يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "پيكاسو هم نمي تواند! "

اوین نامه ی کیهان 3 شنبه 11 خردادماه سال 1395
يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "پيكاسو هم نمي تواند! "
   سربازجوشریعت نداری برای اینکه نمایندگان مدعی اصلاح طلب در مجلس ارتحاع دهم به ویژه محمدرضا عارف را تمسخر وتحقیر کرده باشد . بنابراین ابتدای یادداشت روز خودرا رابه عنوان سناریوی طراحی شده آنچنان شروع کرده تا پیش مقدمه هدف تحقیر کردن مدعیان اصلاح طلب و مطبوعات وابسته به اینان و عارف شود .چون وی  رقابت محورریاست مجلس  ارتجاع دهم با پاسدار علی لاری جانی دهم کرد. این رقابت را به امضاهای پیچیده بدون اعتبار یا موجودی حساب پس انداز بانکی کردهاست . همچنین شبیه نقاشی های درهم برهم دانش آموزان مدارس کرده است که برخی تصور می کنند نقاشی پیکاسو می باشد . البته سربازجو شریعتنداری متوجه نشده آنچه  در عرصه سیاست علیه ی رقبا گفته که تناقض دارد بیش ازهمه شامل رهبرولی فقیه علی خامنه ای می شود .چون یک مورد سخنرانی یا موضع گیری وی دیده نمی شود که دوپهلو  وهمراه با تناقض گویی نباشد. بهرحال سربازجو شریعتی خطاب به رقبا چنین تحلیل داده است:
 در عرصه سياسي نيز بارها ديده شده، کساني که نتيجه يک رخداد را با آنچه پيشاپيش ادعا مي کردند و يا انتظار داشتند، متفاوت مي بينند به دو علت و با دو انگيزه در ارزيابي نتيجه، دست به پيچيده نمايي مي زنند.
    
اول آن که روي درک پائين و دم دستي خود سرپوش بگذارند و ناتواني خويش از فهم مسائل ساده و قابل فهم را پنهان کنند، چرا که پي بردن هواداران به درک سطحي حزب و گروه ياد شده مانع از اعتماد بعدي آنان بوده و پديده «ريزش هوادار» را به دنبال خواهد داشت. پديده اي که براي يک حزب سياسي شيفته قدرت - و نه خدمت - نقش کابوس را دارد.
    
دوم؛ فضاسازي کاذب براي فرار از نتيجه اي که با منافع حزبي و گروهي خود ناسازگار تلقي مي کنند، در اين حالت با توسل به دروغ و شايعه و - مخصوصا - تهمت و افتراء، اصل نتيجه را زير سوال مي برند و به اين توهم دامن مي زنند که اگر چنين و چنان نشده بود، نتيجه همان بود که ما پيش بيني مي کرديم ولي خيانت فلان عضو خودي! و يا تهديد جريان مقابل و... نتيجه را تغيير داده است! و...

۱- مي گويند بسياري از کساني که امضاهاي پيچيده دارند، در حساب هاي بانکي خود پول چنداني ندارند و پيچيدگي امضاي آنها ناشي از وقت کافي براي نقاشي است. امضاي دانش آموزان دبستاني را ملاحظه بفرمائيد، هر کدام از اين امضاها به اندازه يک تابلوي نقاشي «پيکاسو» داراي خط و خطوط کج و کوله و درهم تنيده است به طوري که حتي خود پيکاسو هم نمي تواند مشابه آن را تکرار کند. از دانش آموز دبستاني انتظار نمي رود امضاي درست و درماني داشته باشد، چرا که، نه حساب بانکي دارد که نگران جعل امضايش باشد و نه وزير و مديرکل و... است که نابکاران با جعل امضاي او دست به رانت خواري و کلاهبرداري بزنند!
    
در عرصه سياسي نيز بارها ديده شده، کساني که نتيجه يک رخداد را با آنچه پيشاپيش ادعا مي کردند و يا انتظار داشتند، متفاوت مي بينند به دو علت و با دو انگيزه در ارزيابي نتيجه، دست به پيچيده نمايي مي زنند.
    
