اوین
نامه ی کیهان 2 شنبه 9 آذرماه سال 1394
يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "جايي نرو تا طناب بياورم !"
سربازجو شریعت نداری از 25 خرداد 92 یعنی روز بعدازانتخابات ریاست
جمهوری دوره ی یازدهم که منجر به شکست نامزدان مدعی اصولگراو رئیس جمهور شدن
روحانی شد . بنای مخالفت ازموضع بازجویی وپرونده سازی علیه روحانی وحامیانش را
شروع کرد .
در ادامه
چون موضوع مذاکره ی هسته ای مطرح شد. برایاینکه خامنه ای به دلیل نگرانی ازواکنش های اعتراضی
بحران اقتصادی ناشی ازتحریم ها موافقت با مذاکره ی هسته ای کرد تااینکه در نهایت
منجر به برجام شد . آنگاه کار اصلی سربازجو شریعت نداری تمرکز برروی آن ومخالفت
کردن بابرجام شد . اما اکنون مشکل و مأموریت پیگیری اش مضاعف شده است .چون
باید پارامتر انتخابات اسفندرا هم دنبال
کند وآن را پیوند به مخالفت برجام بزند. ب
رای همین
به سراغ بایگانی اوین نامه اش رفته است
تاپیش مقدمه های
داستانی تمسخر وانتقادآمیزی یادداشت های قدیمی اش رابرگزیند وبازتولید کند
تا توانسته باشد انتقادوتحقیرعلیه ی رقیب را دنبال کرده باشد . برای همین درابتدای
یادداشت روز خود نقل کرده است:
- مي گويند درويش دوره گردي به حمام رفته بود و پس از استحمام، در
حالي که «تک پيراهن» خويش را پوشيده و آماده خروج بود، متوجه شد که رندان، «لُنگ»
او را ربوده اند. درويش دست از دهان کشيد و فرياد برآورد که ايهاالناس! لنگ حمام و
فرش زيرپايم و پرده اتاقم و سفره نانم و رواندازم و زيراندازم و... همه را دزديده
و با خود برده اند! جامه دار به ملامت گفت؛ درويش! خجالت بکش!... فقط يک لنگ
ناقابل از تو ربوده اند، اين همه که ادعا مي کني کجا بود؟ و کي با خود به حمام
آورده بودي؟ درويش گفت؛ آن لنگ، همه آنچه را که گفتم به جاي مي آورد و آن را در
همه کارهايي که برشمردم به کار مي گرفتم!...
سربازجو شریعت نداری پس ازپیش مقدمه با هدف ایجاد اختلاف بین حامیان روحانی ومدعیان اصلاح طلب افزوده : چند ماه مانده به انتخابات اسفند ماه و در حالي که برخي از دست اندرکاران واقع بين جبهه اصلاحات، نگراني عميق خود را از آشفتگي و سردرگمي حاکم بر اين اردوگاه پنهان نمي کنند، برخي ديگر از مدعيان اصلاحات، اصرار دارند دست هاي خالي از دستاورد خود را با توسل به لاف هاي گزاف، پر و پيمان نشان بدهند! وجيزه پيش روي اشاره اي گذرا، اما مستند به اين ترفند است و در آن فقط به رخدادهاي محسوس و غيرقابل انکار و اظهارات و اعترافات آشکاري استناد شده است که مدعيان اصلاحات، خود بر زبان آورده اند
سربازجو شریعت نداری پس ازپیش مقدمه با هدف ایجاد اختلاف بین حامیان روحانی ومدعیان اصلاح طلب افزوده : چند ماه مانده به انتخابات اسفند ماه و در حالي که برخي از دست اندرکاران واقع بين جبهه اصلاحات، نگراني عميق خود را از آشفتگي و سردرگمي حاکم بر اين اردوگاه پنهان نمي کنند، برخي ديگر از مدعيان اصلاحات، اصرار دارند دست هاي خالي از دستاورد خود را با توسل به لاف هاي گزاف، پر و پيمان نشان بدهند! وجيزه پيش روي اشاره اي گذرا، اما مستند به اين ترفند است و در آن فقط به رخدادهاي محسوس و غيرقابل انکار و اظهارات و اعترافات آشکاري استناد شده است که مدعيان اصلاحات، خود بر زبان آورده اند
3سپس سربازجو شریعت نداری همچون دوران خاتمی و احمدی نژاد لیست
سنگین اتهامات تکراری گذشته را بابرجسته
