گزیده های ناامنی
اجتماعی 15 آبان - 94
کارآگاهان جنایی راز سه جنایت را در
تحقیقات گسترده پلیسی فاش کردند. یکی از این قتلها در شهرستان عنبرآباد به وقوع
پیوست و تحقیقات درباره آن از بعدازظهر شنبه آغاز شد.
کارآگاهان جنایی بعد از کشف جنازه مردی در حوالی روستای تل شیراز شهرستان عنبرآباد پی بردند مقتول از کشاورزان دهستان دوساری است که شامگاه جمعه از باغش ربوده شده بود. تحقیقات گسترده پلیسی به افشای هویت قاتل منجر و مشخص شد این مرد بعد از ربودن طعمهاش قصد داشت از خانواده او اخاذی کند اما زمانی که احساس کرد در اجرای نقشهاش شکست خورده است، دست به جنایت زد و فرار کرد.
محمد حجتیپور فرماندار عنبرآباد دراینباره گفت: نام قاتل مشخص شده و اقدامات امنیتی برای دستگیری وی در حال انجام است. حجتیپور ادامه داد: شورای تأمین به همین منظور در شهرستانهای جنوبی استان کرمان برگزار و نیروهای انتظامی و اطلاعاتی هم برای دستگیری این فرد بسیج شدهاند. وی بیان کرد: تحقیقات انجامشده نشان میدهد هدف قاتل فقط اخاذی از مقتول و خانواده وی بوده است. دومین جنایت در گنبدکاووس رخ داد و مردی که برادرش را از پا درآورده بود، بعد از هفت ساعت بازداشت شد.
سرهنگ محمدعلی عسگری، فرمانده انتظامی گنبدکاووس دراینباره توضیح داد: این حادثه صبح شنبه در پی درگیری لفظی بین دو برادر بر سر اختلاف ملکی، در یکی از روستاهای حومه گنبدکاووس رخ داد. وی گفت: در این درگیری لفظی که پدر خانواده نیز حضور داشت، جمشید برادر کوچکتر و ٣٤ساله خانواده با اسلحه تکلول شکاری به سمت ابراهیم برادر بزرگتر و ٤٦ساله، شلیک کرد و از صحنه متواری شد.
سرهنگ عسگری اضافه کرد: درپی اصابت گلوله به قفسه سینه برادر بزرگتر و جراحت شدید او، تا رسیدن نیروهای امدادی و نیز پلیس آگاهی، وی جان باخت. پس از آن بلافاصله عملیات پلیس برای دستگیری قاتل آغاز شد.
وی تصریح کرد: با سرنخهای بهدستآمده مشخص شد قاتل به شهر گرگان گریخته است. به این ترتیب با هماهنگی و همکاری پلیس آگاهی گرگان، عصر روز حادثه و در کمتر از هفت ساعت، متهم در یکی از خیابانهای این شهر شناسایی و دستگیر شد. فرمانده انتظامی گنبدکاووس خاطرنشان کرد: قاتل پس از دستگیری به قتل برادر خود اعتراف کرد و با تشکیل پرونده تحویل مراجع قضائی شد. سومین پروندهای که کارآگاهان موفق به رازگشایی از آن شدهاند، توسط پلیس استان کهگیلویهوبویراحمد پیگیری میشد. در این جنایت مردی به خاطر کینه مرگ برادرش دست به انتقامجویی مرگبار زد و بعد از دو سال فرار در نهایت توسط پلیس شناسایی و دستگیر شد.
سردار غلامعباس غلامزاده، فرمانده انتظامی کهگیلویهوبویراحمد دراینباره اظهار کرد: جوانی ٢٤ساله نوزدهم اردیبهشت سال ٩٢ در اقدامی از قبل طراحیشده پس از تعقیب جوانی ٢٦ساله او را جلوی منزل دامادشان با شلیک گلوله به قتل رساند که در این میان یک زن را نیز زخمی و مطابق اظهارات شاهدان عینی با یک دستگاه خودرو پژو ٤٠٥ از محل فرار کرد. فرمانده انتظامی کهگیلویهوبویراحمد گفت: در تحقیقات پلیس مشخص شد قاتل با انگیزه انتقام از مقتول که او را در فوت برادر خود مقصر میدانست دست به این جنایت زده است.
وی افزود: از زمان وقوع این حادثه تیمی مجرب و کاردان از پلیس امنیت عمومی استان کهگیلویهوبویراحمد پس از هماهنگی با مراجع قضائی تعقیب و مراقبتهای زیادی را در شهرهای مختلف کشور برای دستگیری متهم انجام دادند. غلامزاده گفت: مأموران پلیس پس از شناسایی محل اختفای قاتل در شهر اصفهان، وی را پس از دوسالونیم به همراه فردی دیگر در یک خانه دستگیر کردند که از آنها دو قبضه سلاح نیز کشف شد.
کارآگاهان جنایی بعد از کشف جنازه مردی در حوالی روستای تل شیراز شهرستان عنبرآباد پی بردند مقتول از کشاورزان دهستان دوساری است که شامگاه جمعه از باغش ربوده شده بود. تحقیقات گسترده پلیسی به افشای هویت قاتل منجر و مشخص شد این مرد بعد از ربودن طعمهاش قصد داشت از خانواده او اخاذی کند اما زمانی که احساس کرد در اجرای نقشهاش شکست خورده است، دست به جنایت زد و فرار کرد.
محمد حجتیپور فرماندار عنبرآباد دراینباره گفت: نام قاتل مشخص شده و اقدامات امنیتی برای دستگیری وی در حال انجام است. حجتیپور ادامه داد: شورای تأمین به همین منظور در شهرستانهای جنوبی استان کرمان برگزار و نیروهای انتظامی و اطلاعاتی هم برای دستگیری این فرد بسیج شدهاند. وی بیان کرد: تحقیقات انجامشده نشان میدهد هدف قاتل فقط اخاذی از مقتول و خانواده وی بوده است. دومین جنایت در گنبدکاووس رخ داد و مردی که برادرش را از پا درآورده بود، بعد از هفت ساعت بازداشت شد.
