گزیده ها 5 خرداد -95
بخش مسکن 33 درصد از حجم اقتصاد کشور را
در بر میگیرد و صنعت ساختمان 12 درصد اشتغال مستقیم ایجاد میکند که هماکنون در
رکود قرار دارد.
بخش مسکن دارای رابطه پیشین با 78 بخش اقتصاد و رابطه پسین با 56 بخش اقتصادی با ضریب انتشار 1.2 است. یعنی به ازای هر یک اشتغال 1.2 اشتغال غیرمستقیم ایجاد شده است. همچنین سهم مسکن و ساختمان در اشتغال مستقیم کشور حدود 12 درصد و تعداد شاغلان این بخش نیز 3.1 میلیون نفر هستند.
با این حال بخش مسکن از سال 91 وارد رکودی بیسابقه شده که هنوز ادامه دارد و پیشبینیها حاکی از ادامهی این وضعیت است. خوشبینها نیمه سال جاری و بدبینها پنج سال آینده را زمان خروج از رکود مسکن میدانند. اما آنچه اهمیت دارد این است که تحرک مسکن میتواند چرخش مالی ایجاد کند که نوعی گردش خون در کالبد اقتصاد است.
اهمیت بخش مسکن از این جهت بیشتر میشود که این کالا به عنوان یکی از اصلیترین کالاها 33 درصد از هزینه سبد خانوادههای ایرانی را در بر میگیرد. از سوی دیگر به دلیل شرایط نه چندان مطلوب اقتصادی هماکنون زمان انتظار خانهدار شدن ایرانیها 12 سال است که طرح جامع مسکن تلاش دارد در سال 1405 این زمان را به 8 سال برساند اما قطعا ادامهی رکود، سدی در مقابل تحقق این آرمان خواهد بود.
دولت از سال گذشته تلاشهایی را برای رونق مسکن به کار گرفت. ابتدا وامهای 35 میلیونی خرید مسکن را به 60 میلیون تومان افزایش داد، بعد وام زوجین را به 160 میلیون تومان رساند و همین رقم را به بافتهای فرسوده نیز اختصاص داد، سپس با پرداخت تسهیلات 150 میلیون تومانی به ساخت مسکن موافقت کرد و در ادامه قرار است به شرکتهای لیزینگ اجازه فعالیت مشروط بر عدم استفاده از منابع بانکی را بدهد.
با اینکه مسوولان بانک مسکن از افزایش تقاضای وام مسکن و افزایش 86 درصدی قراردادهای مشارکت مدنی خبر میدهند، کارشناسان معتقدند این ارقام نمیتواند گپ ایجاد شده بین عرضه مازاد و تقاضای موثر را پر کند. به عبارت دیگر با توجه به مازاد 3.6 میلیون واحدی عرضه مسکن در کشور به این زودیها نمیتوان منتظر مشتری برای واحدهای نوساز بود. به همین دلیل نه تنها ساخت و ساز جدید توجیه اقتصادی ندارد بلکه انتظار جهش قیمت مسکن دور از ذهن است.
اما آنچه که بخش مسکن را نسبت به ورود به فاز پیشرونق امیدوار میکند امضای طلایی «برجام» در پای توافقنامه هستهیی است. به اذعان موسسات تحلیلی اقتصادی، ایران در شرایط پسابرجام بزرگترین بازار بکر جهان به ارزش بیش از یک تریلیون دلار را در اختیار دارد. این زمینهی خوبی برای ساخت و ساز در عرصههای عمران و مسکن فراهم میکند؛ چرا که در آینده احتمالا شاهد ورود شرکتهای تجاری، اقتصادی و گسترش گردشگری خواهیم بود و به گفتهی مسوولان سونامی ورود گردشگران به ایران در راه است.
بخش مسکن حدود 33 درصد از حجم اقتصاد کشور را در بر میگیرد که نقشی اساسی در تولید ناخالص داخلی محسوب میشود. به همین جهت برای دستیابی به معیارهای توسعه پایدار در این بخش ضمن اینکه باید شاخصهای کیفیت در آن مورد توجه قرار گیرد، تعادلبخشی در آن از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ تعادلی که بعضا در کشور رعایت نمیشود.
به طور مثال هماکنون 1.7 درصد مسکن خالی در کشور وجود دارد اما دهکهای پایین جامعه عموما بدون مسکن هستند. این نشان میدهد که برنامهریزی جامعی برای شناسایی و تامین مسکن برای گروههای هدف صورت نگرفته و این بخش به دست اقتصاد بازار رها شده است. عمده تولیدکنندگان مسکن نیز تخصص لازم را ندارند و صرفا به دلیل داشتن سرمایه و آگاهی از ارزش افزوده بخش ساختمان طی سه دهه گذشته وارد این بخش شدهاند.
اما عمده دستاندرکاران بخش مسکن پس از سال 91 از این بخش کوچ کردند و سرمایههای خود را به سیستم بانکی، طلا و ارز بردند؛ چرا که سود این بخشها مطمئنتر و بیشتر از تولید مسکن بود.
