اوین
نامه ی کیهان 2 شنبه 14 دیماه سال 1394
یادداشت روز اوین نامه ی کیهان "زوال استراتژي در
امپراتوري ليبرال "
«زوال استراتژي» دقيق ترين عنواني است که مي توان به زنجيره
هماهنگ جنايت و قساوت از غرب آسيا تا غرب آفريقا داد. هنوز 2 هفته از قتل عام
مسلمانان انقلابي در نيجريه و ضرب و شتم فجيع رهبر آنها شيخ ابراهيم زکزاکي نگذشته
که رژيم سعودي مرتکب جنايت کم سابقه عليه آيت الله شيخ باقر النمر مي شود. و اين
همان رژيمي است که چند ماه پيش آن جنايت وحشيانه را در حق دست کم هفت هزار زائر حرم
امن الهي رقم زد. مرور اين قبيل جنايت هاي زنجيره اي عليه مومنان به اسلام ناب
محمدي(ص) در کشورهاي مختلف که سهم عمده اي از آن به رژيم هاي مرتجع باز مي گردد،
معلوم مي کند اين حلقه هاي جنايت در ارتباط با هم و يک زنجيره است؛ زنجيره اي که
از يک سو حکايت از طراحي مي کند اما در عين حال بر «زوال استراتژي» نه تنها نزد
رژيم هايي نظير آل سعود بلکه فراتر از آن در جبهه استکبار- به عنوان حاميان اصلي
رژيم هاي فرسوده و مرتجع- گواهي مي دهد. اما چنين تناقضي چگونه قابل جمع است؟!
قبل از آن که به اين پرسش، پاسخ مستند ارائه کنيم بايد گفت آمريکا و انگليس شريک همه جرم هاي وحشيانه رژيم هاي مرتجع به ويژه رژيم سعودي هستند و بي دليل نيست هر جا که انقلاب و اعتراضي عليه ديکتاتورها رخ مي داد بلافاصله اولين شعار مردم به ستوه آمده، مرگ بر آمريکا، مرگ بر انگليس و مرگ بر اسرائيل است. مثلث صهيونيسم مسيحي به ويژه آمريکا پشتوانه اصلي رژيم هايي در تراز عربستان سعودي بوده و بلاشک عواقب چنين جنايت هايي عليه بشريت دامن آمريکايي ها را خواهد گرفت. آمريکا شريک عربستان در اين جنايت هاست و از دست انتقام الهي برکنار نخواهد ماند.
در اين باره گفتني هايي هست.
1- در هم تنيدگي سرنوشت آمريکا و عربستان آن هم در دوره قهقراي سياست و حکومت سعودي به حدي است که نگراني هاي سياسي و امنيتي را در داخل ايالات متحده فراهم آورده است. آل سعود به تنهايي لکه ننگي است که اعتباري براي شعارها و پرستيژ ليبراليستي و حقوق بشري ايالات متحده باقي نمي گذارد. همين يک رژيم براي عريان نشاندن امپراتوري مدعي ليبرال- دموکراسي و حقوق بشر کفايت مي کند آن هم در دوره اي که آمريکا پس از شکست در «جنگ چهارم جهاني» ميل به ظاهرسازي و احياي مجدد اعتبار خود کرد. پل پيلار عضو ارشد و سابق سيا 17 شهريور امسال در نشريه نشنال اينترست به صراحت نوشت «رژيم مخدوش عربستان براي سياست خارجي آمريکا دردسرساز است. آمريکا به لشکرکشي عربستان در يمن پيوست که حاصل آن فقط يک تراژدي انساني بود. حکومت عربستان به شکل قرون وسطايي اداره مي شود و حقوق بشر به شيوه هاي مختلف نقض مي گردد. حيرت آور است که کشوري با اين فاصله از ارزش هاي ليبرال دموکراسي، چنان رابطه نزديکي با آمريکا دارد و متحد و شريک او محسوب مي شود.»
