیان، نیروهای آتش نشانی زیارتعلی، هلال احمر رودان و نیروهای گردان
مقاومت امام حسین(ع) خود را به محل حادثه رساندند اما هیچکدام نیروی تخصصی و
امکانات لازم برای نجات آسیب دیدگان را نداشتند؛ بنابراین از نیروهای عملیاتی آتش
نشانی بندرعباس در خواست کمک کردند.نیروهای هلال احمر بندرعباس پنج ساعت پس از حادثه در محل حضور یافتند اما
آنها نیز به دلیل نبود امکانات و تجهیزات، نتوانستند کاری از پیش ببرند و هماهنگیهای
لازم برای حضور نیروهای تخصصی عملیاتی آتش نشانی و هلال احمر بندرعباس انجام گرفت
و این نیروها ساعت 6:20 صبح یعنی 11 ساعت پس از حادثه، در محل حضور یافتند و پس از
انجام عملیات پیچیده و سنگین، حدود ساعت 8:30 یعنی 13 ساعت پس از حادثه، چهار فرد
فوت شده را از داخل چاه، خارج کردند.این اتفاق، رویداد تازهای نیست و اخبار حوادث پر است از وقوع چنین
رویدادهایی؛ واقعا متولی اصلی نجات مردم در چنین شرایطی کدام نهاد است؟ پاسخگوی
جان شهروندانی که به دلیل چنین سوء مدیریتهایی از دست میرود با کدام مسئول و
نهاد است؟ اگر نهاد مسئول، مشخص است چرا امکانات و متخصصان لازم را در اختیار
ندارد.شما چه در تهران باشید ـ که ظاهرا همه امکانات در آن متمرکز است ـ و چه در
نقطهای دورافتاده، همیشه این امکان وجود دارد که در اثر حوادثی سطحی و فقدان کمک
رسانی و امداد لازم، به راحتی جان خود و عزیزانتان را ازدست بدهید.برای مثال، مدتی پیش نیز، دختری که در یک باغ در اطراف دماوند مشغول
فیلمبرداری از عروس و داماد بود، به درون استخر پر از آب باغ پرت و غرق شد. این
حادثه نیز دو حاشیه پر رنگ دارد: یکی کوتاهی سازمان آتشنشانی و دیگری رفتار خلاف
اخلاق و غیرمسئولانه برخی حاضران در محل حادثه نسبت به جان انسانی دیگر.
1. حادثه ساعت 19:30 اتفاق میافتد؛ پلیس و نیروهای امدادی ساعت 20:30 از واقعه باخبر میشوند؛ پس از 40 دقيقه پلیس به محل وقوع حادثه میرسد؛ و آتش نشانی دماوند نیز یک ساعت پس از وقوع حادثه، ساعت 21:30 در محل حاضر میشود؛ طبق گفته فرد حاضر در محل: «زماني كه آتش نشانی رسيد، دو نفر بودند، از ماشين پياده شدند و استخر را كه از نزديك ديدند گفتند: كاري از ما ساخته نيست و رفتند و حتي به اصرار ما براي ماندنشان هم توجه نكردند و بعد اورژانس رسيد و به دليل نداشتن امكانات آنها هم كاري انجام ندادند، هلال احمر بعد از گذشت يك ساعت و نيم از وقوع اين حادثه خود را به محل رساندند و باز به دليل نداشتن امكانات نتوانستند كاري انجام دهند».بالاخره پس از چند ساعت، هلال احمر موفق میشود غواصی را برای بیرون کشیدن جنازه پیدا کند. ساعت 1:30 بامداد غواص در محل حادثه حاضر میشود و در نهایت ساعت 2:30 بامداد، جنازه متوفی از استخر خارج میشود.این یک داستانی غمانگیزنیست، واقعیت تلخی است که کنار گوش پایتخت رخ داده است. حال اگر شما خودتان را به جای خانواده مصیبتزده قرار دهید، شدت تلخی، غمانگیزی و تاسفبار بودن آن را بیشتر درک خواهید کرد.اساسا هدف از ایجاد سازمانهایی چون آتشنشانی یا هلال احمر چیست؟ طبیعتا این است که در مواقع بحرانی، با توجه به توان و تخصصی که دارند به ارائه خدمات به آسیبدیدگان بپردازند: بر اساس شرح وظایف آتشنشانی، «نجات سقوطکنندگان در چاه، کانال آب، رودخانه، سد، استخر و...» و همچنین «نجات غريق وجستجوي غرق شدهها» از وظایف این سازمان در بحث امداد و نجات است.