گزیده ها قسمت دوم

گزیده ها قسمت دوم 26 آبان - 95

خبر ويژه 
نعل وارونه دولت درباره وعده ها و كارنامه اقتصادي
مقامات دولتي در حالي مي گويند نگذاشتند ايران ونزوئلاشود که بدترين کارنامه اقتصادي را به جاي گذاشتند.
    
روزنامه جوان در اين زمينه نوشت: «بهبود اقتصاد در 100 روز» يکي از وعده هايي بود که رئيس جمهور در تبليغات انتخاباتي عنوان کرد، افرادي که با علم اقتصاد نظري و از آن مهم تر با اقتصاد ايران آشنا بودند، همزمان با ارائه چنين وعده اي آن را جدي نگرفتند، زيرا ساختن يک ساختمان دست کم يک تا دو سال طول مي کشد، حال چگونه ممکن است طي 100 روز در اقتصاد تحول ايجاد شود؟!
    
قريب به 40 ماه از آغاز به کار دولت يازدهم مي گذرد و در اين 40 ماه همان هايي که وعده بهبود اقتصاد در 100 روز را به مردم ايران دادند، براي خروج اقتصاد از رکود سه نسخه پيچيدند. در اين مدت اقتصاد همچنان با رکود شديد مواجه است. در اين بين رشد 160 درصدي حجم نقدينگي آن هم در طول 38 ماهه ابتدايي دولت به واقع نگران کننده است و اصلاً مشخص نيست حجم نقدينگي که در پايان دولت دهم حدود 480 هزار ميليارد تومان بود چگونه در پايان شهريور ماه سال 95 به هزار و 122 ميليارد تومان رسيده است.
    
در شرايطي که دولت يازدهم مدعي بود دغدغه بيکاران را دارد و مي خواهد اقتصاد را از رکود خارج کند. هزينه هاي جاري اش در سال 1393 با 20 درصد رشد نسبت به سال قبل به 143 هزار ميليارد تومان رسيد و در سال 94 حدود 170 هزار ميليارد تومان هزينه مصرفي داشت که اين بودجه براي سال 95 حدود 213 هزار ميليارد تومان در نظر گرفته شده است.
    
در حقيقت در حالي که ميانگين هزينه جاري ماهانه دولت هاي نهم و دهم تنها 5 هزار ميليارد تومان بود، ميانگين هزينه جاري ماهانه 38 ماهه ابتدايي دولت يازدهم حدود 13 هزار ميليارد تومان بوده است و با نگاهي به بودجه هاي عمراني مي بينيم که در هيچ يک از سال هاي دولت يازدهم بودجه عمراني به طور کامل پرداخت نشده و حال آنکه بودجه هاي جاري و مصرفي دولت تمام و کمال پرداخت شده است.
    
بدهي دولت به بانک مرکزي در شهريور ماه سال 1392 و در ابتداي کار دولت يازدهم فقط 15 هزار و 800 ميلياردتومان بود که در پايان شهريورماه 95 به 35 هزار و 400 ميليارد تومان رسيده که نسبت به شهريور سه سال پيش و در ابتداي دولت يازدهم 137 درصد افزايش نشان مي دهد.
    
افزايش بدهي دولت به بانک مرکزي، بيانگر استقراض دولت از منابع بانک مرکزي است و يکي از شاخص هاي مهم بي انضباطي مالي و پولي محسوب مي شود.
    
مطابق گزارشي که مرکز آمار از وضعيت بيکاري در کشور در تابستان 95 منتشر کرده، تعداد بيکاران به رکورد 3 ميليون و 337 هزار نفر رسيده که در تاريخ کشور، بي سابقه است.
    