سرهنگ محمدعلی عسگری، فرمانده انتظامی گنبدکاووس دراینباره توضیح داد: این حادثه صبح شنبه در پی درگیری لفظی بین دو برادر بر سر اختلاف ملکی، در یکی از روستاهای حومه گنبدکاووس رخ داد. وی گفت: در این درگیری لفظی که پدر خانواده نیز حضور داشت، جمشید برادر کوچکتر و ٣٤ساله خانواده با اسلحه تکلول شکاری به سمت ابراهیم برادر بزرگتر و ٤٦ساله، شلیک کرد و از صحنه متواری شد.
سرهنگ عسگری اضافه کرد: درپی اصابت گلوله به قفسه سینه برادر بزرگتر و جراحت شدید او، تا رسیدن نیروهای امدادی و نیز پلیس آگاهی، وی جان باخت. پس از آن بلافاصله عملیات پلیس برای دستگیری قاتل آغاز شد.
وی تصریح کرد: با سرنخهای بهدستآمده مشخص شد قاتل به شهر گرگان گریخته است. به این ترتیب با هماهنگی و همکاری پلیس آگاهی گرگان، عصر روز حادثه و در کمتر از هفت ساعت، متهم در یکی از خیابانهای این شهر شناسایی و دستگیر شد. فرمانده انتظامی گنبدکاووس خاطرنشان کرد: قاتل پس از دستگیری به قتل برادر خود اعتراف کرد و با تشکیل پرونده تحویل مراجع قضائی شد. سومین پروندهای که کارآگاهان موفق به رازگشایی از آن شدهاند، توسط پلیس استان کهگیلویهوبویراحمد پیگیری میشد. در این جنایت مردی به خاطر کینه مرگ برادرش دست به انتقامجویی مرگبار زد و بعد از دو سال فرار در نهایت توسط پلیس شناسایی و دستگیر شد.
سردار غلامعباس غلامزاده، فرمانده انتظامی کهگیلویهوبویراحمد دراینباره اظهار کرد: جوانی ٢٤ساله نوزدهم اردیبهشت سال ٩٢ در اقدامی از قبل طراحیشده پس از تعقیب جوانی ٢٦ساله او را جلوی منزل دامادشان با شلیک گلوله به قتل رساند که در این میان یک زن را نیز زخمی و مطابق اظهارات شاهدان عینی با یک دستگاه خودرو پژو ٤٠٥ از محل فرار کرد. فرمانده انتظامی کهگیلویهوبویراحمد گفت: در تحقیقات پلیس مشخص شد قاتل با انگیزه انتقام از مقتول که او را در فوت برادر خود مقصر میدانست دست به این جنایت زده است.
وی افزود: از زمان وقوع این حادثه تیمی مجرب و کاردان از پلیس امنیت عمومی استان کهگیلویهوبویراحمد پس از هماهنگی با مراجع قضائی تعقیب و مراقبتهای زیادی را در شهرهای مختلف کشور برای دستگیری متهم انجام دادند. غلامزاده گفت: مأموران پلیس پس از شناسایی محل اختفای قاتل در شهر اصفهان، وی را پس از دوسالونیم به همراه فردی دیگر در یک خانه دستگیر کردند که از آنها دو قبضه سلاح نیز کشف شد.
تورها یکییکی بالا رفتند و قتلعام
آغاز شد. بار دیگر بارشهای پاییزی فریدونکنار را به سیاهچاله تبدیل کرد. سیاهچالهای
که برای پرندگان مهاجر پایان دنیاست و برای شکارچیان غیرمجاز سود سرشار. پاییز که
میشود، نم بارانی که میزند، شکارچیان تورهای هوایی را بالا میبرند تا فرود
پرندگان مهاجر دیگر صعودی نداشته باشد و آنها را زمینگیر کند. مهاجران، صید میشوند،
حلالگوشتها راهی بازاری میشوند که هم رستورانها مشتری آنها هستند و هم مردم
محلی. حرامگوشتها هم راهی بازار پرندگان میشوند تا تاکسیدرمی شوند یا به زندگی
در قفس خو کنند.
به گزارش شهروند، سالهاست که فریدونکنار و شالیزارهای منطقه به محلی امن برای شکار پرندگان مهاجر تبدیل شده است. محلی امن که جرایم شکار و گونههای حفاظت شده نتوانسته برای بر هم زدن امنیت آن، کاری از پیش ببرد و با وجود مخالفتهای سازمان حفاظت محیطزیست و تلاشهایی که برای نجات مهاجران شده، امسال هم تورها بالا رفتند و بازار پرندگان فریدونکنار پر شده از گونههای حفاظت شده و مهاجرانی که دیگر به خانه باز نمیگردند. اوایل پاییز سال گذشته بود که در پی مخالفتهای دوستداران محیطزیست با شکار پرندگان مهاجر و بالا رفتن تورهای هوایی، سازمان حفاظت محیطزیست چند محیطبان را به منطقه فرستاد اما شکارچیان با اسلحه مقابل آنها ایستادند و نگذاشتند تورهای هوایی پایین کشیده شده و شب دامها جمعآوری شوند. در همان روزها، مدیرکل محیطزیست مازندران به صراحت اعلام کرد که «چند مرتبه نیروهای خود را از تمام شهرستان جمع کردهایم تا وارد عمل شویم اما ۳۰۰ نفر از مردم محلی با داس و چوب مانع کار ما میشوند و این کار را سخت میکند.»