متاسفانه آتشنشانی و هلال احمر دماوند نیروی غواص و امکانات لازم برای غواصی را نداشتهاند و آتشنشانی همکاری لازم با حادثه دیدگان را نداشته است. این در حالی است که داشتن غواص و نجات غریق از الزامات سازمانهایی چون آتشنشانی و هلال احمر است که در مواقع بحرانی باید به کمک آسیب دیدگان بشتابند؛ نکته دیگر اینکه، آیا اگر آتشنشانی دماوند دارای نیروهای آموزش دیده غواص و امکانات لازم نبوده، امکان کمک خواستن از سایر ایستگاههای آتش نشانی را نیز نداشته است؟ برای مثال؛ هر چند آتشنشانی تهران و دماوند وابسته به دو شهرداری متفاوت هستند، ولی این برای شهروندان غیرقابل قبول است که آتشنشانیها نتوانند به عنوان یک کل یکپارچه در مواقع ضروری به مدد یکدیگر روند.سازمان آتشنشانی البته خدمات ارزشمند و ایثارگرانهای به جامعه ارائه کردهاست اما وقوع چنین اتفاقاتی به هیچ وجه پذیرفتنی نیست و این سازمان ضمن پاسخگویی به افکار عمومی در قبال وقوع چنین حوادثی باید با اصلاح نواقص و کمبودها و عقد تفاهمنامه همکاری با آتشنشانی شهرهای همجوار، مانع از وقوع مجدد چنین اتفاقاتی شود.
2. حاشیه دوم، تلختر از حاشیه اول است؛ براساس روایت مدیر آتلیه فیلمبرداری که در محل حضور داشته است؛ مریم (متوفی) و همکارش در کنار استخر مشغول فیلمبرداری از عروس و داماد بودهاند که در استخر میافتند؛ با سر و صدای عروس و داماد، مدیر آتلیه خود را به محل استخر میرساند و از داماد تقاضا میکند کتش را به او بدهد تا بتواند دستاویزی برای مریم (متوفی) درست کند اما داماد حاضر به همکاری با او نمیشود. با وجود حضور عروس و داماد، مدیر آتلیه و کارگر باغ، هیچ کدام چوب یا وسیلهای برای نجات غریق به کار نمیگیرند! همچنین پیش از رسیدن نیروهای امدادی و پلیس در محل، عروس و داماد با این توجیه که مهمانها مراسم منتظر آنها هستند، باغ را ترک میکنند!در اینجا دو پرسش مطرح میشود: 1 ـ آیا برخورد عروس و داماد در قبال چنین وضعیتی اخلاقی و مسئولانه بودهاست؟ و 2 ـ چرا شهروندان برای مواجهه با چنین حوادثی آموزشلازم را نمیبینند؟و در نتیجه غیر مسئولانه برخورد میکنند؛ دچار سردرگمی، استرس و در نتیجه ناتوانی میشوند! در این حادثه، الف ـ چنانچه افراد حاضر اخلاقی و مسئولیتپذیرانه رفتار میکردند و ب ـ با حداقل آموزشهای امداد و نجات (از جمله شنا) آشنایی داشتند و ج ـ میتوانستند ترس و استرس خود را مدیریت کنند، جان انسانی را نجات داده بودند. آیا آموزشهایی از این دست، جزو آموزشهای شهروندی به شمار نمیآید؟ مسئولیت چنین آموزشهایی با چه نهادهایی است؟ و چرا در فراگیری چنین آموزشهایی، آن هم در کشوری حادثه خیز چون ایران، کوتاهی کردهایم یا موفق نبودهایم؟
1. حادثه ساعت 19:30 اتفاق میافتد؛ پلیس و نیروهای امدادی ساعت 20:30 از واقعه باخبر میشوند؛ پس از 40 دقيقه پلیس به محل وقوع حادثه میرسد؛ و آتش نشانی دماوند نیز یک ساعت پس از وقوع حادثه، ساعت 21:30 در محل حاضر میشود؛ طبق گفته فرد حاضر در محل: «زماني كه آتش نشانی رسيد، دو نفر بودند، از ماشين پياده شدند و استخر را كه از نزديك ديدند گفتند: كاري از ما ساخته نيست و رفتند و حتي به اصرار ما براي ماندنشان هم توجه نكردند و بعد اورژانس رسيد و به دليل نداشتن امكانات آنها هم كاري انجام ندادند، هلال احمر بعد از گذشت يك ساعت و نيم از وقوع اين حادثه خود را به محل رساندند و باز به دليل نداشتن امكانات نتوانستند كاري انجام دهند».