کردن دشمنی وکینه ورزی اش نسبت به دشمن اصلی مجاهدین ردیف کرده و گفته است :- مدعيان اصلاحات
که سردمداران اصلي آن سابقه سياه وطن فروشي در فتنه88 را با خود داشتند و طشت
رسوايي آنان در ايفاي نقش پياده نظام براي مثلث آمريکا و اسرائيل و انگليس با سر و
صدا از بام فريب افتاده بود، در جريان انتخابات رياست جمهوري يازدهم- 24 خرداد 92-
نه فقط کمترين اميدي به پيروزي نداشتند، بلکه حضور در انتخابات را نقطه ايده آل
خود مي دانستند و بر اين باور بودند که حضور آنان در انتخابات مي تواند، سابقه وطن
فروشي آنها در فتنه 88 را در افکار عمومي کمرنگ کند و نشانه اي- هر چند بي رمق- از
بازگشت آنان به نظام باشد. بازگشت کساني که در ماجراي فتنه آمريکايي اسرائيلي 88
آشکارا و بي پرده با تمامي گروه ها و جريانات ضد انقلاب، از منافقين و بهايي ها و
سلطنت طلب ها و مارکسيست ها گرفته تا عبدالمالک ريگي ها عليه مردم وطن خود ائتلاف
کرده بودند، تا آنجا که نتانياهو با صراحت و ذکر نام و نشان، از آنها به عنوان
بزرگترين سرمايه اسرائيل در ايران ياد کرد و سران و اصحاب فتنه که انتقاد بخشدار
فلان نقطه دور افتاده کشور را بي پاسخ نمي گذاشتند در مقابل اظهارات صريح
نتانياهو، اوباما و ملک عبدالله، حسني مبارک و بقيه اراذل و اوباش مانند آنها،
سکوت کامل اختيار کردند و لام تا کام زبان به اعتراض و يا انکار باز نکردند. ضمن
آن که برخي از سران داخلي فتنه- به نوشته و اظهار نظر صريح مدعيان اصلاحات- کليد
رمز فتنه يعني «تقلب در انتخابات» را در جلسات خصوصي انکار کرده بودند و...
حالابايد پرسيد آيا يکي از مدعيان اصلاحات- تاکيد مي شود که حداقل يکي از آنها- مي
تواند اين کارنامه سياه و ننگين وطن فروشي را انکار کند؟! پاسخ تاکنون کاملاً منفي
بوده است، شب تاريک و ظلمت گرفته را که نمي شود با «چراغ موشي» به روز تبديل کرد!
ناگفته
نماند که اینگونه قلمزنی و یا پرونده سازی وتنظیم کیفرخواست ادامه می یابد تاخوراک
برای شورای نگهبان آلتد ست آمده کند تا نامزدان انتخاباتی مدعیان اصلاح طلب
ردصلاحیت شوند.
1- مي گويند درويش دوره گردي به حمام رفته بود و پس از استحمام، در
حالي که «تک پيراهن» خويش را پوشيده و آماده خروج بود، متوجه شد که رندان، «لُنگ»
او را ربوده اند. درويش دست از دهان کشيد و فرياد برآورد که ايهاالناس! لنگ حمام و
فرش زيرپايم و پرده اتاقم و سفره نانم و رواندازم و زيراندازم و... همه را دزديده
و با خود برده اند! جامه دار به ملامت گفت؛ درويش! خجالت بکش!... فقط يک لنگ
ناقابل از تو ربوده اند، اين همه که ادعا مي کني کجا بود؟ و کي با خود به حمام
آورده بودي؟ درويش گفت؛ آن لنگ، همه آنچه را که گفتم به جاي مي آورد و آن را در
همه کارهايي که برشمردم به کار مي گرفتم!...
2- چند ماه مانده به انتخابات اسفند ماه و در حالي که برخي از دست اندرکاران واقع بين جبهه اصلاحات، نگراني عميق خود را از آشفتگي و سردرگمي حاکم بر اين اردوگاه پنهان نمي کنند، برخي ديگر از مدعيان اصلاحات، اصرار دارند دست هاي خالي از دستاورد خود را با توسل به لاف هاي گزاف، پر و پيمان نشان بدهند! وجيزه پيش روي اشاره اي گذرا، اما مستند به اين ترفند است و در آن فقط به رخدادهاي محسوس و غيرقابل انکار و اظهارات و اعترافات آشکاري استناد شده است که مدعيان اصلاحات، خود بر زبان آورده اند. بخوانيد!