با اینکه از سال 92 با شروع به کار دولت یازدهم تلاشهایی به نفع طرف تقاضا برای بیدار شدن مسکن انجام شده، اما اقدامات صورت گرفته هنوز نتوانسته پیشران اقتصاد ایران را از خواب خرگوشی بیدار کند و به گفتهی کارشناسان تا رسیدن به تعادل در بازار مسکن، تحریک تقاضا از طریق تسهیلات ارزان قیمت، به سرانجام رسیدن مسکن مهر، استفاده از ابزارهایی همچون رهن ثانویه و اقدام عملیاتی در پیاده سازی طرح جامع مسکن نمیتوان به بازارگرمی این بخش امیدوار بود.
بخش مسکن دارای رابطه پیشین با 78 بخش اقتصاد و رابطه پسین با 56 بخش اقتصادی با ضریب انتشار 1.2 است. یعنی به ازای هر یک اشتغال 1.2 اشتغال غیرمستقیم ایجاد شده است. همچنین سهم مسکن و ساختمان در اشتغال مستقیم کشور حدود 12 درصد و تعداد شاغلان این بخش نیز 3.1 میلیون نفر هستند.
با این حال بخش مسکن از سال 91 وارد رکودی بیسابقه شده که هنوز ادامه دارد و پیشبینیها حاکی از ادامهی این وضعیت است. خوشبینها نیمه سال جاری و بدبینها پنج سال آینده را زمان خروج از رکود مسکن میدانند. اما آنچه اهمیت دارد این است که تحرک مسکن میتواند چرخش مالی ایجاد کند که نوعی گردش خون در کالبد اقتصاد است.
اهمیت بخش مسکن از این جهت بیشتر میشود که این کالا به عنوان یکی از اصلیترین کالاها 33 درصد از هزینه سبد خانوادههای ایرانی را در بر میگیرد. از سوی دیگر به دلیل شرایط نه چندان مطلوب اقتصادی هماکنون زمان انتظار خانهدار شدن ایرانیها 12 سال است که طرح جامع مسکن تلاش دارد در سال 1405 این زمان را به 8 سال برساند اما قطعا ادامهی رکود، سدی در مقابل تحقق این آرمان خواهد بود.
دولت از سال گذشته تلاشهایی را برای رونق مسکن به کار گرفت. ابتدا وامهای 35 میلیونی خرید مسکن را به 60 میلیون تومان افزایش داد، بعد وام زوجین را به 160 میلیون تومان رساند و همین رقم را به بافتهای فرسوده نیز اختصاص داد، سپس با پرداخت تسهیلات 150 میلیون تومانی به ساخت مسکن موافقت کرد و در ادامه قرار است به شرکتهای لیزینگ اجازه فعالیت مشروط بر عدم استفاده از منابع بانکی را بدهد.
با اینکه مسوولان بانک مسکن از افزایش تقاضای وام مسکن و افزایش 86 درصدی قراردادهای مشارکت مدنی خبر میدهند، کارشناسان معتقدند این ارقام نمیتواند گپ ایجاد شده بین عرضه مازاد و تقاضای موثر را پر کند. به عبارت دیگر با توجه به مازاد 3.6 میلیون واحدی عرضه مسکن در کشور به این زودیها نمیتوان منتظر مشتری برای واحدهای نوساز بود. به همین دلیل نه تنها ساخت و ساز جدید توجیه اقتصادی ندارد بلکه انتظار جهش قیمت مسکن دور از ذهن است.
اما آنچه که بخش مسکن را نسبت به ورود به فاز پیشرونق امیدوار میکند امضای طلایی «برجام» در پای توافقنامه هستهیی است. به اذعان موسسات تحلیلی اقتصادی، ایران در شرایط پسابرجام بزرگترین بازار بکر جهان به ارزش بیش از یک تریلیون دلار را در اختیار دارد. این زمینهی خوبی برای ساخت و ساز در عرصههای عمران و مسکن فراهم میکند؛ چرا که در آینده احتمالا شاهد ورود شرکتهای تجاری، اقتصادی و گسترش گردشگری خواهیم بود و به گفتهی مسوولان سونامی ورود گردشگران به ایران در راه است.
بخش مسکن حدود 33 درصد از حجم اقتصاد کشور را در بر میگیرد که نقشی اساسی در تولید ناخالص داخلی محسوب میشود. به همین جهت برای دستیابی به معیارهای توسعه پایدار در این بخش ضمن اینکه باید شاخصهای کیفیت در آن مورد توجه قرار گیرد، تعادلبخشی در آن از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ تعادلی که بعضا در کشور رعایت نمیشود.
