تحقق شعار جهاني مرگ بر آمريكا

تحقق شعار جهاني مرگ بر آمريكا 17 آبان -94
مگر  پس از اشغال سفارت آمریکا در 13 آبان 57 که از سوی خمینی شیادا نقلاب بزرگ تر از انقلاب اول نامیده شد .بیش از 36 سال نمی گذرد .گذشته از اینکه زدوبند های پشت صحنه از طریق لابی ها باآمریکاادامه داشته است. جزااینکه بهانه ای علیه دولت  موقت امام زمانی بازرگان وسقوط آن وحذف فیزیکی مخالفان بوده است . از سوی دیگر ادامه اش به چالش واختلاف شدیدباندیوجناحی کشیده است . این ترفند نخ نما شده  تبلیغاتی چه چیزی به نفع مردم ایران ومنافع ملی کشور بوده است که اکنون ازطریق اخطار نفوذی دشمن تکرار و دنبال می شود ؟
دکتر محمدحسين محترم

    نشريه آلماني اشپيگل 20 مهر نوشت «نظم سابق جهاني آمريکا به پايان رسيده و دوران سلطه آمريکا گذشته و ديگر اين کشور اثر تعيين کننده اي در نظم جهاني ندارد». پايگاه خبري المانيتور آمريکا هم نوشت «منتظر خاورميانه جديد با محوريت ايران باشيد» (12 آبان 94). سناتور جاني آيزاکسون در کميته روابط خارجي سناي آمريکا تاکيد مي کند: «آمريکا عملاً به ببر کاغذي تبديل شده است» (13 آبان 94). سناتور ليندسي گراهام نامزد رياست جمهوري آمريکا نيز شکست آمريکا را «شکستي از تمام جهات» توصيف مي کند و مي گويد: «رهبر ايران، اوباما و کري را بيچاره کرده است!» (11 آبان 94 پايگاه خبري هيل). سخنگوي وزارت امور خارجه آمريکا هم با اظهار عجز تاکيد مي کند «ما به هيچ کدام از اظهارات رهبر معظم ايران نمي توانيم واکنش نشان دهيم.» (13 آبان 94).
    اين تحليل اشپيگل و المانيتور و سخنان مقامات آمريکايي در حقيقت ترجمه «شعار مرگ بر آمريکا» و «هيهات مناالذله» ملت ايران، بلکه همه ملت ها است که اکنون پس از 36 سال از تسخير لانه جاسوسي آمريکا در تهران به زباني ديگر بيان مي شود. اگرچه شعار جهاني شدن خاورميانه توسط روساي جمهور آمريکا به ويژه در دوره رياست جمهوري بوش دوم زياد شنيده شد اما اکنون با توجه به واقعيت هاي موجود، نه تنها اين شعار محقق نشده بلکه علائم و نشانه هاي جهاني شدن و تحقق شعار مقابل آن يعني شعار «مرگ بر آمريکا» هر روز آشکارتر مي شود. از سوريه، لبنان، بحرين، يمن، فلسطين گرفته تا آمريکاي جنوبي و آمريکاي لاتين و اروپا. آمريکا که پس از تسخير لانه جاسوسي در ايران، ناوهاي خود را راهي منطقه خاورميانه کرد، اکنون 36 سال با سياست هاي اصولي جمهوري اسلامي مجبور به ترک منطقه و کاهش حضور خود در خاورميانه شده است.

    20 مهر 94 پنتاگون اعلام کرد آخرين ناو خود يعني ناو هواپيمابر «روزولت» که حامل پنج هزار سرباز و 65 فروند جنگنده بود را از آب هاي خليج فارس خارج کرده و اين براي نخستين بار است که آمريکا هيچ ناو هواپيمابري در خليج فارس نخواهد داشت.

    13 آبان 94 هم معاون فرمانده راهبردي و عملياتي دريايي آمريکا در کميته نيروهاي مسلح مجلس نمايندگان آمريکا گزارش داد: «خصوصي مي گويم، آمريکا سال آينده در اقيانوس آرام شرايط کنوني در خليج فارس و غرب آسيا و خلاحضور نيروي دريايي خود را خواهد داشت. نيروي دريايي آمريکا در يک دهه گذشته بيش از حد ناتوان شده است

    انديشکده راهبردي نظامي هريتج آمريکا در گزارشي درباره «شاخص قدرت نظامي آمريکا در سال دو هزار و شانزده» سال آينده ميلادي تصريح کرده است: «ارتش آمريکا پير شده و توانايي آن براي انجام عمليات کاهش مي يابد و در همه نيروهاي مسلح آمريکا شاهد اضمحلال نيروها و کاهش آمادگي و ظرفيت نظامي هستيم