3- مدعيان اصلاحات که سردمداران اصلي آن سابقه سياه وطن فروشي در فتنه88 را با خود داشتند و طشت رسوايي آنان در ايفاي نقش پياده نظام براي مثلث آمريکا و اسرائيل و انگليس با سر و صدا از بام فريب افتاده بود، در جريان انتخابات رياست جمهوري يازدهم- 24 خرداد 92- نه فقط کمترين اميدي به پيروزي نداشتند، بلکه حضور در انتخابات را نقطه ايده آل خود مي دانستند و بر اين باور بودند که حضور آنان در انتخابات مي تواند، سابقه وطن فروشي آنها در فتنه 88 را در افکار عمومي کمرنگ کند و نشانه اي- هر چند بي رمق- از بازگشت آنان به نظام باشد. بازگشت کساني که در ماجراي فتنه آمريکايي اسرائيلي 88 آشکارا و بي پرده با تمامي گروه ها و جريانات ضد انقلاب، از منافقين و بهايي ها و سلطنت طلب ها و مارکسيست ها گرفته تا عبدالمالک ريگي ها عليه مردم وطن خود ائتلاف کرده بودند، تا آنجا که نتانياهو با صراحت و ذکر نام و نشان، از آنها به عنوان بزرگترين سرمايه اسرائيل در ايران ياد کرد و سران و اصحاب فتنه که انتقاد بخشدار فلان نقطه دور افتاده کشور را بي پاسخ نمي گذاشتند در مقابل اظهارات صريح نتانياهو، اوباما و ملک عبدالله، حسني مبارک و بقيه اراذل و اوباش مانند آنها، سکوت کامل اختيار کردند و لام تا کام زبان به اعتراض و يا انکار باز نکردند. ضمن آن که برخي از سران داخلي فتنه- به نوشته و اظهار نظر صريح مدعيان اصلاحات- کليد رمز فتنه يعني «تقلب در انتخابات» را در جلسات خصوصي انکار کرده بودند و... حالابايد پرسيد آيا يکي از مدعيان اصلاحات- تاکيد مي شود که حداقل يکي از آنها- مي تواند اين کارنامه سياه و ننگين وطن فروشي را انکار کند؟! پاسخ تاکنون کاملاً منفي بوده است، شب تاريک و ظلمت گرفته را که نمي شود با «چراغ موشي» به روز تبديل کرد!
4- با سابقه سياهي که مدعيان اصلاحات در کارنامه خود داشتند و مردم نيز با حضور چند ده ميليوني خود در حماسه بي نظير 9 دي بر نفرت خويش از اين جريان تاکيد ورزيده بودند، بديهي بود که جريان ياد شده نه فقط کمترين اميدي به پيروزي در انتخابات نداشته باشد بلکه اعلام حضور در فعاليت هاي انتخاباتي- ولو به صورت جانبي و چسبيده به ديگران- را «ايده آل» خود تلقي کند. آيا غير از اين است؟!
5- اردوگاه اصلاحات با شرايط شکننده ياد شده به فعاليت انتخاباتي خرداد 92 وارد شد و بعد از رد صلاحيت آقاي هاشمي رفسنجاني که اميدوار بودند صلاحيت وي بنا به برخي ملاحظات تاييد شود - که نشد- برزخ بي کانديدايي را تجربه کردند. در اين حال و هوا آقاي محمدرضا عارف مقدمات نامزدي خود را فراهم آورده بود، ولي مدعيان اصلاحات که نگاهشان به هاشمي و اميدشان به تائيد صلاحيت وي بود، حمله به عارف را تدارک ديدند. سايت «انتخاب» وابسته به اردوگاه اصلاحات (91/9/14) اعلام کرد «اصلاح طلبان تمايلي به حضور او در قامت کانديداي رياست جمهوري ندارند» و از قول قدرت عليخاني، مشاور هاشمي رفسنجاني نوشت «آقاي عارف خودش براي ورود به عرصه انتخابات تصميم گرفته و جبهه اصلاحات روي افراد ديگري تمرکز دارد»!