به طور مثال هماکنون 1.7 درصد مسکن خالی در کشور وجود دارد اما دهکهای پایین جامعه عموما بدون مسکن هستند. این نشان میدهد که برنامهریزی جامعی برای شناسایی و تامین مسکن برای گروههای هدف صورت نگرفته و این بخش به دست اقتصاد بازار رها شده است. عمده تولیدکنندگان مسکن نیز تخصص لازم را ندارند و صرفا به دلیل داشتن سرمایه و آگاهی از ارزش افزوده بخش ساختمان طی سه دهه گذشته وارد این بخش شدهاند.
اما عمده دستاندرکاران بخش مسکن پس از سال 91 از این بخش کوچ کردند و سرمایههای خود را به سیستم بانکی، طلا و ارز بردند؛ چرا که سود این بخشها مطمئنتر و بیشتر از تولید مسکن بود.
با اینکه از سال 92 با شروع به کار دولت یازدهم تلاشهایی به نفع طرف تقاضا برای بیدار شدن مسکن انجام شده، اما اقدامات صورت گرفته هنوز نتوانسته پیشران اقتصاد ایران را از خواب خرگوشی بیدار کند و به گفتهی کارشناسان تا رسیدن به تعادل در بازار مسکن، تحریک تقاضا از طریق تسهیلات ارزان قیمت، به سرانجام رسیدن مسکن مهر، استفاده از ابزارهایی همچون رهن ثانویه و اقدام عملیاتی در پیاده سازی طرح جامع مسکن نمیتوان به بازارگرمی این بخش امیدوار بود.
منبع: خبرگزاری ایسنا
فرارو- آرمان شهرکی؛ شهاب حسینی
کاری کرده کارستان! درود بر این هنرمند جهانیِ پرآوازه استاد درآوردن اشک مخاطب
اشک شوق یا اشک ناشی از غم و اندوه. رمزوراز هنر و چیرهدستیِ حسینی در چهرهاش
نهفته درست مثل چهرهی غمگین و سمپاتیک همفری بوگارت یا سیگار کشیدنش.
کنار افتخاری که برایمان رقم زده جوری که حتی نوشتن درباره او جسارت میطلبد؛ یک کار بزرگ دیگر نیز کرده اینکه آن غم و اندوه فروخورده طی سالیان، آن زخمِ همه عمر خونآبه چکنده در دل و جان ایرانیها را در بطن آوردگاهی هنری و جهانی که تفکر و اندیشه و احساس در آن موج میزند؛ به اندوهی دیگر وصل کرده یعنی اینکه اکنون همگان از خلال خوانش متن فیلم فرهادی و نیز چهرهی اصیل غمگین ناب معصوم شکننده مردانه پراطمینان خاطرهانگیز تودار و عاشقِ حسینی میفهمند که کنار غم لهستانیِ کیشلوفسکیوار یا مجاریِ بلا تار گونه یا شانهبهشانهی غربت و بی پناهی و خشونت پنهانیِ تنیده شده در جهان فیلمهای میلوش یانچو، نوعی خاص از غم عمیق ایرانی نیز هست که صدای سکوت معنادارش از گوشهگوشه و زوایای پنهان و آشکار چهرهی حسینی فریاد میکشد.
با صورت و ظاهر شهاب حسینی هیچکار نمیشود کرد مگر اینکه اُسکار یا نخل طلا بِبَری نه اینکه فرهادی هیچکاره بوده اما تنها یک تفسیر از هزاران تفسیر این چهره را در قاب دوربین ثبت کرده.
حضور حسینی در هر فیلم، فضای اثر را بُرخهای میکند با ابعادی وسیع و روبهرشد. هنری که از حضور حسینی و چهرهاش نفع ببرد پوست دارد گوشت و استخوان، چهره، حجم. نوعی حافظهی حسی و جسمانی که کانون و عضو حیاتیاش چهره است. و برای همین هم هست که هر حرکت حسینی در شادی و غم باشد یا خشم با تحریک همین حافظه جان مخاطب را میستاند.
بیننده در حافظهای که رخسار حسینی تحریکش کرده عشق را بهیاد میآورد؛ سفری خاطرهانگیز در گذشتهها را، معشوقی یا یاری از دسترفته را، ایرانیّت را، آفتاب تابان سرزمینش را، آن پُکهای بیپروای سیگار را در روزهای بارانی، دانشجوییاش را، انقلابها و طبقهی متوسط را، نشریات رادیکال را، تعقیب و گریزها را، تهچینهای مطبوع مادربزرگش را، هرم گرمای تابستان را، خانواده را، بو و رایحهای دلانگیز را از ورای گذشت سالیان.
