روزی نامه ی جمهوری اسلامی 4 شنبه 16 دیماه سال 1394
سرمقاله : روزی نامه ی جمهوری "انزوای
خودخواسته آل سعود"
باز مقاله روزی نامه ی جمهوری اسلامی شیپوررااز درگشادش نواخته ووارونه
گویی کرده است .برای اینکه پس از حمله و آتش زدن سفارت و کنسولگری عربستان درتهران
که منجر به قطع رابطه دیپلماتیک از سوی وزیر امورخارجه عربستان شد .همچنین درادامه
چندکشور دیگر اقدام مشابه عربستان کرد یااینکه بعضی کشورها تاسطح رابطه کاردار رابطه رات قلیل داده اند .مهمتراینکه
سردمداران رژیم به روغن سوزی وعقب نشینی افتادند تاجاییکه نماینده ی رژیم درسازمان
ملل ابرازتأسف از حمله و آتش سوزی
پاسداران و بسیج کرده است . .ازطرف دیگر پاسداران برای پاک کردن صورت مسأله ادعاکرده حمله وآتش زدن سفارت وکنسول گری مشکوک
و سازمانیافته بوده است .یعنی نه کار سپاه وبسیج که کارنفوذی های مورد نظر خامنه
ای بودند . بهرحال ظریف یک ریز تماس های
تلفنی بابرخی کشورهای غربی است تاکه وساطت
کنند . بنابراین چند کشور همچون روسیه
وترکیه وآلمان .... تلاش میانجی گری کردند ولی اکنون سرمقاله نویس پس از مقاله ی ادعای شمارش سقوط آل سعود اکنون مدعی انزوای خودخواسته ۀل سعود شده است .
پیامدهای به شهادت رساندن شیخ نمر و اقدامات ضد ایرانی و ضدانسانی آل سعود،
همانگونه که پیشبینی میشد به زیان عربستان تمام شد و این کشور را به انزوای
بیشتر کشاند.
انگیزه و هدف آل سعود از این تصمیمات نابخردانه هرچه باشد و هر توجیه و محاسبهای که در ذهن عناصر مجموعه تازه کار حاکمیت آل سعود میگذرد، به خودشان مربوط است و قاعدتاً در محیط پیرامونی و حتی نزد باقیمانده متحدین ریاض نه تنها چنین محاسباتی موضوعیت ندارد بلکه بعکس، باعث پیشروی هرچه بیشتر آل سعود در همان مسیر بنبست گذشته میشود.
واقعیت اینست که محاسبات، ابزارها و راهکارهای آل سعود بارها تجربه شده و کارآئی مورد انتظار، از ابتدا هم قابل تصور نبوده و مشخصاً ریاض نمیتواند با بحرانآفرینی و تنشزائی، در صحنه داخلی، روابط با همسایگان و روابط در دنیای اسلام، چیزی را به نفع خود تغییر دهد.
آل سعود اگر به محاسبهای عاقلانه میپرداختند و برآورد «هزینه – منافع – خسارات و دستاوردها» را در مورد فهرستی طولانی از عملکرد خود را تهیه و با یکدیگر مقایسه میکردند به چنین بحرانی مبتلا نمیشدند. در صحنه داخلی، سرکوب شیعیان و حتی اهل سنت مخالف با وهابیگری بهمراه طیف وسیعی از اعتراضات روزافزون پیرامون تبعیض و رفتار قرون وسطائی با همه شهروندانی که تعلقی به خانواده فاسد آل سعود ندارند، بیداد میکند. اگرچه آل سعود با ایجاد یک فضای بسته و جلوگیری از انتشار حقایق و برقراری سانسور و خفقان، یک فضای امنیتی به وجود آورده ولی نباید انتظار داشت که در عصر ارتباطات، چنین مکانیسمهای قرون وسطائی بتواند چهره منفی آل سعود را در پشت تبلیغات پوچ و کلیشهای در رسانههای بدوی عربستان مخفی سازد و چهرهای مدرن و امروزی را به نمایش در آورد. امروزه انعکاس همین مخالفتهای مستدل و اعتراضات مدنی حتی درون خانواده آل سعود هم به وضوح نفوذ کرده و علیرغم اعمال سیاستهای رعب آور پلیسی، نمود عینی آن در فضای مجازی در مقیاس جهانی هم قابل ردیابی است.