سايت «دانشجو» وابسته به گروهک نهضت آزادي و حزب منحله مشارکت، عارف را برآمده از نهادهاي امنيتي و فاقد صلاحيت براي نامزدي اصلاح طلبان معرفي کرد. سايت «کلمه» وابسته به فتنه گران و نزديک به حزب مشارکت از زبان رجب مزروعي و اردشير اميرارجمند (دو فتنه گر فراري و پناهنده به غرب) هجوم سازمان يافته اي را عليه عارف کليد زد و مدعيان اصلاحات در مخالفت با عارف تا آنجا پيش رفتند که وي را «اصلاح طلب بدلي»! ناميدند.
6- بعد از رد صلاحيت هاشمي رفسنجاني، مدعيان اصلاحات که پروژه «حضور فرعي» و «چسبنده» خود در انتخابات را در بن بست مي ديدند، اهانت هاي گسترده قبلي به عارف را که تا چند روز پيش از آن با شدت ادامه داشت، ناديده! گرفتند و به گونه اي که عادت اين جريان آلوده است با چرخش يکصد و هشتاد درجه اي به حمايت از عارف روي آوردند!
اما، نظرسنجي هاي پي درپي حاکي از آن بود که عارف در خوشبينانه ترين حالت، فقط مي تواند 8 درصد آراء مردم را کسب کند. اين درصد بعد از اعلام حمايت اصلاح طلبان از عارف به سرعت رو به کاهش نهاده بود.
همه موارد ياد شده که فقط اندکي از بسيارهاست مستند به سايت ها و رسانه هاي مدعي اصلاحات است که به يقين قابل انکار نيست.
7- درصد پايين آراي عارف بار ديگر مدعيان اصلاحات را به چرخش واداشت و در حالي که تا چند روز قبل، آقاي روحاني را نامزد جبهه اصلاحات نمي دانستند، چاره اي جز رويکرد به ايشان نديدند، چرا که با گره زدن طناب پوسيده اصلاحات به روحاني مي توانستند آراء وي را که اگر پيروز انتخابات نبود هم آراء مطرحي بود، به خود و يا به حمايت خود از ايشان، نسبت دهند! دقيقا از همين هنگام است که رسانه هاي زنجيره اي در داخل و سايت هاي اينترنتي فتنه گران از خارج يک حرکت دو شاخه را آغاز مي کنند، حمله به عارف که شايسته نامزدي نيست! و فشار بر او که بايد به نفع روحاني انصراف بدهد. اين دو محور تبليغاتي را با مراجعه به رسانه هاي ياد شده به وضوح مي توان ديد. نهايتا آقاي عارف تحت اين هجوم پرحجم و دوگانه مجبور به انصراف مي شود ولي برخلاف اصرار مدعيان اصلاحات، انصراف خود را به نفع روحاني اعلام نمي کند و پس از انصراف نيز به حالت قهر خانه نشين مي شود.
تا اينجا به وضوح ملاحظه مي شود که مدعيان اصلاحات «دست خالي» هستند و هيچ امتيازي که حاکي از پايگاه مردمي آنان باشد، ندارند. اين نقطه را در نظر داشته باشيد و بعد...
8- بعد از انصراف عارف تمامي رسانه ها و افراد وابسته به مدعيان اصلاحات به حمايت از نامزدي آقاي روحاني برمي خيزند و برخلاف گذشته، که ايشان را نامزد اصلاحات نمي دانستند، در تبليغات خود تاکيد مي کنند آقاي روحاني کانديداي اصلاح طلبان است! و يا کانديداي آنها نيز هست!
نهايتا در انتخابات خرداد 92 آقاي روحاني با کسب 18 ميليون راي، يعني 50/7 درصد آراء، پيروز انتخابات مي شود و مدعيان اصلاحات در بوق و کرنا مي دمند که حمايت آنان از دکتر روحاني عامل پيروزي ايشان بوده است! و هرگز به روي مبارک خود نمي آورند که «اگر موز قوت داشت کمر خودش را راست مي کرد»! و از کجا معلوم که حمايت آنان از دکتر روحاني باعث ريزش آراء ايشان نشده باشد!