وقتی غم ملتی را در جهان بازتاب دادی و وقتی که خیلیها فهمیدند که درون ذهن و اندیشهات خانهات محل کارت شهر و دیارت چه میگذرد جلوی خیلی از خودخوریها گرفته میشود به آنجا نمیرسی که خودت را سوار بر مرکب مرگ از پل عابر پیاده حلقآویز کنی و به خویشتن و دیگران زخم بزنی هرچند که در اندوه و غم غوطه میخوری اکنون غمت جهانی شده حالا فهمیدهای که کن لوچی و دانیل بلکی هم هست که در سنگبارشها و گرانسنگیهای زندگیهای طاقتفرسا و در بیخانمانی کنار تو ایستاده یا پترسونی که اگر سندیکایی هم نداشته باشد فکرش را فشرده کرده میریزد در مصراعی یا بیتی و به بیپیرایگی و سادگی زندگی راهوار و آسودهاش راضی است. و همهی اینها از خلال چهرهی حسینی ممکن شده بی ریش با ریش یا ته ریشش هم فرقی نمیکند مهم این است که تاریخ سرزمینم در چشمهای شهاب حسینی لانه کرده و لبخندی که حق هر انسانی است انسانهای کشور من بیشتر بر لبانش درنگ اگر نگوییم خشکیده.
کنار افتخاری که برایمان رقم زده جوری که حتی نوشتن درباره او جسارت میطلبد؛ یک کار بزرگ دیگر نیز کرده اینکه آن غم و اندوه فروخورده طی سالیان، آن زخمِ همه عمر خونآبه چکنده در دل و جان ایرانیها را در بطن آوردگاهی هنری و جهانی که تفکر و اندیشه و احساس در آن موج میزند؛ به اندوهی دیگر وصل کرده یعنی اینکه اکنون همگان از خلال خوانش متن فیلم فرهادی و نیز چهرهی اصیل غمگین ناب معصوم شکننده مردانه پراطمینان خاطرهانگیز تودار و عاشقِ حسینی میفهمند که کنار غم لهستانیِ کیشلوفسکیوار یا مجاریِ بلا تار گونه یا شانهبهشانهی غربت و بی پناهی و خشونت پنهانیِ تنیده شده در جهان فیلمهای میلوش یانچو، نوعی خاص از غم عمیق ایرانی نیز هست که صدای سکوت معنادارش از گوشهگوشه و زوایای پنهان و آشکار چهرهی حسینی فریاد میکشد.
با صورت و ظاهر شهاب حسینی هیچکار نمیشود کرد مگر اینکه اُسکار یا نخل طلا بِبَری نه اینکه فرهادی هیچکاره بوده اما تنها یک تفسیر از هزاران تفسیر این چهره را در قاب دوربین ثبت کرده.
حضور حسینی در هر فیلم، فضای اثر را بُرخهای میکند با ابعادی وسیع و روبهرشد. هنری که از حضور حسینی و چهرهاش نفع ببرد پوست دارد گوشت و استخوان، چهره، حجم. نوعی حافظهی حسی و جسمانی که کانون و عضو حیاتیاش چهره است. و برای همین هم هست که هر حرکت حسینی در شادی و غم باشد یا خشم با تحریک همین حافظه جان مخاطب را میستاند.
بیننده در حافظهای که رخسار حسینی تحریکش کرده عشق را بهیاد میآورد؛ سفری خاطرهانگیز در گذشتهها را، معشوقی یا یاری از دسترفته را، ایرانیّت را، آفتاب تابان سرزمینش را، آن پُکهای بیپروای سیگار را در روزهای بارانی، دانشجوییاش را، انقلابها و طبقهی متوسط را، نشریات رادیکال را، تعقیب و گریزها را، تهچینهای مطبوع مادربزرگش را، هرم گرمای تابستان را، خانواده را، بو و رایحهای دلانگیز را از ورای گذشت سالیان.
وقتی غم ملتی را در جهان بازتاب دادی و وقتی که خیلیها فهمیدند که درون ذهن و اندیشهات خانهات محل کارت شهر و دیارت چه میگذرد جلوی خیلی از خودخوریها گرفته میشود به آنجا نمیرسی که خودت را سوار بر مرکب مرگ از پل عابر پیاده حلقآویز کنی و به خویشتن و دیگران زخم بزنی هرچند که در اندوه و غم غوطه میخوری اکنون غمت جهانی شده حالا فهمیدهای که کن لوچی و دانیل بلکی هم هست که در سنگبارشها و گرانسنگیهای زندگیهای طاقتفرسا و در بیخانمانی کنار تو ایستاده یا پترسونی که اگر سندیکایی هم نداشته باشد فکرش را فشرده کرده میریزد در مصراعی یا بیتی و به بیپیرایگی و سادگی زندگی راهوار و آسودهاش راضی است. و همهی اینها از خلال چهرهی حسینی ممکن شده بی ریش با ریش یا ته ریشش هم فرقی نمیکند مهم این است که تاریخ سرزمینم در چشمهای شهاب حسینی لانه کرده و لبخندی که حق هر انسانی است انسانهای کشور من بیشتر بر لبانش درنگ اگر نگوییم خشکیده.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: شواهد،
گویای زنده بودن احمد متوسلیان است.