محلیها و شکارچیان به دلیل سود خوب شکار مهاجران، به هیچ قیمتی نمیگذارند تورهای هوایی پایین بیایند یا امنیت شکار بر هم بخورد، این کار مقابله با تورهای هوایی و شب دامها را سخت کرده است. به گزارش پایگاه خبری دیدهبان محیطزیست و حیاتوحش ایران، روزانه در حدود یکهزار و گاهی تا بیش از دو برابر این تعداد از انواع پرندگان مهاجر در بازار فریدونکنار بدون نگرانی از اجرای مصوبات قانونى سازمان محیطزیست دادوستد میشوند. این در حالیست که در اول مهرماه اداره کل حفاظت محیطزیست استان مازندران در اطلاعیهای ممنوعیت بکارگیرى روشهاى جدید و ممنوع صید پرندگان بهویژه تور هوایى و دام زمینى کرس را اعلام کرد اما صیادان پرنده همزمان با انتشار این اعلامیه با این وجود که هنوز محصول برنج زمینهاى منطقه برداشت نشده بود و عملا امکان صید وجود نداشت، اقدام به برپایى تورهاى هوایى نمایشى در کنار جادهها و مسیرهاى پر تردد کردند تا از همان ابتدا اقتدار خود را نشان دهند.
پس از آن، با آغاز فصل مهاجرت و شروع بارشهای پاییزی، هر روز بر تعداد تورهای هوایی و دامهای زمینی اضافه شده و شکارچیان به طرز ناراحت کنندهای پرندگان را صید کرده و برای فروش راهی بازار میکنند. آنها به دلیل رفتار تهاجمى بوتیمار در هنگام خطر، براى مهار کردن آن ابتدا با پیچاندن بالها آنها را به یکدیگر گره زده و گردن پرنده را از زیر بالها رد کرده و به پشت میخواباند سپس پاها را بر خلاف جهت مفاصل میچرخاند و به هم قفل میکند. بدین ترتیب پرنده ساعاتی قبل از سلاخى را با درد غیرقابل وصف حاصل از شکستن پاها و بالهایش سپرى میکند. پس از آن گوشت این گونه براى مصرف خوراکى و پوست آن جهت تاکسیدرمى به شکل جداگانه به خریداران فروخته میشود. هرچند که جریمه ضرر و زیان وارده به محیطزیست بهدلیل صید و شکار بوتیمار بزرگ ٥میلیون ریال براى هر پرنده تعیین شده اما این جریمه هیچ کمکی به شکار نشدن آن نکرده است. از نظر فقه اسلام پرندگان فاقد سنگدان در سیستم گوارشی مانند پرندگان ماهیخوار یا گوشتخوار، همچنین پرندگانی که مانند پرندگان شکاری بدون نیاز به بال زدنهای مداوم قادر به پرواز هستند در زمره پرندگان حرامگوشت قرار میگیرند و با استناد به این ۲ اصل شرعی، پرندگانی مانند انواع حواصیلها، لکلکها، پلیکانها، باکلانها (دار غاز)، کشیمها و اردکهای ماهیخوار همگی پرندگان حرام گوشت تلقی میشوند که با وجود حرام گوشت بودن، این پرنده هم براى مصرف گوشت صید و در بازار پرنده فریدونکنار به فروش میرسد.
رستورانها مشترى ثابت بازار پرنده فریدونکنار
با وجود ابلاغ دستور صریح معاونت محیط طبیعى اسبق سازمان حفاظت محیطزیست، مبنى بر ممنوعیت سرو گوشت پرندگان وحشى در رستورانها متاسفانه کماکان این وضع ادامه دارد. بررسىهاى اخیر از بازار پرنده این نکته را روشن کرد که رستورانهایى که غذاى محلى سرو میکنند در صورت وجود پرندگانى همجثه با خوتکا هستند مانند اردک بلوطى، آنها را به قیمت ارزانتر براى فروش به جاى گوشت خوتکا از این بازار خریدارى میکنند و به این ترتیب رستورانهای محلی مشتری ثابت بازار پرندگان فریدونکنار هستند. مشتریان ثابت تورهای هوایی و دامهای زمینی مهاجرانی که خط سیر آنها تا ایران ثبت شده و پس از آن در تالابهای شمالی ایران گم میشوند تا فریدونکنار ایران کمکم به سیاهچاله جهانی برای پرندگان مهاجر تبدیل شود.
به گزارش شهروند، سالهاست که فریدونکنار و شالیزارهای منطقه به محلی امن برای شکار پرندگان مهاجر تبدیل شده است. محلی امن که جرایم شکار و گونههای حفاظت شده نتوانسته برای بر هم زدن امنیت آن، کاری از پیش ببرد و با وجود مخالفتهای سازمان حفاظت محیطزیست و تلاشهایی که برای نجات مهاجران شده، امسال هم تورها بالا رفتند و بازار پرندگان فریدونکنار پر شده از گونههای حفاظت شده و مهاجرانی که دیگر به خانه باز نمیگردند. اوایل پاییز سال گذشته بود که در پی مخالفتهای دوستداران محیطزیست با شکار پرندگان مهاجر و بالا رفتن تورهای هوایی، سازمان حفاظت محیطزیست چند محیطبان را به منطقه فرستاد اما شکارچیان با اسلحه مقابل آنها ایستادند و نگذاشتند تورهای هوایی پایین کشیده شده و شب دامها جمعآوری شوند. در همان روزها، مدیرکل محیطزیست مازندران به صراحت اعلام کرد که «چند مرتبه نیروهای خود را از تمام شهرستان جمع کردهایم تا وارد عمل شویم اما ۳۰۰ نفر از مردم محلی با داس و چوب مانع کار ما میشوند و این کار را سخت میکند.»