9- مدعيان اصلاحات اميدوار بودند که در ادامه راه، موفقيت هاي دکتر روحاني را به حساب خود فاکتور کنند! و براي اين که مقدمات اين جابجايي حساب را فراهم آورند، حجم انبوهي از تبليغات را با اين مضمون سامان دادند که موفقيت هاي روحاني مديون دستورالعمل هاي خاتمي و هاشمي است. اما متاسفانه، دولت آقاي روحاني موفقيت قابل توجهي نداشت و در بسياري از عرصه ها، مخصوصاً دو عرصه سياست خارجي و اقتصادي که در تبليغات انتخاباتي ايشان پررنگ تر از ساير عرصه ها بود، دستاورد قابل ارائه اي به دست نياورد. تا اينجا به وضوح مشاهده مي کنيد که مدعيان اصلاحات بدون برخورداري از «امتياز اوليه» خود را به دولت يازدهم گره زدند و دولت يازدهم نيز دستاورد چشمگيري نداشت که مدعيان اصلاحات بتوانند در پوشش «امتياز» به حساب خود فاکتور کنند!
10- نارضايتي هاي گسترده ناشي از عملکرد ضعيف دولت يازدهم در بسياري از عرصه ها و مخصوصا دو عرصه سياست خارجي و اقتصادي، مدعيان اصلاحات را به يک چرخش يکصد و هشتاد درجه اي ديگر واداشت و اين جريان که تا چند ماه قبل خود را بخش جدانشدني از دولت آقاي روحاني معرفي مي کرد، براي آن که ناکامي هاي ياد شده به حساب اردوگاه اصلاحات نوشته نشود، دنده عقب گرفت و در مواردي با ادبيات زشت و پلشت به دولت روحاني حمله کرد تا آنجا که دولت روحاني را با کمال وقاحت و بي تربيتي «رحم اجاره اي اصلاحات» ناميد و... که بماند.
11- حالابه گنده گويي ها و لاف هاي گزاف مدعيان اصلاحات که اين روزها بر زبان و قلم دارند توجه کنيد! مي گويند؛ «جبهه اصلاحات نبايد از اعتدال جدا شود»! و توضيح نمي دهند، مگر مي تواند جدا شود؟! حکايت کسي است که پسرش درون چاه افتاده بود و به او مي گفت؛ جايي نرو تا طناب بياورم و نجاتت بدهم! و پسر به طعنه جواب داده بود، مگر مي توانم جاي ديگري بروم؟!
و يا ادعاي پر سر و صداي آنها که قرار است از ميان اصولگرايان سربازگيري کنيم! و با شخصيت هاي معتدل جبهه اصولگرايي ائتلاف کنيم! و يا؛ آقايان لاريجاني و ولايتي مي توانند به ائتلاف با جبهه اصلاحات اميدوار باشند! و... بخوانيد!
12- شرايط کنوني مدعيان اصلاحات با شرح مستندي که گذشت، به مراتب بدتر و دست آنها، بارها خالي تر از هنگامي است که وارد انتخابات 92 شدند. آيا غير از اين است؟ و آيا هيچيک از موارد ياد شده قابل ترديد است؟! بنابراين به آساني مي توان نتيجه گرفت که ادعاي پيوند آنان با بخشي از اصولگرايان فقط به فقط - تاکيد مي شود فقط به فقط - براي کسب وجهه از اصولگرايان است. به بيان ديگر، قصد دارند دست خالي از دستاورد مدعيان اصلاحات (اعم از اصلاحاتي ها و کارگزاراني ها و اعتدالي ها) در انتخابات پيش روي را با گره زدن خود به اصولگرايان، پُر و پيمان نشان بدهند! و از اين رهگذر براي خود کسب وجهه و آبرو کنند.
و اما، اکنون نوبت اصولگرايان - به معني واقعي کلمه و نه اين يا آن سليقه - است که به مدعيان اصلاحات اجازه ندهند با اعلام نزديکي به اصولگرايان، بدنامي بارها تجربه شده خود را به اصولگرايان نيز نسبت بدهند.