به گزارش ایسنا، سردار سرلشگر محسن رضایی در جمع خبرنگاران، افزود: هرچند اخبار ضد و نقیضی پخش میشود اما ما زیر بار شایعات نمیرویم و حاج احمد متوسلیان را سالم میخواهیم. تلاشهای ایران برای یافتن سرنخی از متوسلیان همچنان ادامه دارد؛ هرچند اخبار ضد و نقیضی شنیده میشود ولی ایران زیر بار این شایعات نمیرود.
وی تصریح کرد: به هر قیمتی مسائل باید روشن شود، هم وزارت امور خارجه و هم سازمان اطلاعات کشور در پی اطلاعاتی که توسط برخی کشورها بدست آمده است، تلاشها برای یافتن حاج احمد متوسلین ادامه دارد تا نتیجه روشن شود.
احمد متوسلیان فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله (ص) در جنگ ایران و عراق که در لبنان ربوده شده است.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در مراسم بزرگداشت شهید بروجردی و گردهمایی رزمندگان در حسینیه ثارالله سپاه بروجرد، با بیان اینکه «راه حل مشکلات، تکنولوژی و سرمایه از آمریکا نیست.» افزود: آزادسازی خرمشهر حادثهای بزرگ بود که امام خمینی(ره) در این راستا جملهای تاریخی فرمود که خرمشهر را خدا آزاد کرد.
وی اظهارکرد: شهید محمد بروجردی از افتخارات ایران و جهان اسلام است و شهرستان بروجرد در سابقه تاریخی خود کارنامه درخشانی دارد بهطوریکه زمانی حوزههای علمیه قم با خلاء مرجعیت مواجه بود و آیتالله بروجردی (ره) از شهر بروجرد برخواست و این نهضت علمی را که امام صادق(ع) آغاز کرد را ادامه داد. شهید بروجردی بعد از دفاع مقدس به مبارزه با ضد انقلاب در کردستان پرداخت و در این راه به شهادت رسید. شهید بروجردی مجسمه اخلاص و معنویت بود که حتی با کفار و دشمنان اسلام نیز با نرمی و عطوفت رفتار میکرد.
وی با بیان اینکه «مشکلات اقتصادی کشور ناشی از اجازه ندادن عدهای برای پیاده کردن احکام اسلام در اقتصاد و صنعت است» اظهار کرد: عدهای در داخل و عدهای در خارج از کشور مانع میشوند تا مشکلات حل شود؛ چراکه حل مشکلات موجود کار سختی نیست و برای حل این مشکلات مقاومت میشود و باید توجه داشت که هر جاییکه از اسلام برای زندگی استفاده شده، ایران به منافعی رسیده و مقتدر شده است.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام دفاع از حرمهای ائمه اطهار(ع) در سوریه و عراق را دفاع از ارزشهای اسلامی و قرآنی دانست و اظهار کرد: امروز پلیدترین دشمنان به سرکردگی صهیونیسم و وهابیت مقابل ایران و مسلمانان جهان قرار دارند. در مقابل این گروههای تکفیری، انسانهای پاکی با ویژگیهای شهیدان بروجردی، باکری و جهان آرا ایستادهاند. وهابیت و صهیونیسم هر روز دست به یک نوع دیوانگی میزنند و آخرین کارشان بستن راه حج به روی حجاج بوده که در این راستا محدودیتها، اهانتها و تحقیرهای زیادی انجام شده است.
وی با بیان اینکه «این روزها تنها مبارزه با آمریکا و یک کشور نیست بلکه مبارزه با ظلم، اشتغالگری و تجاوز است» ادامه داد: در رژیم پهلوی به این دلیل که چشم پادشاهان به دست استکبار و بیگانگان بود نه تنها ایران پیشرفت نکرد بلکه بخشهایی از این سرزمین به یغما رفت. امروز نیز برخی به دنبال ارتباط با آمریکا هستند و اجازه نمیدهند سیاستهای حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری در کشور اجرا شوند.
وی همچنین با بیان اینکه «اگر قرار بود آمریکا برای ایران آبادانی بیاورد در زمانهای گذشته و شاهان پهلوی این اتفاقات رخ میداد»، افزود: اعتماد کردن به آمریکا و دست دادن به این کشور مانند بمبی مخرب برای نظام است.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: باید توجه داشت که جامعه ما بعد از رحلت امام(ره) دچار خلاء نشد و رهبر انقلاب پرچم ایستادگی، بصیرت، ارزشها و هوشیاری را جلوی ملت گرفته و به سمت جلو حرکت میکند.
به گزارش ایسنا، سردار سرلشگر محسن رضایی در جمع خبرنگاران، افزود: هرچند اخبار ضد و نقیضی پخش میشود اما ما زیر بار شایعات نمیرویم و حاج احمد متوسلیان را سالم میخواهیم. تلاشهای ایران برای یافتن سرنخی از متوسلیان همچنان ادامه دارد؛ هرچند اخبار ضد و نقیضی شنیده میشود ولی ایران زیر بار این شایعات نمیرود.