2- بهمن 1393 هنگامي که ملک عبدالله عامل قتل عام ده ها هزار نفر در منطقه مُرد، اوباما پيام تسليت رسوايي با اين مضمون صادر کرد. «پادشاه عربستان، دوستي امين و رهبري درستکار بود که تصميم هاي شجاعانه در مورد صلح خاورميانه اتخاذ کرد. ما در کنار هم مبارزات زيادي را پشت سر گذاشتيم» و آسوشيتدپرس، بي بي سي و رويتر از او به عنوان اصلاح طلب و اصلاح گرا ياد کردند. اين در حالي بود که ملک عبدالله نقش عمده اي در جنگ افروزي عليه ملت هاي عراق، سوريه، لبنان، فلسطين، يمن و بحرين داشت. نشريه نشنال اينترست در همان ايام مرگ ملک عبدالله معتقد بود «آمريکا بايد دور برخي متحدان را خط بکشد و از جمله از شر رابطه با عربستان خلاص شود. بي شک آمريکا و عربستان منافع مشترکي در حوزه نفت و... دارند. اما وقتي صحبت از ارزش ها مي شود، رياض يک شرمندگي بزرگ براي ايالات متحده است؛ رژيمي ديکتاتوري و سلطنتي که مردم را غارت و با سبعيت با مخالفان برخورد مي کند و حتي به صدور ظلم و ستم به بحرين دست مي زند».
3- ارديبهشت 94 نشريه فرانسوي لوبس (نوول ابزرواتور سابق) خطاب به زمامداران غربي نوشت «دلارهاي شيوخ عرب را بالابکشيد و چشم بر جنايت ها و نقض حقوق بشر از جمله در عربستان ببنديد». بنا بر گزارش همان ايام نيويورک تايمز، آمريکا بزرگ ترين سهم را از خريد 80 ميليارد دلار تسليحات توسط عربستان فقط در سال 2015 دارا بود. عربستان در اين سال چهارمين خريدار بزرگ اسلحه در جهان شد و مستقيم و غير مستقيم همين سلاح ها را در يمن و سوريه و عراق به کار گرفت. مشابه همين زد و بندهاي بزرگ را مقامات دولت انگليس در طول سالها مرتکب شده اند چندان که روزنامه گاردين مهر ماه امسال تصريح کرد «دولت انگليس در سال 2013 براي واگذاري عضويت شوراي حقوق بشر سازمان به عربستان سعودي، با اين رژيم زد و بند مالي کرده است». بي ترديد، رژيم عربستان امروز به عنوان عامل انتحاري جبهه آمريکا در تحولات منطقه، به هم ريختن بازار نفت و تغيير دوقطبي «مقاومت- استکبار» به نزاع هاي درون امت اسلامي و ميان کشورهاي منطقه عمل مي کند و اين همه در حالي است که به شهادت تحليل گران بسياري از جمله در واشنگتن پست «حکومت عربستان بر لبه پرتگاه ايستاده و حال و روز خوبي ندارد». جنگ حدوداً 10 ماهه عليه مردم مظلوم يمن حقيقتاً سرشکستگي بزرگي براي رژيم عربستان بود که از طرف رسانه هاي آمريکايي عنوان «جنگ احمقانه» را دريافت کرد و ضمن آن کساني نظير فرمانده نيروي هوايي ارتش سعودي به هلاکت رسيدند؛ البته ناظران معتقدند در پايان نمايش همه ظرفيت هاي عربستان، انقلابيون يمن برگ هاي رو نکرده اي دارند که ممکن است عليه مراکز استراتژيک نظامي و اقتصادي و امنيتي و نفتي آل سعود رو کنند.