عربستان کشور بزرگ و موثری میتواند باشد که بخاطر آنکه مرکز وحی است و حرمین شریفین در این سرزمین قرار دارند، میتواند قلوب صدها میلیون مسلمان شیفته اسلام و علاقمند به خاندان نبوت را به سمت و سوی وحدت و همدلی و همکاری دعوت نماید. عربستان باید پرچمدار وحدت و برادری مسلمانان میشد و با هر کلام و پیامش، انسانها را به سمت و سوئی خدائی و معنوی رهنمون میساخت. ولی امروزه عربستان به پایگاهی برای ترویج اندیشههای انحرافی وهابیت، سلفیگری و تکفیری تبدیل شده و مرکز هماهنگی و هدایت انبوه گروههای تروریستی گردیده که باتوسل به انواع وحشیگریهای مذمومی که حتی در دوران جاهلیت و قرون وسطی هم سابقه و نمونه نداشته است، چهرهای منفور و مخدوش از اسلام و مسلمین را به نمایش گذاشته است.
دنیای اسلام باید از سرزمین وحدت، ندای اخوت اسلامی را بشنود ولی امروزه از حلقوم آل سعود پیامی بجز دشمنی، کینه توزی، دعوت به جنایت وفرقهگرائی، بگوش نمیرسد. آل سعود غاصب است و جایگاهی را غصب نموده که به یک و نیم میلیارد مسلمان و بلکه به همه آزادگان جهان تعلق دارد. آنها سرزمین عربستان را بنام خود «سند» زدهاند و گوئی تمامی عربستان در تملک این خانواده فاسد و تشنه جنایت است که با وحشیگری و دعوت به شرارت، حتی دیگران را هم شریک جرم خود کردهاند و سرزمینهای اسلامی در عراق، سوریه، یمن، لبنان، فلسطین، بحرین و اخیراً در نیجریه، اندونزی، مالزی و... را به خاک و خون کشیدهاند و ددمنشی را به نام اسلام و بجای اسلام ترویج میکنند.
آیا شنیدن کلام دلنشین و روح بخش ناصحانی که خواستار وحدت و همدلی مسلمانان در عصر حاکمیت کفر و الحاد شدهاند، تا این اندازه سخت و زجرآور است که آل سعود را بیتاب کند تا عقل و منطق را سرکوب کنند و عربدههای مستانه علیه مسلمانان و خیل عظیم ناصحان سردهند؟ و مگر شیخ نمر بجز حقوق مساوی برای همه مسلمانان و اتباع عربستان چه مطالبهای داشت که نه تنها کلامش که حتی وجودش هم ضد امنیت ملی و مغایر مصالح کشور معرفی شد؟ امروزه حتی رسانههای کشورهای متحد و حامی آل سعود به وضوح اعتراف میکنند که شیخ مظلوم با کلام نافذش صدای خشم سرکوب شده شیعیان عربستان بود که علیه تبعیض، اجحاف، نابرابری، محرومیت تحمیلی، خفقان و خشونتورزی بیحد و مرز اعتراض میکرد. این نکتهها را امروزه رسانههای غربی معترفند که رفتار وحشیانه و بغض و خصومت همیشگی پلیس و محافل قضائی عربستان، عرصه را بر همگان بجز معدودی وابستگان به دربار، تنگ کرده است و غرضورزی با پرونده سازیها و اتهامات کلیشهای و کذب، فصل مشترک عملکرد حاکمیت و عواملش علیه معترضین و حتی غیرمعترضین بوده و هست.