در اين بين بارها دولتمردان کاهش نرخ تورم از 40 درصد به 15 درصد را يک دستاورد بزرگ معرفي کرده اند که جا دارد دولت توضيح دهد ضعف مالي شديد خانوار، رکود اقتصادي، واردات و قاچاق کالاچقدر در کاهش تورم و افزايش نرخ بيکاري در ايران و بسته شدن در کارخانجات دست داشته است. گفتني است از ابتداي دولت يازدهم تا پايان سال 94 (2/5 سال ابتدايي دولت يازدهم) بالغ بر 50 ميليارد دلار (176 هزار ميليارد تومان) قاچاق کالاو ارز به شکل رسمي برآورد و اعلام شده است، حال جا دارد مسئولان توضيح دهند اين حجم از قاچاق چه تعداد کارخانه توليدي را ورشکست و نيروي کار را از کار بيکار کرده است. حالاهمان استادي که گفته مي شود وعده بهبود اقتصاد در 100 روز را به حسن روحاني داد و روحاني نيز آن وعده را به مردم اعلام کرد، اين روزها با گذشت قريب به 40 ماه از دولت يازدهم مي گويد اينکه نگذاشتيم ايران ونزوئلاشود خود يک دستاورد است.
   
    بر ويژه 
پرونده قضايي را سياسي نكنيد /مثل ما كه پرونده كرباسچي را سياسي كرديم!
مشاور رئيس جمهور اذعان کرد «در جلسه انتخاباتي چند ماه پيش اصلاح طلبان، نامه سازمان بازرسي به شهرداري درباره املاک نجومي بررسي شده، اما مدعي شد هيچ تصميمي درباره عمليات رسانه اي در اين زمينه اتخاذ نشد.
    
محمدعلي نجفي گفته است ماجرا هيچ ارتباطي به مسئله انتخابات شوراي شهر و انتخابات هيئت رئيسه شوراي شهر ندارد و صرفا چند تن از اعضاي محترم شوراي شهر و چند تن از دوستان ديگر در يک جلسه براي آينده انتخابات شوراي شهر در سال 96 بحث و همفکري مي کرديم.
    
وي در مصاحبه با روزنامه اعتماد گفت: اينکه گفته شده يک کپي از گزارش سازمان بازرسي را در اختيار بنده گذاشته اند، مطلب مهمي نيست. ما جلساتي با حضور چند تن از اعضاي اصلاح طلب فعلي شوراي شهر تهران و ديگر دوستان داشتيم و در آن جلسات در مورد انتخابات شوراي شهر دوره بعدي مشورت و همفکري مي کرديم. چون اين جلسات مرتبط با کار دولتي نيست، آنها را در ساختماني غيردولتي برگزار مي کرديم که خداي نکرده شائبه اي در خصوص دخالت دولت در انتخابات به وجود نيايد. 
    
در يکي از اين جلسات آقاي حکيمي پور به عنوان خبر اعلام کرد که سازمان بازرسي کل کشور گزارشي تهيه و ابلاغ کرده است که نشان مي دهد حجم وسيعي از تخلفات در ارتباط با واگذاري املاک در شهرداري تهران اتفاق افتاده است. حتي از او پرسيده شد که آيا شخص شما اين گزارش را ديده ايد و پاسخ داد که گزارش را نيز ديده است. اين مسئله به عنوان خبر مطرح شد و از آن عبور کرديم. بعد از جلسه آقاي حکيمي پور پاکتي را به من داد که نسخه اي از گزارشي که در جلسه اعلام شده بود در پاکت بود. بنده تا يکي، دو روز فرصت نگاه کردن به گزارش را نداشتم و بعد هم که نگاه کردم ديدم که نامه اي است که يک مسئول در سازمان بازرسي کل کشور به مدير کل حوزه رياست شهرداري داده و از ايشان توضيح خواسته است. من نسبت به اين گزارش اقدامي نکردم.
    
وي با تاکيد بر اينکه قوه قضائيه بايد نظر نهايي را بدهد و بايد منتظر ماند، مي گويد: من فکر مي کنم ما در خيلي از موارد دچار چنين مسئله اي شده ايم و اين آفتي براي نظام سياسي و اجرايي کشور است. متاسفانه ديده مي شود مسائل اجرايي و به خصوص آن بخشي از مسائل که مرتبط با مبارزه و مقاومت بر عليه فساد در نظام اداري مي شود به ابزارهاي سياسي تبديل شده است. برخي مي خواهند با فساد از جنبه سياسي برخورد کنند.
    