محلیها و شکارچیان به دلیل سود خوب شکار مهاجران، به هیچ قیمتی نمیگذارند تورهای هوایی پایین بیایند یا امنیت شکار بر هم بخورد، این کار مقابله با تورهای هوایی و شب دامها را سخت کرده است. به گزارش پایگاه خبری دیدهبان محیطزیست و حیاتوحش ایران، روزانه در حدود یکهزار و گاهی تا بیش از دو برابر این تعداد از انواع پرندگان مهاجر در بازار فریدونکنار بدون نگرانی از اجرای مصوبات قانونى سازمان محیطزیست دادوستد میشوند. این در حالیست که در اول مهرماه اداره کل حفاظت محیطزیست استان مازندران در اطلاعیهای ممنوعیت بکارگیرى روشهاى جدید و ممنوع صید پرندگان بهویژه تور هوایى و دام زمینى کرس را اعلام کرد اما صیادان پرنده همزمان با انتشار این اعلامیه با این وجود که هنوز محصول برنج زمینهاى منطقه برداشت نشده بود و عملا امکان صید وجود نداشت، اقدام به برپایى تورهاى هوایى نمایشى در کنار جادهها و مسیرهاى پر تردد کردند تا از همان ابتدا اقتدار خود را نشان دهند.
پس از آن، با آغاز فصل مهاجرت و شروع بارشهای پاییزی، هر روز بر تعداد تورهای هوایی و دامهای زمینی اضافه شده و شکارچیان به طرز ناراحت کنندهای پرندگان را صید کرده و برای فروش راهی بازار میکنند. آنها به دلیل رفتار تهاجمى بوتیمار در هنگام خطر، براى مهار کردن آن ابتدا با پیچاندن بالها آنها را به یکدیگر گره زده و گردن پرنده را از زیر بالها رد کرده و به پشت میخواباند سپس پاها را بر خلاف جهت مفاصل میچرخاند و به هم قفل میکند. بدین ترتیب پرنده ساعاتی قبل از سلاخى را با درد غیرقابل وصف حاصل از شکستن پاها و بالهایش سپرى میکند. پس از آن گوشت این گونه براى مصرف خوراکى و پوست آن جهت تاکسیدرمى به شکل جداگانه به خریداران فروخته میشود. هرچند که جریمه ضرر و زیان وارده به محیطزیست بهدلیل صید و شکار بوتیمار بزرگ ٥میلیون ریال براى هر پرنده تعیین شده اما این جریمه هیچ کمکی به شکار نشدن آن نکرده است. از نظر فقه اسلام پرندگان فاقد سنگدان در سیستم گوارشی مانند پرندگان ماهیخوار یا گوشتخوار، همچنین پرندگانی که مانند پرندگان شکاری بدون نیاز به بال زدنهای مداوم قادر به پرواز هستند در زمره پرندگان حرامگوشت قرار میگیرند و با استناد به این ۲ اصل شرعی، پرندگانی مانند انواع حواصیلها، لکلکها، پلیکانها، باکلانها (دار غاز)، کشیمها و اردکهای ماهیخوار همگی پرندگان حرام گوشت تلقی میشوند که با وجود حرام گوشت بودن، این پرنده هم براى مصرف گوشت صید و در بازار پرنده فریدونکنار به فروش میرسد.
رستورانها مشترى ثابت بازار پرنده فریدونکنار
با وجود ابلاغ دستور صریح معاونت محیط طبیعى اسبق سازمان حفاظت محیطزیست، مبنى بر ممنوعیت سرو گوشت پرندگان وحشى در رستورانها متاسفانه کماکان این وضع ادامه دارد. بررسىهاى اخیر از بازار پرنده این نکته را روشن کرد که رستورانهایى که غذاى محلى سرو میکنند در صورت وجود پرندگانى همجثه با خوتکا هستند مانند اردک بلوطى، آنها را به قیمت ارزانتر براى فروش به جاى گوشت خوتکا از این بازار خریدارى میکنند و به این ترتیب رستورانهای محلی مشتری ثابت بازار پرندگان فریدونکنار هستند. مشتریان ثابت تورهای هوایی و دامهای زمینی مهاجرانی که خط سیر آنها تا ایران ثبت شده و پس از آن در تالابهای شمالی ایران گم میشوند تا فریدونکنار ایران کمکم به سیاهچاله جهانی برای پرندگان مهاجر تبدیل شود.
فرهاد و سعید، دو پسر شیشهای که ١٥ زن
و دختر را قربانی نقشههای وحشتناک خود کردند، صبح دیروز پس از انتقال به دادگاه
کیفری اظهارات عجیبی پیشروی قضات قرار دادند. آنها با انکار موضوع تجاوز، درمقابل
قاضی دادگاه تنها به سرقتهای سریالی از زنان و دختران اعتراف کردند.ساعت ١١صبح
دیروز دوپسر شیشهای دستبند به دست به دادگاه کیفری استان تهران منتقل شدند تا این
بار در مقابل دوقاضی جنایی شعبه هشتم دادگاه کیفری به بیان جزییات تبهکاریهایشان
بپردازند. این دونفر که ١٥ زن و دختر شاکیهای پروندهشان هستند، از فروردین امسال
با شکایت نخستین زن تحت تعقیب پلیس قرار گرفتند و چند ماه بعد نیز در دام ماموران
پلیس پایتخت گرفتار شدند. آنها در ابتدا به آزار و سرقت ٨ زن و دختر اعتراف کرده
بودند، ولی با انتشار خبر دستگیریشان شاکیهای دیگر یک به یک به دادسرا مراجعه
کردند و تعدادشان بیشتر میشد. این دومتهم نیز درنهایت به جرمهای خود اعتراف
کردند و پرونده آنها درحالی به دادگاه کیفری فرستاده شد که ١٥ زن و دختر شکایت خود
را از این دوپسر در پرونده ثبت کردند.بنابراین صبح دیروز نخستین جلسه تحقیق
از متهمان در دادگاه جنایی برگزار شد. پیش از شروع این جلسه که به ریاست قاضی
اصغرزاده برگزار شد، مادر فرهاد درحالی که اشک میریخت، به قضات گفت: «پسرم از
وقتی گرفتار اعتیاد شد دست به چنین کارهای خلافی زد. خودم هم هنوز باورم نمیشود
که پسرم چنین کارهایی را انجام داده باشد. برای همین از شما میخواهم کمکش کنید.