4- «زوال استراتژي» نزد اربابان آمريکايي آل سعود به چه معناست؟ توسل به سرکوب عريان از سوي مدعيان تحمل و دموکراسي و آزادي و حقوق بشر يا دادن چراغ سبز و ماموريت به رژيم هايي براي اتخاذ چنين سياستي، بذر نفرت و انزجار از آمريکا و کشش بيشتر به اسلام ناب و انقلابي را مي پراکند و اين نقض غرض آمريکايي هاست. ارتکاب جنايت هاي زنجيره اي عليه شيخ نمر، شيخ عيسي قاسم و شيخ علي سلمان، شيخ زکزاکي و... حکايت تفته کردن آهن و کوبيدن با پتک بر سر آن است؛ پولاد آب ديده مي سازد و ملت هاي مسلمان معمولي را انقلابي روئين تن مي کند. خشونت عريان و بي سابقه در اين حد، نشان مي دهد کار از دست ابر قدرت ها در رفته است. سند اگر مي خواهيد دو سخنراني عبدالکريم سروش در دانشگاه هاي پاريس و دلفت هلند (مرداد 86 و اسفند 88) درباره ستيزه جويي و سرکوبگري سکولاريسم و ليبرال دموکراسي: «تز سکولارها درباره جدايي حکومت از دين در جهان واژگونه شده است به اين دليل که وجود دين را در عمق زندگي ايرانيان و بازگشت دين را در مغرب زمين مي توانيم ببينيم. آنچه گمان مي رفت رو به احتضار مي رود يا مرده است، خوب يا بد، ظاهراً تجديد حيات کرده، برخاسته و ديگران را به نگراني افکنده است. سکولاريسم که قرار بود نسبت به اديان بي طرف باشد، اکنون ستيزه گر شده و با برخي اديان رسماً درمي آويزد و مي ستيزد و وجود اجتماعي آنان را تحمل نمي کند. چيزي اتفاق افتاده که در پيش بيني ها نبوده است» و «رفته رفته سکولاريسم وارد دوره ميليتانت (نظامي گرانه) و ستيزه جو مي شود، چون هاضمه قبلي را از دست داده است. سکولاريسم هاضمه اش براي بلعيدن اديان ضعيف قوي بود اما دين قوي و فربه را نمي تواند ببلعد لذا ستيزه گر مي شود. آمريکا حمله کرد به افغانستان و عراق، هر دو کشور در قانون اساسي جديد نوشتند ما بايد قوانين مان را از شرع بگيريم؛ چيزي که در مخيله آمريکايي ها نمي گنجيد، يعني سکولاريسم صدامي تبديل شد به آنتي سکولاريسم».
5- به نوشته فارين پاليسي «آمريکا نگران انفجار شيخ نشين هاي منطقه به ويژه عربستان است» اما از سر همين نگراني، رفتار آنتي استراتژيک در زمينه حمايت از سبعيت و سرکوب بيشتر از خود بروز مي دهد و انفجار سريع تر و شديدتر را تدارک مي کند. نمونه اين مسئله ماجراي نهضت نفت در ايران است. جيمز بيل و ويليام راجر لوئيس دو استاد دانشگاه آمريکايي در کتاب «مصدق. نفت. ناسيوناليسم ايراني» با انتقاد از نتايج کودتاي 28 مرداد مي نويسند «هنوز هم درس هاي لازم از مداخله 1953 گرفته نشده است، مداخله اي که در آگاهي عمومي ايرانيان نقش بست و اشاره به آن يکي از شعارهاي موثر در انقلاب 1979 شد... اگر آمريکا عليه ناسيوناليسم مصدق مداخله نمي کرد شايد در جوانب افراطي و ضد آمريکايي انقلاب ايران تعديل حاصل مي شد». در همين کتاب، ريچارد کاتم عضو سازمان سيا و کارمند سفارت آمريکا (عضو شبکه عملياتي بدامن) تاکيد مي ورزد «دولت هاي غربي و ناظران آنها به اهميت جدايي دين از سياست و ناسيوناليسم در ايران و خاورميانه به نحوي جدي کم بها داده اند. قدرت هاي غربي در تضعيف ليبرال ها و ناسيوناليست هاي غيرمذهبي در منطقه نقش موثري ايفا کرده اند». بر همين مبنا مي توان گفت رژيم هاي مرتجع به ويژه رژيم انباشته از حماقت سعودي در ارتکاب جنايت هاي نيابتي و مورد تاييد و امضا- و بعضاً مطالبه- آمريکا ظرفيتي از انفجار عمومي و تعميق گرايش به اسلام انقلابي را در جهان اسلام هر چه متراکم تر مي کنند.