آل سعود تصور نکند که با دلارهای نفتی، ارتباطات ویژه و سیاست بازیهای سالوسانه میتواند همه چیز را به نفع خود تغییر دهد. هم در جنایت و کشتار و تروریسم لجام گسیخته سرآمد روزگار باشد و هم بطور همزمان پرچمدار مبارزه با تروریسم و عضو شورای حقوق بشر سازمان ملل! هم خود را خادم الحرمین معرفی کند و هم تشنه خون مسلمانانی باشد که با آل سعود هم عقیده و همراه نیستند و تمایلی به تکفیر دیگران ندارند و به وحدت مسلمین میاندیشند. اگر بیان و حرکت در مسیر تحقق چنین خواستههائی از دیدگاه آل سعود جرم نابخشودنی محسوب میشود که مجازاتش اعدام و قتل عام شیعیان در نیجریه، یمن، بحرین، عراق، سوریه، لبنان و حتی درون سرزمین وحی است، دنیای امروز چنین رفتار وحشیانه و نگرش ضد بشری را برنمی تابد وعلیه آن موضع میگیرد. ریاض تصور نکند با قطع رابطه با ایران و اعمال فشار به دیگران برای تکرار همین خطا میتواند چیزی را تغییر دهد و بر خطاها و جنایات و خط مشی ضدانسانی و ضد اسلامی خود سرپوش بگذارد.
ایجاد کانونهای بحران اکنون سال هاست که به اصلیترین سرفصل سیاست آل سعود در داخل و خارج کشور تبدیل شده و با ترویج یک خط مشی انحرافی و به شدت بدوی سعی دارد همگان را از اسلام ناب محمدی(ص) دلزده و فراری سازد.
نباید به آل سعود مهلت داد که شریعت اسلامی را اینگونه در تضاد با انسانیت و عقل و منطق معرفی کند و با کمک دلارهای نفتی به ترویج باطلی بپردازد که هیچ انسان آزادهای پذیرای آن نیست. این خودزنی و شرارتهای آل سعود قابل تحمل نیست و به نام کلیت دنیای اسلام به ثبت میرسد و امروزه به درجهای رسیده که آثار و تبعات آن گریبانگیر دنیای اسلام و حتی مسلمانان در شرق و غرب عالم شده و میشود.
آل سعود تصور نکند با قطع رابطه و طلبکاری در مناسبات با ایران میتواند بر شکستها، جنایات و انزوای خود سرپوش بگذارد. حتی ریخت و پاش دلارهای نفتی و کشاندن سایر رژیمها برای همراهی با ریاض هم گره گشا نیست. البته این کشورها هم نشان دادهاند که حیثیت و آبروی خود را چقدر ارزان فروختهاند و استقلال خود را بخاطر خوشایند یک رژیم بدنام، حراج کردهاند. در مقابل، موج اعلام محکومیت آل سعود به خاطر تصمیمات ضدانسانی و ضد ایرانی این خاندان دیکتاتور، عربستان رابه انزوای بیسابقهای کشانده است که آثار منفی آن به زودی نمایان خواهد شد.
انگیزه و هدف آل سعود از این تصمیمات نابخردانه هرچه باشد و هر توجیه و محاسبهای که در ذهن عناصر مجموعه تازه کار حاکمیت آل سعود میگذرد، به خودشان مربوط است و قاعدتاً در محیط پیرامونی و حتی نزد باقیمانده متحدین ریاض نه تنها چنین محاسباتی موضوعیت ندارد بلکه بعکس، باعث پیشروی هرچه بیشتر آل سعود در همان مسیر بنبست گذشته میشود.
واقعیت اینست که محاسبات، ابزارها و راهکارهای آل سعود بارها تجربه شده و کارآئی مورد انتظار، از ابتدا هم قابل تصور نبوده و مشخصاً ریاض نمیتواند با بحرانآفرینی و تنشزائی، در صحنه داخلی، روابط با همسایگان و روابط در دنیای اسلام، چیزی را به نفع خود تغییر دهد.
