روزی نامه ی حکومتی جمهوری
اسلامی 4 شنبه 5 خرداد ماه سال 1395
سرمقاله : روزی نامه ی حکومتی "آل
سعود در باتلاق یمن"
گویا پاسداران و حزب الشیطان لبنان
به سوریه برای کنار ساحل وخوشگذرانی رفته
اند وچندین سال نیست که جسد تحویل می گیرند .یااینکه در عراق و یمن هم به مهمانی جشن پارتی رقص شبانه دعوت ب شده اند
وهیچگونه خطری تهدیدشان نمی کندو تلفات نمی دهند .مهمتر اینکه رژیم وارونه ی ولایت فقیه متحمل کمک های مالی
سنگین وتسلیحاتی نمی شود .خلاصه پاسداران 3
کشور عراق وسوریه و یمن برای شان باتلاق نشده و توی گیر نیفتاده وهرروز بیشتر توی
این باتلاق فرو نمی روند. چون رژیم وارونه
ی ولایت فقیه در بین کشورهای عربی به انزوا کشیده شده است .چون حزب الشیطان لبنان ازسوی اتحادیه کشورهای عربی تروریست نامیده شده است .درحالی که
سرمقاله نویس با پاک کردن صورت مسأله مدعی شده است که عربستان در یمن درباتلاق گیر
افتاده است .
چون ادعا کرده
مذاکرات صلح یمن در کویت بیهیچ نتیجه مثبتی، به فرصتی برای اتلاف وقت مبدل
شده و گروه انصارالله همسو با پاسداران
اعلام کرده هیئت ریاض در مذاکرات جدی نیست و راهکار مشخصی ندارد. از طرف دیگر
افزوده منابع سازمان ملل در همین زمینه میگویند مذاکرات بسیار پیچیده و احتمالاً
طولانی خواهد بود.
درحالی که مذاکرات صلح یمن در کویت بیهیچ نتیجه مثبتی، به فرصتی برای
اتلاف وقت مبدل شده، گروه انصارالله اعلام کرده هیئت ریاض در مذاکرات جدی نیست و
راهکار مشخصی ندارد. منابع سازمان ملل در همین زمینه میگویند مذاکرات بسیار
پیچیده و احتمالاً طولانی خواهد بود. اما یک فعال سیاسی سعودی با افشاگری در این
مقوله خاطرنشان ساخته است، ریاض با استمداد از انصارالله خواستار فیصله دادن به
بحران یمن و نجات آل سعود از این باتلاق عظیم است. البته این خبرها و انعکاس
تحولات حول محور مذاکرات، هنوز نشانههای شاخصی در صحنه عملیات میدانی نداشته است.
جنگنده بمبافکنهای سعودی به حملات کور علیه مراکز مسکونی، بیمارستانها و مراکز تجمع مردم مظلوم یمن در کوچه و بازار ادامه میدهند و در عین حال مدعی رعایت آتش بس نیز هستند. امروزه حتی حامیان آل سعود و متحدانش در ائتلاف «طوفان قاطعیت»! هم به طیف معترضین علیه جنایات جنگی آل سعود پیوستهاند و بصورت آشکار و نهان از ریاض و متحدانش میخواهند به این رسوائی بیحد و مرز خاتمه دهند و بیش از این پرونده جنایات جنگی خود را قطور نکنند.
واقعیت اینست که آل سعود و متحدانش نه تنها به هیچ یک از اهداف خود نرسیدهاند بلکه حتی این جنایات جنگی به نتایج کاملاً معکوسی منجر شده که موقعیت آل سعود را نزد افکار عمومی جهان به ویژه در منطقه متزلزلتر از گذشته کرده است. با آنکه حضور مستشاران نظامی آمریکا و انگلیس در اطاق جنگ عربستان در یمن را آل سعود رسانهای کرد، ولی مقامات رسمی آمریکا و انگلیس از ابراز انزجار نسبت به جنایات جنگی سعودیها ابائی ندارند و تصریح میکنند که بحران یمن، راهحل نظامی ندارد. اما در عین حال، از یکطرف به تقویت بنیه نظامی آل سعود و متحدانش سرگرمند و از سوی دیگر با توسل به اطلاعات دریافتی از آواکسهای مستقر در منطقه به هدایت ماشین جنگی آل سعود در یمن ادامه میدهند.