6- گستاخي شيطان بزرگ و شيطانک هاي عمله آن، از جمله ريشه در انفعال و تحير و خوش خيالي برخي از ماها دارد. يا بايد به منافع وپاشنه آشيل مستکبران و نوچه هاي مرتجع آنها ضربات استراتژيک زد، و يا اينکه منتظر گستاخي و تعدي و ضربه آنها بود. اين بيان حکيمانه حضرت امام خميني(ره) در تاريخ 2 فروردين 1368 است که «... امروز خدا ما را مسئول کرده است. نبايد غفلت نمود. امروز با جمود و سکون بايد مبارزه کرد و شور و حال حرکت انقلاب را پا برجا داشت. من باز مي گويم همه مسئولان نظام ومردم ايران بايد بدانند که غرب و شرق تا شما را از هويت اسلامي تان- به خيال خودشان- بيرون نبرند، آرام نخواهند نشست. نه از ارتباط با متجاوزان خشنود شويد و نه از قطع ارتباط با آنان رنجور، هميشه با بصيرت و با چشماني باز به دشمنان خيره شويد و آنان را آرام نگذاريد که اگر لحظه اي آرام گذاريد، لحظه اي آرامتان نمي گذارند.»
دست روي دست گذاشتن و پيشدستي نکردن، به دشمنان اسلام و بشريت اين مجال را مي دهد که در نهايت بيچارگي و اضطرار، مجال تنفس و تدبير و تعدي هاي تازه را پيدا کنند. اين سنت الهي است که «ام يريدون کيداً. فالذين کفروا هم المکيدون» (طور-42)؛ اهل کفر و استکبار به خيال کيد انديشي و دام گستري، تله به دور خود مي تنند؛ اما مي توان با شجاعت و مجاهدت و خطرپذيري مومنانه تحقق اين سنت الهي را پيش انداخت؛ اگر نه، از حسن ظن به اردوگاه شياطين - نظير نسخه هايي که در همين چند سال اخير در قبال شياطين بزرگ و کوچک پيچيده شد - جز زيان و هزينه بيشتر برنمي آيد. برخي از سياسيون بد عمل ما سرخوش از نامه هاي داراي امضاي «اخوک عبداله» مشغول خام کردن مخاطبان خود بودند حال آن که همان ملعون و نظاير او صراحتاً به آمريکا پيغام مي دادند که «سر مار را بايد کوبيد و سر آن در ايران است»! نويسنده: محمد ايماني
قبل از آن که به اين پرسش، پاسخ مستند ارائه کنيم بايد گفت آمريکا و انگليس شريک همه جرم هاي وحشيانه رژيم هاي مرتجع به ويژه رژيم سعودي هستند و بي دليل نيست هر جا که انقلاب و اعتراضي عليه ديکتاتورها رخ مي داد بلافاصله اولين شعار مردم به ستوه آمده، مرگ بر آمريکا، مرگ بر انگليس و مرگ بر اسرائيل است. مثلث صهيونيسم مسيحي به ويژه آمريکا پشتوانه اصلي رژيم هايي در تراز عربستان سعودي بوده و بلاشک عواقب چنين جنايت هايي عليه بشريت دامن آمريکايي ها را خواهد گرفت. آمريکا شريک عربستان در اين جنايت هاست و از دست انتقام الهي برکنار نخواهد ماند.
در اين باره گفتني هايي هست.