اگر پسرم اعدام شود من هم با او میمیرم.»در ادامه سعید درجایگاه ایستاد. او
درخصوص تفهیم اتهامهایش، به هیأت قضائی گفت: «من قبول دارم که سرقت میکردیم، ولی
تنها اتهام سرقت را قبول میکنم، ولی تجاوز را رد میکنم.»
قاضی پرسید: «پس چه کسی شاکیها را مورد آزار و اذیت قرار داد؟»
سعید پاسخ داد: «من نمیدانم چه کسی اینکارها را انجام داد. اگر آزار و اذیتی هم بوده، ازسوی فرهاد صورت گرفته، چون من همیشه پشت فرمان بودم و اصلا درجریان اتفاقات نبودم. هدف من تنها سرقت طلاها و پولهای طعمههایمان بود. هیچ هدف و نقشه دیگری نداشتم. از آنجایی هم که صدای ضبط خودرو بلند بود، من متوجه نمیشدم که فرهاد چه بلایی سر شاکیها میآورد.»
وی ادامه داد: «من و فرهاد همیشه با خودروی پراید فرهاد در خیابان پرسه میزدیم و زنان و دخترانی که طلاهای بیشتری داشتند، شناسایی میکردیم. بعد از آن، آنها را سوار میکردیم. ولی باور کنید من هیچکدام از شاکیها را مورد آزار و اذیت قرار ندادم و اگر هم پشت فرمان نبودم، تنها طلا و پولهای شاکیها را سرقت میکردم.»
قاضی پرسید: «اگر مقاومت میکردند، شما چکار میکردید؟»
متهم گفت: «معمولا با چاقو یا فندک آنها را تهدید میکردیم تا سروصدا نکنند و کیف و طلاهایشان را به ما بدهند.»
در ادامه این جلسه فرهاد نیز با قرارگرفتن درجایگاه، او نیز مانند همدستش منکر آزار و اذیت شاکیهای پرونده خود شد و گفت: «باور کنید من اصلا هیچکدام از شاکیها را مورد آزار و اذیت قرار نداده بودم، در آگاهی مجبور به اعتراف شدم. من فقط هدفم سرقت بود و آنقدر به موادمخدر از نوع شیشه، گل و ترامادول معتاد شده بودم که مجبور شدم دست به این سرقتها بزنم. من تقریبا ٧سالی میشد که اعتیاد داشتم ولی هیچوقت تا این اندازه به مصرف آن عادت نکرده بودم، از آنجایی هم که شیشه گرانتر از قبل شده بود، دیگر پول خرید آن را نداشتم، برای همین با سعید تصمیم به دزدی گرفتیم.»
او ادامه داد: «ولی تمام اتهاماتم در مورد تجاوز را رد میکنم، من تنها به پول و طلای شاکیها دقت میکردم و با چاقوی میوهخوری و فندک آنها را تهدید میکردم. همیشه هم زنان و دخترانی که ظاهر شیکتری داشتند را انتخاب میکردیم چون میدانستیم که آنها پول و طلای بیشتری همراه خود دارند.»
در این لحظه قاضی نظریه پزشکی قانونی درخصوص تأیید تجاوزها را به متهم نشان داد که وی سرش را پایین انداخت و درحالیکه اشک میریخت، گفت: «نمیدانم این نظریه چیست و حرفی برای آن ندارم. فقط میدانم که من تجاوز نکردم و اگر هم دزدی کردم، تحتتأثیر مصرف موادمخدر بودم و حالت طبیعی نداشتم. از شما میخواهم به من کمک کنید و اعدامم نکنید. باور کنید من هیچ دختری را مورد آزار و اذیت قرار ندادم.»
قاضی پرسید: «از وقتی تصمیم به انجام اینکارها گرفتی، شیشههای خودرو را دودی کردی؟»
متهم گفت: «نه من از دوسال پیش برای قشنگی و شیکشدن خودرویمان آن را دودی کرده بودم.»
درپایان دو قاضی جنایی پس از شنیدن دفاعیات متهمان، وارد شور شدند تا وقت رسیدگی به این پرونده را تعیین کنند. قرار است این بار فرهاد و سعید با حضور شاکیهایشان درهمین شعبه محاکمه شوند و حکم نهایی در مورد پروندهشان صادر شود.
قاضی پرسید: «پس چه کسی شاکیها را مورد آزار و اذیت قرار داد؟»
سعید پاسخ داد: «من نمیدانم چه کسی اینکارها را انجام داد. اگر آزار و اذیتی هم بوده، ازسوی فرهاد صورت گرفته، چون من همیشه پشت فرمان بودم و اصلا درجریان اتفاقات نبودم. هدف من تنها سرقت طلاها و پولهای طعمههایمان بود. هیچ هدف و نقشه دیگری نداشتم. از آنجایی هم که صدای ضبط خودرو بلند بود، من متوجه نمیشدم که فرهاد چه بلایی سر شاکیها میآورد.»
وی ادامه داد: «من و فرهاد همیشه با خودروی پراید فرهاد در خیابان پرسه میزدیم و زنان و دخترانی که طلاهای بیشتری داشتند، شناسایی میکردیم. بعد از آن، آنها را سوار میکردیم. ولی باور کنید من هیچکدام از شاکیها را مورد آزار و اذیت قرار ندادم و اگر هم پشت فرمان نبودم، تنها طلا و پولهای شاکیها را سرقت میکردم.»
قاضی پرسید: «اگر مقاومت میکردند، شما چکار میکردید؟»
متهم گفت: «معمولا با چاقو یا فندک آنها را تهدید میکردیم تا سروصدا نکنند و کیف و طلاهایشان را به ما بدهند.»