و دراين باره گفتني هاي مستند و فراوان ديگري نيز هست که به بعد موکول مي کنيم. نويسنده: حسين شريعتمداري
2- چند ماه مانده به انتخابات اسفند ماه و در حالي که برخي از دست اندرکاران واقع بين جبهه اصلاحات، نگراني عميق خود را از آشفتگي و سردرگمي حاکم بر اين اردوگاه پنهان نمي کنند، برخي ديگر از مدعيان اصلاحات، اصرار دارند دست هاي خالي از دستاورد خود را با توسل به لاف هاي گزاف، پر و پيمان نشان بدهند! وجيزه پيش روي اشاره اي گذرا، اما مستند به اين ترفند است و در آن فقط به رخدادهاي محسوس و غيرقابل انکار و اظهارات و اعترافات آشکاري استناد شده است که مدعيان اصلاحات، خود بر زبان آورده اند. بخوانيد!
3- مدعيان اصلاحات که سردمداران اصلي آن سابقه سياه وطن فروشي در فتنه88 را با خود داشتند و طشت رسوايي آنان در ايفاي نقش پياده نظام براي مثلث آمريکا و اسرائيل و انگليس با سر و صدا از بام فريب افتاده بود، در جريان انتخابات رياست جمهوري يازدهم- 24 خرداد 92- نه فقط کمترين اميدي به پيروزي نداشتند، بلکه حضور در انتخابات را نقطه ايده آل خود مي دانستند و بر اين باور بودند که حضور آنان در انتخابات مي تواند، سابقه وطن فروشي آنها در فتنه 88 را در افکار عمومي کمرنگ کند و نشانه اي- هر چند بي رمق- از بازگشت آنان به نظام باشد. بازگشت کساني که در ماجراي فتنه آمريکايي اسرائيلي 88 آشکارا و بي پرده با تمامي گروه ها و جريانات ضد انقلاب، از منافقين و بهايي ها و سلطنت طلب ها و مارکسيست ها گرفته تا عبدالمالک ريگي ها عليه مردم وطن خود ائتلاف کرده بودند، تا آنجا که نتانياهو با صراحت و ذکر نام و نشان، از آنها به عنوان بزرگترين سرمايه اسرائيل در ايران ياد کرد و سران و اصحاب فتنه که انتقاد بخشدار فلان نقطه دور افتاده کشور را بي پاسخ نمي گذاشتند در مقابل اظهارات صريح نتانياهو، اوباما و ملک عبدالله، حسني مبارک و بقيه اراذل و اوباش مانند آنها، سکوت کامل اختيار کردند و لام تا کام زبان به اعتراض و يا انکار باز نکردند. ضمن آن که برخي از سران داخلي فتنه- به نوشته و اظهار نظر صريح مدعيان اصلاحات- کليد رمز فتنه يعني «تقلب در انتخابات» را در جلسات خصوصي انکار کرده بودند و... حالابايد پرسيد آيا يکي از مدعيان اصلاحات- تاکيد مي شود که حداقل يکي از آنها- مي تواند اين کارنامه سياه و ننگين وطن فروشي را انکار کند؟! پاسخ تاکنون کاملاً منفي بوده است، شب تاريک و ظلمت گرفته را که نمي شود با «چراغ موشي» به روز تبديل کرد!
4- با سابقه سياهي که مدعيان اصلاحات در کارنامه خود داشتند و مردم نيز با حضور چند ده ميليوني خود در حماسه بي نظير 9 دي بر نفرت خويش از اين جريان تاکيد ورزيده بودند، بديهي بود که جريان ياد شده نه فقط کمترين اميدي به پيروزي در انتخابات نداشته باشد بلکه اعلام حضور در فعاليت هاي انتخاباتي- ولو به صورت جانبي و چسبيده به ديگران- را «ايده آل» خود تلقي کند. آيا غير از اين است؟!
5- اردوگاه اصلاحات با شرايط شکننده ياد شده به فعاليت انتخاباتي خرداد 92 وارد شد و بعد از رد صلاحيت آقاي هاشمي رفسنجاني که اميدوار بودند صلاحيت وي بنا به برخي ملاحظات تاييد شود - که نشد- برزخ بي کانديدايي را تجربه کردند. در اين حال و هوا آقاي محمدرضا عارف مقدمات نامزدي خود را فراهم آورده بود، ولي مدعيان اصلاحات که نگاهشان به هاشمي و اميدشان به تائيد صلاحيت وي بود، حمله به عارف را تدارک ديدند. سايت «انتخاب» وابسته به اردوگاه اصلاحات (91/9/14) اعلام کرد «اصلاح طلبان تمايلي به حضور او در قامت کانديداي رياست جمهوري ندارند» و از قول قدرت عليخاني، مشاور هاشمي رفسنجاني نوشت «آقاي عارف خودش براي ورود به عرصه انتخابات تصميم گرفته و جبهه اصلاحات روي افراد ديگري تمرکز دارد»!