اول آن که روي درک پائين و دم دستي خود سرپوش بگذارند و ناتواني خويش از فهم مسائل ساده و قابل فهم را پنهان کنند، چرا که پي بردن هواداران به درک سطحي حزب و گروه ياد شده مانع از اعتماد بعدي آنان بوده و پديده «ريزش هوادار» را به دنبال خواهد داشت. پديده اي که براي يک حزب سياسي شيفته قدرت - و نه خدمت - نقش کابوس را دارد.
    
دوم؛ فضاسازي کاذب براي فرار از نتيجه اي که با منافع حزبي و گروهي خود ناسازگار تلقي مي کنند، در اين حالت با توسل به دروغ و شايعه و - مخصوصا - تهمت و افتراء، اصل نتيجه را زير سوال مي برند و به اين توهم دامن مي زنند که اگر چنين و چنان نشده بود، نتيجه همان بود که ما پيش بيني مي کرديم ولي خيانت فلان عضو خودي! و يا تهديد جريان مقابل و... نتيجه را تغيير داده است! و...
    2-
چرا نمايندگان مردم، علي رغم انتظار اعلام شده مدعيان اصلاحات و پيش بيني پرهياهو و آميخته به ذوق زدگي اين طيف، آقاي لاريجاني را به رياست موقت مجلس شوراي اسلامي - که نماد رياست دائم است - انتخاب کردند؟ پاسخ اين سوال برخلاف تحليل هاي پيچيده ! و ارزيابي هاي پرشاخ و برگ مدعيان اصلاحات، بسيار ساده و خالي از ترديد است. تنها به اين علت که تعداد نمايندگان اصولگراي مجلس دهم بيشتر از نمايندگان مدعي اصلاحات است. فقط همين! 
    گفته اند؛ برخي از نمايندگان مجلس دهم، اصلاح طلب به نظر مي رسيدند ولي به جاي آقاي عارف که نامزد اعلام شده اصلاح طلبان براي رياست مجلس بود، به آقاي لاريجاني راي داده اند! اين ادعا، اهانت به نمايندگان مردم و متهم کردن آنها به دورويي است، و حال آن که در ارزيابي بدون پيچيده نمايي ماجرا مي توان به سادگي نتيجه گرفت که مدعيان اصلاحات قدرت تشخيص گرايش سياسي اين عده از نمايندگان را نداشته اند و يا به بيان ديگر - که با ماهيت برخي از مدعيان اصلاحات همخواني بيشتري دارد- بايد گفت؛ درباره گرايش سياسي آنها به مردم دروغ گفته بوديد. اين توضيح به واقعيت نزديکتر و بدون پيچيده نمايي قابل فهم تر است، نيست؟! 
    
حالابه چند نمونه ديگر از امضاهاي پيچيده جماعت مدعي اصلاحات که در روزنامه هاي زنجيره اي آمده است توجه کنيد! 
    3-
يکي از روزنامه هاي زنجيره اي با عصبانيت از اينکه تحليل ها و ارزيابي هاي قبلي اين روزنامه، غلط از آب درآمده، مي نويسد؛ «بالاخره تطميع و مصلحت انديشي بيجا مثمرثمر واقع شد و (نمايندگان) پيام راي مردم به تغيير را نشنيده گرفتند. احتمالاحجم فشارها و وعده ها آن قدر کافي و وافي بوده است که نمايندگان مردم جامه ساير مناصب هيئت رئيسه را نيز براي اندک اصولگرايان مجلس دهم دوختند و به آنها تقديم کردند»! اصرار خنده دار اين روزنامه براي نسبت دادن ناکامي مدعيان اصلاحات به «عدم درک نمايندگان از پيام تغيير»! و «تطميع! و فشار بر آنان»! در حالي است که توضيح بسيار روشن و غيرپيچيده اي براي اين رويکرد وجود دارد و آن، اين که؛
    