در ادامه این جلسه فرهاد نیز با قرارگرفتن درجایگاه، او نیز مانند همدستش منکر آزار و اذیت شاکیهای پرونده خود شد و گفت: «باور کنید من اصلا هیچکدام از شاکیها را مورد آزار و اذیت قرار نداده بودم، در آگاهی مجبور به اعتراف شدم. من فقط هدفم سرقت بود و آنقدر به موادمخدر از نوع شیشه، گل و ترامادول معتاد شده بودم که مجبور شدم دست به این سرقتها بزنم. من تقریبا ٧سالی میشد که اعتیاد داشتم ولی هیچوقت تا این اندازه به مصرف آن عادت نکرده بودم، از آنجایی هم که شیشه گرانتر از قبل شده بود، دیگر پول خرید آن را نداشتم، برای همین با سعید تصمیم به دزدی گرفتیم.»
او ادامه داد: «ولی تمام اتهاماتم در مورد تجاوز را رد میکنم، من تنها به پول و طلای شاکیها دقت میکردم و با چاقوی میوهخوری و فندک آنها را تهدید میکردم. همیشه هم زنان و دخترانی که ظاهر شیکتری داشتند را انتخاب میکردیم چون میدانستیم که آنها پول و طلای بیشتری همراه خود دارند.»
در این لحظه قاضی نظریه پزشکی قانونی درخصوص تأیید تجاوزها را به متهم نشان داد که وی سرش را پایین انداخت و درحالیکه اشک میریخت، گفت: «نمیدانم این نظریه چیست و حرفی برای آن ندارم. فقط میدانم که من تجاوز نکردم و اگر هم دزدی کردم، تحتتأثیر مصرف موادمخدر بودم و حالت طبیعی نداشتم. از شما میخواهم به من کمک کنید و اعدامم نکنید. باور کنید من هیچ دختری را مورد آزار و اذیت قرار ندادم.»
قاضی پرسید: «از وقتی تصمیم به انجام اینکارها گرفتی، شیشههای خودرو را دودی کردی؟»
متهم گفت: «نه من از دوسال پیش برای قشنگی و شیکشدن خودرویمان آن را دودی کرده بودم.»
درپایان دو قاضی جنایی پس از شنیدن دفاعیات متهمان، وارد شور شدند تا وقت رسیدگی به این پرونده را تعیین کنند. قرار است این بار فرهاد و سعید با حضور شاکیهایشان درهمین شعبه محاکمه شوند و حکم نهایی در مورد پروندهشان صادر شود.
جنون نخبه نجوم که مادرش را قربانی یک
جنایت کرده بود، پس از گذشت ٩ ماه، از سوی کمیسیون پزشکی قانونی تأیید شد. این پسر
که داروهای اعصاب و روان مصرف میکرد، از خواهرهایش رضایت گرفت.
ساعت ٨ شب ٢٩ دیماه سال ٩٣، به ماموران کلانتری ١٣٣ شهرزیبا خبر یک حادثه هولناک رسید. پسر جوانی با پلیس تماس گرفت و گفت که مرد همسایهشان حالت طبیعی ندارد و با مادرش درگیر شده است. این جوان از ماموران خواست که به محل بروند و موضوع را بررسی کنند چون ممکن است اتفاق بدی بیفتد.
مادرم را کشتم
با این تماس کارآگاهان بلافاصله به آدرسی که پسر جوان پای تلفن اعلام کرده بود، رفتند. آنجا ساختمانی سه طبقه بود که ظاهرا آرام بود. هیچ صدایی از آنجا شنیده نمیشد. پسر همسایه که با پلیس تماس گرفته بود، به محض مشاهده کارآگاهان، به سراغ آنها رفت و به داخل آپارتمان راهنماییشان کرد، ولی باز هم هیچ صدایی شنیده نمیشد. ماموران به پشت در آپارتمان در طبقه دوم رسیدند و در زدند، اما کسی در را باز نکرد. چند دقیقهای گذشت تا اینکه ماموران وقتی هیچ مورد مشکوکی مشاهده نکردند، به ماموریت خود پایان دادند. آنها قصد رفتن داشتند، ولی پسر همسایه که بهشدت نگران این موضوع بود، اینبار به سراغ اورژانس و آتشنشانی رفت.
ماموران آتشنشانی به محل آمدند و وقتی آنها هم پشت در آپارتمان قرار گرفتند، اینبار سکوت خانه شکست و در باز شد. پشت در مرد خونسردی ایستاده بود که آبمیوه میخورد. او به ماموران گفت: «مادرم را کشتهام و جسدش در خانه است.»
ماموران با شنیدن این جمله، با احتياط وارد آپارتمان شدند. سكوت سنگين بر خانه حكمفرما و فضای خانه آکنده از بوی سیگار بود. با آغاز تجسسهای جنایی، کارآگاهان با صحنه هولناکی روبهرو شدند. پیرزنی ٧٠ ساله در یکی از اتاقهای خانهاش به قتل رسیده بود. با تحقیقات و بررسیهای قاضی حسینپور بازپرس پرونده مشخص شد پسر جنایتکار بعد از کشتن مادرش، خونسردانه شام خورده، سناریوی جنایت را مرور کرده و بیوقفه سیگار کشیده است تا اینکه با رسیدن پلیس به در خانهشان، خودش را تسلیم کرده بود.