1- در هم تنيدگي سرنوشت آمريکا و عربستان آن هم در دوره قهقراي سياست و حکومت سعودي به حدي است که نگراني هاي سياسي و امنيتي را در داخل ايالات متحده فراهم آورده است. آل سعود به تنهايي لکه ننگي است که اعتباري براي شعارها و پرستيژ ليبراليستي و حقوق بشري ايالات متحده باقي نمي گذارد. همين يک رژيم براي عريان نشاندن امپراتوري مدعي ليبرال- دموکراسي و حقوق بشر کفايت مي کند آن هم در دوره اي که آمريکا پس از شکست در «جنگ چهارم جهاني» ميل به ظاهرسازي و احياي مجدد اعتبار خود کرد. پل پيلار عضو ارشد و سابق سيا 17 شهريور امسال در نشريه نشنال اينترست به صراحت نوشت «رژيم مخدوش عربستان براي سياست خارجي آمريکا دردسرساز است. آمريکا به لشکرکشي عربستان در يمن پيوست که حاصل آن فقط يک تراژدي انساني بود. حکومت عربستان به شکل قرون وسطايي اداره مي شود و حقوق بشر به شيوه هاي مختلف نقض مي گردد. حيرت آور است که کشوري با اين فاصله از ارزش هاي ليبرال دموکراسي، چنان رابطه نزديکي با آمريکا دارد و متحد و شريک او محسوب مي شود.»
2- بهمن 1393 هنگامي که ملک عبدالله عامل قتل عام ده ها هزار نفر در منطقه مُرد، اوباما پيام تسليت رسوايي با اين مضمون صادر کرد. «پادشاه عربستان، دوستي امين و رهبري درستکار بود که تصميم هاي شجاعانه در مورد صلح خاورميانه اتخاذ کرد. ما در کنار هم مبارزات زيادي را پشت سر گذاشتيم» و آسوشيتدپرس، بي بي سي و رويتر از او به عنوان اصلاح طلب و اصلاح گرا ياد کردند. اين در حالي بود که ملک عبدالله نقش عمده اي در جنگ افروزي عليه ملت هاي عراق، سوريه، لبنان، فلسطين، يمن و بحرين داشت. نشريه نشنال اينترست در همان ايام مرگ ملک عبدالله معتقد بود «آمريکا بايد دور برخي متحدان را خط بکشد و از جمله از شر رابطه با عربستان خلاص شود. بي شک آمريکا و عربستان منافع مشترکي در حوزه نفت و... دارند. اما وقتي صحبت از ارزش ها مي شود، رياض يک شرمندگي بزرگ براي ايالات متحده است؛ رژيمي ديکتاتوري و سلطنتي که مردم را غارت و با سبعيت با مخالفان برخورد مي کند و حتي به صدور ظلم و ستم به بحرين دست مي زند».
3- ارديبهشت 94 نشريه فرانسوي لوبس (نوول ابزرواتور سابق) خطاب به زمامداران غربي نوشت «دلارهاي شيوخ عرب را بالابکشيد و چشم بر جنايت ها و نقض حقوق بشر از جمله در عربستان ببنديد». بنا بر گزارش همان ايام نيويورک تايمز، آمريکا بزرگ ترين سهم را از خريد 80 ميليارد دلار تسليحات توسط عربستان فقط در سال 2015 دارا بود. عربستان در اين سال چهارمين خريدار بزرگ اسلحه در جهان شد و مستقيم و غير مستقيم همين سلاح ها را در يمن و سوريه و عراق به کار گرفت. مشابه همين زد و بندهاي بزرگ را مقامات دولت انگليس در طول سالها مرتکب شده اند چندان که روزنامه گاردين مهر ماه امسال تصريح کرد «دولت انگليس در سال 2013 براي واگذاري عضويت شوراي حقوق بشر سازمان به عربستان سعودي، با اين رژيم زد و بند مالي کرده است». بي ترديد، رژيم عربستان امروز به عنوان عامل انتحاري جبهه آمريکا در تحولات منطقه، به هم ريختن بازار نفت و تغيير دوقطبي «مقاومت- استکبار» به نزاع هاي درون امت اسلامي و ميان کشورهاي منطقه عمل مي کند و اين همه در حالي است که به شهادت تحليل گران بسياري از جمله در واشنگتن پست «حکومت عربستان بر لبه پرتگاه ايستاده و حال و روز خوبي ندارد». جنگ حدوداً 10 ماهه عليه مردم مظلوم يمن حقيقتاً سرشکستگي بزرگي براي رژيم عربستان بود که از طرف رسانه هاي آمريکايي عنوان «جنگ احمقانه» را دريافت کرد و ضمن آن کساني نظير فرمانده نيروي هوايي ارتش سعودي به هلاکت رسيدند؛ البته ناظران معتقدند در پايان نمايش همه ظرفيت هاي عربستان، انقلابيون يمن برگ هاي رو نکرده اي دارند که ممکن است عليه مراکز استراتژيک نظامي و اقتصادي و امنيتي و نفتي آل سعود رو کنند.