    چند روز قبل از آن هم پنتاگون اعلام کرد موشک هاي پاتريوتي که از سال 2013 در جنوب شرق ترکيه مستقر کرده بود را از خاک اين کشور خارج کرده است. همزمان اوباما در مصاحبه با شبکه سي بي اس به عقب نشيني آمريکا از خاورميانه (غرب آسيا) به علت ناتواني اذعان کرد. خرداد سال گذشته نيز اعترافات اوباما در دانشکده نظامي وست پوينت نيويورک مبني بر انزواي آمريکا در جهان و شکست اين کشور در خاورميانه، آنچنان برجسته و به قولي تابلو بود که ژنرال مارتين دمپسي رئيس ستاد مشترک ارتش آمريکا را مجبور کرد براي کاستن از بار منفي سخنان اوباما به صحنه بيايد و در ابوظبي در گفت وگو با شبکه اسکاي نيوز بگويد «آمريکا از لحاظ سياسي نظامي تهي نشده است و چنين پنداري از وضع کشور اشتباه است». البته دمپسي براي سرپوش گذاشتن بر ضعف ها و ناتواني هاي سياسي نظامي آمريکا، ناخواسته به حقيقتي ديگر اذعان کرد و آن ضعف و ناتواني اقتصادي آمريکاست. دمپسي تاکيد کرد «نيروهاي نظامي آمريکا در ايفاي نقش مسئوليت جهاني آمريکا و شراکت جهاني با چالش هاي مالي روبرو هستند