قتل پس از بازگشت از اوکراین
مرد همسایه که نگران این موضوع شده بود و با پلیس تماس گرفته بود، با دیدن این صحنه به ماموران گفت: «من از دوران دبیرستان با سیامک همکلاسی بودم و بعد از آن سالها با یکدیگر همسایههای این ساختمان شدیم. سیامک گاهی اوقات رفتارهایش از حالت نرمال و طبیعی خارج میشد. آن شب هم او از سفر اوکراین برگشت که مادرش با من تماس گرفت و درخواست کمک کرد. او به من گفت سیامک باز هم از حالت طبیعی خارج شده و از من خواست به طبقه پایین بروم تا با او صحبت کنم که کمی آرام شود. برای همین من هم به آنجا رفتم تا ببینم ماجرا چیست. وقتی به آنجا رفتم سیامک حالت عادی نداشت، او حرفهای عجیبی میزد و میگفت مادرش برای کشتن او توطئه کرده است و وقتی در هواپیما نشسته متوجه شده است که مادرش ٢ فروند هواپیمای جنگی را برای منفجر کردن هواپیمای او به آسمان فرستاده بود. حرفهایش خیلی عجیب و ترسناک بود تا جایی که من هم وحشت کردم، موقع خارج شدن از خانهشان مادرش به من التماس میکرد، اما او با عصبانیت از من خواست تا خانهشان را ترک کنم و تنهایش بگذارم. به همین خاطر با پلیس تماس گرفتم. با حالت غیرعادی که سیامک داشت میدانستم حادثهای رخ خواهد داد که همین هم شد.»
اعترافات نابغه نجوم
در ادامه مشخص شد که سیامک ٥٠ ساله یک نابغه ریاضی و نجوم است که با انگیزهای عجیب دست به قتل مادرش زده بود. سیامک که مردی تحصیلکرده و میانسال بود تنها یک بار با زنی آمریکایی ازدواج کرده و چند سال بعد از یکدیگر جدا شده بودند. او به همین دلیل با مادرش زندگی میکرده است. این مرد یک نابغه ریاضیات، نجوم و کامپیوتر و اتاقش پر از کتابهایی به زبانهای روسی و انگلیسی بود.
در نهایت پس از بررسیهای لازم جسد پیرزن درحالیکه آثار کبودی و ضرب و شتم روی بدنش دیده میشد، روی زمین افتاده بود. در بررسیهای بیشتر، آثار خون روی دستگیره در خانه نشان میداد پیرزن برای لحظاتی توانسته بود از دست پسرش فرار کند اما به محض رسیدن به در دوباره اسیر ضربات سنگین سیامک شده و درنهایت جان خود را از دست داده بود.
سیامک پس از دستگیری تحت بازجویی قرار گرفت و به ماموران جنایی گفت: «مادرم یک شیطان بود. او همین چند ساعت پیش وقتی من با هواپیما از اوکراین به ایران برمیگشتم ٢ میگ یعنی هواپیمای جنگی به آسمان فرستاد تا هواپیمای من را منفجر کند. امشب هم وقتی با او درگیر شدم هرچه بیشتر کتکش میزدم او قدرتش بیشتر میشد و برای همین دستم را در دهانش فرو بردم و ناگهان او دیگر نفس نکشید.»
با اعترافات وی، او صحنه قتل را بازسازی کرد. وی حالت عجیبی داشت و رفتارهای غیرعادیاش نشان میداد ساعتهای بحرانی را سپری کرده و شاید توهماتش ناشی از یک بحران روانی بوده باشد. اما در محل جنایت به جز داروهای ضد افسردگی و اعصاب وسیله یا چیزی که نشان دهد توهمات قاتل ناشی از مصرف موادمخدر بوده است، کشف نشد.
تایید جنون قاتل
با اعترافات عجیب و توهمآمیز سیامک او با تشخیص قاضی پرونده برای آزمایش تأیید عدم سلامت روانی در زمان ارتکاب جرم به کمیسیون پزشکی سازمان پزشکی قانونی منتقل شد. این درحالی بود که ٢ خواهرش که ساکن آلمان و آمریکا بودند، به ایران آمده و رضایت خود را نسبت به برادرشان اعلام کردند. آنها به بازپرس گفتند: «برادر ما حالت طبیعی نداشت و قرصهای اعصاب قوی مصرف میکرد. او وقتی این قرصها را مصرف نمیکرد بهشدت حالش بد میشد و اعصابش بهم میریخت. برای همین مطمئن هستیم که در لحظه کشتن مادرم حالت طبیعی نداشته است.»
٩ ماه از این جنایت گذشت تا اینکه هفته گذشته کمیسیون پزشکی قانونی سلامت روانی متهم را تأیید نکرد و اعلام کرد که این مرد جنون دارد. با تأیید جنون این نابغه علوم وی در آسایشگاه روانی بستری شد و تا زمانی که سلامت روان وی محرز نشود در آنجا تحت مراقبتهای پزشکی و درمانی قرار خواهد گرفت.
ساعت ٨ شب ٢٩ دیماه سال ٩٣، به ماموران کلانتری ١٣٣ شهرزیبا خبر یک حادثه هولناک رسید. پسر جوانی با پلیس تماس گرفت و گفت که مرد همسایهشان حالت طبیعی ندارد و با مادرش درگیر شده است. این جوان از ماموران خواست که به محل بروند و موضوع را بررسی کنند چون ممکن است اتفاق بدی بیفتد.
مادرم را کشتم
با این تماس کارآگاهان بلافاصله به آدرسی که پسر جوان پای تلفن اعلام کرده بود، رفتند. آنجا ساختمانی سه طبقه بود که ظاهرا آرام بود. هیچ صدایی از آنجا شنیده نمیشد. پسر همسایه که با پلیس تماس گرفته بود، به محض مشاهده کارآگاهان، به سراغ آنها رفت و به داخل آپارتمان راهنماییشان کرد، ولی باز هم هیچ صدایی شنیده نمیشد. ماموران به پشت در آپارتمان در طبقه دوم رسیدند و در زدند، اما کسی در را باز نکرد. چند دقیقهای گذشت تا اینکه ماموران وقتی هیچ مورد مشکوکی مشاهده نکردند، به ماموریت خود پایان دادند. آنها قصد رفتن داشتند، ولی پسر همسایه که بهشدت نگران این موضوع بود، اینبار به سراغ اورژانس و آتشنشانی رفت.
ماموران آتشنشانی به محل آمدند و وقتی آنها هم پشت در آپارتمان قرار گرفتند، اینبار سکوت خانه شکست و در باز شد. پشت در مرد خونسردی ایستاده بود که آبمیوه میخورد. او به ماموران گفت: «مادرم را کشتهام و جسدش در خانه است.»