اين سخنان محمدعلي نجفي در حالي است که به دنبال دادگاهي شدن کرباسچي و محاکمه وي، وزارت کشور دولت اصلاحات «ستاد حمايت از کرباسچي»! تشکيل داد و وزارت کشور را تبديل به مراکز خطابه و سخنراني عليه قوه قضائيه کرد؛ دولت اصلاحات نيز 5 ساعت از عليه خود را به همين موضوع اختصاص داد و سخنگوي دولت وقت اعلام کرد دولت از کرباسچي به طور قاطع حمايت مي کند.
    
يادآور مي شود برخي اصلاح طلبان يک ماه پيش فاش کردند محمدعلي نجفي رئيس ستاد انتخاباتي روحاني شده اما چند روز بعد برخي ديگر از اصلاح طلبان مصلحت انديشي کرده و خبر را تکذيب نمودند.
    
نجفي با وجود تصريح به جلسه همفکري انتخاباتي، وقتي با سوال خبرنگار اعتماد درباره همين جلسه مواجه مي شود، مي گويد: من فعاليت خاصي ندارم(!)

حسن عباسی در جمع دانشجویان دانشگاه کردستان گفت: با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا و پیروزی ترامپ، تحولات جدیدی در حوزه قدرت در این کشور روی خواهد داد.
به گزارش مهر، حسن عباسی شامگاه شنبه درحالی در دانشگاه کردستان سخنرانی خود را شروع کرد که از سومین سال حضور خود در دانشگاه کردستان ابراز خوشحالی کرد و در ابتدای سخنان خود در پاسخ به نکات مجری برنامه که گفت برخی می گویند که سوالات و حرف های آقای عباسی از پیش تعیین شده است، گفت: من ممکن است در دانشگاه های مختلف این حرف ها را زده باشم اما شیوه های امروزی تدریس و سخنرانی در مدارس و دانشگاه ها روشی جدید به صورت تصویری است، در این روش باید تصاویری پخش شود و فقط صدای سخنران روی این تصاویر باشد که تصویری ذهنی سریع در مغز مخاطب شکل پیدا کند و بنده هم اینگونه سخنرانی می کنم.
عباسی در ادامه در مورد انتخابات اخیر آمریکا گفت: با تحولاتی که در انتخابات آمریکا رخ داده است طبیعی است که اتفاقات عجیبی در حیطه قدرت شکل خواهد گرفت و وقتی سخن از به قدرت رسیدن گروه ها یا جناحی مانند جمهوری خواه ها یا دموکرات ها می شود مهم این است که فرد چه زمینه ای برای رسیدن به قدرت برایش فراهم می شود و در کل مفهوم قدرت از این سازکار چگونه شکل خواهد گرفت.

وی ادامه داد: واقعیت این است که تعریف قدرت از آن چیزی که در فرهنگ بومی ما تلقی می شود کاملا متفاوت است و قدرت ابزاری برای تحمیل اراده و قدرتمند کسی است که اراده خود را از هر طریق به طرف مقابل تحمیل کند.

وی در مورد تعریف دینی قدرت گفت: قدرت در تفکر دینی ما نعمت تلقی می شود و اگر نیاز کسی در دست شما بود این نعمت است اما در تفکر مدرن می گوییم که شما قدرت دارید. اگر برای نیاز کسی گرو کشی شد به این معنی که وسیله ای که خدا در اختیار شخص گذاشته است را به مردمی که نیازمند این وسیله هستند ندهیم که این به معنی تحریم است.