    بعد از اين اذعان به ناتواني ها و افول قدرت آمريکا، جان ام کين، ژنرال آمريکايي در کميته امور خارجي مجلس نمايندگان آمريکا تصريح مي کند: «در حالي که نفوذ و تاثيرگذاري جمهوري اسلامي ايران بر مسائل منطقه بيشتر مي شود، ما نه تنها ناکام بوده ايم بلکه در حال بازنده شدن هستيم». پايگاه تحليلي خبري نيوزلند هم در 4 آبان 94 مي نويسد «آمريکا با کابوسي ژئوپليتيک روبروست و کل سياست خاورميانه اي اين کشور با نقش آفريني ايران در منطقه به زودي فرو خواهد پاشيد». اينها همه يعني تحقق شعار الهي «مرگ بر آمريکا». با اين واقعيت ها، رجزخواني هاي مقامات آمريکا، افکار عمومي جهان را ياد صدام و وزير اطلاع رساني اش در بحبوحه جنگ عليه اين کشور مي اندازد. در آن جنگ در حالي که با شکست هاي مکرر عراق، بغداد هر روز به سقوط نزديک تر مي شد، صدام حسين و محمد الصحاف در جلوي دوربين ها ظاهر مي شدند و از پيروزي هاي رژيم خود سخن مي گفتند. اکنون نيز حال و روز باراک اوباما و جان کري همان حال و روز صدام حسين و محمد الصحاف است و هر روز که آمريکا شکستي را در عرصه بين المللي متحمل مي شود، سران کاخ سفيد در جلوي دوربين از رهبري خود بر جهان و فتوحات خيالي! سخن مي گويد. حال با وجود ناتواني هاي سياسي، اقتصادي و نظامي آمريکا در جهان و اذعان خود آمريکا بر اين ناتواني ها، سوال اين است که چرا برخي ها در داخل با تضعيف مقاومت ملت ايران، مغرضانه و يا از روي ساده لوحي هي دم از رابطه با شيطان بزرگ مي زنند و با بزک کردن چهره خبيث اين جنايتکار با لذات، باز شدن لانه جاسوسي را آرزو مي کنند تا به نان و نوايي و پلويي! از ديگ هاي آمريکا برسند؟ هر چند که چنين آرزويي به عمر آنها که هيچ، به عمر بچه ها و نوه هايشان هم قد نخواهد داد!!!. با کنار هم قرار دادن واقعيت هاي جهان و منطقه، از نظر منطق سياسي، اقتصادي و نظامي به اين نتيجه مي رسيم که استکبار جهاني به رهبري آمريکا نان هيبت توخالي و پوشالي و هارت و پورت و جنگ رواني خود را مي خورد. اگر کسي از اين هارت و پورت و هيبت پوشالي آمريکا بترسد شکست مي خورد و اگر با اعتماد به نفس بايستد و به توانايي هاي خود اتکا کند و نترسد پيروز ميدان خواهد بود. آن گونه که ملت ايران از 13 آبان 58 تا 13 آبان 94 هر روز شاهد پيروزي هاي پي در پي در زمينه هاي مختلف است، از پيشرفت هاي علمي و فناوري و پزشکي و نانو دارو گرفته تا توانايي هاي موشکي و هسته اي. هرچند برخي سياست بازان و روشنفکران منورالفکر تصور مي کنند با تکنيک «راه بينداز و جا بينداز»(!)، و توجيه «اقدامات نابجاي»! برخي از مسئولان، سي و هفت سال و بلکه 100 سال دشمني آمريکا با ملت ايران فراموش خواهد شد. قطعاً بزک کنندگان چهره آمريکا نخواهند توانست از يک طرف با انتشار خاطرات بي پايه از امام عظيم الشان(ره)، که مناسب جلسات بذله گويي شب هاي يلدا است، و از طرف ديگر با راه اندازي صفحه دوستي با آمريکا در فيس بوک و ديدارهاي گاه و بيگاه و قدم زدن هاي مکرر و ملال آور با جان کري و تماس تلفني و دست دادن اتفاقي! با اوباما، مسير ملت ايران را که همان راه امام عظيم الشان(ره) است، تغيير دهند. چرا که ملت ايران به خوبي مي داند در اين دنياي وانفسا! تاکنون کسي با مذاکره و لبخند به حقش نرسيده است، و اگر قرار بود با مذاکره کسي به حقش برسد، ملت مظلوم فلسطين که برخي نمايندگان خودخوانده غيرفهيمش پاي ثابت ميز مذاکره هستند، بايد بعد از شصت سال مذاکره به حقشان مي رسيدند. اوباما زماني که انقلاب اسلامي 57 و تسخير لانه جاسوسي آمريکا رخ داد يک نوجوان خارج از هرگونه ايفاي نقشي در سياست بود و اکنون بعد از سي و ششمين سال تسخير لانه جاسوسي که او آماده ترک کاخ سفيد است، موهايش سفيدتر از هشت سال قبل است که در هنگام ورود به کاخ سفيد قدرت آمريکا رو به افول بود: «زماني که من به قدرت رسيدم نفوذ ما در سراسر جهان رو به افول بود» (اوباما 13/8/94). اما وي اکنون با کوله باري از تجربه، بيش از سلف خود تاثير حقيقي «شعار مرگ بر آمريکا»ي ملت ها بر افول قدرت آمريکا در عالم واقعيت را حس مي کند و به همين دليل است که اکنون پس از هشت سال دوباره اذعان مي کند: «توان تنها ابرقدرت جهان رو به افول است و بايد مديريت جهان را به کشورهاي خود جهان واگذار کرد» (27 مهر 94 روزنامه کريستين ساينس مانيتور). البته اين هم نه از سر خيرخواهي بلکه به دليل ناتواني. حالاکه خود سران استکبار فهميده اند سزاوار «مرگ بر آمريکا» هستند و عمق اين شعار را درک کرده اند، چرا بعضي ها هنوز نفهميده اند که آمريکا سزاوار چنين شعار منطقي، معقول، علمي و متکي به تجربه ملت ايران است و براي استکبار خوش رقصي مي کنند که ملت ايران بايد دست از شعار «مرگ بر آمريکا» بردارد؟! با اين تجربه اوباما و همچنين با حضور ايران به عنوان يک قدرت مسئوليت پذير در منطقه، کاهش قدرت و نفوذ آمريکا معنا و مفهوم ديگري خواهد داشت. به نوشته کريستين ساينس مانيتور «آمريکا نيز بهتر است از اين به بعد به مسايل مربوط به خود بپردازد». اما با اين وجود بايد دانست گذشته ها نگذشته و آمريکايي ها هنوز به همان مدار گذشته مي چرخند. استکبار و آمريکا به ناتواني قدرت سخت خود معترفند، اما بيکار ننشسته اند و به فکر قدرت نرم و نفوذ با سوءاستفاده از برجام افتاده اند. طراحي مذاکرات هسته اي و رسيدن به برجام و قرائن و اطلاعات درز کرده از درون سازمان هاي جاسوسي و انديشکده هاي آمريکايي مويد اين مسئله است، که قبلاً در چند شماره همين جريده به بخش هايي از آنها تحت عناوين «نفوذ فرهنگي، نفوذ سياسي و نفوذ اقتصادي با سوءاستفاده از توافقنامه هسته اي» اشاره شده است. البته با نامه تاريخي رهبر معظم انقلاب، اهداف و نقشه هاي آمريکا با سوءاستفاده از برجام هم به اذن الله نقش برآب و محقق نشدني شد. لذا ملت ايران از 13 آبان امسال به بعد نيز با اعتماد به نفسي افزون تر از گذشته هرچه فرياد دارد بر سر آمريکا مي کشد که به فرموده رهبر کبير انقلاب «همين فرياد همگاني مرگ بر آمريکا براي او مرگ مي آورد» (صحيفه امام ج 10 ص 373) و بر مقاومت و ايستادگي در برابر سياست هاي زورگويانه و نامشروع آمريکا پاي مي فشارد و همچنان الگوي ملت هاي جهان خواهد بود و بر اين سخن بنيانگذار جمهوري اسلامي تاکيد مي کند که فرمودند: «ما تا آخر عمر عليه دولت آمريکا مبارزه مي کنيم و تا آن را به جايش ننشانيم و دستش را از منطقه کوتاه نکنيم، از پاي نمي نشينيم». (20/12/58 صحيفه امام ج 11 ص 140)