سايت «دانشجو» وابسته به گروهک نهضت آزادي و حزب منحله مشارکت، عارف را برآمده از نهادهاي امنيتي و فاقد صلاحيت براي نامزدي اصلاح طلبان معرفي کرد. سايت «کلمه» وابسته به فتنه گران و نزديک به حزب مشارکت از زبان رجب مزروعي و اردشير اميرارجمند (دو فتنه گر فراري و پناهنده به غرب) هجوم سازمان يافته اي را عليه عارف کليد زد و مدعيان اصلاحات در مخالفت با عارف تا آنجا پيش رفتند که وي را «اصلاح طلب بدلي»! ناميدند.
6- بعد از رد صلاحيت هاشمي رفسنجاني، مدعيان اصلاحات که پروژه «حضور فرعي» و «چسبنده» خود در انتخابات را در بن بست مي ديدند، اهانت هاي گسترده قبلي به عارف را که تا چند روز پيش از آن با شدت ادامه داشت، ناديده! گرفتند و به گونه اي که عادت اين جريان آلوده است با چرخش يکصد و هشتاد درجه اي به حمايت از عارف روي آوردند!
اما، نظرسنجي هاي پي درپي حاکي از آن بود که عارف در خوشبينانه ترين حالت، فقط مي تواند 8 درصد آراء مردم را کسب کند. اين درصد بعد از اعلام حمايت اصلاح طلبان از عارف به سرعت رو به کاهش نهاده بود.
همه موارد ياد شده که فقط اندکي از بسيارهاست مستند به سايت ها و رسانه هاي مدعي اصلاحات است که به يقين قابل انکار نيست.
7- درصد پايين آراي عارف بار ديگر مدعيان اصلاحات را به چرخش واداشت و در حالي که تا چند روز قبل، آقاي روحاني را نامزد جبهه اصلاحات نمي دانستند، چاره اي جز رويکرد به ايشان نديدند، چرا که با گره زدن طناب پوسيده اصلاحات به روحاني مي توانستند آراء وي را که اگر پيروز انتخابات نبود هم آراء مطرحي بود، به خود و يا به حمايت خود از ايشان، نسبت دهند! دقيقا از همين هنگام است که رسانه هاي زنجيره اي در داخل و سايت هاي اينترنتي فتنه گران از خارج يک حرکت دو شاخه را آغاز مي کنند، حمله به عارف که شايسته نامزدي نيست! و فشار بر او که بايد به نفع روحاني انصراف بدهد. اين دو محور تبليغاتي را با مراجعه به رسانه هاي ياد شده به وضوح مي توان ديد. نهايتا آقاي عارف تحت اين هجوم پرحجم و دوگانه مجبور به انصراف مي شود ولي برخلاف اصرار مدعيان اصلاحات، انصراف خود را به نفع روحاني اعلام نمي کند و پس از انصراف نيز به حالت قهر خانه نشين مي شود.
تا اينجا به وضوح ملاحظه مي شود که مدعيان اصلاحات «دست خالي» هستند و هيچ امتيازي که حاکي از پايگاه مردمي آنان باشد، ندارند. اين نقطه را در نظر داشته باشيد و بعد...
8- بعد از انصراف عارف تمامي رسانه ها و افراد وابسته به مدعيان اصلاحات به حمايت از نامزدي آقاي روحاني برمي خيزند و برخلاف گذشته، که ايشان را نامزد اصلاحات نمي دانستند، در تبليغات خود تاکيد مي کنند آقاي روحاني کانديداي اصلاح طلبان است! و يا کانديداي آنها نيز هست!
نهايتا در انتخابات خرداد 92 آقاي روحاني با کسب 18 ميليون راي، يعني 50/7 درصد آراء، پيروز انتخابات مي شود و مدعيان اصلاحات در بوق و کرنا مي دمند که حمايت آنان از دکتر روحاني عامل پيروزي ايشان بوده است! و هرگز به روي مبارک خود نمي آورند که «اگر موز قوت داشت کمر خودش را راست مي کرد»! و از کجا معلوم که حمايت آنان از دکتر روحاني باعث ريزش آراء ايشان نشده باشد!