عباسی در مورد پول و نقش آن در بازی های سیاسی در کشورهای غربی، گفت: از پول دیگر برای تامین نیاز استفاده نمی شود بلکه برای تامین و تحمیل قدرت استفاده می شود اما همین پول که فکر می کنیم برایمان قدرت می آورد فلج شدن اقتصاد مان را به همراه دارد، اینگونه که وقتی به جای چاپ هزار واحد پول 10 هزار واحد از آن پول چاپ شود مقدار پول اضافی که وارد بازار می شود باعث فلج شدن اقتصاد می شود.

وی با اشاره به موضوع ربا در جامعه، گفت: ربا یعنی گرفتن سود پولی که به شخصی می دهیم یعنی نزول خوری، اما امروز دیگر اینگونه نیست و نزول خوری حرفه ای کاری است که سیستم جدید بانک ها می کنند.

این استاد و سخنران علوم سیاسی بیان کرد: امروزه دیگر معنی ربا معنی رباخواری قدیم نیست و همین کار بانک ها ربا خواری به سبک جدید است چون در همه دنیا کاغذی چاپ خواهد شد که پشتوانه ندارد یعنی آینده ندارد، زندگی جوانان امروز در همه جای دنیا تاریک است و هرچه بیشتر بدوند کمتر می رسند مگر اینکه راه های دزدی را بدانید که امروزه در همه جای دنیا این روند شکل گرفته است.

حسن عباسی در پایان به سخن رهبر معظم انقلاب در این باره اشاره کرد: رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند، اگر مردم و مسئولان بتوانند اقتصاد مقاومتی را به معنای واقعی محقق کنند و کشور را از جادوی مالی و پولی دشمن خلاص کنند و ارزش و آقایی دلار را در زندگی اقتصادی بشکنند ، کشور های دیگر را نیز نجات داده اند و برای آنها الگو خواهند شد.

دختری که رؤیای هنرپیشه‌شدن داشت، وقتی به پدرش گفت که قرار است در یک فیلم بازی کند، به دست او به قتل رسید
به گزارش شرق، اردیبهشت‌ماه سال گذشته مردی با مأموران پلیس تماس گرفت و گفت دخترش را در خانه به قتل رسانده‌ و حالا هم جسد در خانه‌ است. وقتی مأموران به محل رسیدند، جسد دختری جوان را که در تختش رها شده ‌بود، پیدا کردند. پدر دختر که موضوع را به مأموران گزارش داده ‌و در محل حضور داشت، گفت: من قبول دارم که دخترم را کشتم. از کارهای او کلافه‌ شده ‌بودم و کاری به جز کشتن او نمی‌توانستم بکنم.
این مرد به دستور بازپرس بازداشت و برای انجام بازجویی‌های بیشتر به دادسرای جنایی تهران برده ‌شد. او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: دخترم ٤٠ساله ‌بود و ازدواج هم نکرده ‌بود. سال‌های زیادی بود که متوجه شده‌ بودم فساد اخلاقی دارد و هرازچندی با فردی ارتباط برقرار می‌کرد. اوایل اصرار کردم که ازدواج کند اما این کار را نمی‌کرد و می‌خواست به همان وضعیتی که داشت، ادامه دهد.
شب حادثه به من گفت می‌خواهد هنرپیشه شود و من به شدت از این موضوع عصبانی شدم و گفتم از این کارهایش دست بردارد اما زیر بار نرفت. می‌دانستم باز هم کار خودش را می‌کند؛ به‌همین‌خاطر هم تصمیم گرفتم او را بکشم تا جلوی کارهای خلافی را که می‌کرد بگیرم. او همه اعضای خانواده را عاصی کرده ‌بود.

با توجه به اعترافات متهم و نظریه پزشکی قانونی که علت مرگ را انسداد مجاری تنفسی و فشار بر آن عنوان کرده ‌بود، کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. روز گذشته جلسه رسیدگی به این پرونده برگزار شد. در ابتدای جلسه نماینده دادستان کیفرخواست علیه متهم را خواند و خواستار صدور حکم قانونی شد. سپس نوبت به مادر مقتول به عنوان ولی‌ دم رسید؛ او گفت: من هیچ شکایتی از شوهرم ندارم و از اول که پرونده تشکیل شد هم این موضوع را مطرح کردم. رضایت بدون قید و شرط می‌دهم و تکرار می‌کنم از او شکایتی ندارم.