آل سعود اصرار داشت و همچنان تلاش میکند «منصور هادی عبدربه» رئیسجمهور مخلوع و فراری را به قدرت باز گرداند، اما در میدان عمل دریافته که در انجام این خواسته بسیار ناتوان و درمانده است. در واقع منصور هادی از ابتدا هم فاقد زمینهها و ظرفیتهای لازم برای حفظ و کسب قدرت بوده و هست و اگر توانائی و اقتدار لازم را داشت، با چنین رسوائی و خفتی مجبور به استعفا و فرار به خارج از کشور نمیشد. وی بارها تحت فشار عربستان وادار به بازگشت به عدن شد اما فقط چند ساعت بیشتر دوام نیاورد و مجدداً از عدن هم گریخت و به عربستان بازگشت! جای سئوال است که چرا آل سعود به چنین قمار بزرگی دست زده و روی یک عنصر ناتوان، ضعیف و بیاراده، چنین سرمایهگذاری عظیمی کرده درحالی که از ابتدا میدانست وی قابل اعتماد و اتکا نیست ولی همچنان روی طرف بازنده، شرطبندی کرد!
این از عقل و منطق به دور است که آل سعود به بهانه حمایت از یک عنصر فراری، منزوی و به شدت خائن که حاضر است به خاطر بازگشت به قدرت، صدها هزار تن را به کشتن دهد و سرزمین یمن را به ویرانه تبدیل کند، تا این اندازه حماقت کرده و در پشت مرزهای طولانی با یمن، یک ملت را با خودش دشمن سازد. به راستی آل سعود چه توجیهی برای جنایات روزافزون در یمن دارد؟ چه سودی عاید آل سعود و متحدانش گردیده و در آینده چه نفعی ممکن است نصیب آنها شود که اینهمه جنایت، کشتار و نسل کشی را موجه جلوه دهد؟ کاملاً بعید به نظر میرسد که حتی با برقراری آتش بس و توافق برای آشتی هم عربستان از آثار و تبعات این جنایات وحشیانه در امان بماند. جای تعجب است که ملک سلمان حتی در جریان خانه تکانی اخیر در کابینه دولت، باز هم عوامل اصلی بحران فاجعه آمیز کنونی یعنی وزیر دفاع و وزیر خارجه را همچنان بر مسندشان حفظ کرده است درحالی که میداند و حتی حامیان و متحدانش هم درباره عواقب سیاستهای نابخردانه در قلمرو سیاست خارجی و جنگافروزی در یمن، بحرین، عراق، سوریه، لبنان و... به وی به صورت آشکار و نهان هشدار دادهاند و میدهند. عقل و منطق ایجاب میکرد که آل سعود از جنگ افروزی و ایجاد ناامنی و بیثباتی در کشورهای همسایه و سایر کشورهای عرب و غیرعرب منطقه دست بردارد و به فکر جبران مافات برآید. پرداختن غرامت جنگی برای جبران خسارات ناشی از حملات وحشیانه در یمن و سایر کشورهائی که امنیت وثبات و آرامش آنها دستخوش جنایات آل سعود و متحدانش گردیده، منطقیترین و کوتاهترین راه برای خروج از بن بست کنونی به نظر میرسد که اگرچه ممکن است هرگونه تصمیم گیری در این زمینه مشکل باشد ولی اجتناب ناپذیر است.
کار به جائی رسیده که حامیان آل سعود در آمریکا و اروپا هم آشکارا هشدار میدهند که شاید آخرین فرصتها برای تصمیم گیری و بازگشت از سقوط فاجعهبار آل سعود هم درحال از بین رفتن است. شاید کسانی با هر توجیه و انگیزهای همچنان به ادامه راه پرخطا و لغزش کنونی به آل سعود مشاوره بدهند ولی دست و پا زدن در باتلاق کنونی باعث غرق شدن بیشتر آل سعود در عمق باتلاقی است که پایان آن از هم اکنون قابل پیشبینی است و در نهایت زمانی خواهد رسید که آل سعود بدون یاور، با سقوطی دردناکتر از فجایع امروز مواجه خواهد شد، پدیدهای که وقوع آن چندان دور از انتظار نیست.
جنگنده بمبافکنهای سعودی به حملات کور علیه مراکز مسکونی، بیمارستانها و مراکز تجمع مردم مظلوم یمن در کوچه و بازار ادامه میدهند و در عین حال مدعی رعایت آتش بس نیز هستند. امروزه حتی حامیان آل سعود و متحدانش در ائتلاف «طوفان قاطعیت»! هم به طیف معترضین علیه جنایات جنگی آل سعود پیوستهاند و بصورت آشکار و نهان از ریاض و متحدانش میخواهند به این رسوائی بیحد و مرز خاتمه دهند و بیش از این پرونده جنایات جنگی خود را قطور نکنند.