4- «زوال استراتژي» نزد اربابان آمريکايي آل سعود به چه معناست؟ توسل به سرکوب عريان از سوي مدعيان تحمل و دموکراسي و آزادي و حقوق بشر يا دادن چراغ سبز و ماموريت به رژيم هايي براي اتخاذ چنين سياستي، بذر نفرت و انزجار از آمريکا و کشش بيشتر به اسلام ناب و انقلابي را مي پراکند و اين نقض غرض آمريکايي هاست. ارتکاب جنايت هاي زنجيره اي عليه شيخ نمر، شيخ عيسي قاسم و شيخ علي سلمان، شيخ زکزاکي و... حکايت تفته کردن آهن و کوبيدن با پتک بر سر آن است؛ پولاد آب ديده مي سازد و ملت هاي مسلمان معمولي را انقلابي روئين تن مي کند. خشونت عريان و بي سابقه در اين حد، نشان مي دهد کار از دست ابر قدرت ها در رفته است. سند اگر مي خواهيد دو سخنراني عبدالکريم سروش در دانشگاه هاي پاريس و دلفت هلند (مرداد 86 و اسفند 88) درباره ستيزه جويي و سرکوبگري سکولاريسم و ليبرال دموکراسي: «تز سکولارها درباره جدايي حکومت از دين در جهان واژگونه شده است به اين دليل که وجود دين را در عمق زندگي ايرانيان و بازگشت دين را در مغرب زمين مي توانيم ببينيم. آنچه گمان مي رفت رو به احتضار مي رود يا مرده است، خوب يا بد، ظاهراً تجديد حيات کرده، برخاسته و ديگران را به نگراني افکنده است. سکولاريسم که قرار بود نسبت به اديان بي طرف باشد، اکنون ستيزه گر شده و با برخي اديان رسماً درمي آويزد و مي ستيزد و وجود اجتماعي آنان را تحمل نمي کند. چيزي اتفاق افتاده که در پيش بيني ها نبوده است» و «رفته رفته سکولاريسم وارد دوره ميليتانت (نظامي گرانه) و ستيزه جو مي شود، چون هاضمه قبلي را از دست داده است. سکولاريسم هاضمه اش براي بلعيدن اديان ضعيف قوي بود اما دين قوي و فربه را نمي تواند ببلعد لذا ستيزه گر مي شود. آمريکا حمله کرد به افغانستان و عراق، هر دو کشور در قانون اساسي جديد نوشتند ما بايد قوانين مان را از شرع بگيريم؛ چيزي که در مخيله آمريکايي ها نمي گنجيد، يعني سکولاريسم صدامي تبديل شد به آنتي سکولاريسم».