وقتی نوبت به متهم رسید، او اتهام قتل عمد را قبول کرد و گفت: دخترم از جوانی، به لحاظ اخلاقی انحراف پیدا کرد. از آنجایی که شغل من طوری بود که نمی‌توانستم زیاد برای دخترم وقت بگذارم و او را به لحاظ اخلاقی هدایت کنم و بیشتر مراقبش باشم، هر روز بدتر از روز قبل می‌شد. البته نصیحتش می‌کردم و می‌گفتم نباید این‌ کارها را بکند و حتی چند بار تلاش کردم راضی‌اش کنم با مردی ازدواج کند و دیگر دست از کارهایش بردارد و رفتارهای زشت از خودش نشان ندهد.

او هرازچندگاهی با مردی ارتباط برقرار می‌کرد؛ مدتی با او بود و بعد جدا می‌شد. خیلی راحت با جنس ‌مخالفش ارتباط برقرار می‌کرد و من از این موضوع ناراحت بودم. سال‌های زیادی بود که من و دخترم با هم اختلاف داشتیم؛ البته فقط من نبودم که از این وضعیت ناراحت بودم؛ همسرم و دیگر اعضای خانواده هم ناراحت بودند و همگی با او مشکل داشتیم.

متهم درباره روز حادثه گفت: دخترم می‌گفت می‌خواهد هنرپیشه شود. یکی از آرزوهایش این بود که در فیلم بازی کند؛ من هم آبرو داشتم و اگر این اتفاق می‌افتاد، دیگر هیچ اعتبار و آبرویی در فامیل و محل کارم برایم باقی نمی‌ماند. به او گفتم دست از این کارهایش بردارد و دیگر چنین حرفی نزند اما دست‌بردار نبود. شب حادثه وقتی به خانه آمد گفت با دست‌‌اندرکار فیلمی حرف زده‌ و با او به توافق رسیده و قرار است به‌زودی در یک فیلم بازی کند.

دوباره با او مخالفت کردم و جروبحث کردیم؛ گفت تصمیمش را گرفته و دیگر به حرف من گوش نمی‌دهد. هنرپیشه‌شدن دخترم بدترین کاری بود که او می‌توانست در حق من بکند. بیشتر از ٢٠ سال بود که داشتم او را با فساد اخلاقی‌اش تحمل می‌کردم و با حرف‌زدن سعی می‌کردم این مسئله را حل کنم اما نمی‌شد و هر روز بدتر از روز قبل می‌شد.

وقتی دیدم صحبت‌کردن با او بی‌نتیجه‌ است و نمی‌توانم راه به جایی ببرم، تصمیم‌ خودم را گرفتم؛ آخر شب که دخترم به تختش رفت، منتظر شدم تا او خوابش ببرد، بعد از اینکه خوابید، بالش را برداشتم و روی دهانش گذاشتم و آن‌قدر نگه داشتم تا جانش درآمد. متهم به قتل گفت: من از کرده خودم بسیار پشیمان هستم و دلم برای دخترم تنگ می‌شود.

دوستش داشتم و این همه سال رفتارهای غیراخلاقی و بد او را تحمل کردم؛ چون دخترم بود و نمی‌خواستم آسیبی ببیند. البته قبول دارم که مقصر هستم و در تربیت او درست عمل نکردم. به اندازه کافی برای او وقت نگذاشتم و باید از او بیشتر مراقبت می‌کردم که به‌دلیل کار سنگینی که داشتم، نتوانستم این کار را بکنم. اما چاره‌ای به‌جز کشتن او نداشتم. بعد از دفاعیات متهم و وکیل مدافع او هیأت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.