الف؛ اکثريت نمايندگان مجلس دهم اصولگرا هستند و رياست آقاي لاريجاني بر مجلس را با منافع نظام و ضرورت خدمت رساني به مردم همخوان تر و همراه تر از رياست آقاي عارف تشخيص داده اند. آيا اين برداشت روشن و منطقي از ماجرا، واقع بينانه تر از آنهمه آسمان و ريسمان کردن هاي دم دستي و پيچيده نمايي هاي خنده دار نيست؟ به يقين هست.
    ب؛ نوشته است، «نمايندگان پيام راي مردم به تغيير را نشنيده گرفته اند»! و توضيح نداده است که «کدام پيام را»؟! پيام شق القمر دولت در شکوفايي اقتصادي را؟ پيام فتح الفتوح و آفتاب تابان برجام را؟ پيام بازگرداندن دارايي هاي بلوکه شده را؟ پيام غارت 2 ميليارد دلار دارايي بي زبان ملت از سوي آمريکا را؟ پيام اشتغال آفريني و رفع بيکاري را؟ پيام مقابله با رکود را؟ و...؟! اين موارد و نمونه هاي فراوان ديگري از اين دست که به قول خودتان و به گواه شواهد محسوس و ملموس نه فقط تحقق نيافته، بلکه به عکس خود نيز تبديل شده است! بنابراين به وضوح و بدون کمترين پيچيده نمايي مي توان نتيجه گرفت که اکثريت نمايندگان مجلس دهم با درک واقع بينانه از ناتواني -همراه با دروغ پراکني- مدعيان اصلاحات در تحقق مطالبات بر زمين مانده مردم، حاضر به پذيرش رياست نامزد اصلاح طلبان براي مجلس دهم نشده اند! آيا غير از اين است؟ خودتان قضاوت کنيد! آيا هيچيک از وعده هاي داده شده و مطالبات مطرح شده که به برخي از آنها اشاره شد، تحقق يافته است؟ پاسخ بدون کمترين ترديدي، منفي است. بنابراين چرا لقمه را دور سر خود مي چرخانيد و تازه بعد از اينهمه چرخاندن هم به پيشاني مي چسبانيد؟! منطقي تر و قابل قبول تر آن است که بگوئيد؛ نمايندگان، پيام مدعيان اصلاحات را دريافت کرده و بعد از ناهمخوان ديدن آن با منافع مردم، از آن روي گردانده اند.
    4-
يکي ديگر از روزنامه هاي زنجيره اي مي نويسد «بسياري از فعالان اصلاح طلب، از ابتداء قائل به دو قطبي عارف و لاريجاني نبودند و حالاهم با پيروزي لاريجاني معتقدند نبايد از آنچه رخ داده نگران بود» اين تحليل شايد براي دلداري دادن به مدعيان اصلاحات اندک اثري داشته باشد ولي هواداران جبهه اصلاحات فراموش نکرده اند که سردمداران اين جبهه تا آخرين روز باقيمانده به انتخاب رياست مجلس دهم، با چه هياهو و سر و صدايي از ضرورت پيروزي نامزد اصلاحات ياد مي کردند و ادامه - به قول خودشان- گفتمان اصلاحات! را در گرو رياست آقاي عارف بر مجلس دهم مي دانستند!
    5-
تقريبا همه روزنامه هاي زنجيره اي در نوشته هاي ديروز خود، از برخي نمايندگان که تصور مي کردند وابسته به جبهه مدعيان اصلاحات هستند ولي به عارف راي نداده اند، به شدت گلايه کرده و در مواردي نيز آنان را آماج تهمت و افتراء قرار داده و - مخصوصا با کنايه به برخي از نمايندگان تهران- پرسيده اند؛ چرا مرزهاي ميان اصلاح طلبي و اصولگرايي را ناديده گرفته اند؟! دراين باره فقط به تحليل يکي از سايت هاي ضدانقلاب که از خارج کشور بارگذاري مي شود بسنده مي کنيم. سايت زيتون با ابراز عصبانيت به پيچيده نمايي موضوعات ساده و همه فهم از سوي سردمداران جبهه اصلاحات اشاره کرده و مي نويسد؛ «مادام که اصلاح طلبي چنان بي رنگ و بي خاصيت شده باشد که تمايز دوست و دشمن در آن دشوار باشد و 50 نفر به غلط بتوانند در فهرست 150 نفره آن قرار گيرند، چه ضرورتي دارد که دچار وهم سياسي بشويم و خود را به غلط، اکثريت مجلس بدانيم؟! واقعيت آن است که اکثريت نيستيم و نمي توانيم اين واقعيت را ناديده بگيريم». نويسنده: حسين شريعتمداري