وی تصریح کرد: به هر قیمتی مسائل باید روشن شود، هم وزارت امور خارجه و هم سازمان اطلاعات کشور در پی اطلاعاتی که توسط برخی کشورها بدست آمده است، تلاشها برای یافتن حاج احمد متوسلین ادامه دارد تا نتیجه روشن شود.
احمد متوسلیان فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله (ص) در جنگ ایران و عراق که در لبنان ربوده شده است.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در مراسم بزرگداشت شهید بروجردی و گردهمایی رزمندگان در حسینیه ثارالله سپاه بروجرد، با بیان اینکه «راه حل مشکلات، تکنولوژی و سرمایه از آمریکا نیست.» افزود: آزادسازی خرمشهر حادثهای بزرگ بود که امام خمینی(ره) در این راستا جملهای تاریخی فرمود که خرمشهر را خدا آزاد کرد.
وی اظهارکرد: شهید محمد بروجردی از افتخارات ایران و جهان اسلام است و شهرستان بروجرد در سابقه تاریخی خود کارنامه درخشانی دارد بهطوریکه زمانی حوزههای علمیه قم با خلاء مرجعیت مواجه بود و آیتالله بروجردی (ره) از شهر بروجرد برخواست و این نهضت علمی را که امام صادق(ع) آغاز کرد را ادامه داد. شهید بروجردی بعد از دفاع مقدس به مبارزه با ضد انقلاب در کردستان پرداخت و در این راه به شهادت رسید. شهید بروجردی مجسمه اخلاص و معنویت بود که حتی با کفار و دشمنان اسلام نیز با نرمی و عطوفت رفتار میکرد.
وی با بیان اینکه «مشکلات اقتصادی کشور ناشی از اجازه ندادن عدهای برای پیاده کردن احکام اسلام در اقتصاد و صنعت است» اظهار کرد: عدهای در داخل و عدهای در خارج از کشور مانع میشوند تا مشکلات حل شود؛ چراکه حل مشکلات موجود کار سختی نیست و برای حل این مشکلات مقاومت میشود و باید توجه داشت که هر جاییکه از اسلام برای زندگی استفاده شده، ایران به منافعی رسیده و مقتدر شده است.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام دفاع از حرمهای ائمه اطهار(ع) در سوریه و عراق را دفاع از ارزشهای اسلامی و قرآنی دانست و اظهار کرد: امروز پلیدترین دشمنان به سرکردگی صهیونیسم و وهابیت مقابل ایران و مسلمانان جهان قرار دارند. در مقابل این گروههای تکفیری، انسانهای پاکی با ویژگیهای شهیدان بروجردی، باکری و جهان آرا ایستادهاند. وهابیت و صهیونیسم هر روز دست به یک نوع دیوانگی میزنند و آخرین کارشان بستن راه حج به روی حجاج بوده که در این راستا محدودیتها، اهانتها و تحقیرهای زیادی انجام شده است.
وی با بیان اینکه «این روزها تنها مبارزه با آمریکا و یک کشور نیست بلکه مبارزه با ظلم، اشتغالگری و تجاوز است» ادامه داد: در رژیم پهلوی به این دلیل که چشم پادشاهان به دست استکبار و بیگانگان بود نه تنها ایران پیشرفت نکرد بلکه بخشهایی از این سرزمین به یغما رفت. امروز نیز برخی به دنبال ارتباط با آمریکا هستند و اجازه نمیدهند سیاستهای حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری در کشور اجرا شوند.
وی همچنین با بیان اینکه «اگر قرار بود آمریکا برای ایران آبادانی بیاورد در زمانهای گذشته و شاهان پهلوی این اتفاقات رخ میداد»، افزود: اعتماد کردن به آمریکا و دست دادن به این کشور مانند بمبی مخرب برای نظام است.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: باید توجه داشت که جامعه ما بعد از رحلت امام(ره) دچار خلاء نشد و رهبر انقلاب پرچم ایستادگی، بصیرت، ارزشها و هوشیاری را جلوی ملت گرفته و به سمت جلو حرکت میکند.
یادداشت دریافتی- روح اله سوری؛ مجلس
دهم در حالی به روزهای آغازین خود نزدیک می شود که بحث راجع به ریاست آن به بحثی
داغ در میان فعالین و احزاب سیاسی تبدیل شده است.
موضوع مهم در این میان حمایت بخشی از اصلاح طلبان از به کرسی نشاندن شخصیتی اصولگرا به جای یک اصلاح طلب و بطور مشخص منتخب اول انتخابات تهران می باشد.
واقعیت این است اگر بخواهیم مساله ریاست مجلس دهم را از زاویه نتایج آرا و انتخابات تحلیل نماییم شاید به گزینه ای غیر از اقای عارف برای ریاست مجلس نرسیم.
اما به نظر می رسد تحلیل موضوع از دریچه تغییراتی که در فردای پس از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم در فضای جناح بندی های سیاسی بوجود آمده و صف آرایی گروه های سیاسی حول موافقت یا مخالفت با برجام، می تواند جنبه های دیگری از این مساله را پیش روی ما بگشاید.