ماموران با شنیدن این جمله، با احتياط وارد آپارتمان شدند. سكوت سنگين بر خانه حكمفرما و فضای خانه آکنده از بوی سیگار بود. با آغاز تجسسهای جنایی، کارآگاهان با صحنه هولناکی روبهرو شدند. پیرزنی ٧٠ ساله در یکی از اتاقهای خانهاش به قتل رسیده بود. با تحقیقات و بررسیهای قاضی حسینپور بازپرس پرونده مشخص شد پسر جنایتکار بعد از کشتن مادرش، خونسردانه شام خورده، سناریوی جنایت را مرور کرده و بیوقفه سیگار کشیده است تا اینکه با رسیدن پلیس به در خانهشان، خودش را تسلیم کرده بود.
قتل پس از بازگشت از اوکراین
مرد همسایه که نگران این موضوع شده بود و با پلیس تماس گرفته بود، با دیدن این صحنه به ماموران گفت: «من از دوران دبیرستان با سیامک همکلاسی بودم و بعد از آن سالها با یکدیگر همسایههای این ساختمان شدیم. سیامک گاهی اوقات رفتارهایش از حالت نرمال و طبیعی خارج میشد. آن شب هم او از سفر اوکراین برگشت که مادرش با من تماس گرفت و درخواست کمک کرد. او به من گفت سیامک باز هم از حالت طبیعی خارج شده و از من خواست به طبقه پایین بروم تا با او صحبت کنم که کمی آرام شود. برای همین من هم به آنجا رفتم تا ببینم ماجرا چیست. وقتی به آنجا رفتم سیامک حالت عادی نداشت، او حرفهای عجیبی میزد و میگفت مادرش برای کشتن او توطئه کرده است و وقتی در هواپیما نشسته متوجه شده است که مادرش ٢ فروند هواپیمای جنگی را برای منفجر کردن هواپیمای او به آسمان فرستاده بود. حرفهایش خیلی عجیب و ترسناک بود تا جایی که من هم وحشت کردم، موقع خارج شدن از خانهشان مادرش به من التماس میکرد، اما او با عصبانیت از من خواست تا خانهشان را ترک کنم و تنهایش بگذارم. به همین خاطر با پلیس تماس گرفتم. با حالت غیرعادی که سیامک داشت میدانستم حادثهای رخ خواهد داد که همین هم شد.»
اعترافات نابغه نجوم
در ادامه مشخص شد که سیامک ٥٠ ساله یک نابغه ریاضی و نجوم است که با انگیزهای عجیب دست به قتل مادرش زده بود. سیامک که مردی تحصیلکرده و میانسال بود تنها یک بار با زنی آمریکایی ازدواج کرده و چند سال بعد از یکدیگر جدا شده بودند. او به همین دلیل با مادرش زندگی میکرده است. این مرد یک نابغه ریاضیات، نجوم و کامپیوتر و اتاقش پر از کتابهایی به زبانهای روسی و انگلیسی بود.
در نهایت پس از بررسیهای لازم جسد پیرزن درحالیکه آثار کبودی و ضرب و شتم روی بدنش دیده میشد، روی زمین افتاده بود. در بررسیهای بیشتر، آثار خون روی دستگیره در خانه نشان میداد پیرزن برای لحظاتی توانسته بود از دست پسرش فرار کند اما به محض رسیدن به در دوباره اسیر ضربات سنگین سیامک شده و درنهایت جان خود را از دست داده بود.
سیامک پس از دستگیری تحت بازجویی قرار گرفت و به ماموران جنایی گفت: «مادرم یک شیطان بود. او همین چند ساعت پیش وقتی من با هواپیما از اوکراین به ایران برمیگشتم ٢ میگ یعنی هواپیمای جنگی به آسمان فرستاد تا هواپیمای من را منفجر کند. امشب هم وقتی با او درگیر شدم هرچه بیشتر کتکش میزدم او قدرتش بیشتر میشد و برای همین دستم را در دهانش فرو بردم و ناگهان او دیگر نفس نکشید.»
با اعترافات وی، او صحنه قتل را بازسازی کرد. وی حالت عجیبی داشت و رفتارهای غیرعادیاش نشان میداد ساعتهای بحرانی را سپری کرده و شاید توهماتش ناشی از یک بحران روانی بوده باشد. اما در محل جنایت به جز داروهای ضد افسردگی و اعصاب وسیله یا چیزی که نشان دهد توهمات قاتل ناشی از مصرف موادمخدر بوده است، کشف نشد.
تایید جنون قاتل
با اعترافات عجیب و توهمآمیز سیامک او با تشخیص قاضی پرونده برای آزمایش تأیید عدم سلامت روانی در زمان ارتکاب جرم به کمیسیون پزشکی سازمان پزشکی قانونی منتقل شد. این درحالی بود که ٢ خواهرش که ساکن آلمان و آمریکا بودند، به ایران آمده و رضایت خود را نسبت به برادرشان اعلام کردند. آنها به بازپرس گفتند: «برادر ما حالت طبیعی نداشت و قرصهای اعصاب قوی مصرف میکرد. او وقتی این قرصها را مصرف نمیکرد بهشدت حالش بد میشد و اعصابش بهم میریخت. برای همین مطمئن هستیم که در لحظه کشتن مادرم حالت طبیعی نداشته است.»
٩ ماه از این جنایت گذشت تا اینکه هفته گذشته کمیسیون پزشکی قانونی سلامت روانی متهم را تأیید نکرد و اعلام کرد که این مرد جنون دارد. با تأیید جنون این نابغه علوم وی در آسایشگاه روانی بستری شد و تا زمانی که سلامت روان وی محرز نشود در آنجا تحت مراقبتهای پزشکی و درمانی قرار خواهد گرفت.