يادداشت روز اوین نامه ی کیهان "فلوجه، رقه، عمليات هاي توافقي! "

اوین نامه ی کیهان 8 خرداد ماه سال 1395
يادداشت روز  اوین نامه ی کیهان "فلوجه، رقه، عمليات هاي توافقي! "
یادداشت روز نویس همکار وهم قلم سربازجو شریعت نداری که باید عرب زبان باشد چون تحلیل هایش اغلب پیرامون کشورهای عربی خاورمیانه وکشورهای همسایه است که ازموضع ضد آمریکایی وکشورهای هم پیمان آمریکا همچون عربستان وترکیه است .
ازسوی دیگر همچون همکاران قلمزنش دراوین نامه ی کیهان و سخنرانی های خامنه ای نمی گوید که این چگونه موضع پوشالی ضدآمریکایی است که درمدت 37 سال گذشته  اتخاذ سیاست مماشت آمریکا دربست به نفع ر ژیم وارونه ی ولایت فقیه  تمام شده است .ازجمله اشغال نظامی افغانستان، اشغال نظامی عراق وبمباران هوایی قرارگاه های نظامی مجاهدین مخالف سازمان یافته رژیم وارونه ی ولایت وخلع سلاح کردن شان، بهخصوص اینکه  آمریکا هیچگونه واکنش عملی نظامی مقابل اقدامات نظامی وتروریستی مداخله گرانه پاسداران درعراق وسوریه ویمن .... نشان نداده است .درحالیکه یاددشت روزنویس همکار سربازجو شریعت نداری درپایان یادداشت خود چنین ادعا کرده است:
 فراتر از بحث حزب دمکرات آمريکا و انتخابات پيش روي آن، آمريکا در عراق و سوريه به يک سناريو مي انديشد؛ «حضور نظامي عملياتي» در سوريه و عراق به گونه اي که از يک بازيگر دور از صحنه به يک بازيگر در صحنه تبديل شود. پيش از اين، آمريکايي ها با دولت افغانستان توافق کردند که 16000 نيروي نظامي خود را در حالت آماده در پايگاه هايي از جمله «بگرام» نگه دارند. همين سناريو الان در عراق و سوريه در حال دنبال گيري است. آمريکا اگر بتواند در دو منطقه غربي عراق و شرقي سوريه که اکثريت مطلق جمعيتي اين دو بخش از اهل سنت هستند، يک پادگان نظامي عملياتي بزند، مي تواند با زنجيره کردن اين پايگاه ها از ترکيه تا هند، سيستم امنيتي مستحکمي را براي خود به وجود آورد و متقابلاوضع امنيتي کشورهاي ديگر که در اينجا به طور خاص بايد به ايران و روسيه اشاره کرد را تضعيف کند، از بازيگري رو به ضعف به بازيگري داراي موقعيت هاي حساس تبديل مي شود اما آيا اين همه حرف است؟ نه واقعيت اين است که ديگران سکوت نمي کنند تا چنين اتفاقي روي دهد. دست بسته تصور کردن ديگران اشتباه استراتژيک آمريکا در اين پروژه مي باشد.

روز دوشنبه گذشته با دستور حيدر العبادي نخست وزير عراق دستور آزادسازي فلوجه صادر شد و در پي آن از 3 نقطه شرقي، جنوبي و شمالي اين شهر يگان هاي نظامي و شبه نظامي مردمي به سمت فلوجه به حرکت درآمدند. همزمان با آن خبرهايي منتشر شد که نشان مي داد در بحث آزادسازي فلوجه توافقي هم در دو طرف جبهه پديد آمده است! سفير عربستان در ديدار با وزير دفاع عراق از طرف فرماندهي داعش قول داد، که فلوجه را تحت شرايطي ترک گويد متقابلامقامات نظامي دولت العبادي پذيرفته اند که عمليات آزادسازي فلوجه را با رعايت شرايط خاصي که داعش تعيين کرده است، دنبال نمايند.
    همزمان با اين بحث، گفته مي شود، عمليات در شمال استان رقه در هماهنگي بين آمريکا و کردها و در واقع با محوريت فرماندهي آمريکايي و عملياتي کردها به نام آزادسازي اين شهر جريان پيدا کرده و اين در حالي است که کردهاي سوريه آنقدر توانايي ندارند که بدون يک طرح حساب شده نظير آنچه در عراق به آن اشاره شد، در رقه وارد عمليات عليه داعش بشوند. در خصوص اين دو عمليات و مسايل مرتبط با آن، نکات زير حائز اهميت مي باشند:

    1- در عراق در پرونده، مقابله با داعش، دو نوع اقدام، تجربه شده است، اقدام از نوع آنچه جبهه مقاومت با محوريت «حشد شعبي» در آزادسازي استان هاي بابل، صلاح الدين، کرکوک و ديالي انجام داد و اقدام از نوع آنچه با محوريت نيروي هوايي آمريکا در آزادسازي رمادي مرکز استان الانبار انجام شد. عمليات نوع اول عملياتي بود که بر مبناي شناسايي دقيق محل استقرار داعش انجام مي شد و همان نقطه زير آتش قرار مي گرفت و سپس به آن نقطه هجوم مي شد و پاکسازي صورت مي گرفت، در اين نوع از عمليات سطح تخريب منازل و... و نيز سطح آسيب انساني مردم و نيروهاي عمل کننده، حداقل بود. با اين نوع عمليات دستکم چهار استان عراق به طور کامل پاکسازي شد و مردم توانستند به خانه هاي خود بازگردند.

    عمليات نوع دوم که در رمادي به اجرا درآمد، عمليات بمباران بسيار سنگين و تبديل کردن شهر به تل خاک است به گونه اي که هيچ جنبنده اي در منطقه عملياتي زنده باقي نمي ماند. در اين نوع از عمليات تلفات نيروي عمل کننده به صفر نزديک مي شود و خسارات و تلفات مردمي به 100 درصد مي رسد. از اين رو آمريکايي ها بعد از عمليات رمادي نتوانستند روي «شهري آزاد شده» مانور کنند چرا که آبادي باقي نمانده بود.
    2- در نتيجه عمليات از نوع اول و از نوع دوم، داعشي ها متوجه شدند که قادر به حفظ مناطق تحت اشغالشان در جاهايي که مورد حمله قرار مي گيرند، نخواهند بود. از اين رو در ماه هاي گذشته از يک سو از توان مقاومت داعش تا حد زيادي کاسته شده و از سوي ديگر اختلاف در سطوح فرماندهي افزايش يافته است. اين در حالي است که از زماني که داعش در محدوده شمال غربي عراق و شمال شرقي سوريه متوقف شد و به يک مرحله ثبات رسيد با توجه به فاصله اين دو محدوده از پايتخت هاي عراق و سوريه، اولويت برخورد فوري با داعش براي دولت هاي بغداد و دمشق کنار رفت چرا که در واقع در تعبير نظامي، موضوع از «بحران» به «مشکل» تقليل يافته بود. در اين ميان اما، داعش بنا به دلايلي به اولويت آمريکا تبديل شد! اما چگونه؟

    3- حزب دمکرات آمريکا تا انتخابات آبان ماه آتي رياست جمهوري فرصت دارد تا از «پيروزي بر داعش» به عنوان يک برگ برنده استفاده کند. در بحث مبارزه با تروريزم اين سوال وجود دارد که خب به فرض آن که پيدايي تروريزم هيچ ربطي به طراحي سيستم اطلاعاتي آمريکا ندارد و به فرض که بقاء اين گروه تکفيري هم ارتباطي با پشتيباني هاي لجستيک آمريکا ندارد، بالاخره شعار مبارزه با تروريزم که يک شعار آمريکايي است، دولت اوباما براي کاهش قدرت تروريزم در عراق و سوريه چه کار کرده است؟ در بحث تروريزم در سوريه و عراق ما با دو جريان بالنسبه قدرتمند و بالنسبه ضعيف تر مواجه هستيم. جريان قدرتمندتر، «جبهه النصره» است که در حال حاضر بخش هايي از 4 استان حلب، درعا، سويدا و قنيطره و کامل استان ادلب را در اختيار دارد و البته عليرغم تلاش زياد، نتوانسته اين بخش ها را به يکديگر متصل و مرتبط گردانيده و از آن يک منطقه انحصاري پديد آورد. اين جريان که البته فقط مربوط به سوريه است از نظر حجم و کيفيت و سطح بومي بسيار برتر از داعش ظاهر شده است. جبهه النصره دهها گروه فعال را در مناطق مختلف و با نام هايي متفاوت- احرارالشام، فتح الاسلام، جيش الفتح، جيش الاسلام، فيلق دمشق و...- پديدآورده و از نظر نوع معاشرت با مردم، به گونه اي رفتار کرده که از پشتيباني نسبي مردمي در اين مناطق برخوردار است بنابراين مقابله با چنين گروهي براي آمريکا کارآساني نيست.
    از آن سو يک داعشي وجود دارد که تکثير نشده همه داعش همين است که در سازمان رسمي آن به چشم مي خورد، اکثريت نيروهايش غيربومي اند و در ميان آنان اتباع اروپايي بيش از اتباع آسيايي است البته حدود يک سوم از نيروهاي آن بومي هستند که در کادرهاي فرماندهي قرار نمي گيرند. داعش در عين حال برخلاف جبهه ًْالنصره دو نقطه ضعف بزرگ هم دارد؛ وجود صدها عنصر بعثي عراقي در راس داعش اين سازمان را به سازماني لائيک نامبردار کرده است و سيطره رژيم سعودي و ترکيه بر آن. با اين وصف راهکار اوباما براي اثبات نتيجه بخش بودن سياست موسوم به «مهار تروريزم» کاملامشخص است. آمريکا نبايد به جبهه ًْالنصره و ده ها شاخه آن کاري داشته باشد چرا که به جايي نمي رسد پس بايد روي داعش و لولاهاي آن يعني بعثي ها، دلارهاي سعودي و اطلاعات ترکيه متمرکز شود و از طريق «باطن توافق» و «ظاهر عمليات نظامي» نشان دهد که شاخ تروريزم را در سوريه و عراق شکسته است! عمليات اين روزهاي رقه از اين منظر قابل تحليل و ارزيابي است.