9- مدعيان اصلاحات اميدوار بودند که در ادامه راه، موفقيت هاي دکتر روحاني را به حساب خود فاکتور کنند! و براي اين که مقدمات اين جابجايي حساب را فراهم آورند، حجم انبوهي از تبليغات را با اين مضمون سامان دادند که موفقيت هاي روحاني مديون دستورالعمل هاي خاتمي و هاشمي است. اما متاسفانه، دولت آقاي روحاني موفقيت قابل توجهي نداشت و در بسياري از عرصه ها، مخصوصاً دو عرصه سياست خارجي و اقتصادي که در تبليغات انتخاباتي ايشان پررنگ تر از ساير عرصه ها بود، دستاورد قابل ارائه اي به دست نياورد. تا اينجا به وضوح مشاهده مي کنيد که مدعيان اصلاحات بدون برخورداري از «امتياز اوليه» خود را به دولت يازدهم گره زدند و دولت يازدهم نيز دستاورد چشمگيري نداشت که مدعيان اصلاحات بتوانند در پوشش «امتياز» به حساب خود فاکتور کنند!
10- نارضايتي هاي گسترده ناشي از عملکرد ضعيف دولت يازدهم در بسياري از عرصه ها و مخصوصا دو عرصه سياست خارجي و اقتصادي، مدعيان اصلاحات را به يک چرخش يکصد و هشتاد درجه اي ديگر واداشت و اين جريان که تا چند ماه قبل خود را بخش جدانشدني از دولت آقاي روحاني معرفي مي کرد، براي آن که ناکامي هاي ياد شده به حساب اردوگاه اصلاحات نوشته نشود، دنده عقب گرفت و در مواردي با ادبيات زشت و پلشت به دولت روحاني حمله کرد تا آنجا که دولت روحاني را با کمال وقاحت و بي تربيتي «رحم اجاره اي اصلاحات» ناميد و... که بماند.
11- حالابه گنده گويي ها و لاف هاي گزاف مدعيان اصلاحات که اين روزها بر زبان و قلم دارند توجه کنيد! مي گويند؛ «جبهه اصلاحات نبايد از اعتدال جدا شود»! و توضيح نمي دهند، مگر مي تواند جدا شود؟! حکايت کسي است که پسرش درون چاه افتاده بود و به او مي گفت؛ جايي نرو تا طناب بياورم و نجاتت بدهم! و پسر به طعنه جواب داده بود، مگر مي توانم جاي ديگري بروم؟!
و يا ادعاي پر سر و صداي آنها که قرار است از ميان اصولگرايان سربازگيري کنيم! و با شخصيت هاي معتدل جبهه اصولگرايي ائتلاف کنيم! و يا؛ آقايان لاريجاني و ولايتي مي توانند به ائتلاف با جبهه اصلاحات اميدوار باشند! و... بخوانيد!
12- شرايط کنوني مدعيان اصلاحات با شرح مستندي که گذشت، به مراتب بدتر و دست آنها، بارها خالي تر از هنگامي است که وارد انتخابات 92 شدند. آيا غير از اين است؟ و آيا هيچيک از موارد ياد شده قابل ترديد است؟! بنابراين به آساني مي توان نتيجه گرفت که ادعاي پيوند آنان با بخشي از اصولگرايان فقط به فقط - تاکيد مي شود فقط به فقط - براي کسب وجهه از اصولگرايان است. به بيان ديگر، قصد دارند دست خالي از دستاورد مدعيان اصلاحات (اعم از اصلاحاتي ها و کارگزاراني ها و اعتدالي ها) در انتخابات پيش روي را با گره زدن خود به اصولگرايان، پُر و پيمان نشان بدهند! و از اين رهگذر براي خود کسب وجهه و آبرو کنند.
و اما، اکنون نوبت اصولگرايان - به معني واقعي کلمه و نه اين يا آن سليقه - است که به مدعيان اصلاحات اجازه ندهند با اعلام نزديکي به اصولگرايان، بدنامي بارها تجربه شده خود را به اصولگرايان نيز نسبت بدهند.
و دراين باره گفتني هاي مستند و فراوان ديگري نيز هست که به بعد موکول مي کنيم. نويسنده: حسين شريعتمداري