بالاخره پس از چند ساعت، هلال احمر موفق میشود غواصی را برای بیرون کشیدن جنازه پیدا کند. ساعت 1:30 بامداد غواص در محل حادثه حاضر میشود و در نهایت ساعت 2:30 بامداد، جنازه متوفی از استخر خارج میشود.این یک داستانی غمانگیزنیست، واقعیت تلخی است که کنار گوش پایتخت رخ داده است. حال اگر شما خودتان را به جای خانواده مصیبتزده قرار دهید، شدت تلخی، غمانگیزی و تاسفبار بودن آن را بیشتر درک خواهید کرد.اساسا هدف از ایجاد سازمانهایی چون آتشنشانی یا هلال احمر چیست؟ طبیعتا این است که در مواقع بحرانی، با توجه به توان و تخصصی که دارند به ارائه خدمات به آسیبدیدگان بپردازند: بر اساس شرح وظایف آتشنشانی، «نجات سقوطکنندگان در چاه، کانال آب، رودخانه، سد، استخر و...» و همچنین «نجات غريق وجستجوي غرق شدهها» از وظایف این سازمان در بحث امداد و نجات است.متاسفانه آتشنشانی و هلال احمر دماوند نیروی غواص و امکانات لازم برای غواصی را نداشتهاند و آتشنشانی همکاری لازم با حادثه دیدگان را نداشته است. این در حالی است که داشتن غواص و نجات غریق از الزامات سازمانهایی چون آتشنشانی و هلال احمر است که در مواقع بحرانی باید به کمک آسیب دیدگان بشتابند؛ نکته دیگر اینکه، آیا اگر آتشنشانی دماوند دارای نیروهای آموزش دیده غواص و امکانات لازم نبوده، امکان کمک خواستن از سایر ایستگاههای آتش نشانی را نیز نداشته است؟ برای مثال؛ هر چند آتشنشانی تهران و دماوند وابسته به دو شهرداری متفاوت هستند، ولی این برای شهروندان غیرقابل قبول است که آتشنشانیها نتوانند به عنوان یک کل یکپارچه در مواقع ضروری به مدد یکدیگر روند.سازمان آتشنشانی البته خدمات ارزشمند و ایثارگرانهای به جامعه ارائه کردهاست اما وقوع چنین اتفاقاتی به هیچ وجه پذیرفتنی نیست و این سازمان ضمن پاسخگویی به افکار عمومی در قبال وقوع چنین حوادثی باید با اصلاح نواقص و کمبودها و عقد تفاهمنامه همکاری با آتشنشانی شهرهای همجوار، مانع از وقوع مجدد چنین اتفاقاتی شود.
2. حاشیه دوم، تلختر از حاشیه اول است؛ براساس روایت مدیر آتلیه فیلمبرداری که در محل حضور داشته است؛ مریم (متوفی) و همکارش در کنار استخر مشغول فیلمبرداری از عروس و داماد بودهاند که در استخر میافتند؛ با سر و صدای عروس و داماد، مدیر آتلیه خود را به محل استخر میرساند و از داماد تقاضا میکند کتش را به او بدهد تا بتواند دستاویزی برای مریم (متوفی) درست کند اما داماد حاضر به همکاری با او نمیشود. با وجود حضور عروس و داماد، مدیر آتلیه و کارگر باغ، هیچ کدام چوب یا وسیلهای برای نجات غریق به کار نمیگیرند! همچنین پیش از رسیدن نیروهای امدادی و پلیس در محل، عروس و داماد با این توجیه که مهمانها مراسم منتظر آنها هستند، باغ را ترک میکنند!در اینجا دو پرسش مطرح میشود: 1 ـ آیا برخورد عروس و داماد در قبال چنین وضعیتی اخلاقی و مسئولانه بودهاست؟ و 2 ـ چرا شهروندان برای مواجهه با چنین حوادثی آموزشلازم را نمیبینند؟و در نتیجه غیر مسئولانه برخورد میکنند؛ دچار سردرگمی، استرس و در نتیجه ناتوانی میشوند! در این حادثه، الف ـ چنانچه افراد حاضر اخلاقی و مسئولیتپذیرانه رفتار میکردند و ب ـ با حداقل آموزشهای امداد و نجات (از جمله شنا) آشنایی داشتند و ج ـ میتوانستند ترس و استرس خود را مدیریت کنند، جان انسانی را نجات داده بودند. آیا آموزشهایی از این دست، جزو آموزشهای شهروندی به شمار نمیآید؟ مسئولیت چنین آموزشهایی با چه نهادهایی است؟ و چرا در فراگیری چنین آموزشهایی، آن هم در کشوری حادثه خیز چون ایران، کوتاهی کردهایم یا موفق نبودهایم؟