    4- براساس آنچه گفته شد حدود دو هفته پيش سفير عربستان در ديدار با وزير دفاع عراق قول داد که اگر نيروهاي ارتشي و شعبي عراق بپذيرند که به نيروهاي داعش آسيب نرسد، از طرف داعش قول مي دهد که در برابر عمليات ارتش چندان مقاومت نکند. در اين مذاکرات دو طرف توافق کردند که حجم آتش عمليات نيروهاي نظامي و شبه نظامي عراق از سه کيلومتر فراتر نرود تا داعش بتواند به مرور مناطق را براي تحويل آماده نمايد.

    بر اين اساس از روز دوشنبه که عمليات نظامي از سه محور غرب، جنوب و شمال به سمت فلوجه آغاز و دست کم 30 روستا آزاد شده است اثر چنداني از مقاومت جدي داعشي ها به چشم نمي خورد و دقيقا از همين رو حيدرالعبادي اعلام کرده است که نيروهاي دولتي طي دو روز آينده بر فلوجه مسلط خواهند شد. اين در حالي است که شهر فلوجه که از مرکز استان يعني رمادي بزرگتر است، طي 13 سال گذشته اصلي ترين نقطه تجهيز تروريزم بود و ارتش آمريکا علي رغم آنکه در همين نقطه چند هزار نفر تلفات داد، به جايي نرسيد و ارتش عراق نيز طي بيش از ده عمليات شکست خورد. حال چطور به حرکت درآمده و با اطمينان از يکسره شدن کار داعش در فلوجه سخن مي گويد!

    در سوريه نيز موضوع با همين کيفيت و البته با مختصاتي ديگر به اجرا درآمده است کردهاي سوريه به رهبري صالح مسلم که جريان ضعيفي هستند و نتوانستند در آزادسازي عين العرب يا همان «کوباني» نقشي به عهده بگيرند، حالانقش بسيار بزرگتري را به عهده گرفته اند!

    آزادسازي شهري نسبتا بزرگ و حمله به قلب داعش! کاملاواضح است که در اين عمليات اگر پيشروي صورت بگيرد اين پيشروي واقعي و برخاسته از عمليات واقعي نظامي نيست عملياتي که بخشي از يک توافق سياسي پشت پرده بين داعش و آمريکا حکايت مي کند و در واقع کردهاي عضو pyd در شرايطي حاضر به عمليات عليه مرکزيت داعش شده اند که پيش از آن تضمين گرفته اند که جنگ واقعي روي ندهد!

    5- فراتر از بحث حزب دمکرات آمريکا و انتخابات پيش روي آن، آمريکا در عراق و سوريه به يک سناريو مي انديشد؛ «حضور نظامي عملياتي» در سوريه و عراق به گونه اي که از يک بازيگر دور از صحنه به يک بازيگر در صحنه تبديل شود. پيش از اين، آمريکايي ها با دولت افغانستان توافق کردند که 16000 نيروي نظامي خود را در حالت آماده در پايگاه هايي از جمله «بگرام» نگه دارند. همين سناريو الان در عراق و سوريه در حال دنبال گيري است. آمريکا اگر بتواند در دو منطقه غربي عراق و شرقي سوريه که اکثريت مطلق جمعيتي اين دو بخش از اهل سنت هستند، يک پادگان نظامي عملياتي بزند، مي تواند با زنجيره کردن اين پايگاه ها از ترکيه تا هند، سيستم امنيتي مستحکمي را براي خود به وجود آورد و متقابلاوضع امنيتي کشورهاي ديگر که در اينجا به طور خاص بايد به ايران و روسيه اشاره کرد را تضعيف کند، از بازيگري رو به ضعف به بازيگري داراي موقعيت هاي حساس تبديل مي شود اما آيا اين همه حرف است؟ نه واقعيت اين است که ديگران سکوت نمي کنند تا چنين اتفاقي روي دهد. دست بسته تصور کردن ديگران اشتباه استراتژيک آمريکا در اين پروژه مي باشد.
نويسنده: سعدالله زارعي