آنچه غیر قابل کتمان است این است که توافق هسته ای و پیش تر از آن انتخاب شدن روحانی به ریاست جمهوری یازدهم در خود این پتانسیل را داشت که حول محور برجام و انعکاسات بعدی آن در سیاست داخلی و روابط خارجی ایران، کسانی را کنار هم قرار دهد که در تقسیم بندی های سیاسی تا قبل از سال 92،عملا در دو قطب مقابل هم تعریف می شدند و این همان موضوعی است که نحوه مواجهه ما با انتخاب رییس مجلس آینده نمیتواند بدون لحاظ کردن آن صورت پذیرد.
به همین دلیل نویسنده بر این باور است که اصلاح طلبان و اصولگرایان میانه رو در پی تغییرات رخ داده در فضای سیاست داخلی، می بایستی به سمت بازتعریف فعالیت سیاسی و تجدید نظر در روش ها و استراتژی های اتخاذ شده خود حرکت نمایند، محوریت و یا ستاره راهنمای این بازتعریف نیز به نظر می رسد که بایستی اجماع معتدلین برای استفاده بهینه از شرایط پس از برجام و فرصت های ایجاد شده در سیاست خارجی ایران تحت تاثیر برجام باشد.
به عبارت واضح آنچه در مسیر آینده می بایست نقش محوری ایفا کند جایگزین شدن دسته بندی مخالف –موافق در موضوع برجام به جای دوقطبی اصولگرا -اصلاح طلب است. تقسیم بندی که در آن شاهد حضور اصلاح طلبان، معتدلین طرفدار دولت و مهمتر از آن اصولگرایان معتدل خواهیم بود.
به واقع یکی از مهمترین دستاوردهای دولت روحانی پیرو توافق هسته ای، صف بندی طیفی از نیروهای سیاسی حول مرکزیتی تحت عنوان حمایت از برجام می باشد و به همین دلیل به نظر می رسد که نگاه به ترکیب راه یافته به مجلس دهم و بالطبع ریاست و هیات رییسه آن نیز بایستی از این زاویه صورت پذیرد و هر تصمیمی که در این رابطه گرفته شود بایستی به نحوی باشد که منجر به تضعیف فضای شکل گرفته قبل از انتخابات مجلس دهم و ایجاد چالش بین اصلاح طلبان و اصولگرایان معتدل نشود.
چه بخواهیم و چه نخواهیم این واقعیتی سیاسی می باشد که نادیده گرفتن آن در معادلات سیاسی آینده نه تنها امری غیرمطلوب که حتی غیر ممکن نیز می باشد.
علاوه بر این نگاه واقع گرایانه ،اگر بخواهیم از زاویه فایده انگارانه هم به موضوع نگاه کنیم باید گفت که اتخاذ رویکرد متاثر از فضای پسابرجام در رابطه با مجلس دهم قطع یقین واجد منافعی عام خواهد بود که می توان این منافع و فواید را در سه بخش زیر مورد بررسی قرار داد:
1-کمرنگ شدن فضای دوقطبی در فضای سیاست داخلی
2-به مشارکت گرفته شدن اصولگرایان در مسولیت داشتن نسبت به تصمیمات آتی مجلس و کاهش حساسیت ها نسبت به این تصمیمات
3-تقویت همگرایی آغاز شده میان اصولگرایان معتدل ، اصلاح طلبان و حامیان دولت
باید پذیرفت که در شرایط ایجاد شده پس از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و مجلس دهم، همراهی میان اصولگرایان و اصلاح طلبان می تواند به کاهش چالش در فضای سیاسی ایران و کم رنگ شدن فضای دوقطبی منجر شود.
از سوی دیگر نیز همراهی اصلاح طلبان با اصولگرایان معتدل و حامی منافع ملی می تواند به مشارکت و مسولیت پذیری اصولگرایان در مورد تصمیمات آتی مجلس و بالطبع همراهی بدنه اجتماعی حامی آنان و نهایتا مشروعیت بخشی بیشتر به این تصمیمات بیانجامد.
نکته آخر اینکه تردیدی نمی توان داشت که مجلسی با ریاست لاریجانی و یا حضور برخی چهره های اصولگرا (که میتوان در موضوع برجام ارزیابی مثبتی از آنها داشت)، در ترکیب هیات رییسه آن، قادر خواهد بود در کاهش حساسیت های مخالفین برجام در آینده، نسبت به طرح های مصوب مجلس و نهایتا تامین منافع ملی نقش مهمی ایفا نماید.
موضوع مهم در این میان حمایت بخشی از اصلاح طلبان از به کرسی نشاندن شخصیتی اصولگرا به جای یک اصلاح طلب و بطور مشخص منتخب اول انتخابات تهران می باشد.