آل سعود اگر به محاسبهای عاقلانه میپرداختند و برآورد «هزینه – منافع – خسارات و دستاوردها» را در مورد فهرستی طولانی از عملکرد خود را تهیه و با یکدیگر مقایسه میکردند به چنین بحرانی مبتلا نمیشدند. در صحنه داخلی، سرکوب شیعیان و حتی اهل سنت مخالف با وهابیگری بهمراه طیف وسیعی از اعتراضات روزافزون پیرامون تبعیض و رفتار قرون وسطائی با همه شهروندانی که تعلقی به خانواده فاسد آل سعود ندارند، بیداد میکند. اگرچه آل سعود با ایجاد یک فضای بسته و جلوگیری از انتشار حقایق و برقراری سانسور و خفقان، یک فضای امنیتی به وجود آورده ولی نباید انتظار داشت که در عصر ارتباطات، چنین مکانیسمهای قرون وسطائی بتواند چهره منفی آل سعود را در پشت تبلیغات پوچ و کلیشهای در رسانههای بدوی عربستان مخفی سازد و چهرهای مدرن و امروزی را به نمایش در آورد. امروزه انعکاس همین مخالفتهای مستدل و اعتراضات مدنی حتی درون خانواده آل سعود هم به وضوح نفوذ کرده و علیرغم اعمال سیاستهای رعب آور پلیسی، نمود عینی آن در فضای مجازی در مقیاس جهانی هم قابل ردیابی است.
عربستان کشور بزرگ و موثری میتواند باشد که بخاطر آنکه مرکز وحی است و حرمین شریفین در این سرزمین قرار دارند، میتواند قلوب صدها میلیون مسلمان شیفته اسلام و علاقمند به خاندان نبوت را به سمت و سوی وحدت و همدلی و همکاری دعوت نماید. عربستان باید پرچمدار وحدت و برادری مسلمانان میشد و با هر کلام و پیامش، انسانها را به سمت و سوئی خدائی و معنوی رهنمون میساخت. ولی امروزه عربستان به پایگاهی برای ترویج اندیشههای انحرافی وهابیت، سلفیگری و تکفیری تبدیل شده و مرکز هماهنگی و هدایت انبوه گروههای تروریستی گردیده که باتوسل به انواع وحشیگریهای مذمومی که حتی در دوران جاهلیت و قرون وسطی هم سابقه و نمونه نداشته است، چهرهای منفور و مخدوش از اسلام و مسلمین را به نمایش گذاشته است.
دنیای اسلام باید از سرزمین وحدت، ندای اخوت اسلامی را بشنود ولی امروزه از حلقوم آل سعود پیامی بجز دشمنی، کینه توزی، دعوت به جنایت وفرقهگرائی، بگوش نمیرسد. آل سعود غاصب است و جایگاهی را غصب نموده که به یک و نیم میلیارد مسلمان و بلکه به همه آزادگان جهان تعلق دارد. آنها سرزمین عربستان را بنام خود «سند» زدهاند و گوئی تمامی عربستان در تملک این خانواده فاسد و تشنه جنایت است که با وحشیگری و دعوت به شرارت، حتی دیگران را هم شریک جرم خود کردهاند و سرزمینهای اسلامی در عراق، سوریه، یمن، لبنان، فلسطین، بحرین و اخیراً در نیجریه، اندونزی، مالزی و... را به خاک و خون کشیدهاند و ددمنشی را به نام اسلام و بجای اسلام ترویج میکنند.