واقعیت اینست که آل سعود و متحدانش نه تنها به هیچ یک از اهداف خود نرسیدهاند بلکه حتی این جنایات جنگی به نتایج کاملاً معکوسی منجر شده که موقعیت آل سعود را نزد افکار عمومی جهان به ویژه در منطقه متزلزلتر از گذشته کرده است. با آنکه حضور مستشاران نظامی آمریکا و انگلیس در اطاق جنگ عربستان در یمن را آل سعود رسانهای کرد، ولی مقامات رسمی آمریکا و انگلیس از ابراز انزجار نسبت به جنایات جنگی سعودیها ابائی ندارند و تصریح میکنند که بحران یمن، راهحل نظامی ندارد. اما در عین حال، از یکطرف به تقویت بنیه نظامی آل سعود و متحدانش سرگرمند و از سوی دیگر با توسل به اطلاعات دریافتی از آواکسهای مستقر در منطقه به هدایت ماشین جنگی آل سعود در یمن ادامه میدهند.
آل سعود اصرار داشت و همچنان تلاش میکند «منصور هادی عبدربه» رئیسجمهور مخلوع و فراری را به قدرت باز گرداند، اما در میدان عمل دریافته که در انجام این خواسته بسیار ناتوان و درمانده است. در واقع منصور هادی از ابتدا هم فاقد زمینهها و ظرفیتهای لازم برای حفظ و کسب قدرت بوده و هست و اگر توانائی و اقتدار لازم را داشت، با چنین رسوائی و خفتی مجبور به استعفا و فرار به خارج از کشور نمیشد. وی بارها تحت فشار عربستان وادار به بازگشت به عدن شد اما فقط چند ساعت بیشتر دوام نیاورد و مجدداً از عدن هم گریخت و به عربستان بازگشت! جای سئوال است که چرا آل سعود به چنین قمار بزرگی دست زده و روی یک عنصر ناتوان، ضعیف و بیاراده، چنین سرمایهگذاری عظیمی کرده درحالی که از ابتدا میدانست وی قابل اعتماد و اتکا نیست ولی همچنان روی طرف بازنده، شرطبندی کرد!
این از عقل و منطق به دور است که آل سعود به بهانه حمایت از یک عنصر فراری، منزوی و به شدت خائن که حاضر است به خاطر بازگشت به قدرت، صدها هزار تن را به کشتن دهد و سرزمین یمن را به ویرانه تبدیل کند، تا این اندازه حماقت کرده و در پشت مرزهای طولانی با یمن، یک ملت را با خودش دشمن سازد. به راستی آل سعود چه توجیهی برای جنایات روزافزون در یمن دارد؟ چه سودی عاید آل سعود و متحدانش گردیده و در آینده چه نفعی ممکن است نصیب آنها شود که اینهمه جنایت، کشتار و نسل کشی را موجه جلوه دهد؟ کاملاً بعید به نظر میرسد که حتی با برقراری آتش بس و توافق برای آشتی هم عربستان از آثار و تبعات این جنایات وحشیانه در امان بماند. جای تعجب است که ملک سلمان حتی در جریان خانه تکانی اخیر در کابینه دولت، باز هم عوامل اصلی بحران فاجعه آمیز کنونی یعنی وزیر دفاع و وزیر خارجه را همچنان بر مسندشان حفظ کرده است درحالی که میداند و حتی حامیان و متحدانش هم درباره عواقب سیاستهای نابخردانه در قلمرو سیاست خارجی و جنگافروزی در یمن، بحرین، عراق، سوریه، لبنان و... به وی به صورت آشکار و نهان هشدار دادهاند و میدهند. عقل و منطق ایجاب میکرد که آل سعود از جنگ افروزی و ایجاد ناامنی و بیثباتی در کشورهای همسایه و سایر کشورهای عرب و غیرعرب منطقه دست بردارد و به فکر جبران مافات برآید. پرداختن غرامت جنگی برای جبران خسارات ناشی از حملات وحشیانه در یمن و سایر کشورهائی که امنیت وثبات و آرامش آنها دستخوش جنایات آل سعود و متحدانش گردیده، منطقیترین و کوتاهترین راه برای خروج از بن بست کنونی به نظر میرسد که اگرچه ممکن است هرگونه تصمیم گیری در این زمینه مشکل باشد ولی اجتناب ناپذیر است.
کار به جائی رسیده که حامیان آل سعود در آمریکا و اروپا هم آشکارا هشدار میدهند که شاید آخرین فرصتها برای تصمیم گیری و بازگشت از سقوط فاجعهبار آل سعود هم درحال از بین رفتن است. شاید کسانی با هر توجیه و انگیزهای همچنان به ادامه راه پرخطا و لغزش کنونی به آل سعود مشاوره بدهند ولی دست و پا زدن در باتلاق کنونی باعث غرق شدن بیشتر آل سعود در عمق باتلاقی است که پایان آن از هم اکنون قابل پیشبینی است و در نهایت زمانی خواهد رسید که آل سعود بدون یاور، با سقوطی دردناکتر از فجایع امروز مواجه خواهد شد، پدیدهای که وقوع آن چندان دور از انتظار نیست.