واقعیت این است اگر بخواهیم مساله ریاست مجلس دهم را از زاویه نتایج آرا و انتخابات تحلیل نماییم شاید به گزینه ای غیر از اقای عارف برای ریاست مجلس نرسیم.
اما به نظر می رسد تحلیل موضوع از دریچه تغییراتی که در فردای پس از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم در فضای جناح بندی های سیاسی بوجود آمده و صف آرایی گروه های سیاسی حول موافقت یا مخالفت با برجام، می تواند جنبه های دیگری از این مساله را پیش روی ما بگشاید.
آنچه غیر قابل کتمان است این است که توافق هسته ای و پیش تر از آن انتخاب شدن روحانی به ریاست جمهوری یازدهم در خود این پتانسیل را داشت که حول محور برجام و انعکاسات بعدی آن در سیاست داخلی و روابط خارجی ایران، کسانی را کنار هم قرار دهد که در تقسیم بندی های سیاسی تا قبل از سال 92،عملا در دو قطب مقابل هم تعریف می شدند و این همان موضوعی است که نحوه مواجهه ما با انتخاب رییس مجلس آینده نمیتواند بدون لحاظ کردن آن صورت پذیرد.
به همین دلیل نویسنده بر این باور است که اصلاح طلبان و اصولگرایان میانه رو در پی تغییرات رخ داده در فضای سیاست داخلی، می بایستی به سمت بازتعریف فعالیت سیاسی و تجدید نظر در روش ها و استراتژی های اتخاذ شده خود حرکت نمایند، محوریت و یا ستاره راهنمای این بازتعریف نیز به نظر می رسد که بایستی اجماع معتدلین برای استفاده بهینه از شرایط پس از برجام و فرصت های ایجاد شده در سیاست خارجی ایران تحت تاثیر برجام باشد.
به عبارت واضح آنچه در مسیر آینده می بایست نقش محوری ایفا کند جایگزین شدن دسته بندی مخالف –موافق در موضوع برجام به جای دوقطبی اصولگرا -اصلاح طلب است. تقسیم بندی که در آن شاهد حضور اصلاح طلبان، معتدلین طرفدار دولت و مهمتر از آن اصولگرایان معتدل خواهیم بود.
به واقع یکی از مهمترین دستاوردهای دولت روحانی پیرو توافق هسته ای، صف بندی طیفی از نیروهای سیاسی حول مرکزیتی تحت عنوان حمایت از برجام می باشد و به همین دلیل به نظر می رسد که نگاه به ترکیب راه یافته به مجلس دهم و بالطبع ریاست و هیات رییسه آن نیز بایستی از این زاویه صورت پذیرد و هر تصمیمی که در این رابطه گرفته شود بایستی به نحوی باشد که منجر به تضعیف فضای شکل گرفته قبل از انتخابات مجلس دهم و ایجاد چالش بین اصلاح طلبان و اصولگرایان معتدل نشود.
چه بخواهیم و چه نخواهیم این واقعیتی سیاسی می باشد که نادیده گرفتن آن در معادلات سیاسی آینده نه تنها امری غیرمطلوب که حتی غیر ممکن نیز می باشد.
علاوه بر این نگاه واقع گرایانه ،اگر بخواهیم از زاویه فایده انگارانه هم به موضوع نگاه کنیم باید گفت که اتخاذ رویکرد متاثر از فضای پسابرجام در رابطه با مجلس دهم قطع یقین واجد منافعی عام خواهد بود که می توان این منافع و فواید را در سه بخش زیر مورد بررسی قرار داد:
1-کمرنگ شدن فضای دوقطبی در فضای سیاست داخلی
2-به مشارکت گرفته شدن اصولگرایان در مسولیت داشتن نسبت به تصمیمات آتی مجلس و کاهش حساسیت ها نسبت به این تصمیمات
3-تقویت همگرایی آغاز شده میان اصولگرایان معتدل ، اصلاح طلبان و حامیان دولت
باید پذیرفت که در شرایط ایجاد شده پس از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و مجلس دهم، همراهی میان اصولگرایان و اصلاح طلبان می تواند به کاهش چالش در فضای سیاسی ایران و کم رنگ شدن فضای دوقطبی منجر شود.
از سوی دیگر نیز همراهی اصلاح طلبان با اصولگرایان معتدل و حامی منافع ملی می تواند به مشارکت و مسولیت پذیری اصولگرایان در مورد تصمیمات آتی مجلس و بالطبع همراهی بدنه اجتماعی حامی آنان و نهایتا مشروعیت بخشی بیشتر به این تصمیمات بیانجامد.
نکته آخر اینکه تردیدی نمی توان داشت که مجلسی با ریاست لاریجانی و یا حضور برخی چهره های اصولگرا (که میتوان در موضوع برجام ارزیابی مثبتی از آنها داشت)، در ترکیب هیات رییسه آن، قادر خواهد بود در کاهش حساسیت های مخالفین برجام در آینده، نسبت به طرح های مصوب مجلس و نهایتا تامین منافع ملی نقش مهمی ایفا نماید.