آیا شنیدن کلام دلنشین و روح بخش ناصحانی که خواستار وحدت و همدلی مسلمانان در عصر حاکمیت کفر و الحاد شدهاند، تا این اندازه سخت و زجرآور است که آل سعود را بیتاب کند تا عقل و منطق را سرکوب کنند و عربدههای مستانه علیه مسلمانان و خیل عظیم ناصحان سردهند؟ و مگر شیخ نمر بجز حقوق مساوی برای همه مسلمانان و اتباع عربستان چه مطالبهای داشت که نه تنها کلامش که حتی وجودش هم ضد امنیت ملی و مغایر مصالح کشور معرفی شد؟ امروزه حتی رسانههای کشورهای متحد و حامی آل سعود به وضوح اعتراف میکنند که شیخ مظلوم با کلام نافذش صدای خشم سرکوب شده شیعیان عربستان بود که علیه تبعیض، اجحاف، نابرابری، محرومیت تحمیلی، خفقان و خشونتورزی بیحد و مرز اعتراض میکرد. این نکتهها را امروزه رسانههای غربی معترفند که رفتار وحشیانه و بغض و خصومت همیشگی پلیس و محافل قضائی عربستان، عرصه را بر همگان بجز معدودی وابستگان به دربار، تنگ کرده است و غرضورزی با پرونده سازیها و اتهامات کلیشهای و کذب، فصل مشترک عملکرد حاکمیت و عواملش علیه معترضین و حتی غیرمعترضین بوده و هست.
آل سعود تصور نکند که با دلارهای نفتی، ارتباطات ویژه و سیاست بازیهای سالوسانه میتواند همه چیز را به نفع خود تغییر دهد. هم در جنایت و کشتار و تروریسم لجام گسیخته سرآمد روزگار باشد و هم بطور همزمان پرچمدار مبارزه با تروریسم و عضو شورای حقوق بشر سازمان ملل! هم خود را خادم الحرمین معرفی کند و هم تشنه خون مسلمانانی باشد که با آل سعود هم عقیده و همراه نیستند و تمایلی به تکفیر دیگران ندارند و به وحدت مسلمین میاندیشند. اگر بیان و حرکت در مسیر تحقق چنین خواستههائی از دیدگاه آل سعود جرم نابخشودنی محسوب میشود که مجازاتش اعدام و قتل عام شیعیان در نیجریه، یمن، بحرین، عراق، سوریه، لبنان و حتی درون سرزمین وحی است، دنیای امروز چنین رفتار وحشیانه و نگرش ضد بشری را برنمی تابد وعلیه آن موضع میگیرد. ریاض تصور نکند با قطع رابطه با ایران و اعمال فشار به دیگران برای تکرار همین خطا میتواند چیزی را تغییر دهد و بر خطاها و جنایات و خط مشی ضدانسانی و ضد اسلامی خود سرپوش بگذارد.
ایجاد کانونهای بحران اکنون سال هاست که به اصلیترین سرفصل سیاست آل سعود در داخل و خارج کشور تبدیل شده و با ترویج یک خط مشی انحرافی و به شدت بدوی سعی دارد همگان را از اسلام ناب محمدی(ص) دلزده و فراری سازد.
نباید به آل سعود مهلت داد که شریعت اسلامی را اینگونه در تضاد با انسانیت و عقل و منطق معرفی کند و با کمک دلارهای نفتی به ترویج باطلی بپردازد که هیچ انسان آزادهای پذیرای آن نیست. این خودزنی و شرارتهای آل سعود قابل تحمل نیست و به نام کلیت دنیای اسلام به ثبت میرسد و امروزه به درجهای رسیده که آثار و تبعات آن گریبانگیر دنیای اسلام و حتی مسلمانان در شرق و غرب عالم شده و میشود.
آل سعود تصور نکند با قطع رابطه و طلبکاری در مناسبات با ایران میتواند بر شکستها، جنایات و انزوای خود سرپوش بگذارد. حتی ریخت و پاش دلارهای نفتی و کشاندن سایر رژیمها برای همراهی با ریاض هم گره گشا نیست. البته این کشورها هم نشان دادهاند که حیثیت و آبروی خود را چقدر ارزان فروختهاند و استقلال خود را بخاطر خوشایند یک رژیم بدنام، حراج کردهاند. در مقابل، موج اعلام محکومیت آل سعود به خاطر تصمیمات ضدانسانی و ضد ایرانی این خاندان دیکتاتور، عربستان رابه انزوای بیسابقهای کشانده است که آثار منفی آن به زودی نمایان خواهد شد.