5- به نوشته فارين پاليسي «آمريکا نگران انفجار شيخ نشين هاي منطقه به ويژه عربستان است» اما از سر همين نگراني، رفتار آنتي استراتژيک در زمينه حمايت از سبعيت و سرکوب بيشتر از خود بروز مي دهد و انفجار سريع تر و شديدتر را تدارک مي کند. نمونه اين مسئله ماجراي نهضت نفت در ايران است. جيمز بيل و ويليام راجر لوئيس دو استاد دانشگاه آمريکايي در کتاب «مصدق. نفت. ناسيوناليسم ايراني» با انتقاد از نتايج کودتاي 28 مرداد مي نويسند «هنوز هم درس هاي لازم از مداخله 1953 گرفته نشده است، مداخله اي که در آگاهي عمومي ايرانيان نقش بست و اشاره به آن يکي از شعارهاي موثر در انقلاب 1979 شد... اگر آمريکا عليه ناسيوناليسم مصدق مداخله نمي کرد شايد در جوانب افراطي و ضد آمريکايي انقلاب ايران تعديل حاصل مي شد». در همين کتاب، ريچارد کاتم عضو سازمان سيا و کارمند سفارت آمريکا (عضو شبکه عملياتي بدامن) تاکيد مي ورزد «دولت هاي غربي و ناظران آنها به اهميت جدايي دين از سياست و ناسيوناليسم در ايران و خاورميانه به نحوي جدي کم بها داده اند. قدرت هاي غربي در تضعيف ليبرال ها و ناسيوناليست هاي غيرمذهبي در منطقه نقش موثري ايفا کرده اند». بر همين مبنا مي توان گفت رژيم هاي مرتجع به ويژه رژيم انباشته از حماقت سعودي در ارتکاب جنايت هاي نيابتي و مورد تاييد و امضا- و بعضاً مطالبه- آمريکا ظرفيتي از انفجار عمومي و تعميق گرايش به اسلام انقلابي را در جهان اسلام هر چه متراکم تر مي کنند.
6- گستاخي شيطان بزرگ و شيطانک هاي عمله آن، از جمله ريشه در انفعال و تحير و خوش خيالي برخي از ماها دارد. يا بايد به منافع وپاشنه آشيل مستکبران و نوچه هاي مرتجع آنها ضربات استراتژيک زد، و يا اينکه منتظر گستاخي و تعدي و ضربه آنها بود. اين بيان حکيمانه حضرت امام خميني(ره) در تاريخ 2 فروردين 1368 است که «... امروز خدا ما را مسئول کرده است. نبايد غفلت نمود. امروز با جمود و سکون بايد مبارزه کرد و شور و حال حرکت انقلاب را پا برجا داشت. من باز مي گويم همه مسئولان نظام ومردم ايران بايد بدانند که غرب و شرق تا شما را از هويت اسلامي تان- به خيال خودشان- بيرون نبرند، آرام نخواهند نشست. نه از ارتباط با متجاوزان خشنود شويد و نه از قطع ارتباط با آنان رنجور، هميشه با بصيرت و با چشماني باز به دشمنان خيره شويد و آنان را آرام نگذاريد که اگر لحظه اي آرام گذاريد، لحظه اي آرامتان نمي گذارند.»
دست روي دست گذاشتن و پيشدستي نکردن، به دشمنان اسلام و بشريت اين مجال را مي دهد که در نهايت بيچارگي و اضطرار، مجال تنفس و تدبير و تعدي هاي تازه را پيدا کنند. اين سنت الهي است که «ام يريدون کيداً. فالذين کفروا هم المکيدون» (طور-42)؛ اهل کفر و استکبار به خيال کيد انديشي و دام گستري، تله به دور خود مي تنند؛ اما مي توان با شجاعت و مجاهدت و خطرپذيري مومنانه تحقق اين سنت الهي را پيش انداخت؛ اگر نه، از حسن ظن به اردوگاه شياطين - نظير نسخه هايي که در همين چند سال اخير در قبال شياطين بزرگ و کوچک پيچيده شد - جز زيان و هزينه بيشتر برنمي آيد. برخي از سياسيون بد عمل ما سرخوش از نامه هاي داراي امضاي «اخوک عبداله» مشغول خام کردن مخاطبان خود بودند حال آن که همان ملعون و نظاير او صراحتاً به آمريکا پيغام مي دادند که «سر مار را بايد کوبيد و سر آن در ايران است»! نويسنده: محمد ايماني